با سلام🌹
✅با توجه به درخواست های مکرر همسنگران گرامی داخل و خارج از کشور که قبلا با ما همراه بوده اند و طی این مدت به هر دلیلی به پیامرسان های داخلی دسترسی نداشته و موفق به دنبال کردن مطالب کانال نبودهاند، به اطلاع میرساند فعالیت کانال در پیامرسان تلگرام مجددا آغاز شده است. لازم به ذکر است کلیه فعالیت کانال در تمامی پیامرسانها بطور همزمان انجام خواهد پذیرفت.
التماس دعا🌹
✷ایتا: Eitaa.com/Ebrahimhadi
✷سروش: Sapp.ir/Ebrahimhadi
✷گپ: Gap.im/Ebrahimhadi
✷تلگرام: T.me/Ebrahimhadi
من به همه روزهای هفته نیاز دارم...
به همه ساعت ها...
باتمام جزییاتش...
تابگویم چقدر در نبودنت دلتنگم...💔
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
🇮🇷 @Ebrahimhadi
هدایت شده از شهید ابراهیم هادی
Dua_ahd_@Ebrahimhadi.mp3
9.05M
🎧 #صوت #دعای_عهد
درون کوچه چشم انتظاری...
محاسن شد سفید و روز ما رفت
بگو یابن الحسن پس کی می آیی؟
🇮🇷 @Ebrahimhadi
❤️ #دلنوشته
دو سال پیش تو ماه رمضون بود که کتاب سلام بر ابرهیم ررو دست خواهرم دیدم، ازش خواستم درباره این شهید برام بگه اما خواهرم گفت خودت بشین و بخونش.
از چند شب بعد من هم خوندن کتابو شروع کردم خیلی مجذوب کتاب شده بودمو نمیتونستم کنار بذارمش.
هرچقدر به آخرای کتاب نزدیک تر میشدم بیشتر عاشق آقا ابراهیم میشدم.
جوانمردی هاش تو کشتی،تواضعش و ویژگی های خوب دیگش باعث شد که باهاش دوست شم و هر شب و روز باهاش صحبت کنم و تو همه کارام ازش کمک بخوام.
اون موقع خیلی باحجاب نبودم ولی بعد ماه رمضون توی مرداد ماه حجاب برتر رو انتخاب کردم و چادری شدم و هفته بعدش یک مربی حفظ قرآن ازم خواست تو کلاسشون شرکت کنم و به لطف آقا ابراهیم تا حالا پنج جزء قرآن رو حفظ کردم.
توی چند ماه گذشته بعد از اینکه نتونستم راهیان نور برم خیلی ناراحت شدم و خیلی از آقا ابراهیم دور شده بودم چون فکر میکردم ایشون دوست نداشتن من به اونجا بیام.😔
ولی خیلی جاها عکس ایشون رو دیدم و تو کانالای مختلف خاطراتشون رو دوباره خوندم به دلم افتاد که رفیق شهیدم دوباره میخواد دستمو بگیره و کمکم کنه و همین طور هم شد و دوباره دستمو گرفته و خدا رو شکر داره به زندگیم سر و سامون میده.
الان نزدیک به دوساله که با شهید ابراهیم هادی دوست هستم و هرجا ازشون کمک خواستم کمکم کرده و هرجا ممکن بوده گناه کنم دستمو گرفته و نذاشته گناه کنم.
ازت ممنونم رفیق جان که هوامو داری❤
#ارسالی_اعضا
🇮🇷 @Ebrahimhadi
شهید ابراهیم هادی
🔥 #فرار_از_جهنم 🔥 🌾قـسـمـت نهم (نویسنده:شهید طاها ایمانی) وسایلم رو جمع کردم و زدم بیرون. ویل هم که
🔥 #فرار_از_جهنم 🔥
🌾قـسـمـت دهم (نویسنده:شهید طاها ایمانی)
زندگی سراسر ترس و وحشت من تموم شده بود. یه آدم عادی بین آدم های عادی دیگه شده بودم. کم کم رمضان سال 2010 میلادی از راه رسید. مسلمان ها برای استقبالش جشن گرفتن. برای من عجیب بود که برای شروع یک ماه گرسنگی و تشنگی خوشحال بودند. توی فضای مسجد میز و صندلی چیده بودن. چند نوع غذای ساده و پرانرژی درست می کردن. بعد از نماز درها رو باز می کردن. بدون اینکه از کسی دینش رو بپرسن از هر کسی که میومد استقبال می کردن.
من رو یاد مراسم اطعام و شکرگزاری کلیسا می انداخت. بچه که بودم چندباری برای گرفتن غذا به اونجا رفته بودم. تنها تفاوتش این بود که اینجا فقیر و غنی سر یک سفره می نشستن و غذا می خوردن. آدم هایی با لباس های پاره و مندرس که مشخص بود خیابان خواب هستند، کنار افرادی می نشستند و غذا می خوردند که لباس هاشون واقعا شیک بود. بدون تکلف. سیاه و سفید. این برام تازگی داشت و من برای اولین بار به عنوان یک انسان عادی و محترم بین اونها پذیرفته شده بودم. این چیزی بود که من رو اونجا نگه می داشت و به سمت مسجد می کشید.
بودن در اون جمع و کار کردن با اونها لذت بخش بود. من مدام به مسجد می رفتم. توی تمام کارها کمک می کردم. با وجود اینکه به خدا اعتقادی نداشتم و باور داشتم خدا قرن هاست که مرده، بودن در کنار اونها برام جالب بود.
مسلمان ها برای هر کاری، قانون و آداب خاصی داشتند و منم سعی می کردم از تمام اون آداب و رفتار تبعیت کنم.
رمضان از نیمه گذشته بود. اونها شروع به برنامه ریزی، تبلیغ و هماهنگی کردن.
پای بعضی از گروه های صلیب سرخ و فعالان حقوق بشر به مسجد باز شده بود. توی سالن جلسات می نشستند و صبحت می کردند.
یکی از این دفعات، گروهی از یهودی ها با لباس ها و کلاه های عجیب اومده بودند.
به شدت حس کنجکاویم تحریک شده بود. رفتم سراغ سعید. سعید پسر جوانی بود که توی مسجد با هم آشنا شده بودیم. خیلی خونگرم و مهربان بود و خیلی زود و راحت با همه ارتباط برقرار می کرد. به خاطر اخلاقش محبوب بود و من بیشتر رفتارهام رو از روی اون تقلید می کردم.
رفتم سراغش،
_اینجا چه خبره سعید؟
همون طور که مشغول کار بود،
_ هماهنگی های روز قدسه.
و با هیجان ادامه داد،
_امسال مجمع یهودی های ضد صهیون هم میان.
_چی هست؟
_چی؟
همین روز قدس که گفتی. چیه؟
با تعجب سرش رو آورد بالا. شوخی می کنی؟
⭕️ادامه دارد...
◤ @EBRAHIMHADI ◢
هدایت شده از شهید ابراهیم هادی
❣️ #سلام_امام_زمانم ❣️
من در این خلوت خاموش سکوت
اگر از یاد تو یادی نکنم میشکنم..
❤️ #قــرار_عــاشقی
⏰هر شب ساعت ۲۲
#استوری #اینستاگرام
Instagram.com/Ebrahimhadi_ir
🇮🇷 @Ebrahimhadi
#برای_دوست_شهیدم
نرم افزاری دربارهی شهید ابراهیم هادی
دانلود از کافه بازار⇩
http://cafebazaar.ir/app/?id=com.puzzley.ebrahimhadi40595&ref=share