🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
📕 #علمدار قسمت ۳۸
راوی: همسرِ شهید
🌿"فراز و نشیب ها"
هر كسی اول زندگی با سختی هایی رو به رو است. اصلاً شروع هر زندگی با سختی است.اختلاف سليقه هايي وجود دارد كه البته عادی است ؛ چون دو نفری كه با هم ازدواج ميكنند ازدو فرهنگ و خانواده متفاوت هستند.موضوع مهم اين است كه دراين مواقع دو نفر خود را به طبع يكديگر در آورند. به خصوص اگرهمسر روحیه های مانند سيد داشته باشد.حقوق پاسداری او كم بود. از آن حقوق بايد اجاره خانه ميداديم،امورات خانه را هم ميگذرانديم. سيد بسيار انفاق ميكرد.اگر هم نميتوانست كمک مالی به كسی كند، از لحاظ فكری ياری ميرساند. به او ميگفتم:((آقا ، تعادل را رعايت كنيد.)) ميگفت: ((خداوندخودش روزی رسان است بايد انفاق كنيم، حتی اگر زياد هم نداشته باشيم.)) حقيقتاً پولی كه سيد به خانه می آورد بركت داشت. اگر مسئله و مشكلی پيش می آمد، به من نميگفت. علت را كه ميپرسيدم ميگفت: ((زن ها انسان های حساس و با عاطفه ای هستند ، نميخواهم ذهن شما را درگير كنم و باعث ناراحتی شما شوم.)) در برابر مشكلات و گرفتاری ها منطقی برخوردميكرد.بهترين راه حل راانتخاب ميكرد. هر گاه فكرش به جايی نميرسيد، به مسجد جامع ميرفت و دو ركعت نماز ميخواند و از خدا كمک ميگرفت.ميگفت: ((اگر به مشكلی برخورد كردی ، بهترين راه اين است كه نماز بخوانی و از خدا كمک بگيری و توسل داشته باشی . آنوقت خدا هم راه را به شما نشان ميدهد.))سخت ترين لحظات زندگی زمانی بود كه بيمار ميشد . ماه دی ، ماه عجيبی بود جالب آنكه يازدهم دی روزتولدش بود. در دی ماه ازدواج كرديم ودخترمان هم هشتم دی به دنيا آمد و سيد در يازدهم دی شهيد شد.آخرين بار كه مريض شد وقتی بود كه از مراسم دعای توسل برميگشت. بیشتر وقت ها ساعت دوازده شب برميگشت. آن شب با حال عجيبی به خانه برگشت. به اوگفتم:((امشب چه خبر شده؟)) گفت: ((احساس عجيبی دارم.)) تا به حال او را اينگونه نديده بودم ميگفت: ((آقا امضا كردند. ديگر دارم ميرم.)) بعد گفت به يكی از دوستانش زنگ بزنم و بگويم كه با او كار دارد. نزديک صبح ، خيلی تب كرده بود.ميخواستم مرخصی بگيرم كه او قبول نكرد .گفت :((دوستم می آيد و مرا به دكتر ميرساند.)) قبل از آنكه دوستش او را به بيمارستان ببرد،غسل شهادت كرد. به او هم گفته بود:((آقا آمده و پرونده ام را امضا كرده!)) وقتی ميخواستند او را به بیمارستان ببرند ميگفت:((این آخرین باری است که شما را اذیت ميکنم.))يک هفته بعد هم شهيدشد.هميشه به خودم دلداری ميدادم.همان سال اول ازدواج ميگفتم: ((ان شا الله پنجاه سال با هم زندگی ميكنيم . اماسيدميگفت:((بگذار حالا پنج سال با هم باشيم، بقيه اش طلبت.)) هيچ وقت فكر نميكردم اينقدر سریع ازپيش ما برود. زهرا پنج سال بيشتر نداشت كه پدرش شهيد شد. برای او شهادت پدرش ناباورانه بود. بُهت راميتوانستم در چشمانش ببينم. برای پدرش خيلی دلتنگی ميكرد. عيدهاكه ميشد گريه ميكرد. زهرا قبل ازامتحاناتش سر مزار پدرش ميرفت و از او كمک ميگرفت. به او ميگفت:((من تلاش ميكنم ولی پدر، تو هم برای من دعا كن.))
