eitaa logo
اغوا
4.5هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
273 ویدیو
7 فایل
کانالــــــــــے برای خدا دراینجا إغواهای شیطونو لو میدیم ( إغوا:یعنی فریب دادن‌،گمراه کردن ) #عاقبت_دوستی_بانامحرم ❌ #خیانت📛 #رل⛔ #مطالب_معنوی✅ کپی: آزاده؛ ولی کپی نام کانال و کل مطالب بصورت پشت سر هم را، راضی نیستیم ✅ مدیر: @Mehdi123iran
مشاهده در ایتا
دانلود
همسرم قبل از ازدواج با من عاشق دخترخاله اش بود و قسمت هم نشده بودند. دخترخاله زودتر ازدواج کرده بود و همسرم هم پس از معرفی توسط یک آشنا، مرا دید و با هم ازدواج کردیم. عادت داشت که بعد از سرکارش و تعطیلی مغازه، با رفقای باب و ناباب جمع شوند و الواتی کنند و من هر شب تا نیمه شب منتظر او بودم. گاهی شام خورده بود و گاهی نه و من فقط سکوت میکردم.   وضع مالیمون بد نبود و دو طبقه خانه داشتیم. تولد همسرم بود و از دو طرف مهمان داشتیم. وسط مهمانی بود که متوجه شدم همسرم نیست و کمی طول کشید. رفتم طبقه ی بالا که ببینم چرا نیست و اگه کاری هست انجام بدم و .. بالا رفتم و در اتاق را باز کردم و صحنه ای دیدم که... . همسرم و دخترخاله اش. چیزی نگفتم و ... بعد از مدتی که از ازدواج ما گذشت،دخترخاله همسر بدلیل نداشتن تفاهم، از همسرش جدا شده بود و حالا شده بود یک زن آزاد ! تمام طوفانی😑 که در درونم برپا شده بود را کنترل کردم و سریع پائین آمدم. بفاصله ی کمی همسرم و دخترخاله پائین آمدند و مثل موش تا آخر مهمانی هردو با ترس و لرز در گوشه ای نشسته بودند. مهمانی تمام شد و من با کنترل بسیار خیلی عادی جشن را ادامه دادم و انگار نه انگار. حالا بقیه داستان از قول آقا: اصلا فکر نمیکردم در آن شلوغی مهمانی همسرم به بالا بیاید و مچ ما را بگیرد. شرایط خیلی بدی بود.با دخترخاله ام با فاصله آمدیم پائین تا جلب توجه نکنیم. هرآن منتظر برپائی طوفان عظیمی از جانب همسرم بودم. اما انگار نه انگار. جشن را با روی خوش🙂 ادامه داد و با مهربانی بمن هدیه داد و بقیه هدیه دادند و کم کم  مهمانهای دورتر که میرفتند و پدر مادرهایمان فقط مانده بودند، هرآن منتظر بودم تا همسرم دیده هایش را بیان کند. دخترخاله که سریع بعد شام و کیک رفت و همسرم خیلی عادی با او برخورد کرد. هرچه تنهاتر میشدیم ترسم 😨بیشتر میشد اما خانمم انگار نه انگار !!! پدر و مادرم رفتند و قبل آنها هم پدر و مادر و برادر همسرم. از بدرقه که برگشتم دیدم همسرم مشغول جمع و جور کردن پذیرائی و جمع کردن بشقابهای پیش دستی و ... بود. کمی کمکش کردم و باز منتظر طوفان بودم. خیر خبری نبود رفتم خوابیدم . مگر خوابم میبرد همسرم آمد و بعد چند دقیقه خوابش برد اما من تا صب ح دنده به دنده میشدم. فردا صب ح، شنبه بود و سرکار رفتم. همسرم هم طبق معمول صب حانه ام را آماده کرده بود و بزور دو لقمه ای با چای قورت دادم و دیدم قابلمه ای از غذای شب گذشته برایم گذاشته بود و گفت که دیگه مجبور نشی ناهار بری بیرون و من تشکری کردم و بیرون زدم. دوستانم وقت ناهار از دستپخت همسرم خوردند و چقدر تعریف کردند و من حس خوش و ناخوش بدی با هم داشتم. آخر شب کمی زودتر از پیش رفقا برگشتم و دیدم مثل همیشه همسرم منتظر من هست تا باهم شام بخوریم. سفره رنگین