eitaa logo
اداره آموزش‌های مهارتی
3هزار دنبال‌کننده
786 عکس
150 ویدیو
36 فایل
کانال رسمی اطلاع‌رسانی‌ اداره آموزش‌های مهارتی جامعه‌الزهرا (علیهاسلام)
مشاهده در ایتا
دانلود
◾️آیت‌الله خامنه‌ای: (علیه السلام) مظهر مبارزه‌ با باطل بود؛ او کوشش‌گر برای حکومت الله بود. او برای خدا و قرآن مبارزه می‌کرد. او از قدرت‌ها نمی‌ترسید. او در حقیقت امام و الگو و پیشاهنگ این حرکتی بود که امروز ملت ایران همگی دست به دست آن را تعقیب می‌کند. ۶۲/۶/۱۷ ◾️ ⬇️⬇️⬇️ 🆔@amozeshhaymaharati
ندارد قبر تو، صحن و مناره جگرها در فراقت، پاره پاره بگو با من حدیثی از غمت را عطایم کن، دلی مثل زراره چه سوز غربتی دارد صدایت چه کرده زهر غم، با چشم‌هایت بیا امشب برای آخرین بار روایت کن، روایت کن، روایت اگر چه بغض‌ها، جان بر لبش کرد نفس‌ها را فدای مذهبش کرد به شام جاهلیت، نور آورد همان کاری که عمّه زینبش کرد ⬇️⬇️⬇️ 🆔@amozeshhaymaharati
عزیزان! وقت نیست، انسان، با چهل، پنجاه سال عمر، می‌خواهد خودش را برای ابد بسازد. ⬇️⬇️⬇️ 🆔@amozeshhaymaharati
⚫️! تمام مهربانی‌های زمین را تو قسمت کرده‌ای... ⚫️عزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيم دیدی؟! آخرش خدا تو را به نامِ خودش صدا زد!سوره مبارکه‌توبه،آیه 128 ⚫️لقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم ما نمی‌فهمیم دلِ مهتابی را که از سر مهربانی به پیاله‌های مست و کوچک ما سر زده هر شب! سوره مبارکه توبه، آیه 128 ⚫️لقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّم... دریا هر چه هم که دریا باشد دلش برای رودهای نرسیده و در راه مانده می‌سوزد! سوره مبارکه توبه، آیه 128 ⚫️لقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُم... "تو" از مایی! و ما... خیلی وقت‌ها از"تو" نیستیم! سوره توبه، آیه مبارکه 128 ⬇️⬇️⬇️ 🆔@amozeshhaymaharati
نسیم پنجره ی وحی! صبح زود بهشت "إذا تَنَفَّسِ" باران،هوای شبنم تو تو در نمازی و چون گوشواره می‌لرزد شکوه عرش خدا، شانه‌های محکم تو به رمز و راز سلیمان چگونه پی ‌برم؟ به راز "عِزّتُ لِلَّه"، نقش خاتم تو من از تو هیچ به غیر از همین،نفهمیدم که میهمان، همه ماییم و میزبان همه تو تو کربلای سکوتی و چارده قرن است نشسته‌ایم سر سفره ی مُحرّم تو چقدر جمله "أحلی مِنَ العَسَل" زیباست و سالهاست همین جمله است، مرهم تو هوای روضه ندارم ولی کسی انگار میان دفتر من می‌نویسد از غم تو گریز می‌زند از ماتمت به عاشورا گریز می‌زند از کربلا به ماتم تو فقط نه دست زمین دور مانده از حَرَمَت نسیم هم نرسیده به درک پرچم تو ✍️شاعر: ⬇️⬇️⬇️ 🆔@amozeshhaymaharati
قلم را، دفترم را دوست دارم واین طبعِ تَرم را دوست دارم چقدر اینکه برایت، در زیارت غزل می‌آورم را دوست دارم یکی از این سحرها شاعرم کرد سحرهای حرم را دوست دارم سحرها در شبستان گوهرشاد نماز مادرم را دوست دارم نگینش را همین مشهد، خریدم اگر انگشترم را دوست دارم میان زائران دل شکسته غم ِ دور و برم را دوست دارم کنیز خواهرت هستم که گفتی کنیز خواهرم را دوست دارم به لطف آن سه باری که می‌آیی جهان دیگرم را دوست دارم شفا می‌خواستم اما کنارت همین که بهترم را دوست دارم وداعی نیست در رسم کریمان سلام آخرم را دوست دارم شاعر: طلبه هنرمند ⬇️⬇️⬇️ 🆔@amozeshhaymaharati
ما که از خاکِ کربلا دوریم خوب شد مشهدالرضا داریم گر مدینه نشد ولی اینجا گنبدی زرد و باصفا داریم ⬇️⬇️⬇️ 🆔@amozeshhaymaharati
