✅ فضیلت شیعیان آخرالزمان
✍ #امام_صادق_علیه_السلام :
نزدیکترین حالت بندگان به خدا و بیشترین زمانی که خداوند از ایشان خشنود است هنگامی است که حجّت خدا در میان آنها نباشد و برای آنها ظاهر نشود و آنها محـل او را ندانند. ولی در عین حال معتقد باشند که حجّت خدا باقی است،پس در این زمان شب و روز متوقع فرج (ودرانتظارآن) باشید.
📘بحار الانوار ج ۵۲ص ۱۴۵
🌱تعجیل در فرج آقا صلوات🌱
🆔 @Ebrahimhadi
✅خداوند بر ریزه کاری های خلقتش مسلط است.
✍خدا مثل ما نیست که بگوید شلوغ شده رها کن، به درد نمی خورد. خداوند حتی بندگان معصیت کارش را هم در نظر دارد. می گوید او از چشم همه افتاده است پس ما باید او را بخواهیم.
🌸خدا می گوید:
ای بنده ی من! اگر همه ی اهل زمین انیس و مونس داشته باشند و تو هیچ کسی را نداشته باشی ما تو را سرپرستی می کنیم. منتهی بنده، خودش سرپرستی نمیخواهد لج می کند، خداوند هم سربه سر او نمی گذارد تا بیشتر عصبانی نشود.
خدا از دور مواظب اوست. طوری که او نفهمد.
📚مرحوم حاج اسماعیل دولابی (ره)
#خیلی_دوستت_دارم_خداجونم💞
🆔 @Ebrahimhadi
🌸☘🌸☘🌸☘
⚡از بارزترین خصوصیات سجاد...
ولایتمدارے و تحت امر ولے بودن،
به طورے که با فدا کردن جانش در راه
اسلام و امام زمانش و نائبش در عمل
ولایتمدارےاش را ثابت کرد.
🍃احترام به اطرافیان بهویژه به مادر
و پدرشان و اینکه همیشه دوست داشت
که تا جایے که در توان دارد به پدر و
مادرش خدمت کند.
🔻از نگاه به نامحرم و صحبت با نامحرم
پرهیز مےکردند اهل نافله شب، حتے در
سختترین شرایط مأموریتے و تأکید
بر بجا آوردن نماز در اول وقت داشتند.
📖به حفظ قرآن علاقهمند و اهل خمس
بودند مهربان و دلسوز به همه و در همه
کارها جز به خدا توکل نمےکرد.
🌾و از نیازمندان نیز در حد توان
دستگیرے مےکردند، بهطورے که با
یکے از دوستانشان که بعد از آقا سجاد
شهید شدند "شهید الوانے" گروهے
از خیرین تشکیل دادند که در این مسیر
💶 مبلغے از اطرافیان و دوستان براے
نیازمندان جمعآورے مےکردند.
#شهید_مدافع_سجاد_طاهر_نیا
🗯راوے:همسر شهید
🆔 @Ebrahimhadi
🌷شهید غلامحسین تیمورزاده حصاری🌷
💶روز اول عید نوروز غلامحسین هزار تومان عیدی جمع کرد.
من و خواهرم هرکدام برای خودمان قرار بود چیزی بخریم.
برای همین به غلامحسین گفتیم:
"تو با عیدی ات چه میخواهی بخری؟"
گفت:من هیچی برای خودم نمیگیرم!
میخواهم پول عیدی ام را بدهم به یک مستضعف تا برای بچه هایش کفش و لباس نو بخرد تا از بچه هایش خجالت نکشد...
