1402092315.mp3
17.17M
🏴 #شهادت_حضرت_فاطمه_س
🎤•| #کربلایی_حسین_طاهری|•
بعد از اون آتیش، دود و خاکستر
دست به پهلو راه میرفت مادر
مینوشت انگار بیوفا مِسمار
روز مرگشو روی دیوار
سخته به خدا نفس براش سخته
درد پهلو داره چند وقته
باز کنار علی خوشبخته
درده دستو بالا ببره درده
ضربهی قُنفذ نامرده
آخ چیکار با مادرم کرده
جوان مادر مادر مادر....
قد کمان مادر مادر مادر...
بعد از اون کوچه بعد از اون سیلی
صورت حوریه شد نیلی
سرو میبنده میخونه هر دَم
دیگه عمر خودمو کردم
خستهی دردم خستهی دردم
میزد بی هوا مادرمو میزد
کاش یکی میگفت برا چی زد
بشکنه دستی که سیلی زد
برخورد به غرور حسنش برخورد
پنجه تو صورت مادر خورد
زد و از دیوار بدتر خورد
جوان مادر مادر مادر...
قد کمان مادر مادر مادر...
بعد از این مادر بعد از این خونه
خونوادهای نمیمونه
مرتضی مَهموم حسنش مسموم
بعدش فَابکَ عَلَی المظلوم
مظلوم مادرت باز میگه آخ پهلوم
دست و پا بزن یه کم آروم
چرا از آب شدی محروم
عطشان به فدای لبت آقاجان
به غبار کربلا غلطان
اَیُّهَا الغریب یا عریان
حسین آقام آقام آقام...
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
1402092315.mp3
17.17M
🏴 #شهادت_حضرت_فاطمه_س
🎤•| #کربلایی_حسین_طاهری|•
بعد از اون آتیش، دود و خاکستر
دست به پهلو راه میرفت مادر
مینوشت انگار بیوفا مِسمار
روز مرگشو روی دیوار
سخته به خدا نفس براش سخته
درد پهلو داره چند وقته
باز کنار علی خوشبخته
درده دستو بالا ببره درده
ضربهی قُنفذ نامرده
آخ چیکار با مادرم کرده
جوان مادر مادر مادر....
قد کمان مادر مادر مادر...
بعد از اون کوچه بعد از اون سیلی
صورت حوریه شد نیلی
سرو میبنده میخونه هر دَم
دیگه عمر خودمو کردم
خستهی دردم خستهی دردم
میزد بی هوا مادرمو میزد
کاش یکی میگفت برا چی زد
بشکنه دستی که سیلی زد
برخورد به غرور حسنش برخورد
پنجه تو صورت مادر خورد
زد و از دیوار بدتر خورد
جوان مادر مادر مادر...
قد کمان مادر مادر مادر...
بعد از این مادر بعد از این خونه
خونوادهای نمیمونه
مرتضی مَهموم حسنش مسموم
بعدش فَابکَ عَلَی المظلوم
مظلوم مادرت باز میگه آخ پهلوم
دست و پا بزن یه کم آروم
چرا از آب شدی محروم
عطشان به فدای لبت آقاجان
به غبار کربلا غلطان
اَیُّهَا الغریب یا عریان
حسین آقام آقام آقام...
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
1402092315.mp3
17.17M
🏴 #شهادت_حضرت_فاطمه_س
🎤•| #کربلایی_حسین_طاهری|•
بعد از اون آتیش، دود و خاکستر
دست به پهلو راه میرفت مادر
مینوشت انگار بیوفا مِسمار
روز مرگشو روی دیوار
سخته به خدا نفس براش سخته
درد پهلو داره چند وقته
باز کنار علی خوشبخته
درده دستو بالا ببره درده
ضربهی قُنفذ نامرده
آخ چیکار با مادرم کرده
جوان مادر مادر مادر....
قد کمان مادر مادر مادر...
بعد از اون کوچه بعد از اون سیلی
صورت حوریه شد نیلی
سرو میبنده میخونه هر دَم
دیگه عمر خودمو کردم
خستهی دردم خستهی دردم
میزد بی هوا مادرمو میزد
کاش یکی میگفت برا چی زد
بشکنه دستی که سیلی زد
برخورد به غرور حسنش برخورد
پنجه تو صورت مادر خورد
زد و از دیوار بدتر خورد
جوان مادر مادر مادر...
قد کمان مادر مادر مادر...
