در خبر است که روزی جبرئیل و
میکائیل با هم مناظره می کردند،
جبرئیل گفت:
مرا شگفت آید که با این همه
جفاکاری و بی حرمتی بندگان،
از بهر چه خداوند بهشت را آفریده؟!
میکائیل گفت:
مرا از آن شگفت آید که خداوند با آن
همه فضل و کرم و رحمت که بر
بندگان دارد، چگونه دوزخ را آفریده؟!
از حضرت عزت خطاب آمد:
از میان هر دوی شما آنرا دوست تر
دارم که به من گمان نیکو دارد،
یعنی میکائیل!
که رحمت و حلم بر نقمت و غضب
برتری میدهد!
#کشف_الاسرار
خواجه عبدالله انصاری
@eeshg1
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حکایت رفاقت
حکایت سنگهای کنارساحله
اول یکی یکی
جمعشون میکنی تو بغلت
بعدشم یکی یکی
پرتشون میکنی تو آب
اما بعضی وقتا یه
سنگهای قیمتی گیرت میاد
که هیچوقت
نمیتونی پرتشون کنی
@eeshg1
🌸🍃
🌸 باشخصیت بودن....
اصلا سخت نیست ،
همين كه انتخاب میکنی، جلوی
یه آدم نادونسکوت کنی،
در حالی که کلی جواب داری بدی
يعنى با شخصيتى
🌸 با افتادگی زیستن ؛
بزرگترین شهرت است !
تو سکوت میکنی ؛
اصالتت سخن میگوید!
@eeshg1
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 رونمایی از مناره شمالی حرم مطهر علوی
🔸طرح مرمت و بازسازی منارههای شمالی و جنوبی و ایوان حرم مطهر حضرت علی (ع) از جمله پروژههای چندسال گذشته ستاد توسعه و بازسازی عتبات عالیات است که توسط معاونت صنعتی و هنری این ستاد به انجام میرسد.
🔸️ايوان حرم مطهر امام علی (ع) به همراه گنبد و گلدستهها یکی از شاهکارهای بیبدیل هنر معماری به حساب میآید.
🔸️کار ساخت این ایوان در دوران افشاریه و به دستور نادرشاه آغاز و در سال ۱۱۵۶ هجری قمری به انجام میرسد. بعد از آن تا دوره فعلی ۴ مرتبه قسمتها و ضمائم مختلف ایوان، گنبد و گلدستهها بازسازی شده است.
🔰
@eeshg1
🔘 داستان کوتاه و اموزنده
@eeshg1
قدیمها توی قُم یک کارگر عرب داشتیم.
که خیلی میفهمید.
اسمش *جمال* بود.
از خوزستان کوبیده بود و آمده بود تهران برای کارگری.
اوّلها مَلات سیمان درست میکرد
و میبرد وَردست اوستا
تا دیوار مستراح و حمّام را عَلَم کنند.
جَنَم داشت.
بعد از چهار ماه شد همهکارهٔ کارگاه:
حضور و غیاب کارگرها،
کنترل انبار، سفارش خرید.
همه چیز.
قشنگ حرف میزد.
دایرهٔ لغات وسیعی داشت.
تُن صدایش هم خوب بود،
شبیه آلِن دِلون.
اما مهمّترین خاصیّتش همان بود که گفتم :
خیلی قشنگ حرف میزد.
یک بار کارگر مُقّنیِ قوچانیمان
رفت توی یک چاه ششمتری
که خودش کنده بود.
بعد خاک آوار شد روی سرش.
*جمال* هم پرید به رئیس کارگاه خبر داد.
رئیس کارگاه رنگش شد مثل پنیر لیقوان.
حتّی یادش رفت زنگ بزند آتشنشانی.
*جمال*، موبایل رئیس کارگاه را از روی کمرش کشید و خودش زنگ زد.
گفت که:
«کارگرمان مانده زیر آوار.»
خیلی خوب و خلاصه گفت.
تَهِش هم گفت : «مُقنّّیمان دو تا دختر دارد.
خودش هم شناسنامه ندارد.
اگر بمیرد دست یتیمهایش به هیچ جا بند نیست.»
بعد *جمال* رفت سر چاه تا کمک کند برای پسزدن خاکها.
خاک که نبود!!! گِل رُس بود و برف یخزدهٔ چهار روز مانده.
تا آتشنشانی برسد،
رسیده بودند به سر مُقنّی.
دقیقاً زیر چانهاش.
هنوز زنده بود.
@eeshg1
اورژانسچی آمد.
