6_144226240715822063.mp3
5.57M
🏴 #شهادت_امام_حسین_ع
🎤•| #حاج_محمودکریمی |•
ببین دل زار زینب
نگاه و اصرار زینب
تو راهی از خیمه شدی و
من از قفا مرو! کجا؟
امیر و سالار زینب
سایه روی سرم چه کنم
با آتیش جگرم چه کنم
یه زن تنها با حرم چه کنم
سپردی ام به که رفتی
به دلقکان و کنیزان
به من خسته غم زده رحمی
به دل جون به لب اومده رحمی
نرو نرو یه نگاه به حرم کن
به حرم رحمی
دم غروب خورشیده
چه بوی سیبی پیچیده
وصیت مادرمونه
که زینبت داری میری
زیر گلوتو بوسیده
چقده زخمی شده بدنت
جونی نمونده دیگه به تنت
زینبو کشته کهنه پیروهنت
تو دل من غم عالمه رحمی
دور و بر ما نامحرمه رحمی
تو رو به چادر خاکی زهرا مادرم رحمی
ببین که پاهام لرزونه
ببین که دستام بی جونه
بیا بریم خیمه ببینیم
داره تو خواب با ترس و لرز رقیه روضه میخونه
بذار بخوابه شاید نبینه
که تن تو به روی زمینه
یکی با خنجر رو سینه ات میشینه
به مادر دم گهواره رحمی
به گوشای پر گوشواره رحمی
میزنه حرمله خنده به اشکات
نداره رحمی
c7286d381656e38a1a95d69c9db873e236781756-144p_1_1.mp3
22.56M
#روضه_دفن_شهدای_کربلا
میخاستیم گناهو ترک کنیم با گریه ی بر اباعبدالله ترک میکردیم،
میخایم یه اختلاف رو آشتی بدیم اول گریه بر ابی عبدالله میکردیم میرفتیم
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
====================
متن روضه های حجتالاسلام میرزامحمدی
#روضه_دفن_شهدای_کربلا
میخاستیم گناهو ترک کنیم با گریه ی بر اباعبدالله ترک میکردیم،
میخایم یه اختلاف رو آشتی بدیم اول گریه بر ابی عبدالله میکردیم میرفتیم
میخایم با خصم امام حسین مناظره کنیم اول گریه بر ابی عبدالله میکردیم بعد میرفتیم، به این قیل و قالهای کتابها و مدرسه ها اکتفا نمیکنیم هرکی هر چی میخاد بگه، هر خبری هست اینجاست ، وقتی انبیا با این گریه بر ابی عبدالله یه نردبان ترقی و تقرب الی الله براشون درست شده ما چه کنیم
و همشون سر این سفره ثبتنام کردند،
و الا چه معنا داره چند هزار سال قبل از تولد ابی عبدالله ، خدا به پیامبری اولوالعزم مثل حضرت موسی بگوید...
صَغِیرُهُم یُمِیتُهُ العَطَش....
اصلا حرمله نمیخاد،
یُمِیتُهُ العَطَش...
کـَبیرُهُم جِلدُه مُنکـَمَش
وَ رَأسُه فَوقَ السَّنان فِی البُلدان.....
چه معنا داره؟
بعد این پیامبر گریه کنه ،
مؤمنین بنی اسرائیل رو وادار کنه به گریه ی بر ابی عبدالله،
هنوز حسین به دنیا نیامده....
