کجایی آقا ازت خبر ندارم و هر روز
دلم برات بهونه میگیره
از یه طرف راه حرم بسته است
از طرفی پام تو گناه گیره
کاظمینی سامرایی
من اسیر غربتم شما کجایی
نجفی یا کربلایی
روز اربعین میون موکبایی
حالا که حسرت شد قسمت ما
فکری کن واسه ما جامونده ها
اباصالح التماس دعا
هرکجا هستی یاد ما هم باش
نجف هستی کاظمین هستی
کربلا هستی یاد ما هم باش
اباصالح التماس دعا
****
کجایی آقا یه لحظه فکرشم نمیکردم
گناه من اینقده معضل شه
دیدن شش گوشه ی اربابم
برام به خاطره مبدل شه
تو حرم باز خالیه جام
اربعین رسیده و من هنوز اینجام
دیدن تو شده رویام
چقده زیارته با تو رو میخوام
موندم تو دنیای پر از بلا
خیلی دلتنگ کربلام آقا
اباصالح التماس دعا
هرکجا هستی یاد ما هم باش
نجف هستی کاظمین هستی
کربلا هستی یاد ما هم باش
اباصالح التماس دعا
****
کجایی آقا عمود آخرو که میبینی
منو مبادا ببری از یاد
جای منم سلام بده وقتی
چشای خیست به حرم افتاد
هر قیامی هر قعودی
تو نماز هر زیارتی که بودی
تو قنوت یا تو سجودی
دعا کن راه حرم واشه به زودی
زیر ایوون یا قُبه ی طلا
یادی هم کن از دلشکسته ها
اباصالح التماس دعا
هرکجا هستی یاد ما هم باش
نجف هستی کاظمین هستی
کربلا هستی یاد ما هم باش
اباصالح التماس دعا. #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#امام_زمان
#مناجات
#ورود_به_شام
#مناجات_انتظار
دلم گرفته پدرجان بیا دگر مهدی(آقا)
ببین شکستن ِ دل ها شده هنر مهدی
پُر است مدّعی و معرفت شده نایاب
شده دعای همین قوم بی اثر مهدی
به ظاهر از تو بخوانند و باطناً یک عمر
زدند بر دل هر نوکرت شرر مهدی
تو را چگونه بخواهد دلی که جای تو
شده ست طالب یک مشت سیم و زر مهدی
چقدر طعنه شنیدیم از همین مردم
شدیم در وسط کینه بی سپر مهدی
بیا و عزّت ما باش بین این مردم
شب فراق رخت را نما سحر مهدی
بیا دگر که شوی با جمال زهراییت
در آسمان دل شیعیان قمر مهدی
غروب جمعه ی بی تو چقدر دلگیر است
گذشت جمعه و از تو نشد خبر مهدی
نیامدی که شوی مرهم دل زینب
که شد ز داغ، روی داغ خون جگر مهدی
بیا و باش تو در کوچه های شهر شام
امان عمّه ز خاکستر ِ گذر مهدی
بیا سری به خرابه بزن که یک دختر
کنار رأس پدر گشته محتضر مهدی
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
🏴 #شور روضه ای ایام #اسارت آل الله مصیبت #حضرت_زینب سلام الله علیها در شام
#شور_ایام_اسارت
#واویلا_امون
🏴بند اول
واویـــلا،امون از شام بلا
رسیده کاروان به شام
واویلتا و الامان
مهدیِ صاحب الزمان
آجرک الله آقا جان
وقت ورود اُسراست
هلهله تو محله هاست
یه عده دف میزنن و
سر حسین رو نیزه هاست
انگاری عید شامیاست
بساط رقصشون براست
خیلیا با طعنه میگن
قافله ی خارجیاست
واویـــلا،امون از شام بلا
🏴بند دوم
زینب و دشمن خدا
زینب و دیده ی عوام
زینب و عده ای پلید
زینب و کوچه های شام
زینب و غربت عجیب
زینب و درد بی حساب
زینب و دست بسته و
زینب و مجلس شراب
زینب و رقص شامیا
زینب و زخم بی امان
زینب و عده ای یهود
زینب و چوب خیزران
واویـــلا،امون از شام بلا
#شور_اسارت
#دروازه_ساعات
✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
6.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زخم دیرینه باز شده تازه
توی دلهامون شوق پروازه
وقت رزم با کفر مطلق شد
وقت یاری جبهه حق شد
اهل نفاق و سازش و سکوت نیستیم
ما عاشق مبارزه با صهیونیستیم
آخر لباس رزم میشه یه روزی کفنم