بعد از این مادر بعد از این خونه
خونوادهای نمیمونه
مرتضی مَهموم حسنش مسموم
بعدش فَابکَ عَلَی المظلوم
مظلوم مادرت باز میگه آخ پهلوم
دست و پا بزن یه کم آروم
چرا از آب شدی محروم
عطشان به فدای لبت آقاجان
به غبار کربلا غلطان
اَیُّهَا الغریب یا عریان
حسین آقام آقام آقام...
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
|⇦•مادری آمده به استقبال...
#قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ کربلایی حسین طاهری •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
کاروان بازگشته و حالا
مادری آمده به استقبال
مادری که نبود علقمه و
مادری که نبود در گودال
دخترِ از سفر رسیده ی او
در بساطش به غیر آه نداشت
دخترش تا که سیر گریه کند
غیر آغوش او پناه نداشت
*میگن این خانم دائماً چشمش به راه بود هی میگفت: پس چرا برنمیگردند از کربلا..تا حالا منتظر کسی بودی؟ اصلا ثانیهای نمیکشه چشمت از در بره کنار، هی میگی الان میاد، الان میاد؛ دیر نکرده؟ بنشین صبر کن الان میاد؛ دیر نکرده؟ منتظر اینطوریه دیگه، هی راه میرفت میگفت نمیدونم چه خبره ؟بیخبری بدترین درده.. یه وقت دید صدای بشیر داره میاد یعنی بشارت قافله را میده میگن خانم سریع، چادر سرش کرد رفت.ایستاد گفت بالاخره اومدند از دور داره نگاه میکنه چقدر مردای کاروان کم شدند. مگه کجارفتن؟ عباسم، حسینم کجاست؟ بشیر اومد خانم جان! تا قافله میرسه حکم بشیر اینه بشارت بده به همه. سرت سلامت خانم جان یه نگاهش کرد.. بشیر هرچه نگاه میکنم مردای کاروان نیستند. عباس کجاست؟ حسین کجاست؟ علی اکبرم کجاست؟ چرا مردان رو نمیبینم گفت خانم جان سرت سلامت گفت بذار آروم آروم بهش بگم مادر شهید شده. خانم سر سلامت عونت را کشتند کربلا میگه همون اقتدار که ایستاده بود یه نگاه کرد گفت فدای سر حسین. حسین کجاست؟ میگفت چی بگم به ام البنین؟ گفتم خانم جان سرت سلامت جعفرت هم کشتند کربلا. نگاهش را از تو چشمهام برنداشت گفت بشیر میگم فدای سر حسینم. حسینم کجاست؟ خانم جان عثمانت هم کشتند بشیر فدای سر حسین. حسین کجاست؟ گفت اگر این خبر را بهش بدم دیگه آروم میگیره نمیذاره من اینقدر من براش روضه بخونم خانم جان! عباست هم کشتند میگفت همانطور که نگام میکرد «انگار مادر را یه خبری بهش بدن چهار ستون بدنش داره میلرزد ها اما میخواد خودش رو نگه داره» گفت: بشیر از حسین چه خبر.. گفتم خانم جان از عباست نمیپرسی گفت بذار دونه دونه اشون را میپرسم بگو حسینم کجاست؟ گفت دیدم راهی ندارم شروع کردم روضه خوندن، گفتم "قتل الحسین بکربلا" میگه بچه قمر بنی هاشم تو دست ام البنین بود بچه از دستش رها شد خودش نشست رو خاکا هی رو پاهاش میزنه میگم خانم چهار تا بچهات رو بهت خبر دادم هیچی نگفتی گفت هیچی نگید بچههای من مادر دارند..آمد به سرم از آنچه میترسیدم اما حسین مادر نداره...روضه ام البنین از همین لحظه شروع شد...آی غریب مادر حسین..*
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـ
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله
#کربلایی_حسین_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#قسمت_دوم #روضه و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ کربلایی حسین طاهری •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
