اغوا
مناجات شعبانیه بفارسی #بسیار_زیبا البته همه مناجات نیست.و مقداریش ناقصه. لطفا با توجه گوش بدین،
اگر فرصت کردین اینم گوش بدین از شعبان یک روز مونده...
بزرگوارانی که کانال یا پیج دارن لطفا کانال اغوا رو معرفی بفرمایند
برای بنده سودی نداره، جهت تبلیغ معارف دینی 🌺
نامحرم داخل کوچه و خیابون،،،
همون نامحرم داخل فضای مجازیه":)
شاید اندکی تلنگر...🌱
📱موبایل تکونی...
خیلی وقت نداریم تا شروع شدن مهمونی خدا...
موبایلت رو تکوندی.
بتکونیم موبایلامون رو از هر چی با مهمونی خدا نمیسازه...
❗️اون کاناله
❕اون گروهه
❗️اون پیجه
❕اون فیلمه
❗️اون عکسه
❕اون موزیکه...
دلیتش کنیم بره...
❌اگر یه بنده خدایی هم هست که باهاش دوستی حرام داری ،،، ارتباطتو باهاش قطع کن...
خلاصه یه کاری کنیم با دل پاک و موبایل پاک وارد مهمونی بشیم...
🔴اول عکس، بعد رابطه نامشروع
و در نهایت تجــاوز جنســی گروهـــی
#داستان_واقعی
دختر ۱۷ ساله که در اتاق مشاوره پليس فتا
اشک مي ريخت، در حالي که سرش را ميان
دو دستش گرفته بود و به آينده تاريک خود
مي انديشيد در ميان هق هق گريه به بيان
ماجراي تلخ لانه وحشت پرداخت و گفت:
وقتي سال اول دبيرستان را با نمرات خوب
قبول شدم به پدرم اصرار کردم تا يک
گوشي هوشمند تلفن همراه برايم بخرد.
پدرم که از قبولي من در امتحانات خرداد
خيلي خوشحال بود گوشي تلفن زيبايي را
به عنوان هديه قبولي برايم خريد. از آن روز
به بعد فقط وارد شبکه هاي اجتماعي مي
شدم و با دوستانم چت مي کردم. و هر روز دوستان جديدي
به گروه ما اضافه مي شد تا اين که در اين
ميان جواني توجهم را به خود جلب کرد.
اين گونه بود که رابطه تلفني من
و آرمان شروع شد، اما مدت زيادي نگذشت
که به او علاقه مند شدم. روزهاي آغازين
مهر هم گوشي تلفنم را پنهاني به مدرسه
مي بردم تا بتوانم پاسخ پيامک هاي آرمان
را بدهم.
او از من خواست تا عکس بدون حجاب و با پوشش
دختران غربي برايش بفرستم. من هم
بدون آن که به کسي چيزي در اين رابطه
بگويم با گوشي تلفن عکسي از خودم گرفتم
و برايش فرستادم. از آن روز به بعد آرمان
تهديدم کرد که اگر براي حذف عکس از
گوشي نزد او نروم عکسم را براي پدرم
ارسال مي کند. خيلي ترسيده بودم اگر
پدرم تصوير مرا آن گونه مي ديد چه پيش
مي آمد؟
نمي توانستم تصميم درستي بگيرم، حتي
نتوانستم موضوع را براي مادرم که رازدار
اصلي زندگي ام بود بازگو کنم. آن روز به
خانه مجردي آرمان رفتم و او نه تنها عکسم
را حذف نکرد بلکه مرا مورد آزار قرار داد و از
صحنه هاي شيطاني خود فيلم گرفت که
همين فيلم زمينه هاي سوء استفاده هاي
بيشتر او را فراهم کرد تا اين که يک روز
ديگر مرا به همان خانه مجردي کشاند و به
همراه ۸ تن ديگر از دوستانش که در خانه
پنهان شده بودند مرا مورد آزار و اذيت قرار
داد. ديگر بریده بودم و چاره اي نداشتم جز آن که ماجرا را
براي مادرم بازگو کنم. حالا هم اگر چه با کشف فیلم ها آرمان روانه زندان شد اما
زندگي من در بيراهه اي تاريک قرار گرفته
است.