رژیم صهیونیست، حریف تو منم
(ای جانم حسین حسین)
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#طرف_درست_تاریخ
#کربلایی_محسن_محمدی_پناه🎤
4_5794430319943746627.mp3
5.3M
#نوحه_سنگین
#میرداماد_1396
#شب_دوم
ببار ای بارون زِ چشمانم
رسیده وقت جدایی
ببار ای بارون بخون روضه
که زینب شد کربلایی (2)
ببار ای بارون کز این ماتم
دل عالم بی شکیبه
ببار ای بارون غریبونه
حسین زهرا غریبه
امان از غم فغان از دل (2)
نشسته پای دلم در گِل (2)
اعوذو باالله مِن اَلارضِ کربِ والبَلا بر لب مولا
پریشان شد زینب از این غم
بین این صحرا آه و واویلا
امان از این غریبی (2)
نوای آهی زدل خیزد
که بر هم ریزد جهان را
توراجان مادرت آقا
مزن خیمه بین صحرا
مزن خیمه تا که ننشیند
غباری بر گیسوانت
تو جان اکبر مزن خیمه
تو رحمی کن بر جوانت
دل زارم فدایت باد
ببین با گریه زنم فریاد
مزن خیمه تا بماند در
خیمه های ما ساقی غیرت
که بی سقا بین این صحرا
خیمه های تو میشود غارت
مزن خیمه...(ای حسین)
در این صحرا زینب از غم ها
شود یک روزی شکسته (2)
ببینی از روی نیزه که
دو دستم را غصه بسته (2)
دو دست خود را به ناچاری
گذارم با گریه بر سر
پریشان حال و پریشان مو
زنم فریاد ای برادر
دل خونم گرفتار است 2
گمانم آخر کار است
مبادا با دوچشم خود ببینم بین این گوداااااال 😭😭
حسییین....
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
4_5830071049487649421.mp3
1.71M
نوحه زیر بارون
زیر بارون آسمون همیشه حرمت داره ، زیربارون اسمون همیشه حرمت داره
زیر بارون دل من حس زیارت داره
زیر بارون همش این دلم شکایت داره ، کجا بودی کربلا والله خجالت داره
زیر بارون همش این دلم شکایت داره ، کجا بودی کربلا والله خجالت داره
ببار بارون نمیخوام آروم بگیرم ، ببار بارون به زیر بارون بمیرم
ببار بارون که میخوام تنها بمونم ، ببار بارون روضه ی سقا بخونم
ببار بارون روضه ی سقا بخونم
بی وفا بارون ، بی وفا بارون ، بی وفا بارون
بی وفا بارون ، بی وفا بارون ، بی وفا بارون
زیر بارون بری علقمه دلت خون میشه
،
زیر بارون انگاری فرات دگرگون میشه
زیر بارون بری علقمه دلت خون میشه ، زیر بارون انگاری فرات دگرگون میشه
زیر بارون دل من همدم بارون میشه ، زیر بارون هرچی اشک بریزی پنهون میشه
ببار بارون قحطی آب تو حرم ، ببار بارون دلا بی تاب تو حرم
ببار بارون قحطی آب تو حرم ، ببار بارون دلا بی تابه تو حرم
ببار بارون که رباب در تاب و تبه ، ببار بارون علی اصغر تشنه لبه
ببار بارون علی اصغر تشنه لبه
بی وفا بارون ، بی وفا بارون ، بی وفا بارون
بی وفا بارون ، بی وفا بارون ، بی وفا بارون
سبک بانوای کربلایی حسین شریفی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
4_5816650775631236182.mp3
4.52M
شهادت حضرت رقیه (س)
زمزمه جانسوز با بابا...
سبک: مرحوم ایرج بسطامی
گل پونه های ....
😢😔😢😔
من مانده ام تنهای تنها....!
من مانده ام تنها...!
میان سیل غمها...بابا...سیل غمها....
نمیخوای روضه خون باشی...😭
🏴😔🏴😔
سرو بغل گرفته...😭
بابا چرالعل لبت چون ارغوان است،
ارغوان است...!
بابا..😭
دارم یقین این جای چوبه خیزران است...
حسین......😭😭
بابای من...بابای من بابای خوبم...
😢😔😢😔
من مانده ام تنهای تنها...!
بوسم لب و زخم سرت رو...😭
امشب بیا بنگر که بینی، مادرت رو😭😭 اگه مادرت پبر شده....من سه سالمه...😭😭😭
بابا...دیدارتو باورندارم،
این دل شب این دل شب...
