شهید ابراهیم هادی
#شهید مهدی باکری 🌷 🇮🇷 Gap.im/Ebrahimhadi 🇮🇷 Eitaa.com/Ebrahimhadi 🇮🇷 Sapp.ir/Ebrahimhadi_ir
داشت توی محوطه پادگان قدم میزد و هر از گاهی آشغالهای افتاده روی زمین رو جمع می کردکه یه دفعه وایساد. مثل اینکه چیزی پیدا کرده بود. رفتم نزدیکتر دیدم یه حلب خرماست که روش رو خاک و سنگ گرفته بنظر میومد یکمی ازش خورده بودند و انداخته بودنش اونجا. عصبانیت آقا مهدی رو اولین بار بود که میدیدم. با همون حالت غضب گفت: بگردید ببینید کی اینو اینجا انداخته؟ یه چاقو هم بهم بدید. چاقو رو دادیم و نشست روی اون رو ذره ذره برداشت.
گفتم: آقا مهدی این حلبی حتماً خیلی وقته که اینجاست نمیشه خوردش.
یه نگاه عاقل اندر سفیه به من کرد و گفت: میدونی پول این از کجا اومده؟
میدونی پول چند نفر جمع شده تا شده یه حلب خرما؟ میدونی اینو با پول اون پیرزنی خریدند که اگر ۲۰ تومن به جبهه کمک کنه مجبوره شب رو با شکم گرسنه زمین بگذاره؟! شما نخورش خودم میبرم تا تهش رو میخورم.
🇮🇷 Gap.im/Ebrahimhadi
🇮🇷 Eitaa.com/Ebrahimhadi
🇮🇷 Sapp.ir/Ebrahimhadi_ir
هدایت شده از شهید ابراهیم هادی
❤️ #قرار_عاشقی ❤️
قرائت دعای فرج به نیابت از
شــهید ابــراهیم هــادی🌹
⏰هرشب راس ساعت ۲۲
✳️بخوانید و به اشتراک بگذارید
▪️ Gap.im/Ebrahimhadi
▪️ Eitaa.com/Ebrahimhadi
▪️ Sapp.ir/Ebrahimhadi_ir
هدایت شده از شهید ابراهیم هادی
#نوای_دلتنگی💔
عَزیزٌعَلَیَّ أنْ أرَی الْخَلْقَ وَلاتُریٰ
آقای من!سخت است همه را ببینم و تو را نبینم
🍃دعای سلامتی امام زمان (عج)
به نیابت از شهید ابراهیم هادی🌹
▪️ Gap.im/Ebrahimhadi
▪️ Eitaa.com/Ebrahimhadi
▪️ Sapp.ir/Ebrahimhadi_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 #حدیث_روز از زبان رامبد جوان
🇮🇷 Gap.im/Ebrahimhadi
🇮🇷 Eitaa.com/Ebrahimhadi
🇮🇷 Sapp.ir/Ebrahimhadi_ir
شهید ابراهیم هادی
#شهید علیاکبر شیرودی🌹 🇮🇷 Gap.im/Ebrahimhadi 🇮🇷 Eitaa.com/Ebrahimhadi 🇮🇷 Sapp.ir/Ebrahimhadi_ir
📎 #سیره_شهدا
🌺نماز اول وقت ...
خبرنگار ژاپنی پرسید:
شما تا کی حاضرید بجنگید؟
علی اکبر خندید و گفت:
ما برای خاک نمی جنگیم، برای اسلام میجنگیم تا هر زمانی که اسلام در خطر باشه....
این رو گفت و رفت....
خبرنگار با تعجب پرسید: خلبان شیرودی کجا میره، هنوز که مصاحبه تمام نشده...
شیرودی با لبخند گفت:
وقت نماز؛ دارن اذان میگن...
یادش با صلوات🌷
🇮🇷 Gap.im/Ebrahimhadi
🇮🇷 Eitaa.com/Ebrahimhadi
🇮🇷 Sapp.ir/Ebrahimhadi_ir
حے علی الصلاة..
اذان بگو ابراهیم..
خسته ام از دنیا..
از رنگ رنگ غریب و عجیب این دنیا،
با صدای طنین اندازت اذانی بگو؛
بگو که خدا غریب شده است در این دنیا..
بگو دین محمد، رسول خدا فراموش شده...
حے علی خیر العمل...
اذان بگو ابراهیم..
دلم پر از درد است..
اذان بگو ای ندای زنده شدن دلهای خاموش...
اذان بگو ابراهیم ..
🇮🇷 Gap.im/Ebrahimhadi
🇮🇷 Eitaa.com/Ebrahimhadi
🇮🇷 Sapp.ir/Ebrahimhadi_ir
شهید ابراهیم هادی
💞 #رسم_عاشقی 🌹 جانباز شهید ایوب بلندی ✅ قسمت نهم مامان جهیزیه ام را توی یکی از دو اتاق خانه جا داد.
