#تلنگرانه✨🍃
✍️گویند "حر بن يزيد رياحی" اولين کسی بود که آب را به روی امام بست و اولين کسی شد که خونش را برای او داد. "عمر سعد" هم اولين کسی بود که به امام نامه نوشت و دعوتش کرد برای آنکه رهبرشان شود و اولين کسی شد که تير را به سمت او پرتاب کرد!
چه کسی ميداند آخر کارش به کجا می رسد؟ دنيا دار ابتلاست...با هر امتحانی چهرهای از ما آشکار میشود، چهرهای که گاهی خودمان را شگفتزده می کند،چطور می شود در اين دنيا بر کسی خرده گرفت و خود را نديد؟
میگويند خداوند داستان ابليس را تعريف کرد تا بدانی که نمی شود به عبادتت، به تقربت، به جايگاهت اطمينان کنی.
خدا هيچ تعهدی برای آنکه تو همان که هستی بمانی، نداده است،شايد به همين دليل است که سفارش شده، وقتی حال خوبی داری و می خواهی دعا کنی، يادت نرود "عافيت" و "عاقبت به خيری ات" را بطلبی...
📚حاج اسماعیل دولابی
@Ebrahimhadi
@EbrahimhadiMarket
•••••••••••••••••••••••••••••••
6.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"روز شمارِ محرم" 🏴
"از جنس عشق"🥀
کوفیان،هم خودشان را فراموش کرده بودند و هم خدای خودشان را ،فقط برقِ سکه های ابن زیاد را میدیدند...
#روز_چهارم
#پیشنهاد_دانلود
@Ebrahimhadi
@EbrahimhadiMarket
•••••••••••••••••••••••••••••••
"ما تو را دوست داریم" ❤️
#بخش_اول
پائيز سال شصت و يك بار ديگر به همراه ابراهيم عازم مناطق عملياتي شديم. اينبار نَقل همه مجالس توسلهای ابراهيم به حضرت زهرا (س) بود، هر جا ميرفتيم حرف از ابراهيم بود.
خيلي از بچهها داستانها و حماسهآفرينيهاي اون رو توي عملياتها تعريف ميكردن كه همه اونها با توسل به حضرت صديقه طاهره(س) انجام شده بود.به منطقه سوماركه رفتيم و به هر سنگري که سر ميزديم از ابراهيم ميخواستن كه براي اونها مداحي كنه و از حضرت زهرا (س) بخوانه. شب در جمع بچههاي يكي ازگردانها شروع به مداحي كرد صداي ابراهيم به خاطر خستگي و طولاني شدن مجالس گرفته بود.
بعد از تمام شدن مراسم يكي دو نفر از رفقا با ابراهيم شوخي ميكردن و صداش رو تقليد ميكردن وچيزهائي ميگفتن كه خيلي ناراحت شد.ابراهيم عصباني شد و ميگفت:"من مهم نيستم، اينا مجلس حضرت رو شوخي گرفتن. براي همين ديگه مداحي نميكنم".
هر چه ميگفتم: "آقا ابرام، حرف بچهها رو به دل نگير، تو كار خودت رو بكن"، بيفايده بود آخر شب هم كه برگشتيم مقر، قسم خورد كه :"ديگه مداحي نميكنم".ساعت حدود يك نيمه شب بود كه خسته و كوفته خوابيدم.
کتاب سلام بر ابراهیم۱📚
#ادامه_دارد🔁
@Ebrahimhadi
@EbrahimhadiMarket
•••••••••••••••••••••••••••••••
هدایت شده از شهید ابراهیم هادی
🌼هر شب به رسم قرار عاشقی🌼
🔸دعای فرج #امام_زمان«عج» 🔸
⏰هرشب ساعت۲۲
🔴در انتشار ثواب این دعا شریک باشید و انتشار دهید.🔴
@Ebrahimhadi
@Ebrahimhadi_Market
•••••••••••••••••••••••••••••••
روضه شب پنجم.mp3
36.85M
•روضه حاج محمود کریمی
•شب پنجم محرم 🏴
#هیئتمجازی
@Ebrahimhadi
@EbrahimhadiMarket
•••••••••••••••••••••••••••••••
اونکه محرم راه میفته میاد
مجلس امام حسین علیهالسلام،
از در خونهش راه میفته برای چی میاد؟
برای امامش میاد یعنی «امامت»
امامت اصول دینه!
