eitaa logo
شهید ابراهیم هادی
13.2هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
697 ویدیو
62 فایل
"کاری کن که خدا خوشش بیاد" تو دعوت شده ی خاصِ آقا ابراهیم هستی تا کمکت کنه به خدا برسی❤️ 🛍فروشگاه: @EbrahimhadiMarket ⚠️تبلیغات: @Ebrahimhadi_ir 👤ارتباط با مدیر: @Khademe_ebrahim ❌حذف‌آیدی‌ازروی‌عکسهاموردرضایت‌مانیست❌
مشاهده در ایتا
دانلود
علامه حسن زده آملی چه زیبا آدرس امام زمان را داده اند از علامه پرسیدند: آدرس امام زمان(عج) کجاست؟! کجا می شود حضرت را پیدا کرد؟! ایشان فرمودند: آدرس حضرت در قرآن کریم آیه آخر سوره قمر است ... که می‌فرماید: " فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ " هرجا که صدق و درستی باشد، هر جا که دغل کاری و فریب کاری نباشد، هرجا که یاد و ذکر پروردگار متعال باشد، حضرت آنجا تشریف دارند ... 《 کانال @Ebrahimhadi
☘شـیـخ جـعفـر مجتـهـدی (ره): تا آنجا که در توان دارید در گـره گشایـی از مـشکـلات غمـدیدگان سعےکنید تاخداوند هم درمـوقع اضطرار از شما دستگیـری نماید. 💠یک روز ابراهیم را دیدم که با عـصای زیر بغل در کـوچه راه می‌رفت چند دفعـه‌ای به آسمان نگاه کرد و سـرش را پایین انداخت، رفتم جلو و پرسیدم:چیزی شده آقا ابرام اول جـواب نمـی‌داد ولـی با اصـرار من گـفت: "هـر روز تا ایـن مـوقـع حـداقل یکی از بنـده‌های خـدا به ما مراجعه می‌کرد و هر طـور شده بود مشـکلش رو حـل مـی‌کردیم. اما امـروز از صبـح تا حالا کسـی به مـن مراجـعه نکـرده. مـی‌ترسم نکـنه کاری کـرده باشم کـه خدا توفیق خـدمت رو از من گرفته باشه". 📚سلام بر ابراهیم۱ صفحه ۱۶۶ 《 کانال @Ebrahimhadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ ابراهیم هادی هنوز هم غوغا می کند... داستان جوان مهندسی که با شنیدن خاطره ای از شهید و خواندن کتاب سلام بر ابراهیم، قید اقامت و زندگی در آلمان را زد و مسیر زندگی اش را تغییر داد... 《 کانال @Ebrahimhadi
🌹 🟡 ظرف غذایش ڪه دست‌ نخورده می‌ماند، وحشت می‌ڪردیم . مطمئن می‌شدیم حتماً گروهانی در یڪ ‌گوشه‌ی خطِ لشڪر غذا نخورده. 🟡این‌طوری اعتراض می‌ڪرد به ڪارمان. تا آن گروهان را پیدا نمی‌ڪردیم و غذا نمی‌دادیم بهشان، لب به غذایش نمی‌زد . گاهی چهل‌‌وهشت ساعت غذا نمی‌خورد تا یقین ڪند همه غذا خورده‌اند . 🌷 🌷 《 کانال @Ebrahimhadi
4_5825617451869537697.mp3
4.15M
موضوع: روابط دختر و پسر سخنران: حجه الاسلام رفیعی 《 کانال @Ebrahimhadi
📖قرائت یک صفحه از قرآن به نیابت از شهید ابراهیم هادی🌷 《 کانال @Ebrahimhadi