...رفقا برادرا اگر یه دردی داری یه گرفتاری داری یه حاجتی داری سفره، سفره ام البنینهها نباشه سفره امشب جمع بشه بری بیرون بگی یادم رفت گرفتاری دارم پول ندارم میخواستم برم کربلا یادم رفت رفیق الان دارم میگم روضه ام البنین یعنی از قدیم هر کسی هر گرفتاری داشت مادرا یه سفره میانداختن یه روضه خون دعوت میکردن یه روز ام البنین میخونی، پسرم مریضه، مادرم مریضه رفیقم درد داره.. آخه سر سفره ام البنین دو دست قلم شده ی عباس حاجتها رو امضا میکنه.. وسط روضه میگم همانطوری که مادرت برا حسین گریه میکرد به ما اشک چشم بده میگن سنگدلترین آدما با گریه ام البنین گریه میکرد.گفت بشیر یه سوال دارم ازت من میدونم چه پسری بار آوردم میگی عباس من رو کشتن باشه قبول اما من میدونم چه شیر دلاوری برا حسین بار آوردم.. بذار براتون یه خاطرهای بگم شروع کرد تعریف کردن لحظهای که همه از مدینه رفتند هی عباس میخواست منو بغل کنه خداحافظی کنه، هی من میرفتم یک قدم عقبتر مادرما دلم برای بچهام پر میزنه داشت میرفت اما تا میومد بغلم کنه میرفتم عقب. گذاشتم همه که رفتن قافله رفت یک پیکی فرستادم، گفتم عباسمو صدا کنید بگیدکارش دارم پیک رسید به قمر بنی هاشم آقا جان مادرت خانم ام البنین صدات زده. قمر بنی هاشم تعجب کرد مادرم منو یک عمر برا این لحظه بار آورده چطور الان صدام زده ابی عبدالله یه نگاه کرد، عباسم مادرمون را معطل نگه نداریا برو ببین خانم چی میگه. میگه برگشت از اسب پیاده شد مثل همیشه خاضعانه مقابل مادر؛ جانم مادر! تا ایستاد مقابل مادر دیدن مادر بغلش کرد حالا بیا بغل من. عباس هی اومدی بغلم کنی عقب رفتم حسین اونجا وایساده بود عزیز دلم حسین مادر نداره.. لحظه آخر دوباره صدات زدم عباسم خوب به ذهنت بسپار الان که داری از مدینه میری، داری با حسین میری اگه خواستی برگردی نکنه بدون حسین برگردی.. یعنی بشیر عباسم رو سفیدم کرده اما میدونم چه شیری پرورش دادم هیچ کسی جرأت رو درو شدن با پسر من را نداشته پسر من شیر عرب بود یه همچین پسری ، یه همچین علمداری برا حسین بار آورده بودم بگو ببینم چه جور عباسم را زدند؟ گفت خانم راست میگی کسی جرات نداشت رو در روش بایسته اول چهار هزار تیرانداز دوره اش کردند امام زمان فرمودند: هرجا اسم عموم عباس برده بشه من سراسیمه میام..از قدیم میگن چند تا روضه رو بلند بلند گریه کنید یکی روضه ی علی اکبره چون ابی عبدالله شروع کرد بلند بلند داد زدن. هفت بار شروع کرد فریاد زدن؛ یه جام بالاسر عباسه، تا ابی عبدالله گفت:" الان انکسر ظهری" دیدن همه دشمن شروع کردن کف زدن، شروع کردن هلهله کردن تیر زدن به چشمش. ام البنین! دستاشو قطع کردن، خانم قبل از اینکه بره، بهت بگم همه طوره میخواست بره بجنگه اما لحظه آخر از تو خیمه دختر ابی عبدالله اومد مشک را آورد گفت عمو العطش تمام خیمه بلند شده*
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله
#کربلایی_حسین_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
↜
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ کربلایی حسین طاهری •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