اگه شما گفتی بهش چرا قبات کجه،
چرا ریش نداری، چرا موت بیرونه،
این ناراحت شد دیگه نیومد،
شما چیکار کردی؟
با فروع دین برداشتی گردن اصول دین رو زدی!
مبادا یه عبدِ خدایی رو از در خونه
امامحسینعلیهالسلام برونی!
#حاجاسماعیلدولابی
@Ebrahimhadi
@EbrahimhadiMarket
•••••••••••••••••••••••••••••••
جان آقام.mp3
6.32M
#مداحی
با نوای:حاج سید مجید بنی فاطمه🔊
"جان آقام ، سَنه قربان آقام"
@Ebrahimhadi
@EbrahimhadiMarket
•••••••••••••••••••••••••••••••
5.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"روز شمارِ محرم" 🏴
"از جنس عشق"🥀
خواستم بگم السلام علیک یا اباعبدالله
دیدم که او داره به ما سلام میکنه...
#روز_پنجم
#پیشنهاد_دانلود
@Ebrahimhadi
@EbrahimhadiMarket
•••••••••••••••••••••••••••••••
شهید ابراهیم هادی
"ما تو را دوست داریم" ❤️ #بخش_اول پائيز سال شصت و يك بار ديگر به همراه ابراهيم عازم مناطق عمليات
"ما تورا دوست داریم"❤️
#بخش_دوم
ساعت حدود يك نيمه شب بود كه خسته و كوفته خوابيدم. قبل از اذان صبح متوجه شدم كه كسي دستم را تكان ميدهد. چشمانم را به سختي باز كردم،چهره نوراني ابراهيم بالاي سرم بود.
من رو صدا زد و گفت: "پاشو الان موقع اذانه" من هم بلند شدم، با خودم گفتم: "اين بابا انگار نميدونه خستگي يعني چي؟" البته ميدونستم كه او هر ساعتي هم بخوابه ،قبل از اذان بيداره و مشغول نماز ميشه.
ابراهيم بچههاي ديگه رو هم صدا زد و بعد هم اذان گفت و نماز جماعت صبح رو به راه انداخت. بعد از نماز و تسبيحات، ابراهيم شروع به خواندن دعا کرد و بعد هم مداحي حضرت زهرا(س).
اشعار زيباي ابراهيم اشك چشمان همه بچهها را جاري كرد ، من هم كه ديشب قسم خوردن ابراهيم رو ديده بودم از همه بيشتر تعجب كردم، ولي چيزي نگفتم.
بعد از خوردن صبحانه به همراه بچهها به سمت سومار برگشتيم؛ بین راه دائم در فكر كارهاي عيجب ابراهيم بودم. يكدفعه نگاه معنيداري به من كرد و گفت: "ميخواي بپرسي با اينكه قسم خوردم، چرا روضه خوندم؟
"گفتم: "خوب آره، شما ديشب قسم خوردي كه..." پريد تو حرفم و گفت: "چيزي كه بهت ميگم تا زندهام جايي نقل نكن". بعد ادامه داد:"ديشب خواب به چشمم نمياومد ولی نيمههاي شب كمي خوابم برد، يكدفعه ديدم وجود مطهرحضرت صديقه طاهره(س) تشريف آوردند و گفتند:"نگو نميخوانم، ما تو را دوست داريم. هر كس گفت بخوان تو هم بخوان" ديگه گريه امان صحبت كردن بهش نميداد. ابراهيم بعد از آن به مداحي كردن ادامه داد.
کتاب سلام بر ابراهیم ۱📚
@Ebrahimhadi
@EbrahimhadiMarket
•••••••••••••••••••••••••••••••
هدایت شده از شهید ابراهیم هادی
🌼هر شب به رسم قرار عاشقی🌼
🔸دعای فرج #امام_زمان«عج» 🔸
⏰هرشب ساعت۲۲
🔴در انتشار ثواب این دعا شریک باشید و انتشار دهید.🔴
@Ebrahimhadi
@Ebrahimhadi_Market
•••••••••••••••••••••••••••••••
روضه شب ششم.mp3
47M
•روضه حاج محمود کریمی
•شب ششم محرم 🏴
#هیئتمجازی
@Ebrahimhadi
@EbrahimhadiMarket
•••••••••••••••••••••••••••••••