♻️#ادامه_دارد...
🆔 @Ebrahimhadi
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #روضه #شب_جمعه
📌 دیر رسیدم من...
🎤 حاج محمود کریمی
#پیشنهاد_ویژه👌
🆔 @Ebrahimhadi
هدایت شده از شهید ابراهیم هادی
🌺هر شب به رسم قرار عاشقی🌺
🔸 دعای فرج 🔸
هرشب ساعت ۲۰
تعجیل در فرج مهدی فاطمه صلوات🌷
👉 @Ebrahimhadi 👈
#دست_نیاز_چشم_امید 12
زیباترین محصول حیات
خدایا! تو را شکر میکنم که اشک را آفریدی که عصارهی حیات انسان است. آنگاه که در آتش عشق میسوزم، یا در شدت درد میگدازم، یا در شوق زیبایی و ذوق عرفانی آب میشوم و سراپای وجودم روح میشود، لطف میشود، عشق میشود، سوز میشود و عصاره وجودم به صورت اشک آب میشود و به عنوان زیباترین محصولِ حیات، که وجهی به عشق و ذوق دارد و وجهی دیگر به غم و درد به دامان وجودم فرو میچکد.
اگر خدای بزرگ از من سندی بطلبد، قلبم را ارائه خواهم داد و اگر محصول عمرم را بطلبد، اشک را تقدیم خواهم کرد.
🌷شهید دکتر مصطفی چمران🌷
📚بینش و نیایش، ص73
#شبتون_شهدایی 🌙
🆔 @Ebrahimhadi
@Ebrahimhadi-ey Be Toofane Karbala Nooham.mp3
14.89M
ای به طوفان کربلا نوحم
قتلگاه تو کعبه ی روحم..(شور)
با نوای: حاج محمود کریمی
پیشنهاد ویژه
🆔 @Ebrahimhadi
هدایت شده از شهید ابراهیم هادی
🌺🍃 #دعای_عهد 🍃🌺
✨بسم اللّه الرحمن الرحيم✨
اَللّـهُمَّ رِبَ النّورِ الْعَظيمِ، وَرَبَّ الْكُرْسِيِّ الرَّفيعِ، وَرَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَمُنْزِلَ التَّوْراةِ والإنجيل وَالزَّبُورِ، وَرَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَمُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظيمِ، وَرَبَّ الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبينَ والأنبياء وَالْمُرْسَلينَ، اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ بِوَجْهِکَ الْكَريمِ، وَبِنُورِ وَجْهِكَ الْمُنيرِ وَمُلْكِكَ الْقَديمِ، يا حَيُّ يا قَيُّومُ اَسْاَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذي اَشْرَقَتْ بِهِ السَّماواتُ وَالاَْرَضُونَ، وَبِاسْمِكَ الَّذي يَصْلَحُ بِهِ الاَْوَّلُونَ والآخرون، يا حَيّاً قَبْلَ كُلِّ حَيٍّ وَيا حَيّاً بَعْدَ كُلِّ حَيٍّ وَيا حَيّاً حينَ لا حَيَّ يا مُحْيِيَ الْمَوْتى وَمُميتَ الاَْحْياءِ، يا حَيُّ لا اِلـهَ اِلّا اَنْتَ، اَللّـهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الاِْمامَ الْهادِيَ الْمَهْدِيَّ الْقائِمَ بأمرك صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِ و عَلى آبائِهِ الطّاهِرينَ عَنْ جَميعِ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ في مَشارِقِ الاَْرْضِ وَمَغارِبِها سَهْلِها وَجَبَلِها وَبَرِّها وَبَحْرِها، وَعَنّي وَعَنْ والِدَيَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللهِ وَمِدادَ كَلِماتِهِ، وَما اَحْصاهُ عِلْمُهُ وأحاط بِهِ كِتابُهُ، اَللّـهُمَّ اِنّي اُجَدِّدُ لَهُ في صَبيحَةِ يَوْمي هذا وَما عِشْتُ مِنْ اَيّامي عَهْداً وَعَقْداً وَبَيْعَةً لَهُ في عُنُقي، لا اَحُولُ عَنْها وَلا اَزُولُ اَبَداً، اَللّـهُمَّ اجْعَلْني مِنْ اَنْصارِهِ وأعوانه وَالذّابّينَ عَنْهُ وَالْمُسارِعينَ اِلَيْهِ في قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلينَ لأوامره وَالُْمحامينَ عَنْهُ، وَالسّابِقينَ اِلى اِرادَتِهِ وَالْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْهِ، اَللّـهُمَّ اِنْ حالَ بَيْني وَبَيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذي جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِكَ حَتْماً مَقْضِيّاً فأخرجني مِنْ قَبْري مُؤْتَزِراً كَفَنى شاهِراً سَيْفي مُجَرِّداً قَناتي مُلَبِّياً دَعْوَةَ الدّاعي فِي الْحاضِرِ وَالْبادي، اَللّـهُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ، وَالْغُرَّةَ الْحَميدَةَ، وَاكْحَلْ ناظِري بِنَظْرَة منِّي اِلَيْهِ، وَعَجِّلْ فَرَجَهُ وَسَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وأوسع مَنْهَجَهُ وَاسْلُكْ بي مَحَجَّتَهُ، وَاَنْفِذْ اَمْرَهُ وَاشْدُدْ اَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّـهُمَّ بِهِ بِلادَكَ، وَاَحْيِ بِهِ عِبادَكَ، فَاِنَّكَ قُلْتَ وَقَوْلُكَ الْحَقُّ : (ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ اَيْدِي النّاسِ) فَاَظْهِرِ الّلهُمَّ لَنا وَلِيَّكَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِيِّكَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِكَ حَتّى لا يَظْفَرَ بِشَيْء مِنَ الْباطِلِ إلّا مَزَّقَهُ، وَيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اَللّـهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِكَ، وَناصِراً لِمَنْ لا يَجِدُ لَهُ ناصِراً غَيْرَكَ، وَمُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ اَحْكامِ كِتابِكَ، وَمُشَيِّداً لِما وَرَدَ مِنْ اَعْلامِ دينِكَ وَسُنَنِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَاجْعَلْهُ اَللّـهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِن بَأسِ الْمُعْتَدينَ، اَللّـهُمَّ وَسُرَّ نَبِيَّكَ مُحَمَّداً صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ بِرُؤْيَتِهِ وَمَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِكانَتَنا بَعْدَهُ، اَللّـهُمَّ اكْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الاُْمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَعَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، اِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعيداً وَنَراهُ قَريباً، بِرَحْمَتِـكَ يـا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ .
سه مرتبه میگویی : اَلْعَجَلَ الْعَجَلَ يا مَوْلاىَ يا صاحِبَ الزَّمان.
🌷تعجیل در فرج یوسفزهرا صلوات🌷
🔹التماس دعای فرج🔹
🆔 @Ebrahimhadi
هدایت شده از شهید ابراهیم هادی
Dua_ahd_@Ebrahimhadi.mp3
9.05M
🎧 #صوت #دعای_عهد
درون کوچه چشم انتظاری...
محاسن شد سفید و روز ما رفت
بگو یابن الحسن پس کی می آیی؟
🆔 @Ebrahimhadi
✅ صلواتی پر فضیلت برای روز پنجشنبه و جمعه :
َ يُسْتَحَبُّ الِاسْتِكْثَارُ فِيهِ مِنْ بَعْدِ صَلَاةِ الْعَصْرِ- يَوْمَ الْخَمِيسِ إِلَى آخِرِ نَهَارِ يَوْمِ الْجُمُعَةِ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَى النَّبِيِّ ص فَيَقُولُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ أَهْلِكْ عَدُوَّهُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ- وَ إِنْ قَالَ ذَلِكَ مِائَةَ مَرَّةٍ كَانَ لَهُ فَضْلٌ كَثِير
...و مستحب است زیاد صلوات فرستادن بر پیامبر از بعد نماز عصر روز پنجشنبه تا آخر روز جمعه ، پس بگوید؛
👈 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ أَهْلِكْ عَدُوَّهُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِين
✅ و اگر این را صد مرتبه بگوید ، فضل زیادی برای آن است
▫️بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج۸۶، ص: ۲۸۹
این صلوات رو میتوان به قصد رجا و ثواب ، در سائر روزهای هفته ، به هر تعداد که در توان هست ، فرستاد ، و از فضیلت آن بهره مند شد ، چرا که هم شامل تولاست و هم شامل تبری
👈 با نشر این متن ، در ثواب اعمال دیگران شریک باشیم
🆔 @Ebrahimhadi
⭕️ روزهای اخر ڪانال
#قسمت_اول
ابراهیم ابتدا به سراغ چند نفر از سالم ترها ڪه قدرت بدنی داشتند رفت. از انها خواست تاسیم خاردارهای ڪف ڪانال را جمع اوری ڪنند. درڪف ڪانال چند ردیف سیم خاردار حلقوی قرار داشت. انجام این ڪار بدون هیچ گونه امڪانات برای بچه ها بسیار مشڪل بود.