و یک ماسک اکسیژن زد روی دَکوپوزش. آتشنشانها گفتند؛
چهار ساعت طول میکشد تا برسند به مچ پایش و بکشندش بیرون.؟!؟.
چهار ساعت برای چاهی که مُقنّی دوساعته و یکنفره کنده بودش!؟!
بعد هم شروع کردند.
همهچیز فراهم بود:
آتشنشان بود.
پرستار بود.
چایِ گرم بود.
رئیسکارگاه هم بود.
فقط امّید نبود.
مُقنّی سردش بود و ناامّید.
*جمال* رفت روی برفها کنارش خوابید،
و شروع کرد خیلی قشنگ قشنگ آلِن دِلونی برایش حرف زد.
حرف که نمیزد!
لاکِردار داشت برایش نقّاشی میکرد.
*جمال* میخواست آسمان ابریِ زمستانِ دم غروب را آفتابی کند و رنگش کند.
او میخواست امّید بدهد.
همه میدانستند خاک رُس
و برف چهارروزه ، چقدر سرد است.؟.
مخصوصاً اگر قرار باشد
چهار ساعت لایِ آن باشی.!؟!.
دو تا دختر فِسقِلی هم
توی قوچان داشته باشی، بیشناسنامه.
امّا *جمال* کارش را خوب بلد بود.
*جمال* خوب میدانست که کلمات ، منبع لایتناهی انرژی و امّیدند،
اگر درست مصرفشان کنند.
*جمال* چهار ساعت تمام ماند کنار مّقنّی و ریزریز دنیای خاکستری و واقعیِ دوروبرش را برایش رنگ کرد :
آبی ، سبز ، قرمز.
*جمال* امّید را گاماس ، گاماس تزریق کرد زیر پوستش.
چهار ساعت تمام.!؟!.
مُقنّی زنده ماند.
البتّه حتماً بیشتر هم بههمّت *جمال* زنده ماند.
آدمها همه ، توی زندگی
یک *جمال* میخواهند برای خودشان.
زندگی از َازل تا به اَبد خاکستری بوده و هست.
فقط این وسط یکی باید باشد که بهدروغ هم که شده ، رنگ بپاشد روی اینهمه اَبرِ خاکستری.
رمز زنده ماندن زیر آوار زندگی فقط کلمات هستند وبس.
کلمات را قبل از اِنقضاء،
درست مصرف کنیم.
*جمالِ* زندگیمان را پیدا کنیم.
*جمال* زندگیِ دیگران باشیم.
@eeshg1
─┅─═इई ❄️☃❄️ईइ═─┅─.
توقع خود را بالا ببريد...!!
گران باشيد،
بگذاريد ديگران بهايتان را بپردازند
بجنگند ، تلاش كنند و صبر...
زيادی خوب و مهربان نباشيد،
زيادی كه خوب باشيد،
زيادی مي شويد برايشان
پَسِ تان ميزنند
ناديده تان مي گيرند
فكر می كنند چه هستند و كجا...
به اندازه ای بها بدهيد كه حقشان است
حق را ضايع نكنيد ...!!
بگذاريد بترسند از نبودنتان،
بدخلقی و كم محلی تان...!
گاهی وقت ها لازم است
با اين جماعت مثلِ خودشان باشيد...!!
✍یاسمن مهدی پور
@eeshg1
─┅─═इई ❄️☃❄️ईइ═─┅─
🌷🌼🌷🌼🌷
🌺🧚♀️🌻یکی از راههای دستیابی به « آرامش »
درد و دل کردن با خداست💛
خیلی خودمونی و
به زبان مادریت باهاش حرف بزن🌻
💛او صمیمی ترین دوستیه که هیچوقت
رازت رو بر ملا نمی کنه .
تنها کسی که صلاحت
رو از خودت بهتر می دونه 🌻
🌻اگه یه روزی چیزی ازش خواستی
بهت نداد مطمئن باش خیری درش هست 🌻
🌻برای موفقیت در هر کاری حداکثر
تلاشت رو انجام بده ،
اما اگر نشد حلش رو به او واگذار کن .
آخه خدای تو بهتریت حلّال مشکلاته🌻
💛اوتنها مونس و همدم اوقات تنهایی توست
دوستی با خدا یعنی آرامش 🌻
@eeshg1
🌸🍃
خوب بودن خود را منوط به
خوب بودن ديگران نكنید…
بد بودن خود را به علت
بد بودن ديگران توجيه نكنید!
ما آيينه نيستيم، انسانيم...
بخاطر آنچه هستيد
به ديگران عشق بورزيد
نه به خاطر آنچه ديگران هستند…
@eeshg1
🌸🍃