وارد جلسه‌مهمانی شدم. تمام دوستان هـم نـشـسـتـه بـودنـد. مـی‌ گـفـتـنـد و می‌خندیدند. یک میزبزرگ وسط سالن بـود و هـمــه مــیــوه و شـیـریــنـی از آنجا بـر مـی داشـتـنـد و مـی خوردند. چـنـد دقیقـه بـعـد مجـلـس به‌ سـمـت غیبت رفت. به دوستانم گفتم: بیایید از خودمان بگوییم از کسی که بین ما نیست حرفی نزنیم. اما قـبـول نـکـردنـد. وقتی نصیحتم بی فایده بـود از آنـجـا خـارج شـدم و بـه داخل حیاط رفتم... 🔸حالا در آنسوی دنیا همین لحظات را می‌دیدم. اما آنچه تفاوت داشت این بود که به جای میوه و شیرینی، لاشه یک مردار انسان روی میز بود و آن ها که غیبت می کردند و می شنیدند، تکه تکه از بدن آن مردار می کندند و می خوردند!! 📚 کتاب تقاص 《 کانال @Ebrahimhadi
شهید ابراهیم هادی
📚 #اینک_شوکران زندگینامه #شهید_ایوب_بلندی 🌷 به نام خدا 💠قسمت دوم: این را به آقاجون هم گفته بودم و
📚 زندگینامه 🌷 به نام خدا 💠قسمت سوم: پرسیدم: چی؟؟؟؟ _ قضیه برای من کاملا روشن است. من فکر می کنم تو همان همسر مورد نظر من هستی، فقط مانده چهره ات...!😦 نفس توی سینه ام حبس شد. انگار توی بدنم آتش روشن کرده باشند. ادامه داد: تو حتما قیافه من را دیده ای، اما من... پریدم وسط حرفش: از در که وارد شدید شاید یک لحظه شما را دیده باشم اما نه انطور که شما فکر می کنید. _باشد به هر حال من حق دارم چهره ات را ببینم. دست و پایم را گم کرده بودم. تنم خیس عرق بود. و قلبم تند تر از همیشه میزد. حق که داشت. ولی من نمی دانستم چه کاری باید انجام دهم. _ اگر رویت نمی شود ،کاری که میگویم بکن؛ چشم هایت را ببیند و رو کن به من... خیره به دیوار مانده بودم. دست هایم را به هم فشردم. انگشت هایم یخ کرده بودند. چشم هایم را بستم و به طرفش چرخیدم . چند ثانیه ای گذشت. گفت: خب کافی است... دعای کمیل مان باید زودتر تمام می شد. با شهیده و زهرا برگشتیم خانه. خانواده ایوب، تبریز زندگی می کردند و ایوب که زنگ زد تا اجازه بگیرد گفت با خانواده دوستش اقای مدنی می آیند خانه ی ما. از سر شب یک بند باران میبارید. مامان بزرگترها را دعوت کرده بود تا جلسه خواستگاری رسمی باشد. زنگ در را زدند. اقا جون در را باز کرد ایوب فرمان موتور را گرفته بود و زیر شر شر باران جلوی در ایستاده بود. سلام کرد و آمد تو سر تا پایش خیس شده بود. از اورکتش آب می چکید. آقای مدنی و خانواده اش هم جدا با خانواده اش با ماشین آمده بودند. مامان سر و وضع ایوب را که دید گفت بفرمایید این اتاق لباسهایتان را عوض کنید. ایوب دنبال مامان رفت اتاق آقاجون. مامان لباسهای خیسش را گرفت و آورد جلوی بخاری پهن کرد. چند دقیقه بعد ایوب پیژامه و پیراهن آقاجون به تن آمد بیرون و کنار مهمانها نشست و شروع به احوال پرسی کرد. فهمیده بودم این آدم هیچ تعارف و تکلفی ندارد و با این لباسها در جلسه خواستگاری همانقدر راحت و آرام است که با کت و شلوار... ♦️ادامه دارد... 《 کانال @Ebrahimhadi
💌 💌 ☘این عادت دیرینه ات بوده... هرگاه که خوشحالت کردم از من روی گردانیدی و رویت را آن طرف کردی و هروقت سختی به تو رسید از من ناامید شدی.. 🍃آیا من برنداشتم از دوشت باری که میشکست پشتت را؟! پس کجا میروی؟ ‌ ‌ 📚(سوره اسرا آیه ۸۳ / سوره شرح آیه ۲-۳ / سوره تکویر آیه ۲۶ ) 《 کانال @Ebrahimhadi
