eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.6هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
369 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5893439666987729755.mp3
3.22M
‍ ۶ ۱  با برادر رفته بودم با برادر رفته بودم بی برادر آمدم تاج بر سر رفته بودم  شال بر سر آمدم با دلاور رفته بودم بی دلاور آمدم (شد چو زینب وارد شهر مدینه) (گاه بر سر می زد و گاهی به سینه) در بقیع آن مخزن گنج و دفینه درد دل دارد بسی آن بی قرینه کای خدا از غم کبابم نیست دیگر صبر و تابم غم شده جام شرابم صاحب چشمی پرآبم تاج بر سر رفته بودم  شال بر سر آمدم با برادر رفته بودم بی برادر آمدم چون سفیری غصّه آور از ره غم آمده با کوله بار درد و ماتم رو به سوی مرقد پرشور خاتم نالد از جور و جفای پور آدم ای محمد کن نگاهم بشنو از دل سوز و آهم در فراق شمس و ماهم بنگر این شال سیاهم تاج بر سر رفته بودم  شال بر سر آمدم با برادر رفته بودم بی برادر آمدم ** سایه ساری از سرش رفت در غریبی سر بریدند لاله هایش بی حبیبی زین سفر جز غم نبرد آخر نصیبی داغ طفل نو نهال نا شکیبی باغ سبزم شد خزانی آمدم قامت کمانی دیدگان خونفشانی سینة دل ناگرانی تاج بر سر رفته بودم  شال بر سر آمدم با برادر رفته بودم بی برادر آمدم.
4_5994486284523929940.mp3
4M
س تحلیل روضه حضرت رقیه سلام الله علیها : تسلط بر شعر عامل اثرگذاری بر مستمع 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 👇 شامیان خوار مبینید مرا گوشه ی زندان به خدا من گل گلزار خدابوی حجازم بگذارید بگریم که شبیه است به زهرا عمر کوتاه من و گریه ی شبهای درازم اشک نگذاشت که در آتش فریاد بسوزم گریه نگذاشت که در سوز دل خود بگدازم خم ابروی تو محراب نمازم شده است جان گرفتم به کف از بهر قبولی نمازم همه خوابند و من غم زده بیدار تو هستم شاهدم این گلوی بسته و این دیده ی بازم چه شد آن کودک شامی که مرا زخم زبان زد تا که در پیش نگاهش به وصال تو بنازم رنگم از دوری روی تو پریده است وگر نه من نه آنم که به طوفان بلا رنگ ببازم ز سیلی صورتم نیلی چو میشد عمه میبوسید چو رویم شعله میزد اشک می آمد به فریادم یکی از روزها دخت یزید آمد به دیدارم نترسیدم به پیشش با وقار کامل استادم لباسم کهنه بود و طعنه ام میزد کنیز او ولی من با سکوتم بر همه درس ادب دادم 👇 توضیحات در فایل صوتی ارائه گردیده است.