میبینی رباب، علی اصغرو گرفته تو بغلش، همه چشم انتظارند، سقای حرم یه کاری کن...خانم! مشکو گرفته بود بره علقمهها گفت بگو ببینم مشکو برگردوند پسرم حتی اگر پسرم نیومده مدینه بگو ببینم مشکو رسوند به خیمهها یا نه گفت خانم تا لحظه آخر مشکو به دندونش گرفت اما لحظهای که تیر به مشکش خورد "فوقف العباس متحیرا "میگه دیدن عباس متحیر شد..مرحوم مازندرانی مینویسه خودش اسب را هی کرد سمت علقمه یعنی برو دیگه آبروی عباس ریخت..حالا میخوایم روضه بخونیم..*
کاش از دخترش نپرسد که
زینبم از حسین من چه خبر؟
از علی اکبر و علی اصغر
از جگر گوشهٔ حسن چه خبر؟
آه عون و محمدت را من
در کنارت چرا نمیبینم
از رقیه بگو چرا او را
بین این بچهها نمیبینم
*رقیهام کو؟ قربون اسمت برم تا اسمت میاد دلا زیر و رو میشه سه ساله ی حسین.. خانم ام البنین داره میپرسهها*
دخترم قامتت خمیده شده
دخترم صورتت شکسته شده
چیست این ... به روی دستانت
دستهایت مگر که بسته شده؟
عاقبت بغض دخترش ترکید
گفت مادر هر آنچه شد دیدم
بنشین تا که خوب گریه کنی
روضهها را به چشم خود دیدم
*بسم الله، گریه کنا! خانم داره روضه میخونه..*
دیدم از خیمهگاه مادر جان
علی اکبرش زمین افتاد
کاش بودی کنارم ام بنین
داشت آنجا حسین جان میداد
*روضه بعدی رو بگم ام البنین *
تیر وقتی به حلق اصغر خورد
دیدم از دور اضطرارش را
آه! در پشت خیمه خاکش کرد
تا مبادا کسی مزارش را پیدا کند
*اما ام البنین چشمت روز بد نبینه *
آه ام البنین چرا هرگز
از پسرهای خود نپرسیدی؟
مادر ما ای حزینه چرا از قمرهای خود نپرسیدی؟
قبل عباس هیچکس حتی
*شما که نپرسیدی بگذار من برات بگم ام البنین*
قبل عباس هیچکس حتی
فکر غارت به خیمهگاه نداشت
تا علم بود بین دستانش
هیچکس سمت خیمه راه نداشت
*اما چی شد؟ ام البنین میگه چی شد زینب؟*
آه بعد از برادرم عباس
دست غارت حریص شد مادر
میگذاری که بگذرم سخت است
یاد آن لحظههای دردآور
کاش بودی کنارم ام بنیین
* امام زمان این دو بند را برا شما میخونم سادات منو ببخشید آقا منو ببخشید اما برا ابی عبدالله مگه ننوشتی میکشی مرا حسین.. برا چی ما را میکشه*
کاش بودی کنارم ام بنین
روی تل عصر روز عاشورا
لشکری رفت سمت گودال و
پسر فاطمه تک و تنها
بدنش مانده بود روی زمین
که رسیدند ده نفر از راه
با چهل نعل تازه شد تشییع
*به شرف لا اله الا الله ام البنین برات روضه بخونم ..*
به سمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود ناله کشیدم من
سر تو را بردند دیر رسیدم
ای حسینم ای حسینم
ای ضیاء هر دو عینم
ای حسینم ای حسینم
ای ضیاء هر دو عینم
ای حسینم ای حسینم
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله
#کربلایی_حسین_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
|⇦•من شنیدم مادرت...
#قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ کربلایی حسین طاهری •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
ابتدا گفت السلامُ علیک
بنده اذن ورود میخواهم
به کنیزی زینب آمده ام
اگر از لطف خود دهد راهم
السلامُ علیکم یا حسنین
بر تو نور ذات لم یزلی
آمدم تا شوم کنیز شما
گر گذارم قدم به بیت علی
جان عالم فدایت ای زینب
بشنو از این کنیز زمزمه ای
نام من فاطمه است
اما تو بعد زهرا فقط تو فاطمه ای
من شنیده ام که مادرت
زهرا بین و دیوار و در فدا گردید
*روضه امالبنین اینه، معرفتش اینه.. میگه امشبم برای من گریه نکنید فقط برای فاطمه گریه کنید*
من شنیدم که مادرت زهرا
بین دیوار و در فدا گردید
آنقدر حامی ولایت بود
که فدایی مرتضی گردید
کاش در بین کوچه ها زده بود
جای زهرا به روی من سیلی ...
کاش امالبنین زمین میخورد
کاش میگشت روی من نیلی
بود آن کوچه خلوت و پنداشت
میرسد زور او به زور حسن
کاش میزد به روی من سیلی
تا دگر نشکند غرور حسن
*شروع کرد روضه خواندن ای کاش من فدای مادرتون میشدم من اینجا کنیز شمام..کاش در پشت در سپر بودم. امام صادق فرمودند: هر جا روضه مادر ما را شنیدین مثل اسپند رو آتیش بلند بلند گریه کنید انگار مادر خودتونه .. اگر از مادر خودت بگم آروم نمینشیند اینجا..*
کاش در پشت در سپر بودم
همچو زهرا به یاری مولا
کاش در سینه ام فرو ميرفت
میخِ در جای سینه زهرا
*از همان لحظه اول که اومد خونه امیرالمؤمنین به همه ميگفت من کنیز این خونه ام..من کنیز زینبم، کنیز حسنینم،
اعتقاد این مادر براین بود. همیشه بچه را بزرگ ميکرد ميگفت: عباس یادت باشه اگر من کنیز این خانواده ام تو هم غلام حلقه به گوش زینبی، تو غلام زینبی...نباشه یه وقت بهش بگی خواهرآ عباس تو غلام زینبی.. اینارو زینب که نمیدونه هی گوش تیز ميکرد ببینه یه روز بهش میگه خواهر یا نه.. اینا رو ابی عبدالله که نمیدونست ميگفت تو غلام حسینی، نشنوم بهش بگی داداشا..هر موقع میخوای صداش بزنی دست ادب رو سینه ات بگیر"السلام علیک یا سیدی یا مولای" حسین و اینجوری صدا بزن.. چشم مادر.. لحظه آخر که دارند از مدینه میرند ابی عبدالله گفت هر کسی میخواد با زنایی که میمونه در مدینه وداع کنه بره وداع کنه برگرده، قافله حرکت کنه. هر کی رفت سراغ هر کسی که داشت بعضیا میگن ام لیلا نیومد کربلا ..پس علی اکبر دوید تو بغل مادرش حالا هر کی هر کی رفت شروع کرد..خود خانم حضرت زینب رفت پیش عبدالله ابن جعفر عبدالله :حلالم کن بچه هاتم دارم میبرم.. هر کسی میتونست با هر کسی که میخواست وداع کنه ميرفت فقط قمر بنی هاشم اومد بره سمت مادرش ،مادرشو بغل کنه وداع کنه دید ام البنین یه قدم عقب رفت دوباره عباس یه قدم جلو اومد. بغل کنه مادرو ام البنین یه قدم عقب رفت گفت: عباس! دیگه منو بغل نکنی اینجا ها.. مگر مادر ایرادی داره گفت مگه نمیبینی حسین داره نگاه میکنه حسین مادر نداره قربونت برم.. همه ی قافله که رفتند یه پیک اومد کنار قمربنی هاشم آقا جان صبر کن مادرت ام البنین منو فرستاده کارت دارم همه قافله ایستادند، قمر بنی هاشم فرمود: من با مادرم حرفامو زدم یه عمر منو برای این لحظه بزرگ کرده چرا الان داره صدام میزنه بر گردم؟ ابی عبدالله فرمود:عباس تعلل نکن امر امره ام البنینه برو ببین مادرت چی کارت داره..سریع بر گشت سمت مدینه تا از اسب پیاده شد جانم مادر.. گفت: حالا بیا بغلم حالا بغلت میکنم. قربونت برم.. هی دست رو چشاش میکشید دست رو دستاش میکشید.عباسم! اومدی اینجا یه چیز بهت بگم عزیز دلم!داری با حسین میری مادر نکنه بدونِ حسین برگردی.. تمام کربلا این حرفا تو گوش این آقا جان داره میچرخه مادر اینطور به من گفته در لحظه همه جا باید گوش به فرمان برادرم باشم، هی میآمد ميگفت داداش سینه ام داره سنگینی میکنه همه رفتن میدان علی اکبر رفت، قاسم رفت، قربونت برم اگه بذاری دست به قبضه شمشیر ببرم امروز جنگ را برای اینا مشق میکنم.
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـ
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#کربلایی_حسین_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
↜
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ کربلایی حسین طاهری •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