نگذاریم ارتباطمان ضعیف شود! افتخار ما به نوكرى امام زمان عجل ‎الله ‎تعالی ‎فرجه‎ است. اگر روزى يك مرتبه عرض ارادت نكنيم و تجديد ميثاق نكنيم، رابطه ما با صاحبمان ضعيف مى‏شود و يادمان مى‏رود. اين اندازه را بايد در كنار تحصيلمان، وقت براى عبادت و خودسازى بگذاريم. - علامه مصباح یزدی ۱۳۷۸/۰۳/۱۶ 🌱سرباز امام زمان(عج)باشیم. 《 کانال @Ebrahimhadi
🌷امام على عليه السلام: ☘سه خصلت موجب جلب محبّت مى شود: ❤️خوش خويى 💛ملايمت 💙فروتنى 💐غررالحكم حدیث4684 《 کانال @Ebrahimhadi
💠حاج اسماعیل دولابی(ره) استاد اخلاق شهید ابراهیم هادی میفرمایند: ⇐🌸بعضی مواقع خداوند متعال میخواهد ڪسی را در مراتب بندگی زود بالا برود. ⇐🌸 به همین خاطر درهای زندگی او را مثل دیگ زودپز محڪم میبندد و او را درسختی قرار میدهد. ⇐🌸خود ما نمیدانیم ڪه آیا ما در سختی ها بهتر خداوند را بندگی میڪنیم یا در خوشی هایمان. ⇐🌸اڪثر ڪسانی ڪه به مراتب بالای بندگی رسیدند، زندگی سختی داشته اند. 《 کانال @Ebrahimhadi
💠عدالت شهید ابراهیم هادی💠 🟡هیچ وقت در کارهایش از و حرف حق دور نمی شد. مثلا یکی از همسایه های ما که خیلی اهل دعوا بود با یکی دیگه از همسایه های ما دعوا افتاده بود و دندان یک نفر را شکست. 🟠 همسایه ما هم شکایت کرد؛شاکی رضایت نمی داد. متهم به من گفت: برو ابراهیم رو بگو بیاد. من هم هر طور شده ابراهیم رو پیدا کردم و آوردم. ⚪️هم شاکی هم متهم به احترام ابراهیم بلند شدند. شاکی گفت: اگه ابراهیم بگه رضایت بده من رضایت می دم. ابراهیم خیلی جدی گفت: نه خیر رضایت نده!این آقا باید بفهمه برای هر چیزی نباید دعوا به پا کنه ! 🔴متهم ۲۴ ساعت داخل بازداشگاه بود. بعد ابراهیم به شاکی گفت: حالا برو رضایت بده؛باید کمی ادب می شد. 《 کانال @Ebrahimhadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اون کوچولویی که بعد از بمباران بیمارستان غزه وحشت کرده بود رو یادتونه؟ چقدر از دیدنش ناراحت شدیم و گریه کردیم!💔 حالا کلیپ بالا رو ببینید تا یکم حال دلتون خوب بشه🥺 به امید پیروزی مردم غزه ✌️ و لبخند تمام کودکان فلسطینی 🇵🇸 《 کانال @Ebrahimhadi
4_5827869251683222635.mp3
4.97M
موضوع: خوش‌اخلاقی در خانواده سخنران: حجه الاسلام ظهیری 《 کانال @Ebrahimhadi
📖قرائت یک صفحه از قرآن به نیابت از شهید ابراهیم هادی🌷 《 کانال @Ebrahimhadi
شهید ابراهیم هادی
📚 #اینک_شوکران زندگینامه #شهید_ایوب_بلندی 🌷 به نام خدا 💠قسمت سوم: پرسیدم: چی؟؟؟؟ _ قضیه برای من ک
📚 زندگینامه 🌷 💠قسمت چهارم: حرف ها شروع شد. ایوب خودش را معرفی کرد. کمی از آنچه برای من گفته بود به آقاجون هم گفت. گفت از هر راهی جبهه رفته است. بسیج، جهاد و هلال احمر. حالا هم توی جهاد کار می کند. صحبت های مردانه که تمام شد، آقاجون به مامان نگاه کرد و سرش را تکان داد که یعنی راضی است. تنها چیزی که مجروحیت ایوب را نشان می داد دست هایش بود. جانبازهایی که آقاجون و مامان دیده بودند، یا روی ویلچر بودند یا دست و پایشان قطع شده بود. از ظاهرشان میشد فهمید زندگی با آنها خیلی سخت است اما از ظاهر ایوب نه مامانم با لبخند من را نگاه کرد، او هم پسندیده بود. سرم را پایین انداختم.