🏖آدم ها فکر می کنند
اگر یک بار دیگر متولد شوند...
جور دیگری زندگی می کنند؛
شاد و خوشبخت و کم اشتباه.
فکر می کنند همه چیز را از نو خوب خواهند ساخت، محکم و بی نقص!
اما، حقیقت ندارد...
اگر ما جسارت طور دیگری زندگی
کردن را داشتیم،
اگر قدرت تغییر کردن را داشتیم،
اگر آدم ساختن بودیم،
از همین جای زندگیمان به بعد را
مى ساختیم..
امروزمان همان فردایی است که دیروز برایش فکرها داشتیم.. امروز برای ساختن فردایتان نه فقط فکر، که قدمی بردارید تا فردا به آن افتخار کنید...
💕💚💕
روانشناسان می گویند:
هر روز سه اتفاق خوشایندی که برایتان افتاده است را بنویسید.
سه اتفاق حتی کوچک.
این کار را برای 21 روز ادامه دهید.
"سه اتفاق هر روز باید مختص آن روز باشند."
این کار مغز را عادت می دهد که بر روی مسائل مثبت تمرکز کند و بر طبق تحقیقات انجام شده، چنین عادتی
(حتی بیشتر از حس موفقیت)
باعث خوشحالی شما می شود ...
💕💛💕
#فالوده_طالبى
براى درست كردنش بخشى از طالبى رو ميذارم تو فريزر يه كوچولو(نه خيلى) يخ بزنه و با مخلوط كن ميكسش مى كنم و توش كمى گلاب و عرق نسترن مى ريزم اگرم طالبيه شيرين نبود تو همين مرحله كمى شكر ميشه ريخت..بخشيش رو هم كه با قاشق مخصوص گردالى مى كنم.... از پودر گل سرخ هم روى فالوده طالبى مطلقا غافل نشين، اصن يه حالى عاليه! 👌🏻
#با_رسپی_های_امتحان_شده
#کوکی_اسمارتیز_شکلات_چیپسی 🍪 😋
▫️1لیوان کره گیاهی اب شده
▫️1لیوان شکر قهوه ای
▫️1لیوان شکر
▫️2عدد تخم مرغ
▫️1ق چای خوری جوش شیرین
▫️1ق چای خوری بیکینگ پودر
▫️نصف لیوان شکلات چیپسی
▫️نصف لیوان اسمارتیز
▫️4لیوان ارد
🔸شکر،شکر قهوه ای، تخم مرغ و کره را در کاسه ای بریزید و هم بزنید .
در مرحله ی بعد تمام مواد بجز شکلات چیپسی و اسمارتیز را اضافه کنید و هم بزنید و در اخر شکلات ها را اضافه کنید و هم بزنید و با اسکوپ از مواد بردارید و داخل سینی فر کاغذ روغنی پهن شده با فاصله قرار دهید و رویش را کمی فشار دهید تا پهن شود.
در فر از قبل گرم شده با دمای 180 بمدت 12دقیقه تا زمانی که کنارهای کوکی ها کمی رنگ بگیرد بپزید.
از فر خارج کنید و اجازه دهید داخل سینی فر کاملا سرد شوند .داخل ظرف در بسته میتوانید زمان طولانی نگه داری کنید
#روزشمار_غدیر
#غدیر
🗓16روز تا"روز کرامت"باقیست
📩 #پیشنهادتبلیغی ⬅جوانان می توانند با مراجعه به بیمارستان و
عیادت ازبیماران در روز غدیربهترين
زمان جهت توسل به وجود
نازنين أميرالمؤمنين را متذکر شوند.
وقتی یک مداد را خیلی به چشم هایتان نزدیک کنید آن را دوتا می بینید !
دلیلش این است که چشم هایتان لوچ می شود.
وقتی از فرط دوست داشتن زیاد به یک نفر بچسبید، احساساتتان لوچ میشود.
یعنی یا خوبیهایش را دوتا دو تا می بینید یا بدیهایش را ...!
البته نتیجه یکسان است
شما در هر صورت با واقع بینی خداحافظی کرده اید.
مشکل اینجاست که آدم ها مداد نیستند
یک عکاس مشهور در کتابش نوشته بود: یک عکس فوق العاده نتیجه فاصله ی مناسب عکاس به موضوع مورد علاقه اش است.
برای داشتن یک رابطه ی فوق العاده همیشه به دنبال بهترین فاصله باشید نه نزدیکترین فاصله!
💕💜💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
" لشگر حضرت عشق"
#امام_رضا_علیه_السلام #قسمت_اول 🌹تشرف جوان مسيحي خدمت امام رضا عليه السلام🌹 💝داستان زير شرح تشرف
#امام_رضا_علیه_السلام
#قسمت_سوم
@eeshg1
متوجه نشدم که کی خوابم برد زیرا با خواب هم وارد سرزمینی شدم که در آن کتاب ترسیم شده بود، سرزمینی روحانی، معنوی و آسمانی! سرزمینی که هرگز همانند آن را حتی در فیلمهای تخیلی هم ندیده بودم و همه کاره آن سرزمین، مردی نورانی و آسمانی بود که هرگز از تماشایش سیر نمیشدی، از او خواهش کردم که چند لحظهای با من بنشیند، او هم قبول کرد وقتی نشست با خوشرویی پرسید:
ـ با من کاری دارید؟من هم با دستپاچگی و من و من کنان جواب دادم: ب..ب...بله! متاسفانه شما را نشناختم!-مرا نشناختی؟! من«علی بن موسیالرضا»هستم.
-علیبن موسیالرضا؟! این اسم را شنیدهام اما به خاطر نمیآورم...
ـ من همان کسی هستم که شما تا پایان شب
کتاب مرا مطالعه کردید و در پایان، توی دلتان گفتید؛ «خدایا اگر چنین قدیسی وجود دارد دوست دارم او را ببینم».
این را که شنیدم، گل از گلم شکفت و پرسیدم:
ـ در حال حاضر، پیش تو و میهمان توام.
ـ دوست دارم بتوانم بیایم پیش شما.
ـ خب میتوانی میهمان من باشی.
ـ میهمان شما؟ اینکه عالی است. ولی جای شما کجا است؟
ـ ایران
ـ کجای ایران؟
ـ شهری به نام مشهد.
چند لحظه رفتم توی فکر؛ من ایران را میشناختم، اما هرگز اسم مشهدرا نشنیده بودم!
رفتن به چنین شهری برای من چندان آسان نبود، هم از نظر اقتصادی، هم از نظر ناآشنایی به منطقه و هم از جهات دیگر، این بود که پرسیدم:
ـ آخر من چه طور میتوانم به دیدار شما بیایم؟!
ـ من امکانات رفت و برگشت شما را فراهم میکنم.
بعدش هم آدرس و شماره تلفن یکی از نمایندگیهای فروش بلیت هواپیما را به من دادند به همراه یک نشانی و علامت و گفتند:
ـ به آنجا که رفتی، میروی سراغ شخصی که پشت میز شماره چهار است، نشانی را میدهی، بلیت را میگیری و به ملاقات من میآیی.
وقتی که از خواب بیدار شدم آن را جدی نگرفتم...
بامــــاهمـــراه باشــید🌹 @eeshg1