دیگه ما اصلا کرامات رو باید بریم از اونجا دربیاریم
وقتی از کوه طور برگشت
مامور شد به مؤمنین شریعتش بگه،
به مؤمنین بنی اسرائیل گفت
یعنی حضرت موسی منبر رفت برای ابی عبدالله
مومنین شریعتش از فردا صبح که میخاستند برند به کار و بارشون برسند
اول یه دل سیر برا حسین گریه میکردند
ما خیلی عقبیم
یه روز این زن و شوهر بلند شدند مثل عمل عبادی، گریه بر ابی عبدالله کردن آنقدر منقلب شدند از بچه غافل شدند،
بچه همینجوری افتاد تو تنور خونه،
یه مرتبه از گریه فارغ شدند
دیدند بچه نیست
دیدند بچه تو تنور روشن،
دیدند به برکت گریه بر ابی عبدالله بچه تو گلستان افتاده
جناب موسی گریه کن حسین اینه
حَرَّمتُ جَسَدَه عَلَی النّار
بدنش رو نمی گذارم آتش بسوزاند
السلام علیک یا اباعبدالله
▪️کعبه یک زمزم اگر در همه عالم دارد
▪️چشم عشّاق تو نازم! که دو زمزم دارد
▪️نه محرّم، نه صفر، بلکه همه دورهی سال
▪️کعبه با یاد غمت، جامهی ماتم دارد
▪️روضهخوانِ تو خدا، گریهکنِ تو آدم
▪️گریه ، ارثی است که ذریّهی آدم دارد
▪️اشک در ماتم تو بس که عزیز است حسین
▪️جای در چشم رسولان مکرّم دارد
با امیرالمومنین میومد تو کوچه،
دید ابی عبدالله تو کوچه ست پیغمبر دنبالش کرد
ابی عبدالله به دلخوشی پیامبر فرار کرد از دست پیامبر
حضرت فرمود : یا عَلی اَمسِکْهُ
حسین رو بگیر
امیرالمومنین جوانتر بود
ابی عبدالله رو بغل کرد آوردنش تو بغل پیامبر،
از خوشحالی تو بغل پیامبر دست و پا میزنه،
دید پیامبر پیراهنش رو بالا زد سینه و شکمشو بوسید
اما وقتی رسید زیر گلو،
هم بوسید هم گریه کرد
ابی عبدالله تعجب کرد
چرا دیگه گریه میکنی یا رسول الله ،
فرمود اُقَبّـِلُ مَوضِعَ السُّیوف
خوب دقت کن چی میگم
این مال شما خواصه
اقلّ جمع سه تاست، ما فقط یه خنجر شمر رو شنیدیم
اُقَبّـِلُ مَوضِعَ السُّیوف
نشون میده با یه ضربه و یه خنجر نکشتنش،
▪️از هر که آمده بود ز راه، نیزه خورد
▪️گاهی لگد گهی سنان گاه نیزه خورد
▪️شد نوبت سنان دهنش آه نیزه خورد
چه عجیب کشتنت آقا
قربونت برم آقا
تا دیروز بهت میگفتیم «غریب کشتنت» اما حالا که نگاه میکنیم « عجیب کشتنت» ،
یه جوری کشتنت که پیامبر،
نَهیٰ رسولُ اللهِ عَن قَتل کـَلبِ العَقور ....
ترجمه نمی کنم
به قتل صبر کشتنت،
این روزا وقتی رسیدند کوفه
زین العابدین اینجوری خودشو معرفی کرد
أنا ابنُ مَن قُتِلَ صَبراً
وَ کـَفیٰ بِذٰلک َ فَخراً
یعنی زنده زنده اونقدر بابام رو زدند....
از همه بدتر اینه
حضرت فرمود ابوحمزه
هنوز بابام داشت حرف میزد
حرفاش تموم نشده بود سر از بدنش جدا کردند
به نقل مرحوم مقرّم
امروز زین العابدین اومد کربلا بدنها رو دفن کنه،
کدوم بدنهاست ؟
سر ندارند
قابل شناسایی نبودند
بنی اسد متحیر ماندند
تا قیامت ما از بنی اسد گلایه داریم
زنهاشون امروز اومدند از فرات آب ببرند
دیدند این بدنها روی زمین مانده
به مردهاشون گفتند (اگه مرد باشند)،
مهریههامون حلال،
ما میریم این بدنها رو دفع کنیم...
آفرین به غیرت این زنها
اینجوری شد مردهاشون اومدند
الله اکبر
نمیشه خیلی حرفها رو زد
گلایه ها هم بمونه برای قیامت،...
زین العابدین فرمودند من این بدنها رو میشناسم
بدن شهدا رو یکجا دفن کردند
نوبت رسید به بدن ابی عبدالله ،
فرمود
تَنَهُّوا عَنّی
دور بشید از من
این بدن بدنیه که «لا یَمَسَّهُ اِلّا المُطَهَّرون»
فَإنَّ مَعِی مَن یُعینُنِی
هستند کسانی که توی دفنش منو کمک کنند
پیغمبر اینجاست، امیرالمومنین اینجاست ،امام حسن و فاطمه اینجا هستند،
فقط برید یه قطعه بوریا بیارید
بدن رو روی حصیر قرار داد
آورد میان قبر،
دو دست پیغمبر بیرون اومد
حسینم رو بده...
