🌹حرف زدن با امام زمان (ع)🌹
🔸مرحوم آیت الله میلانی میفرمودند:
هر روز بنشینید یک مقدار با امام زمان درد و دل کنید.
خوب نیست شیعه روزش شب شود و شباش روز شود و اصلاً به یاد او نباشد.
بنشینید چند دقیقه ولو آدم حال هم نداشته باشد، مثلاً از مفاتیح دعایی بخواند، با همین زبان خودمان سلام و علیکی با آقا کند.
با حضرت درد و دلی کند.
🔹آیت الله بهجت می فرمود:
بین دهان تا گوش شما کمتر از یک وجب است.
قبل از اینکه حرف از دهان خودتان به گوش خودتان برسد، به گوش حضرت رسیده است.
او نزدیک است، درد و دلها را میشنود.
با او حرف بزنید و ارتباط برقرار کنید.
در زمان حضرت امام هادی علیه السلام شخصی نامهای نوشت از یکی از شهرهای دور؛ نامهای نوشت که آقا من دور از شما هستم. گاهی حاجاتی دارم، مشکلاتی دارم،
به هر حال چه کنم؟
❤️حضرت در جواب ایشان نوشتند:
«إِنْ کَانَتْ لَکَ حَاجَةٌ فَحَرِّکْ شَفَتَیْک»
لبت را حرکت بده، حرف بزن، بگو. ما از شما دور نیستیم.
📚بحارالانوار/ ج53/ ص306
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
🟣 تجربهگری که در برزخ بخاطر یک لُپ کشیدن باید صد سال صبر میکرد!
🔸یکی از مواردی که در تجربه نزدیک به مرگ و در مرور اعمالم مشاهده کردم مربوط به فرزند یکی از بستگانم بود. این فامیل برای ناهار به منزل ما آمده بودند. او دختری شش ماهه داشت که خیلی تپل بود. این بچه در اتاق آقایان خوابیده بود. چند دقیقه بعد بیدار شد و شروع به غر زدن کرد. پدرش هم بیرون رفته بود. میخواستم مادرش را خبر کنم تا بچه را ببرد. با خودم گفتم بگذار لپ بچه را بکشم، خیلی صورت گرد و لپ آویزان و با مزهای داشت. لپ بچه را کشیدم ولی کمی بیش از حد فشار دادم و صورتش سرخ شد و شدید گریه کرد. مادرش آمد و بچه را با خود برد.
این صحنه و این ماجرا در مرور زندگی به من نشان داده شد و گفتند: چرا این کار را کردی؟ اگر شما را حلال نکند باید بمانی تا به برزخ بیاید و از او رضایت بگیری. با تعجب پرسیدم این دختر خانم الان هفت ساله است کی به برزخ میآید؟ خیلی عجیب بود، گفتند این دختر بالای صد سال عمر میکند!
#حق_الناس
📗کتاب نسیمی از ملکوت
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
🌻مادرم! برای شهادتم گریه نکن..
فقط زمانی گریه کن که
مردان، غـــیرت 🔥
و زنان، عـــــفت🌸
را فراموش کنن😔
بخشی از وصیت نامه شهید سعید زقاقی
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
🌸🦋🌸 ﷽ 🦋🌸🦋
🌷شهید ابراهیم هادی🌷
اگر خانم ها حریم رابطه با نامحرم را حفظ کنند خواهید دید که چه قدر آرامش خانواده ها بیشتر می شود.
صدای بلند در پیش نامحرم مقدمه ی آلودگی و گناه را فراهم میکند.
اگر حریم ها رعایت شود نامحرم جرأت ندارد کاری انجام دهد👌
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
4_5780579591580028073.mp3
3.83M
#سخنرانی_کوتاه #شماره۲۰۷
موضوع: قیام یک نفره
سخنران: استاد رفیعی
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
#ختم_قرآن #صفحه۲۰۷
📖قرائت یک صفحه از قرآن
به نیابت از شهید ابراهیم هادی🌷
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽سرت به کار خودت باشه...
به من چه! به تو چه!
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
____••🍃🌹🍃________
دلم هوای توکرده هوای آمدنت
صدای پای تو آید صدای آمدنت
بهار با تو بیاید به خانه ی دل ما
سری به خانه ما زن، صفای آمدنت
هنوز مانده به یادم که مادرم میخواند
زمان کودکی ام قصه های آمدنت
حساب کردم و دیدم که با حساب خودم
تمام عمر نشستم به پای آمدنت
چقدر وعده ی وصل تو را به دل بدهم
چقدر جمعه بخوانم دعای آمدنت
نیامدی و دلم را شکستی ای مولا
چه نذرها که نکردم برای آمدنت
____••🍃🌹🍃••________
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
﷽
#قاضی_خداست 😊👌
شخصى در مجلس گناه ميميرد...
و شخصى ديگر در مسجد...
شاید اولی برای نصیحت داخل رفته بود..🍃
و دومی برای دزدیدن کفشها🍂
#انسانها_را_قضاوت_نکنیم.
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
🔻فواید گوش كردن به اذان🔻
1- شنیدن اذان انسان را از اهل آسمان قرار مى دهد.
پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) مى فرماید: همانا اهل آسمان از اهل زمین چیزى نمى شنوند مگر اذان.
2- شنیدنِ اذان اخلاق را نیكو مى كند.
امام على(علیه السلام) مى فرماید: كسى كه اخلاقش بد است در گوش او اذان بگویید
3- شنیدن اذان انسان را سعادتمند میكند.
پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) مى فرماید: كسى كه صداى اذان را بشنود و به آن روى آورد، نزد خداوند از سعادت مندان است
4- شنیدن اذان سبب دورى شیطان میشود.
رسول اكرم(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: شیطان وقتى نداى اذان را مى شنود فرار مى كند.
🔰منابع: محمدى رى شهرى، میزان الحكمه، ج1، ص82.
همان، ج1، ص84.
مجلسى، بحارالانوار، ج77، ص190، مؤسسة الوفاء.
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
🟡ابراهیم در هر سه وعده روی بلندی می ایستاد و اذان می گفت. همیشه با پخش نوای ملکوتی اذان ابراهیم، گلوله باران دشمن شدت می گرفت. نمی دانم از چه چیزی وحشت داشتند؟!
🟢یادم هست یک روز، در کنار اصغر وصالی و ابراهیم و چند نفر از نیروها نشسته بودیم. شخصی به ابراهیم اعتراض کرد که چرا در هر موقعیتی، حتی زمانی که در محاصره هستیم اذان می گویی؟! آن هم با صدای بلند و در مقابل دشمن! این سۇال در ذهن بساری از افراد بود. اما شاید جرئت نمی کردند بیان کنند. همه منتظر جواب شدند.
🔴ابراهیم کمی فکر کرد و چند جمله بیشتر نگفت. تمام افراد جواب خودشان را گرفتند.
🔵ابراهیم گفت: مگه توی کربلا امام حسین (ع) محاصره نشده بود؟ چرا اذان گفت و درست در جلوی دشمن نماز خواند!؟ بعد مکثی کرد و گفت: ما برای همین اذان و نماز با دشمن میجنگیم.
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
🚩🚩🚩🚩🚩
چله توسل به امام رضا علیه السلام
💯 فقط بــا روزی 110 صـــلــوات 💯
🎁 همراه با قرعه کشی جوایز ویژه🎁
اینجا محفل آقا امام رضا و شهداست
تشریف بیارید🌹
🚩🚩🚩🚩🚩
🎁رفیق از این محفل خیلی ویژه ویژه جانمونی ها😉شـــمـــا هـــم دعـوتـــی💌
👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2762146550C6bc05a0c9e
💠طولانیه ولی بخونید:
سالها قبل از انقلاب، جوان بودم و قصد ازدواج داشتم. سرم به کار خودم بود و به نماز و مسجد خیلی اهمیت می دادم.
