eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
356 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
سقا به آب، لب ز ادب آشنا نکرد از آب پُرس از چه ز سقّا حیا نکرد تجدید شد وضوی نماز امام عشق بیهوده دستِ خویش به آب آشنا نکرد تن چاک چاک دید و به بیداد، تن نداد سر شد دو تا و قد برِ دونان، دو تا نکرد «غیر از دمی که مشک به دندان گرفته بود در عُمرِ خویش خندهٔ دندان‌نما نکرد» دندان کند کمک، چو گره وا نشد ولی دندان او هم آن گره‌ی بسته وا نکرد معراج او به روی زمین شد ز پشت زین همچون نَبی عروج به سوی سما نکرد مسجود را ندیده سر از سجده برنداشت حقِّ سجود عشق، چو او کس اَدا نکرد ✍ استاد
. 👈 👈 هشتک یا "کلمه آبی رنگ" را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت راست، علامت ۸یا ۷ بالا (↑ و ↓)را بزنید و از متن و صوت بهرمند شوید. . چاوشی حج 🌷🌷🌷🌷 ای رفته به حج در حرم یار چه کردی بر ترک معاصی نزد دلدار چه کردی گفتا که شکن بتکدهٔ نفس دغا را باسعی و صفا پاک نما جای خدا را احرام چو پوشیدی به تن فکر کفن کن یادی زقیامت بنما فکر محن کن با حروله کردن تو نما درک فرایض دور شو تواز وسوسهٔ نفس و غرایض حج یعنی جهش سوی خداوند تعالا حج یعنی رسیدن به حقیقت حد اعلا حج یعنی بریدن زغرور و زتکبر یعنی که کنی چشم شیاطین وجود کور حج فلسفهٔ جود وسخا و هست کرامت حج معنی لطف است رسیدن به قیامت حج یک سفر است سمت خدا و احدیت حج تحصیل فیض است ز خوان صمدیت بوسیدن سنگ نیست یقین قصد در این راه مقصود رسیدن بخدا هست و به والله گر آدم دیگر شده ایی حاجی تو هستی گر مثل اباذر شده ایی حاجی تو هستی آنقدر بگویم که شدی پاک ز معاصی هرگز تو مرو دامن شیطان چو ماضی گر در پیِ نام بودی و تفریح و سیادت الحق که خام بودی نبردی تو سعادت جز خستگی راه زبرایت ثمری نیست گر ترک معاصی زبرایت اثری نیست شعری که ترا به به و چه چه بسراید یک پول نیرزد که دری هم نگشاید گفتم که بدانی هدف حج و سفر را تا دور کنی مانع این اوج وضرر را این فرصت تغییر نمودن ابدی نیست بر عمر دو روزه بخداوند سندی نیست هرکس که (صفا) در طلب امر جهان است درجهل بود چون که اجل درپی آن است شاعر قاسم جناتیان قادیکلایی . ........... من از دیار شکوه و جلال می آیم ز سرزمین اذان بلال می آیم ز دشت لاله خونین سینه آمده ام شکسته دل ز دیار مدینه آمده ام زمانه چو گرداب و ساحلم آنجاست تنم به خاک وطن باشد و دلم آنجاست نصیب مرغ  دل من شکسته بالی بود پرم ز غصه و جای همه چه خالی بود مدینه با دل زوار گفتگوها داشت گل مدینه ز احساس رنگ و بوها داشت مدینه با دل آتش گرفته خو دارد خدا نصیب کند هر که آرزو دارد نسیم وار به هر کوی در به در گشتم مزار گمشده پیدا نکرده برگشتم حاج ✍ .
. چشم گریان سویت از شام خراب آورده ام  خیز، ای لب تشنه از بهر تو آب آورده ام  گر بپرسی داغ تو با سینه خواهر چه کرد  قامت خم گشته یی بهر جواب آورده ام  اشک، سرخ، چهره زرد و تن سیاه و موسفید  اینهمه سوغات از شام خراب آورده ام  اشک می بارم ز داغ چارساله دخترت  گر چه پرپر شد گلت با خود گلاب آورده ام  همرهم زین العباد این حجت دادار را  جان و تن مجروح از بزم شراب آورده ام .