مستحب زیر سر یک بالشی از خاک درست کنند
اما این آقا که سرش توی کوفه سرگردانه. #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
زمزمه واحد_قرآن روی نیزه ها.mp3
3.48M
🏴 زمزمه یا واحد سنگین
ایام اسارت آل الله در کوفه
🏴بند اول
قرآنِ روی نیزه ها،صوتت چه دلنشین است
آرام قلب زینب و،سُکینه این طنین است
پشت سرت می آیم و،در سوگ تو نشستم
باشد گواه غربتم،اینجا دو دست بستم
با خطبه هایم،یار تو هستم
غمخوار من غمخوار تو هستم
سالار من پا کار تو هستم
حسین من ای شهید مظلوم
🏴بند دوم
دارد نگاهت میکِشد،من را به سوی نیزه
صحرا به صحرا میروم،در جستجوی نیزه
کرده غمت آشفته ام،ای مه جبین برادر
شد آرزویم بوسه ای،بر آن بریده حنجر
هر جا روی من،با تو میایم
که گفته از تو،اخا جدایم
با غربت کوفه آشنایم
حسین من ای شهید مظلوم
🏴بند سوم
از طعنه های دشمن و،سنگ جفا چه گویم
از شهر نامردی و از،نامحرما چه گویم
با حال خسته آمدم،در کوچه های کوفه
با سلسله من رد شدم،از کوچه های کوفه
بر گریه ی من،خندیدن اینجا
بر طبل شادی،کوبیدن اینا
اُف بر تو دنیا،اُف بر تو دنیا
حسین من ای شهید مظلوم
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
🙏التماس دعای خیر
✍️🎶کربلایی امیرحسین سلطانی
.
#نوحه
#راس_الحسین
#بعد_از_شهادت_امام_حسین
زمينه
بر نيزه ، بخوان قر آن
حسين جانم / حسين جانم
برادر ، نگاهم كن
پريشانم / پريشانم
اي سرت روي ني قاتل ِ من
هستي ِ من فدايت گل ِ من
سوزد از غربت ِ تو دل ِ من
صوت قرآن ِ تو داده جانم
اي برادر ببين قد كمانم
هم سفر گشته با ساربانم
آواره ، شده زينب
امون ايدل / امون ايدل
غوغا شد ، پاي رأس ِ
ابوفاضل / ابوفاضل
فرق ِ سقا شده وا به نيزه
از جفاي همان سنگ ِ تيزه
كه داره از چشاش خون مي ريزه
اي سرت سايه ي ِ محمل من
خنده ي شمر شده قاتل ِ من
طعنه ها زخم زده بر دل ِ من
مي خندن ، همه پيش ِ
نگاه ِ من / نگاه ِ من
بر نيزه ست ، سر ِ پشت و
پناه ِمن / پناه ِ من
بين ِ اين هلهله گريه كردم
طعنه زد حرمله گريه كردم
از غم ِ قافله گريه كردم
بشكند دست ِ كوفي مرا زد
دخترت تاكه مي گفت ؛ بابا – زد
خارجي زاده ما را صدا زد
#حسین_رحمانی ✍
#استادمجیدطاهری 🎤
#اسارت
#امام_حسین_علیه_السلام
#زمینه
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
4_5929279850517891331.mp3
4.41M
#زمزمه_حضرت_عباس ع
#سینه_زنی_حضرت_عباس
میکشه عشقش زبونه
یه مادری هی می خونه
ای اهل عالم بدونید
پسر من پهلوونه
اون خوشکلو مهجبینه
چه با وقارو مطینه
واسه من همین بسه
که یل ام البنینه
عباس من آرزوشه
که نوکر حسین باشه
دل به حسین بسپاره و باغمش افسرده باشه
اون کریم و مهربونه
دو ابرو هاشم کمونه
رفته که آبی بیاره
داداشی تشنه نمونه(۲)
امیر لشکر من عباسم ای برادر
بودي تو ياور من
اي غمگسارم عمود خيمه ه ايي
اميد بچه هاي
باب الحوايج هستي
پناه مايي
عشق حسين و زهرا جانم ابوفاضل (۲)
يا سيدي مولا جانم ابوفاضل
عشق حسين و زهراجانم ابوفاضل
بودي تو غمگسارم (۲)
اي شمع شاه تارم
بي تو عزيز حيدر ياري ندارم
برخيز
پشت و پناه من باش
اي مير لشكر
عشق حسين و زهرا جانم ابو فاضل (۲)
يا سيدي مولاجانم ابوفاضل
عشق حسين و زهرا جانم ابو فاضل
يادگار حيدر2
بپا كن
دادي تو وعده آب
به وعده ات وفا كن
عمود خيمه هايي2
اميد بچه هاي
باب الحوايج هستي
پناه مايي
عشق حسين و زهرا جانم ابو فاضل (۲)