در محله ما، دختری بود که بیشتر خواهرانم از زیبایی فوق العاده او حرف می زدند. خانواده ما پیش قدم شدند و برای خواستگاری از او اقدام کردند.
من نیتم از ازدواج، فقط انجام دستور خداوند و تکامل در زندگی بود، یک همدم می خواستم که حرف خدا برایش مهم باشد.
می دانستم که خیلی نباید به دنبال زیبایی باشم.
خلاصه خواستگاری انجام شد و خانواده دختر که مرا می شناختند، تایید کردند و مراسم عروسی برگزار شد.
همانطور که خواهران و مادرم می گفتند، این دختر فوق العاده زیبا بود.
اما هنوز مدتی از ازدواج ما نگذشته بود که بعضی از دوستان و بستگان دختر سراغش آمدند و به او می گفتند: حیف کمالات تو نیست که با این مرد ازدواج کرده ای؟ چرا زود تصمیم گرفتی. این مرد قدرت اجاره یک خانه مستقل را هم ندارد و... برای تو خواستگاران بهتری می آمد و...
دختر هم که اعتقادات خیلی برایش مهم نبود و به دنبال ثروت بود، همیشه به من سرکوفت می زد.
هر وقت از سر کار می آمدم باید غر زدن های او را تحمل می کردم. مدتی بعد زندگی ما بیشتر شبیه جهنم شده بود. اینقدر جلوی پدر و مادرش از وضع مالی من گلایه کرد تا کار به دادگاه کشید.
من همسرم را واقعا دوست داشتم، اما با دلی شکسته مجبور شدم او را طلاق دهم. شهر ما کوچک بود و اخبار، خیلی سریع منتقل می شد.
مدتی بعد، آن دختر باجوان ثروتمندی آشنا شد و ازدواج کرد. عروسی پر سر و صدا و... درست همان چیزهایی که آن دختر آرزو داشت. آن زمان که جوان ها هیچ نداشتند، این پسر خانه و ماشین داشت.
اما بعد از ازدواج، متوجه شد که همسرش اهل مشروبات هست و در قید و بند دین و خانواده نیست!
او از ترس آبرو، مشکلاتش را از همه مخفی می کرد. من بعدها این مطالب را از خواهرانم می شنیدم. او مجبور بود به این زندگی ادامه دهد، ولی همسرش رفته رفته بدتر شد و شب ها تاسحر بادوستان ناباب می گشت و مست به خانه می آمد.
این ماجرا که می گویم برای اوایل دهه چهل و حدود بیست و پنج سال قبل از انقلاب است.
روزگار بر آن خانم سخت شده بود، ولی نمی توانست حرفی بزند. انتخاب خودش بود. اما دیگر آن ثروت و کمالات که آرزویش را داشت به چشمش نمی آمد.
او صاحب یک دختر شد و فکر می کرد همسرش پابند زندگی خواهد شد، اما نشد.
تا اینکه یک شب همسرش در حالت مستی شدید به خانه آمد. آن خانم با نوزادش در کنار هم خوابیده بودند و پتویی روی آنها بود.
شوهر مست که درگیر اوهام بود، خیال کرد که مردی در کنار زنش خوابیده! سنگ بزرگی برداشت و محکم به سر او کوبید!!
زن از خواب پرید و فریاد زد چه می کنی؟ وقتی پتو را کنار زد، نگاه دید که متاسفانه ضربه محکم، سر نوزاد را از بین برده!
مرد که هنوز در حالت عادی نبود، تا به خود آمد و دید که چه کرده، از ترس از خانه فرار کرد. او قتل انجام داده بود برای همین با ماشین خودش با سرعت زیاد از شهر متواری شد.
آن جوان در همان نیمه شب، تصادف شدیدی می کند و از دنیا می رود.
خبر در تمام شهر ما پخش شد. تا سالهای سال، بزرگترها وقتی می خواستند از بدی شراب بگویند، داستان همسر اول مرا مثال می زدند.