لب از لب تو برندارم این دل شب این دل شب...
حسین غریب مادرررر....
بابا....ای سرکه از سرهاسری تو...
ای ماه من...
ازچه پراز خاکستری تو...!
نمیدونم گرفتی ! یا نه...😭
بابا ببین رخسارنیلی...
برق نگاهم را... گرفته ضرب سیلی....
تا الان بی هوا سیلی خوردی یانه😭
آیم چسان سوی طبق ای بودو هستم، بودو هستم...
دنبال تو میگردم امشب.با دو دستم، با دودستم....
😭😭😭حسین.....😭😭
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹
4_5818872725422211445.mp3
2.98M
⚜️🔸⚜️ روضه و توسل جانسوز _ ویژۀ ایام شهادت ابن الرضا حضرت جوادالائمه علیه السلام _ حاج حسین سازور⚜️🔸⚜️
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
❗️توجه ❗️:
جهت استفاده ، روضه ها حتما به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
در حجرۀ در بسته تنی در تَب و تاب است
جان می دهد و تشنۀ یک جرعۀ آب است
ناله ها زند کنج حجره
دست پا زند کنجِ حجره ...
چون مار گزیده تنم از کینه بسوزد
از لعلِ لبم تا جگرُ سینه بسوزد
از جفا شده خون دلِ من
همسرم شده قاتلِ من .... (آقا جانم ...)
نه مادرُ نه خواهرُ نه همدمُ یاری
تا بهرِ من خسته کند ناله و زاری
ای هم نفس نا نجیبم
کف نزن ببین من غریبم ...
*روضه بخونم براتون السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ التَّقِيَّ الجَوادُ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ ....
یا علی بن موسی الرضا ... چهل سال امام رضا منتظر بود ، خدا بهش یه جون داد ...ای رفقا اینقدر علی بن موسی الرضا دوسِ داشت جواد الائمه رو ... می فرمود : با برکت تر از این جوان تو اسلام نیومده ... میگن این شب ها هرکی میزه زیارت امام رضا همه باب هایِ دیگر رها می کنن همه از بابُ الجواد واردِ حرم میشن ... آخه وقتی میان بابُ الجواد یه آقازاده آغوش باز کرده. #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#اسارت #حضرت_زینب_علیهاالسلام
#حضرت_سکینه_علیهاالسلام
#حضرت_رقیه_علیهاالسلام
🩸وقتیکه نازدانهٔ سیدالشهداء علیهالسلام از قافله جا میماند و صدیقه کبری سلاماللهعلیها، سر او را به دامن میگیرد...
در نقلها آمده است:
🥀 شبی از شبهایی که قافله در راه شام بود، حضرت سکینه سلاماللهعلیها (در برخی نقل، حضرت رقیه سلاماللهعلیها آمده) به یاد پدر و درد اسارت و غم های دلش، گریه زیادی کرد و صدای او به گریه بلند شد.
🥀 شتربان او وقتی که دید گریهاش تمامی ندارد، گفت:
📋 اُسكُتي يا جارِيَة! فقد أذَّيتِني بِبُكائِكِ
▪️ای کنیزک! ساکت شو! مرا با گریهات آزار میدهی!
🥀 اما آن نازدانه، گریهاش تمام نشد، بلکه چنان نالهای کشید که نزدیک بود روح از بدنش جدا شود. آن شتربان ملعون گفت: ای دختر خارجی! ساکت شو دیگر!
🥀 آن دختر مظلومه با شنیدن این جمله حالش دگرگون شد و با ناله گفت: ای وای من! آه ای پدرم! تو را از روی ظلم و جور کشتند و حالا تو را خارجی هم میخوانند!؟
📋 فَغَضَبَ اللَّعينُ مِن قَولِها، و أخَذَ بِيَدِها، و جَذَبَها و رَمَىٰ بِها عَلىٰ الْأرضِ فَلَمَّا سَقَطَتْ غُشِيَ عَلَيْها.
▪️آن شتربان دیگر به غضب آمد و دست آن مخدّره را گرفت و از روی شتر کشید و آن بانوی مظلومه را محکم به زمین زد و حضرت سکینه عليها السّلام بيهوش شد.
🥀 وقتی که به هوش آمد، همه رفته بودند و اثری از قافله نبود. با پای برهنه در تاریکی شب راه افتاد. گاهی مینشست و گاهی بلند میشد و گاهی پدر و گاهی عمهاش را صدا میزد. ساعتی از شب را همینگونه سپری کرد و باز اثری از قافله ندید و بيهوش روی زمین افتاد.
