.
#سپهبد_شهید_قاسم_سلیمانی
#اربعین_سپهدار
یک اربعین رفت وعلمدارم نیامد
سوی سپاه عشق سردارم نیامد
یک اربعین انگارصدهااربعین شد
دلهاعجب تنگ شهیدنازنین شد
یک اربعین شدحاج قاسم رفت از دست
انگارچندین اربعین غم دردلم هست
باید دگر باور کنیم که رفت آن مرد
آن آسمان پیما و آن پیغمبر درد
یک روزباهم بوده ایم در ورطه خاک
امروز می تابد به دلهامان ز افلاک
گرچه فراقت کشت ما را حاج قاسم
این درد وداغت کشت ماراحاج قاسم
خونت به رگهای جوانان گشت جاری
دادندبه مظلومان عالم دست یاری
هرجاکه پیروزی است از تویاد گردد
هم مسجدالاقصی وقدس آزادگردد
بارفتنت سردار گرچه سوختیم ما
از تو ولایت باوری آموختیم ما
تومعنی عشق حقیقی بودی ای مرد
انگشترحق را عقیقی بودی ای مرد
هرکس مدافع حریم اهل بیت است
گرددجداهمچون اباالفضل ازتنش دست
اینک که جایگاه تو در آسمان است
اینک که دستت بازترازهرزمان است
بهرم شهادت کن طلب حاجت بگیرم
تا که مبادا در دل بستر بمیرم
چون خالصانه بوده ای یار ولایت
دیدی که خون باریده اندملت برایت
آنان که قلب نازنینت را دریدند
از دودمان وآل سفیان و یزیدند
مرغ دلت دیگر زمین را برنتابید
تونوربودی تاکه پیوستی به خورشید
مزدچهل سال عشقبازی را گرفتی
برگ برات سرفرازی را گرفتی
آن شب که سوی آسمان پرواز کردی
دفترچه دلتنگی ام را باز کردی
گردیده ام دلتنگ رویت حاج قاسم
پرکن قدح را از سبویت حاج قاسم
درب شهادت باز هم شد باز یاران
این بارهم ماندم من ازخیل سواران
خودگفته بودی مقتل تودرعراق است
قتلگهم در سرزمین درد و داغ است
واللهِ که حقت شهادت بود ای مرد
من ماندم ویک کوله باری ازغم ودرد
گر چه تو آخر به مراد خود رسیدی
دلهای ما را از غمت آتش کشیدی
درسینه ات بس شوق دیدارحسین بود
بهرشهادت دروجودت شوروشین بود
گرچه تنت هم ارباًاربا بود وصدچاک
دیگرنمانده چون حسین نعش توبر خاک
آندم که دیدم شدجداازپیکرت دست
گفتم خدا را شکرکه انگشترت هست
گر چه نمانده جای سالم ز آن جنازه
دیگر نکوبیدند بر آن نعل تازه
اینجا عزیزانت عزیز بودند خیلی
نیلی نشد رخساره آنان به سیلی
نه خانه وکاشانه ات رفته به غارت
حتی نبردند خواهرت را به اسارت
قلب مریدان تو را گر چه فسردند
دیگر سرت را بر روی نیزه نبردند
(مداح)دل صاحب زمان درشوروشین است
افغانش ازمظلومیِ جَدّش حسین است
شاعر:علی اکبراسفندیار(مداح)
.