اما آن دختر جوان، از غم و ناراحتی مریض شد و روز به روز حالش بدتر شد. شوک بزرگی به او وارد شده بود. ناباورانه بعد از مدت کوتاهی این خانم جوان هم از دنیا رفت!
من یک سال با آن خانم زندگی کرده بودم. دوستش داشتم. زن خوبی بود، اما دیگران نگذاشتند زندگی آرامی داشته باشد.
بارها مخفیانه به سر مزارش می رفتم و برایش دعا می کردم.
یادم هست خیلی برای زندگی آینده ام دعا می کردم. از خدا فقط همسر با ایمان می خواستم که اهل زندگی باشد.
خدا هم به من لطف کرد و همان سال با دختری متدین ازدواج کردم. خداوند عزیز، در همان دهه چهل و پنجاه چندین فرزند خوب و مومن به من عطا کرد. در ایام انقلاب، پسران من همگی اهل مسجد و فعالیت های انقلابی بودند. دخترانم نیز اهل دین و اعتقادات بودند.
جنگ شروع شد، من دیگر برای جبهه و جنگ پیر بودم اما در بسیج حضور داشتم. پسرانم راهی جبهه شدم.
خدا را شکر می کنم که سه پسرم در دوران دفاع مقدس به شهادت رسیدند و چهارمی جانباز شد و آبروی من شدند.
اما دوستان، دقت کنید، زندگی فقط پول و شهرت و تفریح نیست، زندگی همیشه با سختی همراه است. این آیه شریفه قرآن است.
اما اگر تقوا داشته و به آنچه خدا دستور داده عمل کنیم، خداوند راه خروج از گرفتاری ها را به ما نشان می دهد و زندگی در همین دنیا برای ما بهشت می شود. کلام پروردگار عزیز را باور کنیم...
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
4_5787532228804217175.mp3
2.49M
#سخنرانی_کوتاه #شماره۲۰۸
موضوع: اخباری از دنیا وبرزخ
سخنران: استاد رفیعی
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
#ختم_قرآن #صفحه۲۰۸
📖قرائت یک صفحه از قرآن
به نیابت از شهید ابراهیم هادی🌷
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
🌱خـــــدا
فقط کسی رو به لبهی
پرتگاه زندگیش میرسونه
که قدرت پرواز داشته باشه
مشکلات زندگي دلیل پرواز است🕊
❤️را به خدا بسپار
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
🌸 پروردگارا !
به هر چه بنگرم...
تـو در آن آشکاری ..
🌸 و چه مبارک است
روزی که با نام زیبای تو🌸🌱
و با توکل بر اسم اعظمت.
آغاز می گردد ای صاحب کرامت
الهی به امید تو ...🌸
پناهمان باش ای بهترین🤲🏻
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
#تلنگرانه 🌾✨
💎در رحم مادر، خداوند بچه را در آبی بسیار شور قرار داده تا جسمش تمیز بماند و مادر سنگینی بچه را کمتر احساس کند، و خداوند روزی جنین را از طریق بند ناف که به مادر وصل است به او میرساند...
🤲❤️❤️پس اگر مادر در غذا خوردن کوتاهی کند ، از غذای جنین چیزی کم نمیشود ، بخاطر وجود غده هایی که با گرفتن مواد لازم از دندانها و استخوان مادر غذای جنین را تأمین میکند و به همین دلیل است که مادران با پیشروی در سن، دندان و پا و زانو درد میگیرند، و در آخر میگویند: زن زودتر از مرد پیر میشود..
😔❤️اگر آدم ها بدانند که مادرشان بخاطر آنها استخوانش آب میشده در این میمانند که چگونه قدردانی بکنند..
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
#گمنامی به تو نمی آید
به تویی که مثل ستاره
در آسمان میدرخشی..💫
و بر دلها حکومت داری
#گمنام واقعی ماییم،
که در این وانفسای دنیا
خودمان را گم کردیم😔
#شهید_گمنام_ابراهیم_هادی
شادی روحش صلوات 🌷🌱
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
کفش هاشو داده به یه پیرمرد...😧
قبل انقلاب تو خیابون زیبا سکونت داشتیم. جوانهای این خیابون همه ابراهیم را میشناختند.