حسن شدی که کریمان، فقط دوتا باشند دوتا کریم، در عالم برای ما باشند حسن شدی که اگر از بقیع، برگشتند کبوتران، همه راهی سامرا باشند دلیل خوشه‌ی انگور عسکری این است که تاک‌ها ننشینند روی پا باشند حسن شدی که میان مُضیف چشمانت تمام شهر به عشق شما، گدا باشند حسن شدی که به هنگام بردن نامت بقیع آمده‌ها یاد مجتبی باشند حسن شدی که شبیه بقیع، اینجا هم همیشه گنبد و گلدسته، سر جدا باشند حسن شدی که شبیه بقیع، خُدامت به دور قبر تو ذراتِ در هوا باشند حسن شدی که غریبی غریب‌تر باشد که زائران تو در بین کوچه‌ها باشند حسن شدی که غریبی به اوج خود برسد که خادمان تو در شهر کربلا باشند ✍️شاعر: ⬇️⬇️⬇️ 🆔@amozeshhaymaharati
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 الَلّهُم صَلِّ عَلی و و و تمام "خوب"های جهان دنباله‌ی "خوبی"های تو هستند! ⬇️⬇️⬇️ 🆔@amozeshhaymaharati
بهار از نفست برگ و بار مي‌گيرد بهشت از فدكِ انار مي‌گيرد بتاب بر ظلماتِ جهان! درخشش تو تمام آينه‌ها را به‌كار مي‌گيرد آيا عظيم وقاري است كه هركه بندۀ توست به بند بند وجودش وقار مي‌گيرد؟ به رسم عشق صبوري وگرنه حق تو را اگر اراده كني ذوالفقار مي‌گيرد به كوچه‌هاي مدينه، بگو كه بعد از تو علي(ع) از عالم و آدم كنار مي‌گيرد «أشمّ رائحةَ طيبه» روايت كن! حديث از نفست اعتبار مي‌گيرد دلم گرفته و در گردش است تسبيحم كه در مدار تو دل‌ها قرار مي‌گيرد سلامت همه آفاق در سلامت توست دريغ! روحِ تو را روزگار مي‌گيرد! مي‌آيد او كه از آيينه‌كاري حرمت به دستمال ظهورش غبار مي‌گيرد 🏴 ⬇️⬇️⬇️ 🆔@amozeshhaymaharati
زير بار کينه پرپر شد ولی نفرين نکرد در قفس ماند و کبوتر شد؛ ولی نفرين نکرد روزهای تيره، هريک شب‌تر از ديروز تار در ميان دخمه‌ای سر شد، ولی نفرين نکرد هرچه آن صيّادها را صيد خود کرد، اين شکار روزی‌اش يک دام ديگر شد، ولی نفرين نکرد روزه‌‌ی غم، سجده‌ی غم، شکر غم ،افطار غم زندگی با غم، برابر شد ولی نفرين نکرد وای اگر نفرين کند، دنيا جهنم می‌شود از جهنم، وضع بدتر شد، ولی نفرين نکرد وقت افطار آمد و ديدم که خرماها چطور يک به يک در سينه خنجر شد، ولی نفرين نکرد هي به خود پيچيد و لحظه لحظه با اکسير زهر چهره‌ی زردش، طلا‌تر شد؛ ولی نفرين نکرد آن دم بی‌بازدم، چون آتشی رفت و سپس آنچه بايد می‌شد آخر شد؛ ولی نفرين نکرد 💟شاعر: طلبه هنرمند ⬇️⬇️⬇️ 🆔@amozeshhaymaharati
🏴🏴🏴🏴🏴 برای تو ابدی‌ترین چیزی بود که به ما دادند ⬇️⬇️⬇️ 🆔@amozeshhaymaharati
قلم را، دفترم را دوست دارم و اين طبع ترم را دوست دارم چقدر اينکه برايت، در زيارت غزل مي آورم را دوست دارم يکي از اين سحرها شاعرم کرد سحرهاي حرم را دوست دارم سحرها در شبستان گوهرشاد نماز مادرم را دوست دارم نگينش را همين مشهد خريدم اگر انگشترم را دوست دارم ميان عاشقان دل شکسته غم ِ دور و برم را دوست دارم زني برقع زده از زائرانت که گفت از بندرم را دوست دارم تمام کشورم را دوست داري تمام کشورم را دوست دارم به لطف آن سه باري که مي آيي جهان ديگرم را دوست دارم شفا مي خواستم اما کنارت همين که بهترم را دوست دارم وداعي نيست در رسم کريمان سلام آخرم را دوست دارم ✍️طلبه شاعر : بانو ⬇️⬇️⬇️ 🆔@amozeshhaymaharati
من مظهر صبر، زینب کبرایم هر جا که بود حسین، من آن جایم هر چند که آفتاب بی سایه بود من سایه آفتاب عاشورایم ⬇️⬇️⬇️ 🆔@amozeshhaymaharati
🖤🖤 زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد روزهای تیره هریک شب‌تر از دیروز تار در میان دخمه‌ای سر شد ولی نفرین نکرد هرچه آن صیادها را صید خود کرد این شکار روزی‌اش یک دام دیگر شد ولی نفرین نکرد روزه‌‌ی غم سجده‌ی غم شکر غم افطار غم زندگی با غم برابر شد ولی نفرین نکرد وای اگر نفرین کند دنیا جهنم می‌شود از جهنم وضع بدتر شد ولی نفرین نکرد وقت افطار آمد و دیدم که خرماها چطور یک به یک در سینه خنجر شد ولی نفرین نکرد هی به خود پیچید و لحظه لحظه با اکسیر زهر چهره‌ی زردش طلا‌تر شد ولی نفرین نکرد آن دم بی بازدم چون آتشی رفت و سپس آنچه باید می‌شد آخر شد ولی نفرین نکرد ✍️ |مرکز آموزش‌های آزاد و مهارتی| ✅@ama_jz