ای رفته بی‌خبر به سفر! از سفر بیا خواهی کسی خبر نشود، بی‌خبر بیا ای آفتاب! سایه مگیر از سرم، ببین دامن پُر از ستاره بُوَد، چون قمر بیا #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
242.3K
. ای چراغ دل ویرانه من نظری کن به من و خانه من خانه بعد از تو شده غم خانه شمع یاد تو و ما پروانه گریه داریم نهان از دشمن من به طفلان تو طفلان بر من زود ای لاله  من پژمردی کاش همراه مرا میبردی همه شب تا به سحر پیوسته میکنم ناله ولی آهسته تا نظر بر در و دیوار کنم یاد آن پهلو و مسمار کنم ای حمایتگر من خیز و ببین فاتح بدر شده خانه نشین این سخن ورد زبان ها افتاد دیدی آخر علی از پا افتاد آن که یک عمر سرافرازی کرد چرخ با هستی او بازی کرد هیچ پرسی به چه روز افتادم رفتی و کرده ای دشمن شادم آن که میخواست ز پا بنشینم شادمانست که من غمگینم فرصتی تا که مناسب جوید این سخن با دگران میگوید رشته صبر علی پاره شده چاره ساز همه بیچاره شده شاعر:حاج
. نماز عشق شکسته نخوانده بودم و خواندم قنوت ؛ بازوی بسته نخوانده بودم وخواندم زنی زهاشمیان تاکنون اسیر نبودست دعا به ناقه نشسته نخوانده بودم وخواندم به دوش؛ جسم دو دختر؛ نبرده بودم و بردم ز کینه سنگ ز شامی ؛ نخورده بودم و خوردم به قتلگه به من ودخترت چه شد؛ دیدی که زنده زنده کنارت؛نمرده بودم ومردم به شب ؛ میان بیابان؛نرفته بودم ورفتم به جستجوی یتیمان؛ نرفته بودم ورفتم نخقته بودم وخفتم؛به روی خشته خرابه به کوفه گوشه ی زندان ؛نرفته بودم ورفتم هزار رنگ پریده ؛ ندیده بودم و دیدم شفق به ماه چکیده؛ندیده بودم ودیدم ندیده بودم ودیدم محاسنت در خون به داس؛ یاس بریده؛ندیده بودم ودیدم به کوفه جای به زندان نکرده بودم وکردم به شام؛ خانه به ویران نکرده بودم وکردم نگفته بودی وگفتی اذان زمأذنه ی نی به نیزه گوش به قرآن نکرده بودم وکردم ------------------------ حاج ✍ .
. نماز عشق شکسته نخوانده بودم و خواندم قنوت ؛ بازوی بسته نخوانده بودم وخواندم زنی زهاشمیان تاکنون اسیر نبودست دعا به ناقه نشسته نخوانده بودم وخواندم به دوش؛ جسم دو دختر؛ نبرده بودم و بردم ز کینه سنگ ز شامی ؛ نخورده بودم و خوردم به قتلگه به من ودخترت چه شد؛ دیدی که زنده زنده کنارت؛نمرده بودم ومردم به شب ؛ میان بیابان؛نرفته بودم ورفتم به جستجوی یتیمان؛ نرفته بودم ورفتم نخقته بودم وخفتم؛به روی خشته خرابه به کوفه گوشه ی زندان ؛نرفته بودم ورفتم هزار رنگ پریده ؛ ندیده بودم و دیدم شفق به ماه چکیده؛ندیده بودم ودیدم ندیده بودم ودیدم محاسنت در خون به داس؛ یاس بریده؛ندیده بودم ودیدم به کوفه جای به زندان نکرده بودم وکردم به شام؛ خانه به ویران نکرده بودم وکردم نگفته بودی وگفتی اذان زمأذنه ی نی به نیزه گوش به قرآن نکرده بودم وکردم ------------------------ حاج ✍ .