🥀 در همين ساعت بود که ديدند نیزهای که سر مطهر سیدالشهدا علیهالسلام بر آن بود، در زمین فرو رفت و هرچه حامل آن نیزه و لشکریان دیگر تلاش کردند تا آن رابیرون بیاورند، نتوانستند.
🥀 خبر به عمر سعد لعين رسيد و او گفت: از علي بن الحسین علیهماالسلام سؤال کنید؛ آنان سراغ امام سجاد علیه السلام رفتند و قضیه را بازگو کردند.
🥀 حضرت فرمودند: بروید به عمه جانم زينب کبری عليهاالسلام بگویید دنبال بچهها بگردد؛ شاید کودکی در دل شب گمشده باشد.
🥀 خبر به زینب کبری سلاماللّهعلیها دادند و آن بانو تک تک اطفال را صدا زد اما تا آن نازدانه را صدا زد، جوابی نشنید.
📋 فَرَمَتْ زينبُ بِنَفسِها مِن ظَهرِ النَّاقَةِ، و جَعَلَتْ تُنادِي: وا غُربَتاهُ! واضَيعَتاهُ... في أيِّ أرضٍ طَرَحوكِ، و في أيِّ وادٍ ضَيَعوكِ!
▪️پس از همان بالای نافه، خودش را بر زمین انداخت و ناله سر میداد: وا غربتاه!! … دخترم! در کدام وادی و بیابان تو را انداخته و رها کرده اند؟!
📋 فَرَجَعَتْ إلىٰ وَراءِ الْقافِلَةِ، و هِيَ تَعدو في الْبَراري حافِيَةً و الشَّوكُ تَدخُلُ في رِجلَيْها، و تَصرُخُ، و تُنادِي
▪️آن بانو با پای برهنه به عقب قافله رفت و خارهای بیابان در پای او میرفت و آن حضرت ناله سر میداد و سکینه خاتون را صدا میزد.
🥀 همین گونه در عقب قافله رفت تا اینکه یک سیاهی نمایان شد. زینب کبری عليهاالسلام جلو آمدند و دیدند که یک بانویی روی ریگ و رمل بیابان نشسته و سر آن نازدانه را به دامن گرفته است و گریه میکند.
🥀 زينب کبری عليهاالسلام جلو آمدند و فرمودند: شما کیستید که بر یتیمان ما ترحم میکنید؟ آن بانو ، رو به زينب کبری عليهاالسلام کردند و فرمودند:
📋 بُنيَّةَ زينبُ! أنا اُمُّكِ فاطمةُ الزَّهراءِ أظَنَنتِ إنِّي أغفُلُ عَن أيتامِ وَلَدِي!
▪️دخترم زينب! منم مادرت فاطمه زهرا «سلاماللهعلیها»؛ تو گمان میکنی من از حال یتیمان پسرم غافل میشوم!؟
📚معالي السّبطين، ج۲ ص۱۳۶
✍ قافله رفته بود و من بیهوش
روی شن زارهای تفتیده
ماه با هر ستاره ای میگفت:
بی صدا باش ! تازه خوابیده
قافله رفته بود و در خوابم
عطر شهر مدینه پیچیده
خواب دیدم پدر ز باغ فدك
سیب سرخی برای من چیده
قافله رفته بود و من بی جان
پشت یك بوته خار خشكیده
بر وجودم سیاهی صحرا
بذر ترس و هراس پاشیده
قافله رفته بود و من تنها
مضطرب ، ناتوان ز فریادی
ماه گفت : ای رقیه چیزی نیست
خواب بودی ز ناقه افتادی
قافله رفته بود و دلتنگی
قلب من را دوباره رنجانده
باد در گوش ماه دیدم گفت :
طفلكی باز هم كه جامانده
قافله رفته بود و تاول ها
مانعی در دویدنم بودند
خستگی ، تشنگی ، تب بالا
سد راه رسیدنم بودند
قافله رفته بود و می دیدم
می رسد یك غریبه از آن دور
دیدمش –سایهای هلالی شكل–
چهره اش محو هاله ای از نور
از نفس های تند و بی وقفه
وحشت و اضطراب حاكی بود
دیدم او را زنی كه تنها بود
چادرش مثل عمه خاكی بود
بغض راه گلوی من را بست#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
گفتمش من یتیم و تنهایم
بغض زن زودتر شكست و گفت:
دخترم ، مادر تو زهرایم