#تلنگر 🌱
شمر نمازش را میخواند...
روزه اش را هم می گرفت...
آشکارا هم فسخ و فجور نمی کرد
و شاید اهل رشوه و ربا هم نبود
معاویه و ابن زیاد و عمر سعد هم همینطور...
یادمان باشد
زیارت عاشورا که میخوانیم
وقتی که رسیدیم به لعن الله ... هایش ...
لحظه ای به خودمان گوشزد کنیم :
نکند این لعن الله شامل حال ما هم بشود ؟؟؟
مایی که خودمان را
ارزانتر از شمر و عمر و ابن زیاد میفروشیم ...💔
@Ebrahimhadi
@EbrahimhadiMarket
•••••••••••••••••••••••••••••••
5.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"روز شمارِ محرم" 🏴
"از جنس عشق"🥀
"من به شما نعمت ولایت دادم،من به شما نعمت محبت اهل بیت را دادم...
من به شما علی را دادم ، حسن را دادم،حسین را دادم ؛ شما چه کردید؟ "
#روز_ششم
#پیشنهاد_دانلود
@Ebrahimhadi
@EbrahimhadiMarket
•••••••••••••••••••••••••••••••
"مجلس حضرت زهرا (س) "
#بخش_اول
به جلسه مجمعالذاكرين در مسجد حاجابوالفتح رفته بوديم،در جلسه اشعاري در فضائل حضرت زهرا (س) خوانده ميشد که ابراهيم اونها رو مينوشت، اواخر جلسه حاج علي انساني شروع به روضهخواني كرد.
ابراهيم در حالتي كه از خود بيخود شده بود دفترچه شعرش رو بست و با صداي بلند گريه ميكرد؛ من از این رفتار و حالت گريه ابراهيم بسيارتعجب كردم! جلسه که تمام شد به سمت خانه راه افتاديم ؛ در بين راه گفت:"آدم وقتي به جلسه حضرت زهرا(س) وارد ميشه بايد حضور خود خانم رو حس كنه چون جلسه متعلق به ايشونه" و بعد ديگه چيزي نگفت.
يك شب به اصرار من به جلسه عيدالزهراء رفتیم ، فكر ميكردم ابراهيم كه عاشق حضرت صديقه است خيلي خوشحال ميشه. مداح جلسه ، مثلاً براي شادي حضرت زهراء(س) حرفاي زشت و نامربوطي رو به زبان ميآورد، اواسط جلسه ابراهيم به من اشاره كرد و با هم از جلسه بيرون رفتيم.
در راه گفتم:" فكر ميكنم ناراحت شدين درسته؟" ابراهيم در حالي كه آرامش هميشگي رو نداشت رو به من كرد و در حاليكه دستش رو تكان ميدادگفت: "توي اين جور مجالس خدا پيدا نميشه، هميشه جايي برو كه حرف از خدا و اهل بيت باشه" و چند بار اين جمله رو تكرار كرد.
بعدها وقتي نظر علماء رو در مورد اين مجالس و ضرورت حفظ وحدت مسلمين مشاهده كردم به دقت نظر ابراهيم بيشتر پي بردم.
کتاب سلام بر ابراهیم۱📚
#ادامه_دارد 🔁
@Ebrahimhadi
@EbrahimhadiMarket
•••••••••••••••••••••••••••••••
هدایت شده از شهید ابراهیم هادی
🌼هر شب به رسم قرار عاشقی🌼
🔸دعای فرج #امام_زمان«عج» 🔸
⏰هرشب ساعت۲۲
🔴در انتشار ثواب این دعا شریک باشید و انتشار دهید.🔴
@Ebrahimhadi
@Ebrahimhadi_Market
•••••••••••••••••••••••••••••••
Pooyanfar Shab 7 Moharam 98-01.mp3
21.89M
•روضه محمدحسین پویانفر
•شب هفتم محرم 🏴
#هیئتمجازی
@Ebrahimhadi
@EbrahimhadiMarket
•••••••••••••••••••••••••••••••
مداحی کربلایی محمود کریمی.mp3
7.54M
#مداحی
"🎙با نوای کربلایی محمود کریمی"
"🔊 همراه بابایی هم قد سقایی..!"