236.4K
. خداحافظ ای کوفه، ای شهر غم که در کام من کرده ای زهر غم خداحافظ ای سجده گاه علی که چشم تو مانده به راه علی خداحافظ ای شهر لب دوخته خداحافظ ای خانه ی سوخته رساندی تو ای کوفه جان بر لبم مدارا کن ای کوفه با زینبم خداحافظ ای بی وفا دوستان خداحافظ ای آتش و ریسمان خداحافظ ای نان خشک و نمک خداحافظ ای ماجرای فدک خداحافظ ای آستان درم خداحافظ ای مقتل همسرم خداحافظ ای نخل ها، چاه ها دگر نشنوید از علی آه ها خداحافظ ای کوچه های خموش نیاید علی نان و خرما به دوش خداحافظ ای انتظار اجل خداحافظ ای زانوی در بغل غم و دردم آخر به پایان رسید به زهرا بگویید مهمان رسید خداحافظی می کنم با همه کشد انتظار مرا فاطمه.... ✍ . با اجرای: مداح اهل‌بیت ع 🎤
فرازی از یک 🔹صد حنجره فریاد🔹 دید بالای بلندی ازدحام صد حرامی، دور یک بیتُ‌الحَرام حمله‌ور، بر کعبه دید اصحاب فیل دشتی از نمرود گِرد یک خلیل.. کَعب نی‌ها گِرد کعبه، در طواف سنگ‌ها دارند قصد اعتکاف.. «دیده‌ای تلفیق خون و خاک را؟ بر زمین افتادن افلاک را؟» دیده‌ای مرگی بدین حَد، باشُکوه؟ دیده‌ای تکیه دهد بر نیزه کوه؟ دیده‌ای پَرپَر، گُل احساس را؟ دیده‌ای یک یاس و، صد‌ها داس را؟ دیده‌ای صد سنگ و یک آیینه را؟ نُو به نُو، صد کینۀ دیرینه را؟.. ماهتابی با شفق، آمیخته‌ست خون پیشانی به رویش ریخته‌ست.. زخمه‌ها در پردۀ بیداد بود یک گلو، صد حنجره فریاد بود :: دید بالای بلندی، خواهر‌ است دست او گه بر فلک، گه بر سر است درد، در دل بود بر لب آه داشت یا «رسول‌الله» و «یا الله» داشت.. هر دو تن، گویی دو بی‌جان پیکرند شاهد جان دادن یکدیگرند در صدای او، ولی جوهر نبود جوهر گفتار، با خواهر نبود.. در نگاه خود، پیام صبر داشت کوه را با استواری وا گذاشت ای امید من برو اینجا مباش خود نمک بر زخم‌های من مپاش.. رُو به خیمه رهبری آغاز کن خار، بَر کَن، راه طفلان باز کن ماه من، منظومه‌ام را کن رَصَد بوی آتش بر مشامم می‌رسد.. آسمان در شب، پر از اَنجُم شود در دل شب، قرص ماهم گم شود جستجوی خویش را دنبال کن گر نجُستی، روی در گودال کن.. کودکان ما همه دُر‌دانه‌اند گِرد شمع داغ‌ها پروانه‌اند بر سر بیمار من تیمار باش در کنارش کاروان‌سالار باش.. :: هر چه گفتش چشم بربند از حسین زینب، امّا دل نمی‌کَند از حسین داشت یک تن بیمِ جان دو امام گاه در گودال، دل، گه در خیام زین طرف، بی‌یار، مانده یک غریب ز آن طرف، بیمار می‌خواهد طبیب مرغ دل، گه در حرم، پَر می‌کشید گه به سوی قتلگه، سر می‌کشید.. بود زینب، مُحرِمِ حجّ وفا گه به سوی مَروه، گاهی در صفا زیر پایش دید می‌لرزد زمین رنگ گردون، همچو روی شرمگین.. آب‌ها، گویی تلاطُم می‌کنند بادها هم، راه خود گم می‌کنند جامه گردون در خُم نیلی زند خود به روی خود، شفق سیلی زند ز آسمان، خورشید باشد جلوه‌گر یا که داغی را نهاده بر جگر؟.. رنگ از مهتابِ روی او پرید بوی پرپر گشتن گُل را شنید عشق، کوه صبر را از جای کَند رفت سوی مجمر آتش، سپند پای از ره ماند، امّا دل دواند بر زمین چون سایه، خود را می‌کشاند.. با تن بی‌جان، سوی جانانه رفت شمع، سوسو می‌زد و پروانه رفت.. آمد و دید از عِناد قوم کین گوشوار عرش، بر روی زمین.. بانگ زد: آیین مهمانی‌ست این؟ کافران! رسم مسلمانی‌ست این؟.. آه ای نفرین بی‌حد، بر شما نیست آیا یک مسلمان در شما؟ این گلو را مصطفی بوسیده‌ست صد گُل از گلبرگ رویش چیده‌ست.. دیدۀ او،‌ مشعل اُمّ‌القُرا‌ست سینۀ او، لوح محفوظ خداست سرخ بود این گُل، که بر آن رنگ زد؟ کی به یک آیینه، صد‌ها سنگ زد؟ این شَفَق‌رخسار، ماه زینب است کعبۀ دل، قبله‌گاه زینب است.. از لبش دارد حیات، آب حیات دست هَستی خواهد از دستش برات.. :: دیده‌ای در پیش چشم خواهری خنجری و، قاتلی و، حنجری؟.. دیده‌ای روی حریر، الماس را؟ دیده‌ای داسی نبُرّد یاس را؟.. خواهر از این سو و از آن سو، عدو بود یک خنجر، به روی دو گلو گر چه او را طاقت دیدن نبود هم‌چنان‌ وحی،‌ آمد از بالا فرود لیک با او هاله‌ای از نور بود چشم خفّاشان به رویش کور بود از خدای عشق، نیرو می‌گرفت صبر، زیر بازوی او می‌گرفت پیکر بی‌جان خود را می‌کشاند می‌فتاد و عشق او را می‌دواند تا حسین از عزم او آگاه شد صحنه بیش از زخم‌ها، جانکاه شد گفت، ای همسَنگر من خواهرم ای تو ناموس خدا رُو در حرم.. باز سوی خیمه‌ها پیمود راه ای قلم برگرد سوی خیمه‌گاه.. بس زبان افصح اینجا لال شد کسی چه می‌داند چه در گودال شد.. هر قلم اینجا شکسته بهتر‌ است جز لبان عشق، بسته بهتر‌ است :: نِی توان دارد زبان، بر گفتنش نِی دلی را طاقت بشنفتنش.. آیه‌های عاشقی تفسیر شد خنجری با حنجری درگیر شد.. باغ را عطر خدا پُر کرده بود کربلا را دو صدا پر کرده بود خواهری گفتا: به قربان سرت بانویی گفتا: بمیرد مادرت آسمانا، گریه سر کن بر زمین «سر بریدند آسمان را در زمین» 📝
264.3K
من بیمار، مداوا نکند خوشنودم  غم طبیبم شده و مرگ شده بهبودم  هیچ کس نیست، که باری ز دلم بردارد  عاقبت داغ و غم و درد کند نابودم!  اشک بس ریخته ام، هرکه ببیند گوید  سرو بشکسته ی خم گشته، کنار جویم!  گه ز حق، مرگ طلب می کنم و گه گویم  کاش می بودم و غمخوار علی می بودم  زیر این چرخ علی دوست تر از فاطمه نیست  سند مستندم: بازوی خون آلودم!  من نفس می زدم و او کف افسوس به هم  من چه سان گویم و او چون شنود بِدرودم؟!  ای اجل! پا به سر من ز محبت بگذار!  جز تو کس نیست که از لطف کند خوشنودم.  استاد .
علیهاالسلام 🔹آینۀ روشن خدا🔹 علی که آینۀ روشن خدای تو بود همیشه آینه‌اش روی حق‌نمای تو بود حدیث قدسی لولاک معتبر سندی‌ست که هرچه کرد خدا خلق، از برای تو بود به خشت خشت سرایت بهشت حسرت بُرد که توتیای ملک گردِ بوریای تو بود ملک حضور تو را در نماز عاشق بود ولیک شیفته‌تر از ملک، خدای تو بود ز پا نشست علی تا تو راه می‌رفتی که دید دوش حسین و حسن عصای تو بود نگاه بی‌رمقت با علی سخن می‌گفت زبان دردِ دلت در نگاه‌های تو بود به خانۀ دل او، نور داد و دلگرمی جوابِ گرمِ سلامی که با صدای تو بود ز گریه‌ات همه هستی به گریه می‌افتاد همین نه شهر مدینه پر از نوای تو بود 📝