❤️ مادر بزرگم در گوشم گفت تو که نمیخواهی جواب رد بدهی؟؟خوشگل نیست که هست، جوان نیست که هست، آن انگشتش هم که توی راه خمینی جانتان این طور شده. توکه دوست داری. توی دهانش نمیگشت اسم امام را درست بگوید. هیچ کس نمیدانست من قبلا بله را گفته ام. سرم را آوردم بالا و به مامان نگاه کردم جوابم از چشم هایم معلوم بود. وقتی مهمانها رفتند. هنوز لباس های ایوب خیس بود. و او با همان لباس های راحتی گوشه ی اتاق نشسته بود. گفت: مامان! شما فکر کنید من آن پسرتان هستم که بیست و سه سال پیش گمش کرده بودید. حالا پیدا شدم. اجازه می دهید تا لباسهایم خشک بشود اینجا بمانم؟؟ لپ های مامان گل انداخت و خندید.😄 ته دلش غنج میرفت برای اینجور آدمها... آقا جون به من اخم کرد. از چشم من می دید که ایوب نیامده شده عضوی از خانواده ی ما ! چند باری رفت و آمد و به من چشم غره رفت. کتش را برداشت و در گوش مامان گفت: آخر خواستگار تا این موقع شب خانه مردم می ماند؟؟ در را به هم زد و رفت. صدای استارت ماشین که آمد دلمان آرام شد. می دانستیم چرخی می زند و اعصابش که آرام شد برمی گردد خانه. مامان لباس های ایوب را جلوی بخاری جا به جا کرد. اینها هنوز خشک نشده اند، شهلا بیا شام را پهن کنیم. بعد از شام ایوب پرسید: الان در خوابگاه جهاد بسته است ، من شب کجا بروم؟؟ مامان لبخندی زد و گفت؛خب همین جا بمان. پسرم،فردا صبح هم لباس هایت خشک شده اند، در جهاد هم باز شده است. یک دفعه صدای در آمد. اقا جون بود... ♦️ادامه دارد... 《 کانال @Ebrahimhadi
🌷خداوند به حضرت موسی فرمود: ای موسی! سفارش مرا در مورد چهار چیز به خاطر بسپار: ۱. تا نفهمیدی که گناهانت را آمرزیده‌ام؛ به گناه دیگری نپرداز! ۲. تا ندانستی گنج های خزائنم تمام شده؛ غم روزی نخور. ۳. تا ندیده ای که مُلک و پادشاهی من از دست رفته؛ به شخص دیگری امید نبند! ۴. تا مُرده‌ی شیطان را ندیدی؛ از مکرش احساس امنیت نکن... 📚 نصایح،صفحۀ۱۸۳ 《 کانال @Ebrahimhadi
السلام علیک یا اباصالح المهدی❤ چه کنم دست خودم نیست به دل غم دارم قد یک کوه که نه، وسعت عالم دارم شده ام زار و پریشان نظری کن آقا که فقط دیدن روی تو به دل کم دارم 🌼 🍃 《 کانال @Ebrahimhadi
❤🌺امیرمومنان علی(ع) : ‌ اين دل ها همانند تن ها، خسته مى شوند. براى رفع آن به سخنان حكمت آميز و زيبا رو بیاورید.🌹 ‌ 📒نهج البلاغه،‌حکمت 197 ‌ 《 کانال @Ebrahimhadi