❁﷽❁ روضه ی ام حبیبه ۱۳محرم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ السلام علیک یا مولاتی یا بنت امیرالمومنین زینب طلوع بود ولی ابتدا نداشت زینب غروب بود ولی انتها نداشت زینب رسول بود ولی مصطفی نشد شهر نزول بود اگرچه حرا نداشت زینب اگر نبود کسی فاطمی نبود زینب اگر نبود کسی مرتضی نداشت چه مقامی داره زینب، بیخود بهش نمیگن عقیله بنی هاشم زینب اگر نبود حسینی نمی شدیم زینب اگر نبود زمین کربلا نداشت زینب هر آنچه گفت تماما حسین بود اصلا به غیر نام حسین اعتنا نداشت زینب اگر نبود مسلمان نداشتیم باور کنید ذکر حسین جان نداشتیم 1 خانم جان.... بی بی جانم من زینبم من زینب غم پرورم ام حبیبه یه همچین روزایی قافله ی اسرا رو وارد بر کوفه کردن، یه کنیزی داشت بی بی زینب بنام ام حبیبه، بعضیا میگن این دختر بچه ای بود ام حبیبه، بیماری داشت، باباش آورد این بچه رو در خونه ی امیرالمومنین، گفت آقاجان این بچه بیماره، شما یه عنایتی بکنید شفا پیدا کنه، امیرالمومنین فرمود حسینم بیاد یه دستی رو سر این بچه بکش، این بچه شفا پیدا کنه، ام حبیبه شفا گرفت به دست مبارک آقامون سیدالشهدا، باباش گفت من نذر کردم حالا که شفا گرفته این بچه در خونه ی شما کلفتی کنه، خادمی کنه، ام حبیبه پای درس زینب کبری تربیت شده حالا تو کوفه برا خودش کسی شده ، برو بیایی داره کنیز و کلفتی داره اما دلش برا زینب کبری تنگه، یه نذری کرده هر موقع کاروانی از اسرا وارد کوفه میشن ام حبیبه میاد برای این اسرا غذا میاره، نیازشونو برآورده میکنه به این نیت که یبار دیگه زینبو ببینه، حالا شنید یه قافله ای از اسرا وارد کوفه شدن ، کنیزشو صدا زد برو برا این اسرا غذا ببر، شنیدم لابلاشون بچه های کوچیک هست حتما این بچه ها گرسنه ند، کنیزه اومد نان و خرما بین این اسرا تقسیم کنه ام کلثوم، غذا رو برگردوند فرمود بر ما صدقه حرامه، اومد خبر داد ام حبیبه، از من چیزی نگرفتن، سراسیمه خودش رو رسوند اومد جلو سوال کرد بزرگ شما کیه؟ همه با دست زینب رو نشون دادن اومد جلو محمل زینب گفت خانم جان، اول به شما بگم اینا صدقه نیست اینا نذریه، خانم پرسید برا چی نذر کردی؟ گفت من یه خانمی دارم تو مدینه اسمش زینبه ، خیلی ساله ندیدمش، بی بی فرمود تو مدینه زینب زیاده، کدوم زینبو میگی، صدا زد خانم جان، زینب دختر علی رو میگم، بی بی صدا زد ام حبیبه سرتو بالا بگیر نذرت قبول شد من زینبم، یه نگاهی کرد به بی بی، نشناخت، سؤال کرد خانم اون زینبی که من میشناختم آنقدر پیر نبود آنقدر شکسته نبود، بی بی صدا زد حق داری ام حبیبه، جات خالی بود کربلا، تا اسم کربلا اومد گفت نه شما نمیتونی زینب باشید اون زینبی که من میشناختم یه برادری داشت بنام حسین، هیچ موقع از برادرش جدا نمیشد، خانم حسین کجاست؟ تا اينو گفت صدای گریه ی زینب بلند شد ام حبیبه سرتو بالا بگیر، این سری که بالای نیزه هست سر برادرم حسینه، آی حسینیا من زینب غم پرورم ام حبیبه ببین چه آمد بر سرم اُمّ‌ حبیبه حق داشتی نشناختی که زینبم من شد پیر بانوی حرم اُمّ‌ حبیبه باور نمیکردی ببینی بی حسینم من‌ هم نمیشد باورم اُمّ‌ حبیبه این سر که بر نی میکند قرآن تلاوت باشد سر برادرم اُمّ‌ حبیبه هجده عزیزم را به خاک و خون کشیدند از اصغرم تا اکبرم اُمّ‌ حبیبه2 هر جا نشستی ناله بزن یا حسین... 1 ✍علی اکبر لطیفیان 2✍ عبدالحسین میرزایی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ •°