یک روز ظهر تابستان جلوی خانه نشسته بودم. ابراهیم از دور به سمت من می آمد. همینطور که نزدیک میشد دیدم کفش ندارد! پایش را همینطور بلند میکرد. روی آسفالت داغ میسوخت.
سریع بلند شدم و گفتم: کفشات چی شد؟ تو مسجد دزد برد؟😳
گفت: نه بابا. یه پیرمرد جلو مسجد گدایی می کرد، کفش نداشت، من هم چیزی همراهم نبود کفش هام رو دادم بهش....
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
دیگه وقتش رسیده داستان خودتو بنویسی ✍️
دوره جامع نویسندگی با ۵۰ درصد تخفیف رونمایی شد 🔥
👤 مدرس: استاد محمدرضا سرشار (رضا رهگذر)
📌 ۶ میلیون شمارگان چاپ آثار
🎬 بیش از ۳۰ ساعت محتوای آموزشی
🌐 بصورت مجازی و دسترسی آسان و راحت
🔖 ارائه گواهینامه معتبر
✌️پشتیبانی ۲۴ ساعته و ارتباط با استاد
چرا منتظری؟
همین حالا ثبت نام کن و رویای نویسنده شدنت رو محقق کن 👇
https://school.toluehagh.ir/kns3
https://school.toluehagh.ir/kns3
https://school.toluehagh.ir/kns3
تا دیر نشده دوره رو با ۵۰ درصد تخفیف تهیه کن و توی اوقات فراغت تابستون یادگیری رو شروع کن 🔥👆
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
🔹در آنسوی دنیا این لحظات را میدیدم!
وارد جلسهمهمانی شدم. تمام دوستان
هـم نـشـسـتـه بـودنـد. مـی گـفـتـنـد و
میخندیدند. یک میزبزرگ وسط سالن
بـود و هـمــه مــیــوه و شـیـریــنـی از
آنجا بـر مـی داشـتـنـد و مـی خوردند.
چـنـد دقیقـه بـعـد مجـلـس به سـمـت
غیبت رفت. به دوستانم گفتم: بیایید
از خودمان بگوییم از کسی که بین ما
نیست حرفی نزنیم.
اما قـبـول نـکـردنـد. وقتی نصیحتم
بی فایده بـود از آنـجـا خـارج شـدم
و بـه داخل حیاط رفتم...
🔸حالا در آنسوی دنیا همین لحظات را میدیدم. اما آنچه تفاوت داشت این بود که به جای میوه و شیرینی، لاشه یک مردار انسان روی میز بود و آن ها که غیبت می کردند و می شنیدند، تکه تکه از بدن آن مردار می کندند و می خوردند!!
📚 تقاص
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
﷽
🌷امضای شهادت🌷
💠مهدی توی وصیت نامه اش نوشته بود: رسیـدن به سن سے سال برایـم ننگ است. آخرین بار ڪہ از سوریه برگشت با هم رفتیم مشهـد. بعد از زیارت دیدم مهدے ڪنار سقاخونه ایستاده میخنده‼️
ازش پرسیدم چیـه مادر چرا می خنـدے؟؟؟
✳️گفت مادر، امضای شهادتم رو امروز از امام رضا علیه السلام گرفتم.
✅ بهش گفتم اگه تو شهید بشے من دیگه ڪسی رو ندارم.
🔆 مهدی دستش رو به آسمون ڪرد و گفت مادر خدا هست...
💐از خاطرات شهید مهدی صابری
📚برگرفته از کتاب فاطمیون
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
4_5789930121930475804.mp3
5.16M
#سخنرانی_کوتاه #شماره۲۰۹
موضوع: حسابرسی قیامت
سخنران: استاد قرائتی
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
#ختم_قرآن #صفحه۲۰۹
📖قرائت یک صفحه از قرآن
به نیابت از شهید ابراهیم هادی🌷
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi