خیمه لرده نگران واردی علمداریم اویان     گوزی یوللاردا قالان واردی علمداریم اویان اویان قارداش اویان قارداش(4)   ای علمدار سپاهیم نه یاتوبسان گوزون آچ  ای بنی هاشم آیی قاندا یاتوبسان گوزون آچ آفتاب حرمی گوزدن آتوبسان گوزون آچ      دلده نه تاب و توان واردی علمداریم اویان  اویان قارداش اویان قارداش(4) اوخ دگوب مشگیوه ای غصّه لی سقّای حرم   قول دوشوب بیر طرفه بیر یانا مشگیله علم باشیوا یاره وروب عرصه ده بو اهل ستم      کاسه ی چشمیده قان واردی علمداریم اویان  اویان قارداش اویان قارداش(4) آفرین عشقیوه ای امّ بنینون بالاسی    افسر عشقیدی باشونده عمودین یاراسی آه و نالیله دولوب خیمه ومیدان آراسی   لبلرونده هله جان واردی علمداریم اویان   اویان قارداش اویان قارداش(4) سنه معناده آنام فاطمه آغلار یارالی       زینبیم نوحه دیوب عالمی داغلار یارالی مرتضی ایندی گلر یاره وی باغلار یارالی       غم هجرونده یانان واردی علمداریم اویان اویان قارداش اویان قارداش(4)   کاسه ی اشگیمی بیر بیله گوزومدن جالاما    غم غم اوسته دلِ آل اللهه قارداش قالاما کیم تسلّی ویره جاق ایندی رقیّه بالاما           چوخ اورکده ضربان واردی علمداریم اویان  اویان قارداش اویان قارداش(4) گونی سالدون غمه ای ماه عجب باتدون اؤزون    پرچم نصر من اللّه کیمی یاتدون اؤزون پارچالانمیش باشیلا حیدره اوخشاتدون اؤزون   کیمده بیر بیله نشان واردی علمداریم اویان  اویان قارداش اویان قارداش(4) #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها شاعر: حاج ولی الله کلامی زنجانی.

#شهادت_امام_باقر_علیه_السلام #کربلایی_محمد_دیدبان #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها 🥀🍃🍃🥀 در بهار زندگی رنگ خزان را دیده ای هر چه را مقتل روایت کرده آن را دیده ای 😭😭 سوز زهر آتش به جانت زد ولی در کودکی تشنه لب سوزان ترین روز جهان را دیده ای روز عاشورا میان خنده های کوفیان ناله پیری به بالین جوان را دیده ای 😭😭 در تمام عمر اگر می سوختی مثل رباب روی دوش حرمله تیر و کمان را دیده ای در میان خیمه ها وقت غروب آفتاب لحظه لحظه اضطراب عمه جان را دیده ای خاک عالم بر سرم در زیر سم اسب ها جسمِ عریانِ بزرگِ خاندان را دیده ای 😭😭 کاشکی این صحنه را هرگز نمی دیدی ولی گوشواره بردن غارتگران را دیده ای از کنار قتلگاه آن لحظه که رد می شدی با شه بی سر وداع کاروان را دیده ای وقتی از زحم زبان کوفیان راحت شدی تازه بعدش شامیان بد دهان را دیده ای 😭😭 در تمام طول عمر خود فقط یک مرتبه بر لب قاری هجوم خیزران را دیده ای داغ هایی که شمردم شمه ای از داغ توست هر چه را مقتل روایت کرده آن را دیده ای 😭😭 با نوای دلنشین و بسیارجانسوز مداح اهل بیت علیهم‌السلام⬇️ #کربلایی_محمد_دیدیان🎤 🥀🍃🍃🥀 #شهادت_امام_باقر_علیه_السلام #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات حذف نام کانال ممنوع ❌ ⬇️⬇️ https://eitaa.com/eetazeinab

#شهادت_امام_باقر_علیه_السلام روضه جانسوز امام محمدباقر علیه السلام 😭😭🥀🥀 با نوای جانسوز مداح اهل‌بیت ع #کربلایی_محمد_دیدبان🎤 #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #حذف نام کانال ممنوع ❌ ⬇️⬇️ https://eitaa.com/eetazeinab

‏می‌تونست مثل خیلیا که کشور رو دچار هزینه کردن و مدال شجاعت و سکه گرفتن و از مردم عذرخواهی هم نکردن بگه"من خودم صبح جمعه فهمیدم"،ولی یه تنه آبروش رو فدای نظام کرد و مسئولیت اشتباه بقیه رو گردن گرفت و حالا روسفید شد. جواب همه‌ی اون تهمت‌ها هم بمونه اون دنیا...

زمینه شهادت امام باقر علیه السلام نه حرم، نه یک چراغ، نه زائری نه سینه زن و نه حتّی ذاکری درد و غم میباره از خاک بقیع نداری صحن و سرای فاخری یا ابا جعفر، الهی دشمن تو خیر نبینه یا ابا جعفر، شیعه برای تو زار و حزینه یا ابا جعفر، چقد غریبی تو شهر مدینه مادره غصّه پرورت هر شب میاد بالا سرت میخونه با قدِّ دو تا روضه ی زهر و جگرت 📿 مظلوم امام باقر 📿 بند🌹🌹 راوی قیام کربلایی تو زخمی آتش خیمه هایی تو غصّه داره سَرایِ رو نیزه ای شاهد غربت عمّه هایی تو یا ابا جعفر، دیدی روزای سخت و پر عذابو یا ابا جعفر، دیدی به گردنت ردّه طنابو یا ابا جعفر، دیدی ناله های بی بی ربابو با پاهای پر آبله میرفتی پیِ قافله خیلی تو رو عذاب میداد طعنه و حرف حرمله 📿 مظلوم امام باقر 📿 «التماس دعای خیر» 🖋 #علیرضا_پناهیان

نوحه امام باقر علیه السلام می رسد با سوز دل از مدینه این ندا کشته شد از زهر کین پنجمین نور هدا زاده ی زهرای اطهر شد شهید شاهد گلهای بی سر شد شهید تسلیت یا فاطمه عاقبت زهر هشام شعله زد بر جان او ناله خیزد از دلِ نازنین طفلان او در کنار قبر زهرا مادرش شد نهان در پیش بابا پیکرش تسلیت یا فاطمه شهر پیغمبر شده یکسره ماتمسرا صادق آل نبی شد دلش خون از جفا مظهر علم خدا گشته شهید اشک غم از دیده ی مهدی چکید تسلیت یا فاطمه مهدی زهرا شده زائر آن مقتدا چون نباشد در بقیع یک نفر بهر عزا غربت شیعه بوَد آنجا عیان خون چکد از دیده ی افلاکیان تسلیت یا فاطمه شاعر: #مصطفی_جعفری

نوحه امام باقر علیه السلام سلام کلّ افلاک به محضر تو مولا محبت تو باشد تمام هستی ما تو باقرالعلومی منم گدای کویت بُوَد همیشه هر جا روی دلم به سویت مولا امامِ باقر سینه زنان داغت همیشه بی قرارند به قلب عاشقِ خود شور مدینه دارند دلم بگیرد آقا دم همه دم سُراغت فدای آن مزارِ خاکی و بی چراغت مولا امامِ باقر عنایتی کن آقا دلم شود خدایی شوم شبیهِ خوبان شهید کربلایی گریه کنم به یادِ لاله ی گشته پرپر سینه زنم زداغِ تنی که گشته بی سر حسین عزیز زهرا شاعر: #امیر_عباسی

نوحه امام باقر علیه السلام در مدینه بپا ستم اشقیا باقر العلم دین کشته شد از جفا همه روی زمین. ز غمش در نوا آه و واویلتا، آه و واویلتا شد فدایی حق شاهد بزم خون از غم کربلا. با دلی لاله گون شده مسموم کین. سبط خیرالنساء آه و واویلتا، آه و واویلتا پسر فاطمه. بسته بار سفر در جنان میهمان. شد به نزد پدر از جفای هشام عاقبت شد فدا آه و واویلتا، آه و واویلتا پیش چشمان او. بی کس و بی پناه شده سرها جدا. نینوا قتلگاه دیده گلها همه زینت نیزه ها آه و واویلتا، آه و واویلتا شاعر: موحد....

سلام علیکم عزیرانی که سوال داشتند. برای نوحه قرار دادن روی شعرهای چهارپاره ها اجرا در نوحه زمینه امام_باقر_ع_شهادت ((گوشواره مظلوم امام باقر ع مسموم امام باقر ع)) روضه می‌خوانم از زبان کسی که خودش داغ کربلا دیده در حوالیِ قتلگاه حسین خولی و شمر بی حیا دیده باقرالعلم اینچنین فرمود جدّ ما را به پنج حربه زدند لشگری با تمام بی رحمی به غریبی هزار ضربه زدند یک نفر با هجوم شمشیرش عده‌ای با هزار سر نیزه بر تنش زخم بی شماره نشست تیر بر تیر، نیزه در نیزه یوسف افتاد بین صدها گرگ پنجه‌هایی پلید چنگش زد آنکه بی تیر بود و بی نیزه از همان راه دور سنگش زد یوسف افتاد بی رمق در خاک پیش چشم اله و محبوبش بی حیایی رسید و با کینه زد به زخم حسین با چوبش دادِ زینب بلند شد اینجا: پسر مادر مرا نزنید تن صد چاک و بی دفاعش را دیگر اینگونه با عصا نزنید مجتبی_شکریان

روضه امام_باقر_ع_شهادت مگر می‌شود گریه بسیار کرد... مگر می‌شود دیده خونبار کرد... مگر می‌شود صحبت از خار کرد... مگر می‌شود نقل بازار کرد... ولی از غم و غصه‌اش دق نکرد! مگر می‌شود خیمه سوزان شود... درآن شعله‌ها عمه حیران شود... کشیده نصیب یتیمان شود... رد دست‌هاشان نمایان شود... ولی از غم و غصه‌اش دق نکرد مگر‌ می‌شود لشگر نیزه‌دار بیفتد به دنبال یک طفل زار ببینی سر شاه را نی سوار ز داغ رقیه شده بی قرار ولی از غم و غصه‌اش دق نکرد حرم شد گرفتار رنج و عذاب چه‌ها کرد با دست‌هامان طناب مگر می‌توان روضه خواند آب آب مگر می‌شود حرف زد از رباب ولی از غم و غصه‌اش دق نکرد شبی که حرم سمت غم‌خانه رفت به مهمانی قصر شاهانه رفت ز شوق پدر طفل دردانه رفت مگر می‌توان گفت ویرانه رفت ولی از غم و غصه‌اش دق نکرد کنون این من و این دل گریه‌خیز نشستم به بستر مریضِ مریض چه باید کنم با غمش یا عزیز مگر می‌شود گفت حرف از کنیز ولی از غم و غصه‌اش دق نکرد سیدپوریا_هاشمی