💠میگویند با تو میشود به خدا رسید...💠 ‍ 🌸سوگند به نامت که در این وادیِ حیران شده ای آرامِ جانم 🌼شده ای وصف حالِ مَحالم...شده ای انتهای حالِ بی انتهایم!! 🌹شده ای مسبب تمامِ افکارِ خوشِ روز و شبم 🌷شده ای همدمِ تنهایی هایم، همپای قدم هایم.. 🌺این جماعت گرگند! مرا نگاه دار زِ دستِ گرگان و به خودت بسپار. به خدایمان بسپار. حال پریشانم را بنگر و نزدِ خودش رهسپارم کن... 🍀چند روزی میشود اینگونه حیرانم!میشود مرا هم با خود به انتها ببری؟ انتهای انسانیت، مردانگی، شهادت... 💐راستش میخواهم ذره ای از "تو" را در "منی" بیابم که حتی برای بر زبان آوردنِ نامت هم شرم دارد. 🌻میدانی؟! برای این "من" همانند "تو" شدن غیر ممکن است و سخت! اما قلبم صدای قدم هایش را در همین حوالی مژده میدهد. 🌴میشنوی؟ حسش میکنی؟ میگوید اگر بمانی حالِ دلِ نالانم بهتر میشود... 🍃میگوید: با تو، تا ابدیت و تا رسیدن به خدایمان دیگر فاصله ای نیست.. ؛ ❤️ 《 کانال @Ebrahimhadi
🍃 السلام علیک یا اولیاء الله 🍃 🌺شهید ذوالفقاری ارادت خاصی به شهید ابراهیم هادی داشت. خودش (در حوزه ی نجف) از روز اول گفته بود من را ابراهیم صدا کنید. 🌹محمدهادی ذوالفقاری علاقه ی زیادی به شهید ابراهیم هادی داشت و همیشه جلوی موتورش یک عکس بزرگ از شهید ابراهیم هادی نصب داشت. ودر خصلت ها خود را خیلی به ابراهیم نزدیک کرده بود. 📚راوی :حاج باقر شیرازی پ ن : رفیق؛ شهدا دست یافتنی ترین الگو هستن پس از این موقعیت و فرصت استفاده کن رفیق شهید ، شهیدت میکنه .. الان شهدا رفتن جاشونم خوبه دارن منو تورو صدا میزنن ولی ما غرق دنیا و گناه شدیم ؛😞 بیا دل بِکَنیم ! به خدا اگه بهشون دل بدی پَرِت رو باز میکنن اون موقع میوفتی توی مسیر اهدنا صراط المستقیم ؛ اون موقع تو هم میشی شهید و اون موقع میشی مصداق کلام حاج قاسم که فرمودن: تاکسی شهید نبود شهید نمیشود شهید باش ..❤️✌️ 🌷 🌷 《 کانال @Ebrahimhadi
‍ 💠شهادت با لب تشنه💠 🟡مادر شهید سجادطاهرنیا میگوید: به گوش من رسونده بودن که سجاد ‏لب ‏تشنه در تاسوعای حسینی شهید شده، موقعی که مجروح شده بود، داشت ازش خون میرفت، درخواست ‏آب کرد، ولی همرزمانش مانع شدن و بهش گفتن که اگه بهت آب بدیم، تو سریع جون میدی و فعلا آب واسه جسمت خوب نیست... لذا بهش ندادن و سجاد لحظات بعد به شهادت رسید... 🟢وقتی این موضوع رو شنیدم خیلی غمگین شدم، همش به خودم میگفتم که پسرم لب تشنه شهید شده و کاش بهش آب میدادن... 🔴خواب دیدم که تو یک مکان بزرگی هستم و یک کوه در مقابل منه، سجاد من بالای کوه افتاده بود و منم داشتم میرفتم سمتش که بهش آب بدم... تا یکم رفتم جلو دیدم که یک ‏خانم ‏چادری باعصا داره میره سمتش... 🟠‏حضرت زهرا (س) بود. ایستادم و نگاه کردم دیدم سر سجاد رو گذاشت رو دستانش و داره به سجاد آب میده... من خواستم برم پیشش ازش تشکر کنم که یه وقت دیدم واسم دست تکون داد که برگردم، (منظورش این بود که بچه ات رو سیراب کردم و نگران نباش و برگرد) از وقتیکه این خواب رو دیدم،خیالم راحت شده که سجاد من سیراب شده است..‌. 💐شهید مدافع حرم،سجاد طاهرنیا 《 کانال @Ebrahimhadi
4_5829995054336312827.mp3
4.76M
موضوع: بهره گیری از فرصت سخنران: حجه الاسلام محرابیان 《 کانال @Ebrahimhadi
📖قرائت یک صفحه از قرآن به نیابت از شهید ابراهیم هادی🌷 《 کانال @Ebrahimhadi