بر نام حسین و کربلایش صلوات
بر نام ابوالفضل باوفایش صلوات
بر اهل حرم به حق زهرا (س) صلوات
بر جملہ یِ یاوران مُولا صلوات
▪️اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم▪️
@eeshg1
💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح بهانه ای ست
که قلمم را بردارم
و بنویسم:
سلام خدا
سلام آفتاب
سلام مهربانی
سلام زندگی
سلام دوستان خوبم✋
صبحتون سرشار از لبخند🌸
@eeshg1
⚠️این سه چیز را نادیده بگــیر‼️
👂شنیدم❌
💬گفتند ❌
✨میگویند❌
⚡️مواظب باشیم بر اساس این چیزها مطلبے را ارائه ندهیم مخصوصا تو فضای مجازی
🔔چون روز قیامـت
باید پاسخگو خداوند باشیم❗ ....
@eeshg1
🖤🖤🖤
قرار نیست من کامل بـاشم تا کسی منو دوست داشته باشه وبهم احترام بگذاره!
قرار نیست من پرفكت و بی نقص باشم تا بخوام کار و فعالیت دلخواهم رو شروع کنم!
قرار نیست من بهترین باشم تا بخوام در جمعی حضور پیدا کنم.
من همینطوری که هستم خوب و کافی هستم محاسنی دارم و معایبی هم دارم اما خودم رو همینطوری که هستم دوست و قبول دارم.
قطعا بـرای بهتر شدنم تلاش میکنم اما این کوشش بـاعث نمیشه که احساس خوب بودن و کافی بودن نکنم و البته که در تمام طول مسیر پیشرفتم هم به خودم افتخار میکنم و از وجود خودم لـذت میبرم.
@eeshg1
💕💕💕🖤
گریه حضرت نوح علیه السلام🏴
وقتی که حضرت نوح سوار کشتی شد، همه دنیا را سیر کرد، تا به سرزمین کربلا رسید، همینکه به سرزمین کربلا رسید، زمین کشتی او را گرفت، بطوری که حضرت نوح ترسید غرق شود، دستها را به دعا و نیایش برداشت، وپروردگارش را خواند و عرضکرد:
خدایا، من همه دنیا را گشتم، مشکلی برایم پیدا نشد، ولی تا به این سرزمین رسیدم ترس و وحشت عجیبی برایم ظاهر گشت، و بدنم لرزید و خوف شدیدی تمام وجودم را گرفت، که تا بحال اینجوری نشده بودم، خدایا علتش چیست؟
✔️حضرت جبرئیل نازل شد و فرمود:
ای نوح! در این سرزمین سبط خاتم پیغمبران و فرزند خاتم اوصیاء کشته می شود. و روضه کربلا را خواند.
حضرت نوح منقلب گشته و اشکهایش سرازیر شد و فرمود: ای جبرئیل قاتل او کیست که اینگونه ناجوانمردانه حسین را بشهادت میرساند؟!
حضرت جبرئیل فرمود:
او را کسی که نفرین شده اهل هفت آسمان و هفت زمین است می کشد.
حضرت نوح (درحالیکه ناراحت وگریان بود) قاتلین او را لعنت کرد، و کشتی براه افتاد تا به کوه جودی (حرم شریف حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است.) رسید و در آنجا ایستاد.
📚بحارالانوار: ج۴۴، ص۲۴
@eeshg1
🖤🖤🖤
اگر بگوییم
#حب خدا محبتهای دیگر را
از بین میبرد درست است!!!
اما درستتر آن است كه
محبتهای دیگر در سایهی
#حب خدا جان میگیرند
و #روح پیدا میكنند
و انسان سراسر
رحمت و #محبت میشود
و فاش بگویم،
هیچكس جز آن كه
دل به خدا سپرده است
رسم دوست داشتن نمیداند:)))
گنجینهآسمانی | شهیدسیدمرتضیآوینی
#کتاببخوانیم
.@eeshg1
|💕💕💕🖤
09 Seyed Ali Mosavi.Si Dela Zinab.mp3
8.94M
سی دل زینب هه رو
مداحی لری
با مداحی سید علی موسوی
@eeshg1
🖤🖤🖤
1_99023831.mp3
8.77M
بی تو شده یه عالمه
زخمهایی که رو بالمه ..
بابا میدونی
من همش سه سالمه ...
#جواد_مقدم @eeshg1
YEKNET.IR - roze 1 - hafteghi 99.03.24 - haj hasan khalaj.mp3
8.76M
🔘 روضه حضرت رقیه(س)
🍃باز از دعای مادر نام آشنای ما
🎤حاج #حسن_خلج
🚩 هیئت مجازی #تنهامسیرآرامش
شب سوم محرم 99
🏴 @eeshg1
Shabe 3 -2[1].mp3
1.99M
سینه زنی واحد
🌷 وقتی از غصه قلب من شعله ور میشد...
🌷 اول از حالم عمه با خبر میشد...