ڪار بعدی ابراهیم جمع ڪردن شهدا از میان مجروحین و رزمندگان داخل ڪانال بود. قسمتی از ڪانال از بچه ها فاصله داشت و به خاطر شیب، در دید نبود. بچه ها با سختی بسیار، شهدا را به انجا بردند. حمل پیڪر شهدا سخت نبود. بلڪه دل ڪندن ازرفقا، ڪار را بسیار سخت و طاقت فرسامی ڪرد.
شیرمردانی ڪه درمقابل دشمن، شجاعانه جنگیده بودند، اینڪ توان جا به جا ڪردن پیڪر دوستان شهیدشان را نداشتند! ڪسی با ڪسی حرف نمی زد. فقط قطرات اشڪ بود ڪه ارام ارام از گونه ها می چڪید. خاطرات شیرین روزهای باهم بودن، لحظه ای ما را آرام نمی گذاشت.
پس از انتقال شهدا به انتهای ڪانال، نوبت پیدا ڪردن جای امنی برای مجروحین بود. مجروحین ڪانال، تعدادشان زیاد بود. عده ای دست و پاهایشان قطع شده بود، عده ای هم بر اثر ترڪش و تیر، دل و روده هایشان بیرون ریخته بود.
نگاه جستجوگر ابراهیم به دنبال جایی بود ڪه بتواند مجروحین را از ترڪش خمپاره ها در امان نگه دارد. تنها جای مناسبی ڪه به ذهنش رسید، دیواره های ڪانال بود.
حالاڪانال ڪمی شرایط عادی پیدا ڪرده بود. درچهره هیچڪدام از علی اڪبرهای خمینی، نشان ضعف و ترس مشاهده نمی شد.
📚ڪتاب سلام بر ابراهیم ۲
♻️ادامه دارد...
🆔 @Ebrahimhadi
🌷در ایام متبرک به شمیم عطر فاطمی و سالگرد حماسه مقاومت جوانمردان عصر خمینی در کانال کمیل، شهید ابراهیم هادی و سيصد پرستوي گمنام ابن معبر آسمانی، به رسم رفاقت، تو را به دوستی با خود فرا مى خوانند🌷
☘️ اگر محبت شهدا را در قلب خود حس مي كني و دوست داری شبیه آنان عاشقانه زندگی کنی، دعوتنامه شهدا براي تو نیز، صادر شده است🍀
☘️ به دعوت شهدا برای رفاقتی دو طرفه با آنان لبيك گو تا گرمای حضور یک دوست آسمانی را در زندگی خود حس نمایی .... ☘️
🔹با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین شهاب مرادی
🔹نوای گرم برادر محمد حسین پویانفر
🔹روایتگری و تئاتر "ابراهیم در آتش"
🔹رونمايي از نماهنگ "گردان عشقبازان"
🔹رونمايي از سرود دانش آموزی "هادی دلها"
🔹رونمايي از آلبوم "میم مثل میهن"
🔹رونمایی از آخرین کتب انتشارات شهیدابراهیم هادی
🔹تقدیر از خانواده شهدای کانال کمیل و مدافعین حرم
🔹اکران فیلم فاخر " 23 نفر "
⏰زمان: پنجشنبه 25 بهمن / ساعت 17
📍مکان: تهران، خیابان ولیعصر، میدان جهاد، خیابان دکتر فاطمی، خیابان شهیدگمنام، کوچه پنجم، #تالار_بزرگ_وزارت_کشور
لشکریان ابراهیمی، این بزم الهی گوارای وجودتان..