@Ebrahimhadi
@EbrahimhadiMarket
•••••••••••••••••••••••••••••••
9.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"روز شمارِ محرم" 🏴
"از جنس عشق"🥀
"هفتمین روزِ محرم در گرمای جان فرسای نِینَوا سپری میشد ؛ کوفیان طوری جلوی رسیدنِ آب به حسین(ع) را بسته بودند که گویی آب ارثِ پدرشان است..."
#روز_هفتم
#پیشنهاد_دانلود
@Ebrahimhadi
@EbrahimhadiMarket
•••••••••••••••••••••••••••••••
6.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"جوانانِ آخرالزمان چگونه خواهند بود؟" 🤔
"آنها در راهِ خدا جهاد میکنند و از سرزنش هیچ ملامتگری هراسی ندارند... "
#پیشنهاد_ویژه
@Ebrahimhadi
@EbrahimhadiMarket
•••••••••••••••••••••••••••••••
شهید ابراهیم هادی
"مجلس حضرت زهرا (س) " #بخش_اول به جلسه مجمعالذاكرين در مسجد حاجابوالفتح رفته بوديم،در جلسه اشعا
"مجلس حضرت زهرا (س)"
#بخش_دوم
جبهه كه بوديم توسلهای ابراهيم بيشتر به حضرت صديقه طاهره (س) بود و هميشه روضه حضرت رو ميخواند. وقتي هم كه مجروح شده بود و در بيمارستان نجميه تهران بستري بود هنگامی كه دوستاش به ملاقاتش میاومدن شروع به روضه خواندن میکرد.
ميگفت: " بعد از توكل به خدا، توسل به حضرات معصومين مخصوصاً حضرت زهرا (س) كار سازه".زماني هم كه خبرنگار مجله پيام انقلاب با ابراهيم مصاحبه كرد و پرسيد: "چگونه در عمليات فتحالمبين پيروز شديد؟" ابراهيم جواب داد:"ما در فتحالمبين جنگ نكرديم ما راهپيمايي ميكرديم و فقط «يا زهرا (س)» ميگفتيم "
در عمليات فتحالمبين كه ابراهيم مجروح شده بود سريع او را به دزفول منتقل كرديم و در سالني كه مربوط به بهداري ارتش بود و مجروحين زيادي در آنجا بستري بودند قرار داديم. سالن به قدري شلوغ بود و مجروحين آه و ناله ميكردند كه هيچ كس آرامش نداشت.
بالاخره يک گوشهاي رو پيدا كرديم و ابراهيم رو روي زمين خوابانديم. پرستارها هم زخم گردن و پاي ابراهيم رو پانسمان كردن در آن شرايط كه اعصاب همه به هم ريخته بود و سر و صداي مجروحين بسيار زياد بود ناگهان ابراهيم با صدايي رسا شروع به خواندن شعر زيبايي در وصف حضرت زهرا (س) کرد كه رمز عمليات هم نام مقدس ايشان بود.
براي چند دقيقه سكوت عجيبي سالن رو فرا گرفت .هيچ مجروحي ناله نميكرد. انگار همه چيز رديف و مرتب شده بود. به هر طرف كه نگاه ميكردي آرامش موج ميزد و قطرات اشك بود كه از چشمان مجروحين و پرستارها جاري ميشد.
همه آرام شده بودند ، وقتي خواندن ابراهيم تمام شد، يكي از خانم دكترها كه مُسن تر از بقيه بود و حجاب درستي هم نداشت و خيلي هم تحت تأثير قرار گرفته بود جلو آمد و سريع گفت: "من كاري به محرم و نامحرم ندارم! تو هم مثل پسرمي " و بعد نشست و سر ابراهيم رو بوسيد و گفت: "فداي شما جوونها". قيافه ابراهيم ديدني بود، گوشهاش سرخ شده بود. بعد هم از خجالت ملافه را روي صورتش انداخت .
کتاب سلام بر ابراهیم ۱📚
@Ebrahimhadi
@EbrahimhadiMarket
•••••••••••••••••••••••••••••••