💞 #رسم_عاشقی
🌹 جانباز شهید ایوب بلندی
✅ قسمت دهم
کنار هم نشسته بودیم. ایوب آستینش را بالا زد و بازویش را نشانم داد،
_توی کتفم، نزدیک عصب، یک ترکش است. دکتر ها میگویند اگر خارج عمل کنم بهتر است. این بازو هم چهل تکه شد بس که رفت زیر تیغ جراحی.
به دستش نگاه میکردم،
گفت "بدت نمیاید میبینیش؟"
بازویش را گرفتم و بوسیدم.
-باور نمیکنی ایوب، هر جایت که مجروح تر است، برای من قشنگ تر است.
بلند خندید. دستش را گرفت جلویم.
_راست میگویی؟ پس یا الله ماچ کن. سریع باش.
چند روز بعد کارهای اعزامش درست شد و از طرف جهاد برای درمان رفت انگلستان. من هم با یکی از دوستان ایوب و همسرش رفتم شاهرود. مراسم بزرگی آنجا برگزار میشد. زیارت عاشورا میخواندند که خوابم برد. توی خواب امام حسین را دیدم. امام گفتند "تو بارداری ولی بچه ات مشکلی دارد".
توی خواب شروع کردم به گریه و زاری. با التماس گفتم "اقا من برای رضای شما ازدواج کردم، برای رضای شما این مشکلات را تحمل میکنم، الان هم شوهرم نیست، تلفن بزنم چه بگویم؟ بگویم بچه ات ناقص است؟
امام آمد نزدیک، روی دستم دست کشید و گفت: "خوب میشود"
بیدار شدم.
یقین کردم رویایم صادقه بوده، بچه دار شدیم و بچه نقصی دارد. حتما هم خوب میشود، چون امام گفته است. رفتم مخابرات و زنگ زدم به ایوب. تا گفتم خواب امام حسین را دیده ام زد زیر گریه. بعد از چند دقیقه هم تلفن قطع شد. دوباره شماره را گرفتم. برایش خوابم را تعریف نکردم. فقط خبر بچه دار شدنمان را دادم.
با صدای بغض الود گفت :
میدانم شهلا، بچه پسر است، اسمش را میگذاریم محمد.
نیت کرده بودیم که اگر خدا به اندازه یک تیم فوتبال هم به ما پسر داد، اول اسم همه را محمد بگذاریم.
گفتم بگذاریم محمد حسین. به خاطر خوابم. اما تو از کجا میدانی پسر است؟
جوابم را نداد.
چند سال بعد که هدی را باردار شدم هم، میدانست فرزندمان دختر است. مامان و آقاجون کنارم بودند، اما این از دلتنگیم برای ایوب کم نمیکرد. روزها با گریه مینشستم، شش هفت برگه امتحانی برایش مینوشتم، ولی باز هم روز به نظرم کشدار و تمام ناشدنی بود. تلفن میزد.
همین ک صدایش را شنیدم، بغض گلویم راگرفت.
_سلام ایوب
ذوق کرد، گفت:
_صدایت را که میشنوم، انگار همه دنیا را به من داده اند.
زدم زیر گریه.
_کجایی ایوب؟ پس کی برمیگردی؟
-میدانی چند روز است از هم دوریم؟ من حساب دقیقش را دارم، دقیقا بیست و پنج روز.
حرفی نزدم. صدای گریه ام را میشنید.
-شهلا ولی دنیا خیلی کوچک تر از آن است که تو فکرش را میکنی. تو فکر میکنی من الان کجا هستم؟
با گریه گفتم،
_خب معلومه، تو انگلستانی، من تهران. خیلی از هم دوریم ایوب.
-نه شهلا، مگر همان ماهی که بالای سر تو است بالای سر من نیست؟ همان خورشید، اینجا هم هست. هوا، همان هوا و زمین، همان زمین است. اگر اینطوری فکر کنی، خیالت راحت تر میشود. بیا شهلا از این به بعد سر ساعت یازده شب هر دو به ماه نگاه کنیم. خب؟
تا یازده شب را به هر ضرب و زوری گذراندم. شب رفتم پشت بام و ایستادم به تماشای ماه. حالا حتما ایوب هم خودش را رسانده بود کنار پنجره ی اتاقش توی بیمارستان و ماه را نگاه میکرد. زمین برایم یک توپ گرد کوچک شده بود، که میتوانستم با نگاه به ماه از روی آن بگذرم و برسم به ایوبم.
به مَردم.
⭕️ادامه دارد..