🆔 @Ebrahimhadi
@Ebrahimhadi-asar-doa.mp3
5.36M
#صوت #سخنرانی_کوتاه #شماره۹۳
موضوع: آثار و برکات دعا
سخنران: حجت الاسلام مومنی
اگر حاجت دارید،این صوت را از دست ندهید
🆔 @Ebrahimhadi
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
📕 #علمدار قسمت ۳۹
راویان: جمعی از دوستانِ شهید
🌿"هیئت رهروان امان خمینی (ره)"
خیلی ساده و با اخلاص ميخواند؛ سوز درونی او در صدایش تأثیر گذاشته بود. رفته رفته در مداحی مسلط شد، بیشتر ادعیه و زیارت ها را در همان دوران جنگ حفظ کرد.وقتی به مرخصی ميآمد به همراه دوستان رزمنده به منازل شهدا ميرفت. با قرائت دعای توسل و کمیل، یاد رفقای خود را زنده نگه ميداشت؛ با پایان جنگ این روند ادامه داشت،کم کم جمعیت هیئت زیاد شد،پس از ارتحال ملکوتی امام(ره) به همراه دوستان مسجد جامع، هیئت رهروان امام را راه اندازی کردند. منازل شهدا کفاف جمعیت شرکت کننده را نميداد. بنابراين بیت الزهرا(س) در محله ششصد دستگاه محل تشکیل جلسات هیئت شد. مدتی بعد هم، محل ساختمان فعلی هیئت در روبه روی امامزاده یحیی انتخاب و خریداری شد.
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
سید یکی از مداحان خوش صدا و با اخلاص بود که مردم بسیار به او علاقه داشتند. خیلی ها سید را از مداحی در بیت الزهرا(س) ميشناختند. یک بار به طور اتفاقی پشت سرش به سمت هیئت ميرفتم. متوجه شدم از
مسیر مستقیمی که به بیت الزهرا(س) ميرسيد، حرکت نميکند! دائم از کوچه پس کوچه ها عبور ميکرد. کلاه وکاپشن را روی سرش کشیده بود. سعی ميکرد تا آنجا که ميشد در دید مردم نباشد. برای من عجیب بود. اما ميدانستم سید به اخلاص خیلی اهمیت ميدهد. علاقه ای نداشت که مردم او را به هم نشان بدهند و بگویند ...
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
رفتم هیئت رهروان امام(ره)تا بلکه ... مجلس خیلی با حال و با صفایی بود. اما آنچه ميخواستم نشد! بعد از مراسم رفتم جلو و مداح هیئت را پیدا کردم. ميگفتند نامش سید مجتبی علمدار است. گفتم:((آقا سید من یه سؤال دارم.))جلوتر آمد، گفتم:((من هر هیئتی که ميروم، وقتی روضه ميخوانند و مداحی ميکنند، اصلا گریه ام نميگیرد. چه کارکنم!؟))سید نگاهی به من کرد وگفت: ((در این مراسم هم که من خواندم باز گریه ات نگرفت؟)) گفتم: ((نه! اصلا گریه ام نگرفت.))رفت توی فکر. بعد با لحن خاصی گفت:((ميدونی چیه!؟ من گناهانم زیاده.من آلوده ام. برای همین وقتی ميخوانم اشک شما جاری نميشود. سید این
حرف را خیلی جدی گفت و رفت.))من تعجب کردم، تا آن لحظه با هر یک از بزرگان که صحبت کرده بودم و همین سؤال را از آنها پرسیدم، به من ميگفتند: ((شما گناهانت زیاد است. شما آلوده ای برو از گناهان توبه کن .آنوقت گریه ات ميگیرد؟!))البته من ميدانستم که مشکل از خودم است اما شک نداشتم که این کلام آقا سید، اخلاص و درون پاک او را ميرساند. از آن وقت مرتب به هیئت رهروان ميرفتم، خداوند نیز به من لطف کرد و موقع مداحی سید اشک من جاری بود.
