شهید ابراهیم هادی
📚 #اینک_شوکران زندگینامه #شهید_ایوب_بلندی 🌷 💠قسمت دوازدهم: آقا جون راننده تاکسی فرودگاه بود، همیشه
📚 #اینک_شوکران
زندگینامه #شهید_ایوب_بلندی 🌷
💠قسمت سیزدهم:
دکترها می گفتند سردرد های ایوب برای آن سه تا ترکشی است که توی سرش جا خوش کرده اند.
از شدت درد کبود می شد و خون چشمانش را می پوشاند.
برای آنکه آرام شود سیگار می کشید.
روز خواستگاری گفتم که از سیگار بدم می آید، قول داد وقتی عمل کند و دردش خوب شود، سیگار را هم بگذارد کنار.
دکترها موقع عمل به جای سه تا، پنج تا ترکش دیدند که به قسمت حساسی از مغز نزدیک بودند.
عمل سخت بود و یک اشتباه کوچک میتوانست بینایی ایوب را بگیرد.
وقتی عمل تمام شد، دکتر با ذوق دور ایوب تازه به هوش آمده می چرخید.
عددهایی را با دست نشانش می داد و ایوب که درست می گفت، دکتر بیشتر خوشحال می شد
خانه ی پدری ایوب بودیم که برای اولین بار از حال رفتنش را دیدم.
ما اتاق بالا بودیم و ایوب خواب بود.
نگاهش می کردم، منتظر بودم با هر نفسی که میکشد، سینه اش بالا و پایین برود.
تکان نمی خورد.
ترسیدم.
صورتم را جلوی دهانش گرفتم.
گرمایی احساس نکردم.
کیفم را تکان دادم، آیینه کوچکی بیرون افتاد.
جلوی دهانش گرفتم، آیینه بخار نکرد.
برای لحظاتی فکر کردم مردی را که حالا همه زندگیم شده است،
مرد من،
تکیه گاهم.،
از دستش داده ام.😢
بعدها فهمیدم از حال رفتنش، یک جور حمله عصبی و از عوارض موج گرفتگی است.
دیگر تلاش من برای زنده نگه داشتن ایوب شروع شد.
حس می کردم حتی در و دیوار هم مرا تشویق می کنند و می گویند:
"عاقبت راهی که انتخاب کرده ای، خیر است
اوایل توی ظرف یکبار مصرف غذا می خوردیم، صدای خوردن قاشق و بشقاب به هم باعث می شد حمله عصبی سراغش بیاید.
موج که می گرفتش، مردهای خانه و همسایه را خبر می کردم.
آنها می آمدند و دست و پای ایوب را می گرفتند.
رعشه می افتاد به بدنش.
بلند می کرد و محکم می کوبیدش به زمین.
دستم را می کردم توی دهانش تا زبانش را گاز نگیرد.
عضلاتش طوری سفت می شد که حتی مرد ها هم نمی توانستند انگشت هایش را از هم باز کنند.
لرزشش که تمام می شد، شل و بی حال روی زمین می افتاد.
انگشت های خونینم را از بین دندانهایش بیرون می آوردم.
نگاه می کردم به مردمک چشمش که زیر پلک ها آرام می گرفت
مردِ من آرام می گرفت.
مامان و آقاجون می گفتند: "با این حال و روزی که ایوب دارد، نباید خانه ی مستقل بگیرید، پیش خودمان بمانید."
♦️ادامه دارد...
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
#السلام_علیڪ_یا_اباعبدالله ☘❤️
دل ، پا دَریِ ڪُهنهٔ در زیرِ پایِ توست...
آشفته ای ڪه مُضطربِ کربلایِ توست
با اِذنِ فاطمه(ص) به دلم رتبه داده اند..
شُکرِ خدا که هر شبجمعه گدایِ توست
#شب_زیارتی_ارباب
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله 🌹
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
@Ebrahimhadienc_16990341131660715504371.mp3
زمان:
حجم:
3.96M
🎧 نماهنگ " درد زیاده..."
🎤بانوای: حسین ستوده
#امام_حسینی_بمونیم
#امام_حسینی_بمیریم
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
#سلام_امام_زمانم 💚
«صبحم» شروع می شود آقا به نامتان
«روزی من» همه جـا «ذکـر نـامتـان»
صبح علی الطلوع «سَلامٌ عَلی یابن الحسن»
مـن دلخـوشـم بـه «جـواب سلامتـان» ...!!❤️
السلام علیــڪ یا اباصالحَ المهــدی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
مواظب باشیم هرچیزی رو در شبکه های اجتماعی #لایک_نکنیم ❌
🔅امام جواد علیه السلام :
آنکه گناه را تحسین و تایید کند، در آن گناه شریک است.
📔کشف الغمه / ج۲
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
#تلنگرانه 🔅
💠رحمت الهی...
