eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
18.4هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
428 فایل
#کانال_نوحه_وروضه_یازینب_سلام_الله_علیها http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری ⛔️کپی مطالب بدون نام کانال ممنوع⛔️
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🏴 به امید نیم نگاهی نذر شهادت إبن الرضا(ع) 🍃🏴 -لطفا لطفا حق روضه ادا شود- همسرش با مهربانی هایِ او سازش نداشت لحظه ای حتی میان خانه آرامش نداشت برده بود ارث از پدر یک رأفتِ دلخواه را حیفِ آن قلبی که ایمن بود و آلایش نداشت در جوانی پیر شد آقا جوادإبن رضا(ع) زجرها میدید و دیگر طاقتِ رنجش نداشت جودِ مطلق شد گرفتارِ خساست-زاده که بُخل و کینه داشت اما دستِ پُر از بخشش نداشت شد برایش قاتلِ جانی شریکِ زندگی آن شریکِ زندگی که ذره ای ارزش نداشت ذاتِ امّ الفضل(لع) با خورشید در جنجال بود عینِ ظلمت بود و چشم ِ دیدنِ تابش نداشت زهر را آخر به خوردش داد و میزد قهقهه پشتِ در شد هلهله! فتنه گری کاهش نداشت سرفه ها میشد نفسگیر از گلویش تا جگر- سوخت آری هیچ زهری اینقدَر سوزش نداشت بر زمین افتاد و خاکِ حجره دستش را گرفت چشم هایش خیره ماند و قدرتِ چرخش نداشت تشنه جان داد و تنش را روی بام انداختند آسمان مانندِ عاشورا تبِ بارش نداشت هیچ روزی در بلایا مثل عاشورا که نیست هیچ روزی مثل عاشورا خدا سنجش نداشت * در قساوت! در جدال و قتل؛ آن هم قتلِ صبر هیچکس مانندِ شمرِ بی حیا(لع) کوشش نداشت پیکری شد غرقِ در خونِ قفا در قتلگاه پیکری که طاقتِ ده مرکبِ سرکش نداشت مانْد عریان؛ روی خاکِ غربت و با گریه رفت... خواهری که جز خدا از هیچکس خواهش نداشت!
🏴 زبانحال امام رضا علیه السلام 🏴 -لطفا حق روضه ادا شود- کشته ما را کشتهٔ دور از وطن یابن الشبیب روضه خوانی کن برای جدّ من یابن الشبیب اشک میریزم برای لحظه ای که مانده بود سر به روی نیزه، رویِ خاک؛ تن یابن الشبیب تا که غارت شد عقیقش، شک ندارم میرسید- ناله هایِ "وا حسینا" از یمن یابن الشبیب با خبر بود از چنین داغی که وقتِ احتضار گفت: "لا یومَ کیومکْ" را حسن(ع) یابن الشبیب ضربهٔ شمشیر می آمد پس از زخم ِ زبان بعد از آن دشنام و حرف بد زدن یابن الشبیب ابتدا "خدّ التریب" و انتها "شیبُ الخضیب" دُور تا دُورش ملائک لطمه-زن یابن الشبیب تار و پودش سخت نیزه خورد و در گودال شد- وقتِ غارت؛ پاره پاره پیرهن یابن الشبیب نعلِ تازه پایِ مرکَب را قویتر میکند نامرتّب شد سراپایِ بدن یابن الشبیب مهربان بود و پذیرایِ هزاران زخم شد پیکرش شد عاقبت با خون کفن یابن الشبیب عمه جانم رفت و از داغ اسارت سالهاست کاملا سربسته میگویم سخن یابن الشبیب بی برادر، بی پسرها، بی برادرزاده ها پیر شد از یک شبه تنها شدن...یابن الشبیب رفت با داغِ عزیزانش پس از کوفه به شام سخت بود اینگونه ماندن در وطن یابن الشبیب! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🏴در عزای شب پنجم محرم الحرام 🏴 -لطفا حق روضه ادا شود- عمریست بعدِ شرم ِ پشیمانی از گناه در روضه حال من شده با گریه روبراه با دستِ فاطمه(س) قلم ِ عفو میخورَد در زیر خیمه؛ پایِ علَم هر چه اشتباه با ذکرِ بِاالحُسین(ع) عجین است توبه اش هر که رسولِ تُرک شده؛ آمده به راه روضه؛ معادلاتِ جهان را شکسته است کوهِ گناه میشود اینجا بدل به کاه قران و فرش و منبر و چاییِ روضه را آماده کرده مادر سادات با نگاه چرخانده چشم و آمده از راه؛ بیقرار- آن نوکری که بوده به دنبالِ سرپناه بر سینه زد! غبار تکانْد از اتاقِ دل شد رو سفید؛ صاحبِ پیراهنِ سیاه * اشکش چکید و گفت غریبانه یاحسن(ع) در پنجمین قرارِ غم انگیزِ شامگاه داغی نشست بر دلش و گفت روضه خوان: امشب مسیرِ روضه می افتد به قتلگاه فرزندِ مجتبی(ع) به فدایِ عمو شده سر تا به پایِ پیکرِ او میدهد گواه هر کس رسید و یادِ حسن(ع)؛ بعدِ هلهله زد تیره و نیزه را به تنش طبقِ دلبِخواه با خشکیِ لبش به عمو؛ بوسه زد سپس- جان داد رویِ سینهٔ غرقِ به خونش آه...
🍃🏴 در عزای اول ماه صفر؛ ورود کاروان آل الله(ع) به شهر شام 🍃🏴 -لطفا حق روضه ادا شود- تمام کوچه ها و خانه ها مانده ست در ابهام چراغانی نبوده تا به حال اینقدر شهرِ شام برای اولِ ماهِ صفر تبلیغ می‌کردند به جایِ سوگواری؛ سور و ساتِ جشن شد اعلام رسیده کاروان!...با هلهله رفتند استقبال امان از داغِ پنهانی و بغض ِ عالم ِ اسلام به زینب(س) جایِ خوش-آمد بد و بیراه میگفتند نمی افتاد یک ثانیه از لبهایشان دشنام برایِ کاروانِ خسته-دل؛ جایِ پذیرایی پیاپی سنگ می بارید از اطرافِ پشتِ بام بساطِ عدّه ای کافر فراهم شد! معاذَالله... گمانم بود حتی گوشه ای ظرفِ شراب و جام امان از پایکوبی و لباس و‌ پرچم ِ رنگی چه ساعاتِ بدی طی شد برای زینب(س) و أیتام یتیمانی که می‌خوردند جای آب و نان؛ سیلی... امان از کوچه های مملو از عطرِ خوش ِ إطعام صدا زد بی حیا مردی که قطعاً بود بی غیرت- پس از کلّی تماشا؛ حضرتِ مستوره را با نام به چشمانِ حسینش(ع) روی نیزه خیره شد زینب(س) دو قطره اشکِ غم از گوشهٔ معجر چکید آرام!
🍃🏴 در حسرت زیارت اربعین 🍃🏴 ایکاش که در حسرتِ دریا نمانم مثلِ کویرِ تشنه لب؛ اینجا نمانم کاری کُند ایکاش اشکِ روضه تا که- سرگرم ِ حقّه-بازیِ دنیا نمانم دل دل نکن! تا بیشتر از این عزیزم چشم انتظارِ لحظهٔ امضا نمانم باید سیاهی لشکرَت باشم! بیایم... بینِ عزادارانِ تو رسوا نمانم با کاروانِ عشق؛ راهی کن مرا تا- امسال هم از کربلایت جا نمانم تنها تو را دارم در این دنیا و ایکاش در خانه با داغِ حرم تنها نمانم روشن شود چشمَم بر ایوانِ طلایَت در حسرتِ شش گوشهٔ زیبا نمانم راهی شوم ایکاش!..با چشمانِ گریان خیره به پابوسیِ زائرها نمانم من داغدارِ حنجرِ خشکِ تو هستم اصلا چرا لب-تشنه در گرما نمانم؟! پایِ پیاده، اربعین، موکب به موکب در آرزویِ جنّةُ الأعلی نمانم یا سیّدالأحرار! میخواهم جدا از- جمعیّتِ زوّارِ پایین-پا نمانم! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