تر بود و بازهم فردا قابلمه غذا و ... من منتظر دعوا بودم و او انگار نه انگار که ... شب باز کمی از شب قبل زودتر برگشتم و ... همسرم روزبروز محبتش😊 را بیشتر میکرد و من اسارت بدی را تحمل میکردم . منتظر بودم تا دعوا را شروع کند و من بتوانم برخش بکشم که اورا از اول دوست نداشتم و عاشق دخترخاله ام بودم و هستم و ... ولی انگار نه انگار .. رویم نمیشد چندان نگاهش کنم ولی کم کم شجاعت پیدا کردم و یک شب سیر نگاهش کردم و تازه زیبائیهای همسرم را دیدم .. شبیه دخترخاله نبود اما زن بود با همه زیبائیهای زنانه اش .. اما من مغرور، مرد بودم ! مگر میشد اسیرم کند؟در برابر خیانت من،نه تنها برویم نیاورده بود بلکه سعی میکرد هرچه بیشتر محبت کند. شبهازودتر و  زودتر  بخانه می آمدم و متلک های دوستان را بجان میخریدم و میگفتم : آره بابا من مرغم. یک شب که دیگه بریده بودم رو به همسرم کردم و گفتم : تو پدر منو درآوردی! تو اعصابمو خرد کردی! تو ...پس چرا دعوا نمیکنی؟ چرا سرزنشم نمیکنی؟ بجاش بهم محبت میکنی که چی؟ همسرم سرش پائین بود و گفت که حتما کمبودی😔 از طرف من داشتی که بطرف دخترخاله ات کشیده شدی! من سعی کردم که کمبودهای گذشته را جبران کنم !همین! خرد شدم و شکستم ... من کجا بودم و او کجا.. همسرم هیچ کمبودی نداشت... و برام هیچ جا کم نگذاشته بود ... فقط بزرگواریش بیشتر نمایان شد بعد از آن شب دیگر سراغ دخترخاله ام نرفته بودم و ازش خبری نداشتم ولی ناخودآگاه اورا با همسرم مقایسه کردم و طلاق گرفتن او را .. همسرم موفق شد از من مردی بسازد که همه جوره چاکر زنش هست و ازینکه بهش زن ذلیل بگن، ناراحت نمیشه و افتخار میکنه ذلیل همچین زن توانائیه که آبروی مردشو خرید. من اکنون دوباره عاشق شدم... عاشق زنم... اما این بار با چشم باز ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یه خانم که قبلا وابستگی داشت جایی بدین مضمون نوشته بود: روزی حسرتشو میکشیدم که باشه،،، الان شکر میکنم که دیگه نیست.
اغوا
یه خانم که قبلا وابستگی داشت جایی بدین مضمون نوشته بود: روزی حسرتشو میکشیدم که باشه،،، الان ش
ٰ این شکر واسه شما هم هست الکی حسرتـــــــش رو نخور در گناه خیری نیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شنیدنِ صدایِ اذان و نماز نخوندن یعنی…⁉️ کسی یا چیزی رو به ارتباط باخدا ترجیح میدی.🥺 دقت کردی وقتی دوستت آنلاینه ولی جوابِ پیامت رو نمیده چقدر ناراحت می شی … اذان یعنی خدایِ همیشه آنلاین بهت پیام داده…😍 ❗️نکنه آنلاین باشی❗️ و به جایِ چت با خدا چت با یکی دیگه رو انتخاب‌ کنی😔
ای خدای خوبم...تو نادیده میگیری ،من هم نادیده می‌گیرم تو خطاهایم را ... من عطاهایت را
9.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❗️ تجربه‌گر مرگ: دیدم که شیاطین باعث ایجاد بیماری برای فرد بدحجاب می‌شدند!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷امروز به محضر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف سلام و عرض ادبی نماییم و بابت گناهانمون استغفار کنیم و برای حل مشکلات اعضای کانال صلواتی ختم کنیم
❌ مقایسه ❌ تو زندگیت خودت رو با کسی مقایسه نکن شیطون خودش رو با حضرت آدم مقایسه کرد بدبخت شد