نوحه واحدامام باقر(ع)-(شاهمندی).amr
168.1K
#نوحه واحد یا سنگین امام باقر (ع)
دلمون پر زده از تو سینه
رفته شهر غریب مدینه
حرمت دیگه زائر نداره
الهی دشمنت خیر نبینه
بی یار وبی یاوری
بی حرم و زائری
تو لاله ی پرپری
یا سیدی یا باقر (۳)
شده شهر مدینه پر از غم
از فراق تو شد غرق ماتم
مدینه گشته کرببلایی
بانی روضه های مُحرم
تو شاهد غمهایی
تو بیکس و تنهایی
هم دم ثار اللهی
یا سیدی یا باقر
همه ی کربلا رو تو دیدی
آتیش خیمه ها رو تو دیدی
سیلی و کعب نی ٬ تازیانه
زینب و گریه ها رو تو دیدی
ای شاهد کربلا
ای روضه خوان غمها
چشم و چراغ زهرا
یا سیدی یا باقر
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
https://eitaa.com/eetazeinab
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
4.5M
دعای توسل ب۱۴معصوم علیهم صلوات الله
۱۵ ذی الحجه الحرام۱۴۴۴هجری قمری
#کربلایی_آقای_جاودان
🎤🎤🎤
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
پاسخی بر هتک حرمت قرآن کریم این کتاب آسمانی اسلام توسط عوامل استکبار جهانی و صهیونیسم بین الملل
---------
همیشه کار شیطان رخنه در ارکان ایمان است
وَ از دست شیاطین غرقِ در خون قلب انسان است
چه سودی می برد دشمن به غیر از نفرت ای یاران
ز کافرهای حربی منزجر شخص مسلمان است
خودِ ابلیس می داند حریف آسمان هم نیست
که تابان تر ز خورشید فلک انوار قرآن است
خودش را می زند آتش هر آن کس این عمل دارد
که سوزندان فقط در حیطه اعمال شیطان است
به ظاهر شکل انسان دارد آن دیو سیه باطن
چو قرآن را به آتش می کشد در حال عصیان است
زند آتش نه قرآن را ، درین دوران بُحرانی
که استکبار با اذناب خود مشغول طغیان است
جهنّم جایگاه قطعی هر کافر حربی ست
بهشت امّا نصیب بندگانِ خوب سبحان است
بیندیشید ای مردم به قرآن مبین اکنون
که قرآن منجی انسان ز هر گرداب و توفان است
بُوَد قرآن ناطق مهدی موعود می دانید
همان مهدی که عالَم از وجودش نور افشان است
ز جاءَالْحَقْ رود باطل ، بخواهید از خدا آن را
که جاءَالْحَقْ حضور این امام خوبِ خوبان است
فرج را از خدا خواهید آری تا رسد مهدی
جهان از غیبت کبرای او لبریز بُحران است
به دست مهدی موعود باشد پرچم توحید
تأسی می کند بر او کسی که عشق خواهان است
ز نسل پاک قرآنند آل مصطفی یاران
جهان از بودن این خاندان همچون گلستان است
مرو جز در مسیر عترت و قرآن دمی «یاسر»
که این ره روشنا بخش جهان چون صبح رخشان است
---------
محمود تاری «یاسر
١۴٠٢ / ۴ / ٨
زیارتنامه و صلوات و روضه امام محمدباقر علیه السلام
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
خورشید من! آمدی شبانه
قدری بغلم کن عاشقانه
نشناختمت در اوّل کار
نفرین خدا به این زمانه
کی زیر گلوت را عزیزم؟!
اینطور بریده ناشیانه
تقصیر حرارت تنور است
این سوختگی زیر چانه
امروز شبیه موی تو سوخت
آن موی بلند دخترانه
اوضاع مناسبی ندارم
چه خوب که آمدی شبانه
من که همه عمر رفته بودم
تنها به مجالس زنانه
رفتم وسط شرابخواران
کَتبسته ، به زورِ تازیانه
برخورده به من، چرا نبوده؟!
برخورد کسی مؤدبانه
من دختر شاه عالمینم
دادند ولی به من اِعانه
در راه ، شتر تکان نمیخورد
خوردم کتکی به این بهانه
هر بار طناب را کشیدند
خوردیم زمین دانه دانه
من سیر غذا نخوردم اَمّا
خوردم دلِ سیر تازیانه
افتاد سرت زِ روی شاخه
افتاد سرم به روی شانه
هر سنگ که بر سرِ تو میخورد
میکرد به سمت ما کمانه
از خاطر من نمیرود؛ نه!
آن ضربهی چوب وحشیانه
سالم لب من، لب تو زخمی؟!
والله که نیست عادلانه
دیگر زِ سفر بدم میآید
کی میبریام پدر به خانه
چه میخواهد لب تشنه به غیر از لطف بارانی
چه میخواهد شکسته دل به غیر از چشم گریانی
شب طولانی و تسبیح و سجاده چه میچسبد
بهار زود هنگام اند ، شبهای زمستانی
توکل بر توسل کن ، توسل بر توکل کن
درین دنیای حیرانی ، درین دریای طوفانی
اگر تا شام میخندی ، اگر تا صبح میخوابی
تو از مردن چه میفهمی؟ تو از برزخ چه میدانی؟
خلاصه بار باید بست ، یا امروز یا فردا
مده از کف مجال این دو روزی را که مهمانی
نیاز مستمندان را بنه بر دیده منت
مباد آنکه بگیرد دامنت را آه انسانی
اگر آشفته ات کردند یعنی لایق وصلی
به او نزدیکتر هستی زمانی که پریشانی
من و پروانه در آغوش هم تا صبح میسوزیم
که با این سوختن روشن شود کنج شبستانی
مرا هر وقت میدیدی گریبان پاره میدیدی
از اول نیز می آمد به من پاره گریبانی
به دامان تو دست انداختم شاید که این دفعه
بگیرد دامنت دستی از این آلوده دامانی
به جز تو جور عاشق را کسی گردن نمیگیرد
گناهش را زلیخا کرد ، یوسف گشت زندانی
به لطف گریه کار طفل بهتر راه می افتد
چه بهتر بیشتر از دیگران ما را بگریانی
اگر چه گریه هجران شکسته میکند ما را
ولی از آب پیشانی ست بهتر ، چین پیشانی
گره هایی ست در عالم که بی تو وا نخواهد شد
نمیاید به کار این گره ها هیچ دندانی
دگر فرقی ندارد جمعه یا شنبه فقط برگرد
گرفتاریم ما از دست این هجران طولانی
پشیمان میشود آنکه برای تو نمیمیرد
چرا عاقل کند کاری که بعد آرد پشیمانی
خبر داری تو که رفتی به کوچه گردی افتادم ؟
به من از تو فقط هجران رسید آنهم چه هجرانی
همه با دامن آتش گرفته رو به گودالند
عجب شام غریبانی ، عجب شام غریبانی
سر پیراهن تو ، گریه ی ما را درآوردند
میان این همه کشته چرا تنها تو عریانی
علی اکبر لطیفیان