🇮🇷 Gap.im/Ebrahimhadi
🇮🇷 Eitaa.com/Ebrahimhadi
🇮🇷 Sapp.ir/Ebrahimhadi_ir
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙ماه رمضان بهترین فرصت برای #توبه است. به دوست شهیدت قول بده گناه نکنی، مطمئن باش اونم کمکت میکنه..
🇮🇷 Gap.im/Ebrahimhadi
🇮🇷 Eitaa.com/Ebrahimhadi
🇮🇷 Sapp.ir/Ebrahimhadi_ir
شهید ابراهیم هادی
🌙سحر اول... 🇮🇷 Gap.im/Ebrahimhadi 🇮🇷 Eitaa.com/Ebrahimhadi 🇮🇷 Sapp.ir/Ebrahimhadi_ir
🌙سحر اول....
✍و رسیـــد فرصت دیدار...
چقدر دلخوشم به داشتنت خــدا !
که با همه بی سر و پایی ام، باز هم در میکده رمضانت راهم داده ای...
تو همان اله بی همتایِ منی؛
که هزاران بار پناهم داده ای و... من رمیده ام.
تو همان معشـــوق بی نظير منی،
که باز به انتظار خلوتی با من، ضیافتی یک ماهه، برپا کرده ای.
آمده ام...؛
و همه دار و ندارم؛ دل بیـــچاره و شکسته ایست، که یازده ماه، با دستان خودم، به دارِ گناه آویختَمـَش .
آغوش بگشا...
تا یکسال دوری ات را یکجا زار بزنم.
آغوش بگشــا تا همین ثانیه های نخست را، با طعم آغوش تو، آرام بگیرم.
👈بگذار ساده بگویم؛
من طعم بوسه های تو را خوب می شناسم...
و بدنبالش تمامِ سال را به انتظار سحرهای مهمانی ات، لحظه شماری کرده ام
و مــــن؛
دوباره خوشبختی را در آغـ💞ـوش تو، تجربه خواهم کرد.
🇮🇷 Gap.im/Ebrahimhadi
🇮🇷 Eitaa.com/Ebrahimhadi
🇮🇷 Sapp.ir/Ebrahimhadi_ir
هدایت شده از شهید ابراهیم هادی
#نوای_دلتنگی💔
عَزیزٌعَلَیَّ أنْ أرَی الْخَلْقَ وَلاتُریٰ
آقای من!سخت است همه را ببینم و تو را نبینم
🍃دعای سلامتی امام زمان (عج)
به نیابت از شهید ابراهیم هادی🌹
▪️ Gap.im/Ebrahimhadi
▪️ Eitaa.com/Ebrahimhadi
▪️ Sapp.ir/Ebrahimhadi_ir
Juz1_@Ebrahimhadi.mp3
4.98M
📎جزء یڪ:
قرائت روزانه یک جزء قران کریم
هدیه به شهید ابراهیم هادی🌷
🇮🇷 @Ebrahimhadi
شهید ابراهیم هادی
🇮🇷 Gap.im/Ebrahimhadi 🇮🇷 Eitaa.com/Ebrahimhadi 🇮🇷 Sapp.ir/Ebrahimhadi_ir
❤️ #دلنوشته ۱
🌹سلام خدمت شهید عزیز ابراهیم هادی. درود خدا بر توباد ای شهید 🌹
من وقتی این شهید را الگوی خودم قرار دادم که در مدرسه معلمی درباره شهید ابراهیم هادی با ما صحبت کرد.من در آن موقع تصمیم گرفتم که این شهید الگوی خودم قرار دهم.بعد از چند روز که کتاب این شهید را خواندم و با او انس نسبتا کمی گرفتم دیدم که در زندگی من تغییرات زیادی به وجود امده ومن دارم راحت تر زندگی می کنم بعد از اینکه کتاب اول این شهید را مطالعه کردم این شهید در خواب من امد وبا من در خواب صحبت کرد.
رفتم واین خواب را برای معلمی که به من درباره شهید ابراهیم هادی توضیحاتی داده بود گفتم ایشان گفتند:((ابراهیم هادی تو را دوست دارد ومی خواهد توهم او را دوست داشته باشی.))
سپس به من گفتند:((ابراهیم هادی می تواند تورا به بالا ترین جایگاه بهشت برساند بعد تأکید کردند که ابراهیم هادی به دوچیز خیلی توجه می کرد
1_نماز اول وقت
2_ترک گناه
واین بود که من این شهید(ابراهیم هادی)را الگوی خودم قرار دادم
📎ارسالی همسنگران
🇮🇷 Gap.im/Ebrahimhadi
🇮🇷 Eitaa.com/Ebrahimhadi
🇮🇷 Sapp.ir/Ebrahimhadi_ir