♻️#ادامه_دارد...
🆔 @Ebrahimhadi
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کلیپ | خسته شدم...😭
#پیشنهاد_ویژه...
#فاطمیه🏴
🆔 @Ebrahimhadi
هدایت شده از شهید ابراهیم هادی
🌺هر شب به رسم قرار عاشقی🌺
🔸 دعای فرج 🔸
هرشب ساعت ۲۰
تعجیل در فرج مهدی فاطمه صلوات🌷
👉 @Ebrahimhadi 👈
#دست_نیاز_چشم_امید 13
مرا ببخش
وای بر من از روز رسوایی، وای بر من از روز تنهایی، از روز جدایی و گدایی، از روز اسارت و مصیبت. وای بر من از خجلت، از آتش جحیم و خشم رحیم. محبوب من! میترسم از آن که مرگم قریب باشد و مقرب درگاهت نباشم؛ میترسم از آن که مرگ مرا دریابد تو مرا درنیابی؛ مرا ببخش آنگاه که عطا کردی، خطا کردم؛ وفا کردی، جفا کردم؛ هدایت کردی، رهایت کردم!
🌷شهید گمنام🌷
📚فرهنگنامه جبهه، ج6، ص517
#شبتون_شهدایی 🌙
🆔 @Ebrahimhadi
شهید ابراهیم هادی
⭕️ روزهای اخر ڪانال #قسمت_اول ابراهیم ابتدا به سراغ چند نفر از سالم ترها ڪه قدرت بدنی داشتند رفت.
⭕️روزهای اخر ڪانال
#قسمت_دوم
تنها صدایی ڪه سڪوت مرموز ڪانال رامی شڪست، نوای نوحه های ابراهیم بود. او با صدای زیبای خود، به یاران بی رمق ڪانال جان تازه ای می بخشید. زمزمه های ابراهیم، درمیان خون و جراحت و تشنگی و گرسنگی، ارامش بخش بود.
هنگام اذان ابراهیم، آن هایی ڪه هنوز اندڪی توان در بدن داشتند، خود را به دیوار ڪانال می رساندند تا با مدد دیوار از جا برخیزند و نماز را اقامه ڪنند. مجروحین اما با حالتی ملڪوتی تر، به سختی خود را به سمت قبله میچرخاندند و پیشانی خونین و زردشان را بر خاڪ ڪانال می گذاشتند.
در ڪانال بعد از اقامه ی نماز، شهید طاهری قران میخواند و حتی تفسیر میڪرد. هرڪس در گوشه ای دعایی را زمزمه می ڪرد و با خدای خود نجوامی ڪرد. زخمی ها مدام از فرط تشنگی ناله می زدند و اب طلب می ڪردند.
داخل ڪانال مرتب با خمپاره مورد هدف قرار میگرفت. پس از ڪاسته شدن اتش بعثی ها، ابراهیم همه بچه ها راجمع ڪرد و گفت: دیگر ڪانال، جای ماندن نیست. باید هر جور شده امشب به سمت تپه های دوقلو عقب نشینی ڪنیم.
آن روز حدود هفتاد مجروح بد حال داخل ڪانال بودند. هنگامی ڪه نیروها درحال پخش شدن بودند، نوجوانی ڪم سن و سال از ابراهیم سوال عجیبی پرسید: سرنوشت مجروحین چه میشود؟
همه بهت زده به اطرافیانشان نگاه میڪردند. ابراهیم به آن نوجوان گفت: شما نگران مجروحین نباشید،خودم پیش ان ها هستم. آن نوجوان باصلابت خاصی گفت: پس من هم می مانم و از مجروحین تا اخرین قطره خونم مراقبت می ڪنم.
تصمیم گیری سختی برای دیگران بود.
چهار روز تشنگی، گرسنگی، خستگی و محاصره، توان همه را بریده بود.
یڪی دیگر نیز در گوشه ای ازڪانال گفت: من هم می مانم. یڪباره تمام افراد، یڪ صدا فریاد #ماندن سردادند.
📚ڪتاب سلام برابراهیم ۲
♻️ادامه دارد...
🆔 @Ebrahimhadi