📝⇇زنی نازا و عقیم نزد پیامبر وقت می رود و می گوید از خدا فرزندی صالح برایم بخواه پیامبر دعا می کند ؛وحی می رسد که او را نازا خلق کردیم
📝⇇زن می گوید خدا رحیم است و می رود زن سال بعد هم این درخواست را می کند و باز هم وحی می رسد که او را نازا آفریدیم زن این بار هم نگاهی به آسمان می اندازد و می رود
📝⇇سال بعد پیامبر وقت آن زن را با کودکی در آغوش می بیند با تعجب میگوید بارالها چگونه کودکی دارد! او که نازا خلق شده بود؟ وحی می رسد: هر بار گفتیم عقیم است او باور نکرد و مرا رحیم خواند رحمتم بر سرنوتش پیشی گرفت...
👈🏻چه خوب بود اگر غم ها را در برابر
رحمت الهی باور نمی کردیم...
📚مجموعه شهر حکایتها
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
مگر یک شب زده ی عاشق چه می خواهد؟!
جز نور هدایت گر ماه🌙
جز لبخند زیبای یک هادی🌷
جز تو ای شهید ...🌹
🌾من اینجا گرفتار تاریکی نفس شدهام
و در شب نفس، نفس میکشم
و تو ای ماه ،تو ای مصباح الهدی برای من!
بتاب بر جان این راه گم کرده ی
در نفس و گناه گرفتار شده🍂🍁
بتاب تا باز یابد راه عشق را
راه عروج را
راه رسیدن به رهایی را ...
بتاب ...
که نور تو ای شهید 🌷
منور کننده ی سرزمین وجود است ...
هادی دلها؛ شهید ابراهیم هادی🌹
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
🟡 #ابراهیم_هادی زنگ زد به منزل ما و برای ساعت شش قرار گذاشت که دنبال من بیاید و به جایی برویم.
🟢درست رأس ساعت شش زنگ خانه ما را زد! رفتم دم در و دیدم آقا ابراهیم است. با تعجب گفت: چرا حاضر نیستی؟
🔵گفتم: من فکر کردم شما هم مثل بقیه رفقا وقتی قرار میگذاری با تأخیر حاضر میشوی! عصبانی شد. و گفت: یعنی چی؟ انسان باید هر طور شده به قول و قرارش عمل کنه.
نشنیدی خداوند میفرماید:👇
✨يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ ...
ای کسانی که ایمان آورده اید؛ به پیمانها ( و قرارها و قراردادهایی که میبندید) وفا کنید. (مائده/١)
📚خدای خوب ابراهیم
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
6.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تنها شدن انسان در روز قیامت
🎙 استاد قرائتی
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
🔰کاسبی
یکبار سید از کشاورزی بار سیب زمینی خرید بارش خیلی خوب نبود، فرستاد تهران و برگشت خورد با قیمت پایین تری بارش رو فروخت و مقداری ضرر کرد. گفتم سید چرا موقع خرید دقت نکردی؟ گفت اشکال نداره، خودم می دونستم بارش خیلی خوب نیست اما اون کشاورز بنده خدا دستش خالی بود، می شناختمش آدم زحمت کشی بود خواستم کمکی به اون بنده خدا کرده باشم. حتی اگر خودمم ضرر کنم. حرفهای سید برای ما عجیب بود. اما سید با اعتقاداتش کار می کرد. خیلی اهل دنیا نبود. شاید به خاطر همین کارهاش خیلی ها ملامتش می کردند.
#شهید_سید_میلاد_مصطفوی
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
✍ من در میان فامیل معروف هستم
کـه خیلی اهـل صـلـه رحم هستم. زیاد
بـه فامـیـل سر میزنم و تـلاش می کنم
کـه تا جایی کـه امـکـان دارد مشـکلات
بستگان را برطرف نمایم. عمه ای دارم
که مادر شهید است.
🔸تمام فامیل به من میگویند که تو پسر این عمه هستی. از بس که به عمه سر میزنم و تلاش در راه حل مشکلات ایشان دارم.
خاله ام نیز همسر شهید است. فرزندش خیلی کم می تواند به او سر بزند، لذا بیشتر مواقع به دنبال حل مشکلات آنها هستم. دیگر بستگان نیز به همین صورت.
تا جایی که در توانم هست برای حل مشکل
فامیل اقدام می کنم. بـرکـت ایـن مطلب را
هم در زندگی خود دیده ام.
دعـای خیـر اهـل فامیل همـواره مشـکـل
گشای گرفتاری هایم بـوده. حتی بـه مـن
نشان دادند کـه در برخی موارد، حـوادث
سختی کـه شاید منجر بـه مرگ می شـد،
با دعای فامیل و والدين من برطرف شد!
📚سه دقیقه در قیامت
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
@Ebrahimhadi4_5886479397606655281.mp3
زمان:
حجم:
4.19M
#صوت #سخنرانی_کوتاه #شماره۱۳۷
موضوع: یا امام زمان(ع) خودترو میخوام
سخنران: حجه الاسلام محرابیان
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi