eitaa logo
شهید ابراهیم هادی
13.2هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
697 ویدیو
62 فایل
"کاری کن که خدا خوشش بیاد" تو دعوت شده ی خاصِ آقا ابراهیم هستی تا کمکت کنه به خدا برسی❤️ 🛍فروشگاه: @EbrahimhadiMarket ⚠️تبلیغات: @Ebrahimhadi_ir 👤ارتباط با مدیر: @Khademe_ebrahim ❌حذف‌آیدی‌ازروی‌عکسهاموردرضایت‌مانیست❌
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽موزیک ویدئو | یه پلاڪ همراه با فیلم کوتاهی از مزار شهید ابراهیم هادی ✅ @EbrahimHadi
شهید ابراهیم هادی
📖 #بی_تو_هرگز (داستان واقعی) 🌹 شهید سیدعلی حسینی 📌 قسمت پنجم از هیجان پرسیدن من، دوباره خنده اش گرف
📖 (داستان واقعی) 🌹 شهید سیدعلی حسینی 📌 قسمت ششم مادرم با ترس، در حالی که زیرچشمی به من و علی نگاه می کرد رفت بیرون. اومد سمتم و سرم رو گرفت توی بغلش. دیگه اشک نبود، با صدای بلند زدم زیر گریه، بدجور دلم سوخته بود. - خانم گلم، آخه چرا ناشکری می کنی؟ دختر رحمت خداست، برکت زندگیه، خدا به هر کی نظر کنه بهش دختر میده، عزیز دل پیامبر و غیرت آسمان و زمین هم دختر بود. و من بلند و بلند تر گریه می کردم. با هر جمله اش، شدت گریه ام بیشتر می شد و اصلا حواسم نبود مادرم بیرون اتاق، با شنیدن صدای من داره از ترس سکته می کنه. بغلش کرد. در حالی که بسم الله می گفت و صلوات می فرستاد، پارچه قنداق رو از توی صورت بچه کنار داد. چند لحظه بهش خیره شد، حتی پلک نمی زد. در حالی که لبخند شادی صورتش رو پر کرده بود، دانه های اشک از چشمش سرازیر شد. - بچه اوله و این همه زحمت کشیدی، حق خودته که اسمش رو بزاری، اما من می خوام پیش دستی کنم. مکث کوتاهی کرد، _زینب یعنی زینت پدر. پیشونیش رو بوسید، _خوش آمدی زینب خانم و من هنوز گریه می کردم. اما نه از غصه، ترس و نگرانی. بعد از تولد زینب و بی حرمتی ای که از طرف خانواده خودم بهم شده بود، علی همه رو بیرون کرد. حتی اجازه نداد مادرم ازم مراقبت کنه. حتی اصرارهای مادر علی هم فایده ای نداشت. خودش توی خونه ایستاد. تک تک کارها رو به تنهایی انجام می داد، مثل پرستار و گاهی کارگر دم دستم بود. تا تکان می خوردم از خواب می پرید، اونقدر که از خودم خجالت می کشیدم. اونقدر روش فشار بود که نشسته، پشت میز کوچیک و ساده طلبگیش، خوابش می برد. بعد از اینکه حالم خوب شد، با اون حجم درس و کار، بازم دست بردار نبود. اون روز، همون جا توی در ایستادم. فقط نگاهش می کردم. با اون دست های زخم و پوست کن شده داشت کهنه های زینب رو می شست. دیگه دلم طاقت نیاورد. همین طور که سر تشت نشسته بود، با چشم های پر اشک رفتم نشستم کنارش، چشمش که بهم افتاد، لبخندش کور شد. - چی شده؟ چرا گریه می کنی؟ تا اینو گفت خم شدم و دست های خیسش رو بوسیدم. خودش رو کشید کنار. - چی کار می کنی هانیه؟ دست هام نجسه. نمی تونستم جلوی اشک هام رو بگیرم. مثل سیل از چشمم پایین می اومد. - تو عین طهارتی علی، عین طهارت. هر چی بهت بخوره پاک میشه. آب هم اگه نجس بشه توی دست تو پاک میشه. من گریه می کردم. علی متحیر، سعی در آروم کردن من داشت. اما هیچ چیز حریف اشک های من نمی شد. زینب، شش هفت ماهه بود. علی رفته بود بیرون. داشتم تند تند همه چیز رو تمییز می کردم که تا نیومدنش همه جا برق بزنه. نشستم روی زمین، پشت میز کوچک چوبیش. چشمم که به کتابهاش افتاد، یاد گذشته افتادم. عشق کتاب و دفتر و گچ خوردن های پای تخته. توی افکار خودم غرق شده بودم که یهو دیدم خم شده بالای سرم. حسابی از دیدنش جا خوردم و ترسیدم. چنان از جا پریدم که محکم سرم خورد توی صورتش. حالش که بهتر شد با خنده گفت: _عجب غرقی شده بودی، نیم ساعت بیشتر بالای سرت ایستاده بودم. منم که دل شکسته، همه داستان رو براش تعریف کردم. چهره اش رفت توی هم. همین طور که زینب توی بغلش بود و داشت باهاش بازی می کرد، یه نیم نگاهی بهم انداخت. - چرا زودتر نگفتی؟ من فکر می کردم خودت درس رو ول کردی. یهو حالتش جدی شد. سکوت عمیقی کرد، _می خوای بازم درس بخونی؟ ♦️ادامه دارد... ✅ @EbrahimHadi
🌹🌸هرگـاه شب جمعه شهـدا را يـاد ڪرديد، آنها شمـا را نزد سیدالشهدا(ع) یاد مے ڪننـد. بیاد #شهید_ابراهیم_هادے #ابراهیم_جان_التماس_دعا #شادی_روحش_صلوات 🌷 ☑️ سلام بر ابراهیم ✅ @EbrahimHadi
شب های جمعه میگیریم هواتو.mp3
4.78M
🎧اگر کربلا نیستید با این نوحه کربلایی شوید و دوستان خود را کربلایی کنید 🎤با نوای: امیر عباسی ✳️پیـشنـهاد ویژه✳️ ✅ @EbrahimHadi
هدایت شده از  شهید ابراهیم هادی
❤️ ❤️ قرائت دعای فرج به نیابت از شــهید ابــراهیم هــادی🌹 ⏰هرشب راس ساعت ۲۲ ✳️بخوانید و به اشتراک بگذارید ✅ @EbrahimHadi
سلام بر مهدی عج❤️ عاشق که شدی خطا نباید بکنی حتی به خودت جفا نباید بکنی حالا که شدی چشم به راه مهدی جز بر فرجش دعا نباید بکنی... تعجیل فرج آقا صلوات🌹 ✅ @EbrahimHadi
❤️امام ڪاظم(ع) فرمودند: بهترین چیزے ڪہ بندہ بعد از شناخت خدا بہ وسیلہ آن بہ درگاہ الهے تقرب پیدا مے ڪند، #نماز است. ✅ @EbrahimHadi
💢حضرت آیت‌الله بهجت(ره): 🔸اگر انسان در مواقع خطر و در صحنه های گناه، خدا را یاد کند و آن را بر فعل‌ حرام ترجیح دهد، خدا می داند که چه لذتی نصیبش می‌شود. تعجیل ظهور آقا گناه نکنیم❌ ✅ @EbrahimHadi
رمز عبور از سیم خاردار دشمن... گذر از سیم خاردار #نفس است. ✅ @EbrahimHadi
نگاه به نامحرم...♨️ #شهید_ابراهیم_هادی 🌹 ✅ @EbrahimHadi
گوشیتو خوشکل کن😊 #عکس_پروفایل او ایستاد پای امام‌زمان خویش❤️ ✅ @EbrahimHadi
اگر میخواهے گناه و معصیت نڪنے، همیشہ با وضو باش، چون وضو انساݧ را پاڪ نگه میدارد و جلوے معصیت را مے گیرد.. 💢شہید عباس علے ڪبیری🌱 ✅ @EbrahimHadi
♦️گاهی یک #نگاه_حرام، شهادت را برای کسی که لیاقت #شهادت دارد، سال ها عقب می اندازد؛ چه برسد به کسی که هنوز لایق شهادت بودن را نشان نداده است... #شهید_حسین_خرازی🌹 ✅ @EbrahimHadi
🔻حاج حسین یڪتا می‌گفت: 💫درعالم رویا به شهید گفتم چرا برای ما دعا نمی‌ڪنید ڪه شهید بشیم؟! میگفت: ما دعا می‌ڪنیم؛ براتون شهادت مینویسن؛ ولی گناه می‌ڪنید پاڪ میشه... ✅ @EbrahimHadi
شهید ابراهیم هادی
📖 #بی_تو_هرگز (داستان واقعی) 🌹 شهید سیدعلی حسینی 📌 قسمت ششم مادرم با ترس، در حالی که زیرچشمی به من
📖 (داستان واقعی) 🌹 شهید سیدعلی حسینی 📌 قسمت هفتم از خوشحالی گریه ام گرفته بود، باورم نمی شد. یه لحظه به خودم اومدم. - اما من بچه دارم. زینب رو چی کارش کنم؟ - نگران زینب نباش، بخوای کمکت می کنم. ایستاده توی در آشپزخونه، ماتم برد. چیزهایی رو که می شنیدم باور نمی کردم. گریه ام گرفته بود. برگشتم توی آشپزخونه که علی اشکم رو نبینه. علی همون طور با زینب بازی می کرد و صدای خنده های زینب، کل خونه رو برداشته بود. خودش پیگر کارهای من شد، بعد از 3 سال! پرونده ها رو هم که پدرم سوزونده بود، کلی دوندگی کرد تا سوابقم رو از ته بایگانی آموزش و پرورش منطقه در آورد و مدرسه بزرگسالان ثبت نامم کرد. اما باد، خبرها رو به گوش پدرم رسوند. هانیه داره برمی گرده مدرسه. ساعت نه و ده شب، وسط ساعت حکومت نظامی، یهو سر و کله پدرم پیدا شد. صورت سرخ با چشم های پف کرده، از نگاهش خون می بارید. اومد تو. تا چشمش بهم افتاد چنان نگاهی بهم کرد که گفتم همین امشب، سرم رو می بره و میزاره کف دست علی. بدون اینکه جواب سلام علی رو بده، رو کرد بهش؛ - تو چه حقی داشتی بهش اجازه دادی بره مدرسه؟ به چه حقی اسم هانیه رو مدرسه نوشتی؟ از نعره های پدرم، زینب به شدت ترسید، زد زیر گریه و محکم لباسم رو چنگ زد. بلندترین صدایی که تا اون موقع شنیده بود، صدای افتادن ظرف، توی آشپزخونه از دست من بود. علی همیشه بهم سفارش می کرد باهاش آروم و شمرده حرف بزنم. نازدونه علی بدجور ترسیده بود. علی عین همیشه آروم بود. با همون آرامش، به من و زینب نگاه کرد، _هانیه خانم، لطف می کنی با زینب بری توی اتاق؟ قلبم توی دهنم می زد. زینب رو برداشتم و رفتم توی اتاق ولی در رو نبستم. از لای در مراقب بودم مبادا پدرم به علی حمله کنه. آماده بودم هر لحظه با زینب از خونه بدوم بیرون و کمک بخوام. تمام بدنم یخ کرده بود و می لرزید. علی همون طور آروم و سر به زیر، رو کرد به پدرم، _دختر شما متاهله یا مجرد؟ و پدرم همون طور خیز برمی داشت و عربده می کشید. - این سوال مسخره چیه؟ به جای این مزخرفات جواب من رو بده - می دونید قانونا و شرعا، اجازه زن فقط دست شوهرشه؟ همین که این جمله از دهنش در اومد، رنگ سرخ پدرم سیاه شد. - و من با همین اجازه شرعی و قانونی، مصلحت زندگی مشترک مون رو سنجیدم و بهش اجازه دادم درس بخونه. کسب علم هم یکی از فریضه های اسلامه. از شدت عصبانیت، رگ پیشونی پدرم می پرید. چشم هاش داشت از حدقه بیرون می زد. لابد بعدش هم می خوای بفرستیش دانشگاه؟ ♦️ادامه دارد.. ✅ @EbrahimHadi
🌸پیامبر رحمت (ص): ‌ ❤️اى على! اگر تو و شيعيانت نبوديد، دينى براى خدا پا برجا نمى ماند! ‌ بحارالأنوار،ج ۳۹،ص۳۰۷ 📚 ‌ ولادت #امام_علی (ع) و #روز_پدر مبارک 🌸 ✅ @EbrahimHadi
🌸✨🍃❤️🌼 تا که بر لب نامت ای زیباترین می‌آورم آسمان ها را تو گویی بر زمین می‌آورم تـو طلوع آفـتابی، من اذان مغربم زیر لب نام امیرالمؤمنین می آورم ولادت امیرالمومنین(ع) مبارک باد🌹 ✅ @EbrahimHadi
یا علی بشر کیف بشر.mp3
3.81M
🌸ایوان نجف عجب صفایی دارد..🌸 ❤️ای دنیا مبارکت باد؛ علی آمد❤️ ✅ @EbrahimHadi
🌸ای تمام زندگی و هستی ام، عشق را با تو تجربه كردم و بدان مروارید زیبای عشقت همیشه در صدف سرخ قلبم جای دارد. 🌹مَــردترین مـرد زنـدگی مـن روزت مــبارک❤️ ✅ @EbrahimHadi
ای آخرین ترانه و ای آخرین بهار بازآ که بی حضور تو تلخ است روزگار مولای سبزپوش من! ای منجیِ بزرگ! تعجیل کن که تاب ندارم در انتظار 💚اللهم عجل لولیک الفرج💚 ✅ @EbrahimHadi
بهر توصیفِ دو چشمت واژه کم‌آورده‌ام کاش نقاشی بلد بودند، شاعرها کمی... ✅ @EbrahimHadi
🍃رسول خدا (ص) فرمودند: 🔸 دوستے على﴿ع﴾ عبادت است. خدا ایمان بنده اى را نمےپذیرد مگر به وسیله دوستے على﴿ع﴾ و دورى از دشمنان او. 📚ارشاد القلوب،ج۲،ص۲ ✅ @EbrahimHadi
📌 آیت الله طباطبائی(ره) 🔶 هرگاه در میان مشڪلات قرار گرفتید، سیل #صلوات به راه اندازید زیرا آن سیل حتماً مشڪلات را با خود مےبرد. ✅ @EbrahimHadi
سلامتی همه ی اون باباهایی؛❤️ که برای " هدیه روز پدر "🎁 فقط یه لنگه‌جوراب براشون کافیه... مردهای بی ادعا کجایید؟ روزتان بخیر🌹 ✅ @EbrahimHadi