این حرف غلامحسین چنان منو لرزوند که منم پول های خودم رو بهش دادم تا به فقرا کمک بکنه...❤️
🗯راوی:برادر شهید
🆔 @Ebrahimhadi
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
📕 #علمدار قسمت ۲۸
راوی : حمید فضل الله نژاد
🌿"بنی فاطمه (س)"
بهار سال 1367 بود. سید مجتبی مدتی است در ساری مانده. باید وضعیت او بهبود مي یافت. با شرایطی که داشت اما لحظه ای بیکار نبود. به دنبال حل مشکل خانواده شهدا و ... بود. با همان وضعیت نامساعد به دیدار خانوادة شهدا ميرفت. بیشتر شب ها با دیگر دوستانی که همگی مجروح بودند در مسجد جامع یا مسجد دهقانزاده دور هم جمع ميشدند. طبق صحبت ها قرار شد هیئتی راه اندازی کنند. سپس در غالب این هیئت به خانواده شهدا سر بزنند. البته ارتباط با خانوادة شهدا از قبل برقرار بود اما این بار منظم تر پیگیری ميشد. هیئت بنی فاطمه(س) در روزهای سه شنبه و شب های جمعه در منازل شهدا تشکیل ميشد. قرائت دعای توسل و دعای کمیل و سرکشی به خانوادة شهدا از کارهای این هیئت بود. مجتبی، که از دو سال قبل مداحی را آغاز کرده، به عنوان ذاکر این هیئت شناخته شد. جاذبه صدا و سوز درونی سید بسیار در مردم تأثیرگذار بود.هر هفته تعداد افراد شرکت کننده بیشتر ميشد. بعضی هفته ها از دیگر مداحان و سخنران ها در هیئت استفاده ميشد.دوران دفاع مقدس به پایان رسید. بسیجیان به ساری بازگشتند. هیئت بنی فاطمه (س)بهترین مکان برای جمع دوست داشتنی رزمندگان دیروز بود. همه به یاد روزهایی که در کنار شهدا بودند در این محفل نورانی جمع ميشدند. روال این هیئت ادامه داشت. تا اینکه سال بعد، با گسترش فعالیت هیئت و افزایش تعداد شرکت کنندگان، هیئت رهروان امام خمینی(ره) راه اندازی شد. سید در این مدت تا سال 1369 مرتب به خوزستان ميرفت، او در تیپ سوم لشکر مشغول فعالیت بود.
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
علاقة ویژه ای به روحانیت داشت. ميگفت: ((سُکان کشتی مبارزه، در این نظام اسلامی به دست روحانیت است. روحانیت را قطب تأثیرگذار جامعه ميدانست. سید در مراسمی که برگزار ميشد از روحانیون استفاده ميکرد. یک بار بچه های هیئت را به روستای ایرا، در اطراف شهر آمل، برد. هدف زیارت و دیدار با علامه حسنزادة آملی بود. یکی یکی بچه ها را فرستاد داخل اتاق. خودش همان پایین مجلس در کنار
درب ورودی نشست. حضرت علامه در بالای مجلس نشسته بودند. علامه قبل از شروع صحبت نیم خیز شد و درب اتاق را نگاه کرد! بعد اشاره کردکه سید جلو برود و نزد ایشان بنشیند.سید هم رفت و در کنار علامه نشست. علامه روی شانه او زد و چیزی گفت. از دور دیدم سید سرش را به حالت ادب پایین گرفته. بعد از اتمام دیدار، به سید گفتم:((علامه به شما چی گفت!؟))سید جواب درستی نداد. هرچه اصرار کردم پاسخی نشنیدم. این اخلاق سید بود، همیشه کمتر از خودش حرف ميزد.از نفری که جلوتر نشسته بود ماجرا را پرسیدم. گفت:((وقتی علامه روی دوش سید زد به او گفت:((بنده، در چهره شما نوری ميبینم، بیشتر مواظب خودتان باشید.))آن شب همة ما برگشتیم. وقتی همه سوار شدند و حرکت کردند، سید دوباره به حضور علامه رسید. ساعتی را در خدمت ایشان بود. بعدها نیز سیدچندین بار دیگر به دیدن علامه رفت و خدا ميداند که چه سخنانی بین آن بزرگوار و سید رد و بدل شد.
♻️#ادامه_دارد...
🆔 @Ebrahimhadi
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
هدایت شده از شهید ابراهیم هادی
🌺هر شب به رسم قرار عاشقی🌺
🔸 دعای فرج 🔸
هرشب ساعت ۲۰
تعجیل در فرج مهدی فاطمه صلوات🌷
👉 @Ebrahimhadi 👈
#دست_نیاز_چشم_امید 4
"کارت دعوت"
یک کارت برای امام رضا(علیه السلام)، مشهد. یک کارت برای امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، مسجدِ جمکران. یک کارت هم برای حضرت معصومه(سلام الله علیها)، قم. این یکی را خودش برده بود انداخته بود توی ضریح.
«چرا دعوت شما را ردّ کنیم!؟ چرا به عروسی شما نیاییم!؟ کی بهتر از شما، ببین همه آمدیم. شما عزیز ما هستی».
حضرت زهرا(سلام الله علیها) آمده بود به خوابش، درست قبل از عروسی.
🌷شهید مصطفی ردانی پور🌷
📚یادگاران، کتاب شهید ردّانی پور، ص 83
#شبتون_شهدایی🌙
🆔 @Ebrahimhadi