يا سيدي مولاجانم ابوفاضل
عشق حسين و زهرا جانم ابو فاضل
#حضرت_عباس
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
2.76M
🌹 سلام بر زینب کبری 🌹#به_یاد_سلیم
بانوای#کربلایی_منوچهر_حسن_زاده
شیعیان مرتضی تحت لوای زینب است
لذّت بزم حسینی از صفای زینب است
حُرمت بزم عزا واجب بُوَد برعاشقان
مجلس ماتم همانا کربلای زینب است
من غلامِ خانه زادِ اهلبیت حیدرم
در دلم عشق علے در سر هوای زینب است
عمّهٔ سادات عالَم، عالِمه، دریای صبر
بوسهٔ هفت آسمان بر خاکِ پایِ زینب است
مرتضی مست از وفا و غیرت عبّاس بود
حضرت عبّاس هم مستِ وفای زینب است
دست بر سینه همیشه احترامش مینمود
این نشان اجر و قُرب پُربهای زینب است
مےنویسم جملهای از قول عبّاس علی
شمّهای از ارزشِ بـےانتهای زینب است
بوسه بردستان زینب زد ابالفضل و بگفت
مادرم، ایلم، تبارم، جانفدای زینب است
دردمندان و مریضان جهان را مژده باد
چارهٔ درد شما دارالشّفای زینب است
هرکه مےپرسد نشانی(فیضیا) فورا بگو
دفتر دارالشّفا بزم عزای زینب است
#اشعار_ترکی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ
قسمت اول_روضه و توسل جانسوز _ دیرِ راهب و اسارت خاندان آل الله _حاج مهدی رسولی

از صبح دل تو دلش نیست ، یه خوابی دیده عیسی مسیح بهش گفته مهمون داری ... از صبح نشسته منتظر خدا این مهمون من کیه عیسیِ پیغمبر اینجور سفارششُ کرده ... کأنَّ یه کِشِشی تو این دلشِ .. یه هول و وَلایی تو این دلش ایجاد شده ... همینجور منتظر ساعات گذشت ، ظهر شد عصر شد ، نزدیک غروب از دور یهو دید یه سیاهی داره نزدیک میشه ، اومد بیرون با دقت نگاه کرد دید یه قافله ای داره میاد ... همینجور که قافله نزدیکتر میشد نگاه کرد دید این قافله حالاتش عجیب غریبه ... یه عده مرد جنگی ، از سر و وضعشونم معلومه لا اُبالی ... پشت سرشون هشتاد و خورده ای زن و بچه قد و نیم قد ... یه آقایی روی ناقۀ لنگ ... دستاشو بستن ... پاهاشو از زیر شکم ناقه ...
نگاه میکنه به چهرۀ این قافله، خدا این قافله عجب عجیب غریبِ ... نه به اون مردایِ جنگی ، نه به این زن و بچه ... اینا کی ان؟.. نکنه اینا همون مهمونایی ان که عیسی مسیح به من وعده داده .. یه نگاهی درستی کرد دید بالایِ نیزه یه تعداد سرُ زدن .. اما این زن و بچه همش نگاهشون به یه سر که بین اون یکی سَرا مثل خورشید داره نور میده ...
هی نگاه میکنه ، خدایا چقدر نورانیِ این رأس مبارک ... این همون مهمونیِ که عیسی به من وعدۀ اومدنشو داده .. ایستاد، آرام آرام آمدند
راهب بگو ببینم تو این دِیرت یه جا برا استراحت ما هست یا نه؟ گفت بفرمایید میتونید اینجا استراحت کنید، میگه آمدن خودشون چادر زدن و اسباب غذا ، یه عده ای زن و بچه ها رو هم جمع کردن پشت دِیر (کلیسا) زن و بچه ها کنار هم ، آروم آروم داره غروب میشه، هوا داره سرد میشه ، لباس نامرتب تن این بچه ها ...
دید تو این زن و بچه ها چشم همه شون به یه خانم .. انگار همه پروانۀ دور اون شمعند ... صدا میزنه بچه ها بیان جلوتر، بچه ها تو پناه این دیوار پناه بگیرید ، سرما کمتر اذیت کنه .. یکی میگفت عمه پاهام .. یکی میگفت عمع امروز یکم عقب افتادم بد زدن تو کمرم .. صدا میزد کلثوم، چند تاشونو تو بغل کن .. رباب چند تاشونوم تو بغل کن .. فضه نزار این بچه ها جدای از هم بشینن .. صدا زد اون نازدانه ام بیاد بغل خودم عمه ... عمه فدات بشه عمه ...
