۱۹
(حضرت رقیه س)
آمدی بابا،کنج ویرانه
تو چنان شمعی،من چو پروانه
ای پدرجانم۴
سوزم از بهرت،با دو چشم تر
تازه مهمانم،آمدی با سر
ای پدرجانم۴
شد دل من خون،گریه ام افزون
تا تو را دیدم،با رخ گلگون
ای پدرجانم۴
بنگر بابا،قامتم خم شد
در فراق تو،صبر من کم شد
ای پدرجانم۴
آمدی بابا،بهر دیدارم
دشمن بی دین،داده آزارم
ای پدرجانم۴
هر کجا بابا،نام تو بردم
از عدوی تو،من کتک خوردم
ای پدرجانم۴
شکر لله تو،کرده ای یادم
تو نبودی از،ناقه افتادم
ای پدرجانم۴
در دل صحرا،دشمنت آمد
از ستم بابا،زجر مرا می زد
ای پدرجانم۴
زجر مرا بابا،تازیانه زد
گه به کعب نی،وحشیانه زد
ای پدرجانم۴
زد به من دشمن،ضربه ی سیلی
همچو زهرا شد،صورتم نیلی
ای پدرجانم۴
این مصیبت ها،زد شرر بر من
عمه ام زینب،شد سپر بر من
ای پدرجانم۴
بنگر تو بر،آه شبگیرم
دگر از دنیا،ای پدر سیرم
ای پدرجانم۴
دیگر از دنیا،خسته ام بابا
دل خود بر تو،بسته ام بابا
ای پدرجانم۴
باشد ای بابا،عمر من کوتاه
دختر خود را،ببرم همراه
ای پدرجانم۴
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#رضا_یعقوبیان
#سبک_با_وداعی_که_از_حرم_کردی
#حضرت_رقیه
#شب_سوم_محرم