حاج محمود کریمی
🚩 هیئت مجازی #تنهامسیرآرامش
شب سوم محرم 99
🏴 @eeshg1
#فوقِ_زیبا
🦋بهشت من تماشای حسین است
سرم خاک کف پای حسین است
دلم مجنون صحرای حسین است
بود پرونده ام چون برگ گل پاک
در این پرونده امضای حسین است
بهشت ارزانی خوبان عالم
بهشت من تماشای حسین است
به وقت مرگ چشمم را نبندید
که چشم من به سیمای حسین است
تمام هستیم باشد دل من
که لبریز از تولاّی حسین است
در این عالم تمنّایی ندارم
تمنّایم تمنّای حسین است
چراغ از بهر قبر من نیارید
چراغم روی زیبای حسین است
خوش آن صورت که در فردای محشر
بر آن نقش کف پای حسین است
از آن با گریه دائم خو گرفتم
که اشکَم دُرّ تجلاّی حسین است
دلی جای خدا باشد که آن دل
پر از نور تجلاّی حسین است
نترسانیدم از روز قیامت
قیامت قدّ و بالای حسین است
✍شاعر: استاد غلامرضا سازگار @eeshg1
دکتر آیشان، پزشک و جراح مشهور پاکستانی، روزی برای شرکت در یک کنفرانس علمی که جهت بزرگداشت او بخاطر دستاوردهای پزشکیاش برگزار میشد؛
با عجله به فرودگاه رفت.
بعد از پرواز، ناگهان اعلان کردند؛
که بخاطر اوضاع نامساعد هوا و رعد و برق و صاعقه،
که باعث از کار افتادن یکی از موتورهای هواپیما شده،
مجبوریم فرود اضطراری در نزدیکترین فرودگاه را داشته باشیم ...
بعد از فرود هواپیما،
دکتر بلافاصله به دفتر فرودگاه رفت؛
و خودش را معرفی کرد؛
و گفت:
هر ساعت، برای من برابر با جان چند بیمار است؛
و شما میخواهید من 16 ساعت، در این فرودگاه منتظر هواپیما بمانم؟
یکی از کارکنان گفت:
جناب دکتر، اگر خیلی عجله دارید؛
میتوانید یک ماشین دربست بگیرید؛
تا مقصد شما، سه ساعت بیشتر نمانده است...
دکتر آیشان، با کمی درنگ پذیرفت؛
و ماشینی را کرایه کرد و براه افتاد؛
که ناگهان در وسط راه، اوضاع هوا نامساعد شد و بارندگی شدیدی شروع شد؛
بطوریکه ادامه راه مقدور نبود ...
ساعتی گذشت تا اینکه احساس کرد راه را گم کرده است ...
خسته و کوفته و درمانده و با نا امیدی براهش ادامه داد ...
که ناگهان کلبه ای کوچک توجه او را به خود جلب کرد ...
کنار آن کلبه توقف کرد و در را زد؛
صدای پیرزنی را شنید:
بفرما داخل، هر که هستی در بازه ...
دکتر داخل شد و از پیرزن که زمین گیر بود؛ خواست که اجازه دهد از تلفنش استفاده کند.
پیرزن گفت:
کدام تلفن فرزندم؟
اینجا نه برقی هست و نه تلفنی ...
ولی بفرما و استراحت کن و برای خودت استکانی چای بریز تا خستگی بدر کنی و کمی غذا هم هست بخور تا جون بگیری ...
دکتر از پیرزن تشکر کرد؛
و مشغول خوردن شد؛
در حالیکه پیرزن مشغول خواندن نماز و دعا بود ...
که ناگهان متوجه طفل کوچکی شد که بی حرکت بر روی تختی نزدیک پیرزن خوابیده بود؛
که هر از گاهی بین نمازهایش، او را تکان می داد.
پیرزن مدتی به نماز و دعا مشغول بود.
بعد از اتمام نماز و دعا، دکتر رو به او کرد و گفت:
مادر جان، من شرمنده این لطف و محبت شما شدم؛
امیدوارم که دعاهایتان مستجاب شود.
پیرزن گفت:
شما رهگذری هستید که خداوند به ما سفارش میهمان نوازیتان را کرده است.
من همه دعاهایم قبول شده، بجز یک دعا ...
دکتر آیشان می پرسد:
چه دعایی؟
پیرزن می گوید:
این طفل معصومی که جلو چشم شماست؛
نوه من هست که نه پدر داره و نه مادر،
به یک بیماری مزمنی دچار شده که همه پزشکان اینجا، ازعلاج آن عاجز هستند ...
به من گفتهاند که یک پزشک جراح بزرگی بنام دکتر آیشان هست؛
که او قادر به علاجش هست، ...
ولی هم او خیلی از ما دور هست؛
و دسترسی به او مشکل هست؛
و هم میگویند هزینه عمل جراحی او خیلی گران است؛
و من از پس آن برنمیآیم ...
می ترسم این طفل بیچاره و مسکین، خوار و گرفتار شود ...
پس از خدا خواستهام که چاره ای برای این مشکل جلویم بگذارد؛
و کارم را آسان کند!
دکتر آیشان در حالیکه گریه می کرد؛
گفت:
به خداقسم که دعای تو،
هواپیماها را از کار انداخت؛
و باعث زدن صاعقه ها شد؛
و آسمان را به باریدن وا داشت ...
تا اینکه منِ دکتر را بسوی تو بکشاند.
من هرگز باور نداشتم؛
که خداوند با یک دعا،
این چنین اسباب را برای بندگان مومنش مهیا می کند؛
و بسوی آنها روانه می کند.
#داستانک_ها
#به_مددالهی_کرونا_را_شکست_میدهیم
#درخانه_بمانیم
#من_ماسک_میزنم
💕💕💕🖤 @eeshg1