امشب دلم گرفته از غصه های زینب سینه زن حیرونه حیرونه حیرونه چشمامون بارونه بارونه بارونه نوکرت میخونه میخونه میخونه ای پریشان زینب ، ای پریشان زینب نه باور ندارم عمه سادات و اسارت نه باور ندارم عمه سادات و جسارت نه باور ندارم عمه جانم عمه جانم عمه جان نیمه جانم عمه جانم عمه جانم عمه جان قد کمانم عمه جانم عمه جانم عمه جان نگرانم عمه جانم عمه جانم عمه ی نفس بریده عمه جانم عمه جانم عمه ی خوشی ندیده ای پریشان زینب ، ای پریشان زینب بال و پر وجودش از غصه گُر گرفته بال و پر وجودش در خیمه گُر گرفته از بین آتش و دود آید صدای زینب از کربلا به کوفه از صبح کوفه تا شام بگذاشت تازیانه پا جای پای زینب نفسم محبوسه محبوسه محبوسه روضه هاش کابوسه کابوسه کابوسه صحبت از ناموسه ناموسه ناموسه نه باور ندارم دستای زینب رو ببندند ای حسین...... ای پریشان زینب ، ای پریشان زینب پیراهن حسین را از او جدا نسازید این کهنه یادگاری مانده برای زینب زینب و آزار و آزار و آزار و کوچه و بازار و بازار و بازار و مجلس اغیار و اغیار و اغیار و نه باور ندارم زینب مضطر شده باشه نه باور ندارم ..... نه باور ندارم زینب مضطر شده باشه نه باور ندارم حرف از معجر شده باشه 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
in-del-dobare.mp3
11.04M
امشب دلم گرفته از غصه های زینب سینه زن حیرونه حیرونه حیرونه چشمامون بارونه بارونه بارونه نوکرت میخونه میخونه میخونه ای پریشان زینب ، ای پریشان زینب نه باور ندارم عمه سادات و اسارت نه باور ندارم عمه سادات و جسارت نه باور ندارم عمه جانم عمه جانم عمه جان نیمه جانم عمه جانم عمه جانم عمه جان قد کمانم عمه جانم عمه جانم عمه جان نگرانم عمه جانم عمه جانم عمه ی نفس بریده عمه جانم عمه جانم عمه ی خوشی ندیده ای پریشان زینب ، ای پریشان زینب بال و پر وجودش از غصه گُر گرفته بال و پر وجودش در خیمه گُر گرفته از بین آتش و دود آید صدای زینب از کربلا به کوفه از صبح کوفه تا شام بگذاشت تازیانه پا جای پای زینب نفسم محبوسه محبوسه محبوسه روضه هاش کابوسه کابوسه کابوسه صحبت از ناموسه ناموسه ناموسه نه باور ندارم دستای زینب رو ببندند ای حسین...... ای پریشان زینب ، ای پریشان زینب پیراهن حسین را از او جدا نسازید این کهنه یادگاری مانده برای زینب زینب و آزار و آزار و آزار و کوچه و بازار و بازار و بازار و مجلس اغیار و اغیار و اغیار و نه باور ندارم زینب مضطر شده باشه نه باور ندارم ..... نه باور ندارم زینب مضطر شده باشه نه باور ندارم حرف از معجر شده باشه 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
‍ ⚜️🍂⚜️ _روضه و توسل جانسوز _ شبِ ششم محرم 95 _روضۀ قاسم ابن الحسن علیه السلام _ حاج میثم مطیعی⚜️🍂 ⚜️ ✼═══┅🥀❃🥀┅═══✼ ❗️ توجه ❗️: جهت استفاده ، روضه ها حتما به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ✼═══┅🥀❃🥀┅═══✼ آه،گفتی می خوای فدایِ من شی خواستم نری اما نذاشتی عزیز مجتبا ، بمیرم زره به قامتت نداشتی این کیست که به جای زره با کفن آمد انگار به یاری حسینش،حسن آمد ... *طبری نوشته : حُمَیدبن مسلم راوی صحنه کربلاست؛ میگه : خودم دیدم"خَرَجَ إلَينا غُلامٌ..." دیدم یه نوجوانی آمد میدان "كَأَنَّ وَجهَهُ شِقَّةُ قَمَرٍ" صورتش مثل ماهپاره بود ..." في يَدِهِ السَّيفُ" در دستش شمشیرِ ... (اما...) "عَلَيهِ قَميصٌ وإزارٌ ونَعلانِ" به جای زره تنش پیراهن عربیه ... (برای غربتت بمیرم حسین ...) حتی راوی میگه یادم نمیره ، بند یکی از نعلیناشم پاره شده بود ... "ما أنسى أنَّهَا اليُسرى" میگه : یادم نمیره،بند پای چپش بود ...* آه،گفتی می خوای فدای من شی خواستم نری اما نذاشتی عزیز مجتبا،بمیرم زره به قامتت نداشتی اذن شهادت، از من گرفتی جون عمو رو موقع رفتن گرفتی راضی شدم برو به خدا میسپارمت دور از بلا شود سفرت ای عزیز من میدونی چرا میگه جون عمو رو موقع رفتن گرفتی؟ابوالفرج اصفهانی تو مَقاتِلُ الطّالِبیّین نوشته: "ثمَ خَرجَ قاسم بن الحسن وَ هُوَ غُلام صَغير لم يَبلغُ الحلم"قاسم هنوز به بلوغ نرسیده بود،اومد آماده ی میدان شد، لباس جنگی که نداره،شمشیرش رو برداشت" فَلما نَظرَ الحُسين إليه قد بَرز "وقتی آقا به این برادرزادش نگاه کرد که مثل بچه خودش میمونه "اعتنقه"قاسم رو در آغوش گرفت؛" وَ جَعلا يَبكيان حَتى غشي عَليهِما"این عمو و برادرزاده اینقدر گریه کردند هر دو بی حال شدند..." ثَم استأذن الحُسين في المُبارزة"بعدش به عمو گفت میذاری برم میدون یا نه؟! "فأبى الحسين" اجازه نداد ... تو امانت برادرمی... (من میگم امام حسین به بچه های برادرش خیلی حساس بود؛عبدالله وقتی می اومد امام حسین در گودی قتلگاه بود،در شرف شهادت بود،هی نگاه میکرد میگفت:زینب! این بچه رو بگیر! آقا بهش اجازه نداد؛میدونی قاسم چه کار کرد؟!) " فلم يزل الغلام يُقَبَّلُ يديه و رِجلَيه"اونقدر دستای عمو رو بوسه زد؛اونقدر پاهای امام حسین رو بوسه زد ... (عمو جا میمونم؛ علی اکبر رفت...عمو بذار برم خودمو نشون میدم...بالاخره راضی شد...این جمله رو ببین!) راوی میگه: "فخرج و دُموعُه تَسيلُ على خَدّيه ... وقتی آمد میدون لشگر دشمن دید این بچه داره گریه میکنه... چرا ...؟! هنوز اشکش روان بود...* افتادی از اسب،با گونه بر خاک با خون پاکت عاقبت جوشن گرفتی *راوی میگه:" فَوَقَعَ الغُلامُ لِوَجهِهِ فصاحَ یا عماه" با صورت به روی زمین افتاد ... صدا زد: عمو ... آی مردم من چند نفر دیگه رو هم میشناسم با صورت به زمین افتادند...اولیشون مادرسادات بود...وقتی بین در و دیوار اون جسارت بهشون شد...خودش فرمود"فَسَقَطتُ لِوَجهی"من با صورت به زمین افتادم...والنّارُ تَصعُر" آتش زبانه میکشید "و تسفَعُ وجهی "صورتم میسوخت... آی مردم! یه نفر دیگرم میشناسم...وقتی امام حسن و امام حسین اومدن کنار مسجد به علی خبر بدن بابا بیا مادر از دنیا رفت...بابا بیا بی کس و کار شدیم..."و رفعا اصواتَهُما بالبکاء"شروع کردند گریه کردن...اصحاب آمدند چی شده آقازاده ها؟! "یَابنَی رسول الله..."بلند صدا زدند"ماتَت امُّنا فاطمَه" مادر از دنیا رفت،راوی میگه:علی شنید "فَوَقَعَ عَلیُّ،علی وجهِه"علی با صورت به زمین خورد ... یکی دیگرم میشناسم،از بالای اسب،بی دست،تیر در چشم ... به روی زمین افتاد ... یه نفر دیگه رم میشناسم ... عزیز فاطمه،پسر فاطمه از اسب سرنگون میگشت،حسین افتاد ... یکی دیگه رم میشناسم ... زینب اومد ... هی افتاد ... هی بلند شد...* آه فدای غیرت تو قاسم .. *قاسم با صورت به زمین افتاد... وسط معرکه تا خاک به پا شد گفتم این که افتاد زمین،قاسم من بود؟نبود ... نبود ادامۀ مطلب در پستِ بعد .....