عمه .. بیزیم نَه خِیمه میز ، نه خَرگاهی میزوار
*عمه نه خیمه برامون مونده نه پناهگاهی*
دیدی قیزیم بیز اَسیریخ باش اُوسته الله ایمیزوار
*گفت دخترم ما اسیریم بالاسرمون خدا رو داریم*
دیدی بیور گورم عمه عَموم هایاندا قالیب
*گفت بگو ببینم عمه ، عموم کجا مونده؟*
دیدی قیزیم بوقوشون قولارین سو اُوسته سالیب
*گفت دخترم این لشگر به خاطر آب دست هاشو جدا کردن*
قیزیم ... یات دا ... عمه بیردَنه سوالیم وار ...
*بخواب دخترم ... بخواب ... عمع، یه سواله دیگه هم دارم*
عمه بیور بابام هاچان گَلَجاخ ...
*عمه بگو ببینم بابام کی میاد ؟..*
دیدی قیزیم بیزَ خرابه دَ قُناخ گَلَجَخ
*گفت دخترم برایِ خرابۀ ما مهمون میاد ...*
ادامه ...⬇️🔻🔻
قسمت_پایانی روضه و توسل جانسوز _ دیرِ راهب و اسارت خاندان آل الله _حاج مهدی رسولی
با یه زحمتی بچه ها رو خواباند، بگذرم اومد جلو،به این نیزه دار گفت یه خواهشی ازت دارم.
_چیه؟ راهب چی میگی؟ گفت میتونم ازت خواهش کنم این سر امشب مهمون من باشه؟.. گفت اینجوری نمیشه، باید پولی بدی عطایی بدی . زری داد و سرُ از بالایِ نیزه پایین آورد .. شاید بی بی هی زیر لب داره میگه راهب میدونی قیمت اون سر چی بود؟..
راهب اون سر تو بغل زهرا بزرگ شده .. راهب قیمت اون سر رو این دختر فقط میدونه .. از اینجا به بعد رو ابن شهر آشوب در مناقبش نقل میکنه منم نقل میکنم، سرُ آورد با احترام در رو بست خدایا این سر کیه اینجوری دل منو میلرزونه ؟..
بگو راهب سر چیه؟.. یه اسم از کربلاش میاد دل ما میلرزه.. اما اینجا دید داره هاتفی صدا میزنه طوبی لَک .. طوبی لَک .. خوش به سعادتت .. خوش به سعادتت ..
خدایا چه خبره؟.. کیه این هاتف؟ .. دید نه، این سر عجیب غریبه، هی صدا زد با من حرف بزن، یه ذره با من حرف بزن ، دید نمیشه یهو صدا زد یا ربّ بِحَق عیسی تَأمُرُ هذا الرأس بتَکَلُّم مِنّی .. به این سر امر کن با من حرف بزنه .. یهو دید لبا داره به هم میخوره ..
الهی فدایِ اون لبای خونیت
آره این شده جوابِ مهربونیت ..
میگه گوشامو جلو بردم بینم چی میگه صدا اومد راهب میخوای چی بشنوی؟ صدا زد شما کی هستی ؟ خودتو به من معرفی کن، میگه دید دوباره لبا داره به هم میخوره،میخوای منو بشناسی؟ ..
أنا ابنُ محمدٍ المصطفی ... أنا ابنُ علیٍ المرتضی ... أنا ابنُ فاطمةِ الزهراء ... من میگما، شاید یهو صدایِ مادرش ..
راهب داره گوش میده، یهو دید لبا داره بازم به هم میخوره، صدا داره میاد راهب : انا المَظلوم ... انا الغَریب ... انا العَطشان .
.. قربونت بشم اینطوری نگو جگرِ راهب خون شد .... دیگه نتونست تحمل کنه خم شد وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ ... جایِ رقیه خالی .. جای رباب خالی .. جای سکینه خالی ... جای زینب خالی ... صورت رو صورت ابی عبدالله گذاشت ... راهب میدونی این صورت رو صورت کیا نشسته ... آقا چرا محاسنت خونیِ ... راهب ، اون خون ، خونه علی اکبرشِ ... هم غلام سیاه جُونِشِ ... هم خونه دونه دونه شهداشه ... از همه مهم تر خونه علی اصغرشِ ... آقا چرا محاسنت خاکستری شده ... ای داد ...
بابا ... بابا ...
از رو نیز نگام میکردی یادته
من تو رو نگاه می کردم یادته
پای نیزه تن سیلی خوردم یادته
من همش زمین میخوردم یادته ....
حسین ......
روضه اسارت
دیر و راهب
مهدی رسولی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#کانال_متن_وسبک_مداحی
#رضااااا_ابوالحسنی
4_6044092942044366305.mp3
4.25M
روضه اسارت
دیر و راهب
مهدی رسولی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#کانال_متن_وسبک_مداحی
#رضااااا_ابوالحسنی