4_5931743233305477458.mp3
4.66M
روضه حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام
4_5931743233305477447.mp3
3.58M
روضه جانسوز حضرت قاسم علیه السلام
‍ ⚜️🍂⚜️ _ روضه و توسل جانسوز _ شب ششم محرم 95 _ حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام _حجت الاسلام استاد سید حسین مومنی⚜️🍂⚜️ ✼═══┅🥀❃🥀┅═══✼ ❗️ توجه ❗️: جهت استفاده ، روضه ها حتما به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ✼═══┅🥀❃🥀┅═══✼ شباهت بسیار بالایی داره به مادرش حضرت زهرا تو این مصیبت و تو این بلای عظیم. سربسته و در بسته میگم. بلای عظیمی که قاسم کشید مادرش حضرت زهرا هم کشید، دو تا کلمه ست، یکی کلمه رَضَضَ است. یه کلمه هَضَم. رَضَضَ یعنی شکسته شده، یعنی خرد شده. تو زیارت آقا موسی بن جعفر عرض میکنیم. "السَّلامُ على المُعَذَبِ في قَعرِ السُجون وظلم المَطامير ذي الساق المَرضُوض بحلق القيود ..." سلام بر اون آقایی که در اثر غل و زنجیر، این استخووناش خرد شد. این رضض، دومین رضض رو تو کربلا. اومدن گفتن عبیدالله به ما جایزه بیشتر بده، " نَحنُ رَضَضنَا الصَّدرَ بَعدَ الظَّهرِ" یه بار رو سینه ابی عبدالله تاختیم یه بار رو کمر ابی عبدالله تاختیم استخونای سینه حسینا ... تو این دو جا به صراحت کلمه رضض اومده اما یه جای سومی هم هست کلمه رضض نیست اما فعلی که اتفاق افتاده همین. رضض ست اونم بین در و دیواره. اون ملعون میگه اونقدر این درو فشار دادم. این رضض است. کلمه دیگه هَضَم ست. هَضَم یعنی چی؟ هَضَم یعنی له شده یعنی کوبیده شده، یعنی زیر پا گذاشته شده. به این میگن هَضَم. هَضَم رو شما هم تو کربلا میتونین ببنین هم تو مدینه میتونین ببنین. هم تو کربلا هم تو مدینه. تو کربلا رو بگم بعدا برم تو مدینه. تو کربلا چه جوری اتفاق افتاد؟ همین که اومدن به اسباشون نعل تازه زدن، همین که رو بدن عزیزان فاطمه تاختن، چیزی از این بدن باقی نذاشتن. تو یه جمله، بدن ها رو با این هَضَم، متلاشی کردن. کاری کردن که ابی عبدالله بیان کنار بعضی از این بدنا از عبا استفاده کنه، انقدر این بدنا رو متلاشی کردن. زیرِ پا لگد کوب کردن . این هَضَم ... یه هَضَم هم تو مدینه داریم ... ببخشید من فقط به اشاره میگم، به جان حضرت زهرا قلبم درد میگیره، اون ملعون وقتی لگد زد. مرحوم مجلسی میگه این در کنده شد، رو زهرا افتاد. سوال از من، جوابش تو گریه ی شما. من سوال میکنم شما با گریه تون به من جواب بدید. در کنده شد رو زهرا افتاد، خب؟ خونه علی چندتا در داره؟ یه در. خاک به دهن من، ببخشید. خاک به دهن من، تا ته جلسه، زن و مرد. دیگه روضه ناموس امیرالمؤمنینه... باید ناموسی و غیرتی براش داد بزنید. نه گریه کنید، باید داد بزنید. در کنده شد رو یه زن باردار افتاد. میگن زنی که بارداره حتی لباس تنگ نباید بپوشه. مبادا به بچه فشار بیاد. لگد دارد، "رَکَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ"رفت عقب دورخیز برداشت، زد تو این در. در کنده شد رو مادر ما افتاد .... سوال از من داد از شما. گریه نمیخوام، الکی داد بزنید. سوال میکنم، خونه علی چندتا در داره؟ یه در داره . شیش دنگ دلا با من، تا ته جلسه زن و مرد میخوام داد بزنید. این دیگه از گریه گذشته، باید داد بزنه قلب آدم بیاد بیرون. خونه علی چندتا در داره؟ یه در داره. ببخشید اون چهل تا که رفتن تو علی رو بیرون اوردن، از کجا رد شدن رفتن؟ مادر ما کجا بوده اون لحظه ...؟
4_5830383942150130665.mp3
877.8K
❣﷽❣ 🥀 🥀 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ از شاخه گردیده جدا، لالۀ یاسم افتاده زیر دست و پا، دست عباسم 🥀عباس من عباس من یا ابوفاضل ای هر دو دستت دست من، ای همه هستم تنها طرفدارم، چرا، رفتی از دستم 🥀عباس من عباس من یا ابوفاضل جان عزیزان پر ز اشک مشک توخالی طفلان همه چون طایر بی‌پر و بالی 🥀عباس من عباس من یا ابوفاضل جای تو ای میر حرم خواهرم زینب باید دهد پاس حرم تا سحر امشب 🥀عباس من عباس من یا ابوفاضل گشته کنار علقمه، آه و واویلا صاحب‌عزایت فاطمه، آه و واویلا 🥀عباس من عباس من یا ابوفاضل رشتۀ تدبیرم، گسست، نیرویم کم شد رنگم پرید از چهره و قامتم خم شد 🥀عباس من عباس من یا ابوفاضل برخیز و بین بر گلشن سبز زهرایی چشم سکینه در حرم کرده سقایی 🥀عباس من عباس من یا ابوفاضل ( غلامرضا سازگار) 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
4_5981070524678147566.mp3
1.03M
❣﷽❣ 📿 📿 ای صفای قلب زارم 📿 ای صاحب عزای روضه هر چه دارم از تو دارم می‌دونی از عشقت آقا یابن الزهرا بیقرارم آقام صاحب زمون عزیز مهربون دعایی کن برام واسه نوکرتون 📿اباصالح مدد من بمیرم یابن زهرا دردو غمهاتو نبینم کجا روضه داری آقا ای عزیز نازنینم التماس دعا جان زینب بیا حلالم کن آقا دردامونو دوا 📿اباصالح مدد درد دلهام بیشماره ای دوای همه دردام۲ روسرم دستی بکش ازروی احسان مهدی مولام تورابه جان سه ساله دردماروهم دواکن۲ قسمتم آقا به زودی یک سفر کربلا کن به جان مادرت مرانی ازدرت۲ نگاهی کن آقا به من به نوکرت 📿اباصالح مدد (خانم مریم صالحی مرزیجرانی) ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
4_5825549355163063753.mp3
4.73M
‍ نوحه هفتاد و دو پروانه👇 هفتاد و دو پروانه پروانه ی فرزانه شمع رخ حق دیدن رفتند چو مستانه … ! رفتند همه مه رویان لا حول و لا گویان / آن منزل توست نی این ، رفتند از این خانه از ساغر دل داده ، مدهوش و افتاده / از پیر خراباتش تا کودک دردانه پیراهن خود بینی از تن بدر آوردند / تا که نشود حایل بین خود و جانانه … ! رفتند چو کبوترها مستانه و بی پروا / با آنکه بدانستند دامی است و بی دانه این نی که فنا باشد در عین بقا باشد / از کالبد خاکی تا کودک شش ماهه خواهی که شوی کامل آن مرحله ها طی کن / این سلسله ها سالک خالی نکند شانه