*در همان لحظه صدای العطش خیمه ها بلند شد. دختر ابی عبدالله مشک و بیرون آورد عمو، اصغر داره میمیره..ابی عبدالله یه نگاه کر د میبینی که اول برو برای این بچه ها دو قطره آب بیار بچه ها دارن جون میدن.. بعد برو بجنگ به همه اینا نشون بده داداش من کیه عباس من کیه... بازم لحظه آخر گفت به روی چشمم مولای من! بدون اینکه لحظه ایی فکر کنه قمر بنی هاشم مشک و گرفت رفت سمت علقمه.. با چه امیدی رفت گفت بر گردم رباب را خوشحال میکنم به تک تک بچه ها داره قول میده، عمو بره دست پر بر میگرده خبر شروع کرد تو خیمه ها پیچیدن.. گفتند چی شده؟ گفت یه خبر خوب به ما رسیده بلاخره،عمو رفته آب بیاره.. عمو قول بده قولش رد خور نداره... کیفیت شهادت را نمیگم فقط اینو بگم لحظه ایی که این قافله برگشت مدینه....هر قافله ایی که می آمد تو مدینه یه نفر بشارت میداد جلو جلو ميرفت قافله داره میاد. تا صدا می شنید ام البنین چادر سر ميکرد ميرفت دروازه شهر ،ميگفت فکر میکنم قافله اومد سوال ميکرد قافله حسینه؟ میگفتند نه خانم، خدا امید کسی رو ناامید نکنه بر میگشت خونه.. چقدر تکرار شد این ماجرا برای ام البنین،یه روز اومدن گفتند: خانم بلند شو..قافله اومد اما قافله دار زینبه.. سریع دوید رفت تو دروازه شهر ایستاد با قد رشیدش ميگفت قدو قامت عباس به مادرش رفته بوده ایستاد بشیر اومد. سرت سلامت بی بی،گفت: معطلم نکن بگو چه خبر؟ خانم سرت سلامت، عونتو کشتند کربلا فدای سر حسینم بگو ببینم حسین کجاست؟ از حسینم برام بگو..خانم سرت سلامت جعفرتو کشتند.بشیر معطلم نکن فدای سر حسین فدای یه تار موی حسین..حسین کجاست؟؟ خانم جان عثمانت رو کشتند. با خودش گفت اگر بگم خبر شهادت عباس را دیگه دست از سرم بر میداره خبر شهادت ابی عبدالله را من نمیدم.خانم جان عباستو رو کشتنند علقمه ..میگفت فقط چند لحظه ایی سکوت کرد یه نگاه به من کرد.گفت: میگم بشیر فدای یه تار موی حسینم به من بگو حسین کجاست؟هر چی نگاه میکنم حسینم و نمیبینم حسینم که اومده ؟ دید راهی نداره شروع کرد براش روضه خوندن.. ام البنین! "قتل الحسین و بکربلا ذبح العشان و بنینوا" میگه دیدم این قد رشیده از لحظه ایی که این خبرو شنید تو مدینه با قد و قامت خمیده راه میرفت. شروع کرد به بلند بلند گریه کردن. گذشت چند لحظه آروم شد گفت بشیر بگو ببینم یه سوال ازت دارم من میدونم چه پسری بزرگ کردم شیر مرد منو کسی جرات رو در رو شدن را باهاش نداره. به من بگو عباسم را چطور کشتند؟چه اتفاقی برای عباسم؟ گفت خانم مشک آب و دادیم دستش رفت سمت علقمه دستش را جدا کردن چشمش را با تیر زدن گفت من کاری با اینا ندارم بگو ببینم مشکو برگردوندخیمه یا نه؟گفت: خانم تیر به مشک زدن. گفت: بشیر بگو ببینم کی مشکو دست عباسم داده بود؟ گفت: سکینه خانم دیدم با همین قد داره میره خیمه ها به من بگین سکینه کجاست؟ از این خیمه تو اون خیمه سکینه خانم رو پیدا کرد تا نگاش افتاد. گفت: خانم عباس منو حلال کن.. شنیدم عباسم خیلی خجالت تو رو کشیده*
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...
#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله
#کربلایی_حسین_طاهری
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
هیئت سفیران زینب(س). .mp3
7.08M
#شهادت_امام_هادی_ع🏴
🎤•| #کربلایی_حسین_طاهری|•
خوش به حال سامرایی ها
که الآن تو حرمت هستند
وعده شونه هر سال این موقع
همه پای علمت هستند
یکی نوحه خونه برا زائرا
چه حال قشنگیه تو سامرا
براشون میشه بهترین خاطره
چه خوبه که دورت پر از زائره
میگن که دم حرم موکب ها به پا شده
بازم سامرای تو عین کربلا شده
یا مولانا الدخیل ...
چه تو سامرا چه تو هیئت
نوکرات سیاه پوشیدن
همه رو به حرم ایستادن
همه با ادب سلام میدن
یکی اشک افتاده رو گونه هاش
یه پرچم گذاشته روی شونه هاش
میگه اومدم امشب اینجا آقا
از اینجا پیاده میرم کربلا
من که دارم میگیرم عمری از تو دینمو
از دست خودت میخواهم رزق اربعینمو
یا مولانا الدخیل ...
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#شور_امام_زمان
برا ظهورت دلخوشم آقا به
دعا توی سردابِ حرم سامرا
مشهد و کاظمین نجف و کربلا
برا تو دعا میکنم توی حرم ائمه
آخه بیشتر از هرچیزی ظهورت
بــرام مــهمه
رسیدنت حتمیه
نوری و تابیدن تو حتمیه
فاتح دنیایی و
لحظه ی خندیدن تو حتمیه
ای پسر سامرا
تو کربلا دیدنِ تو حتمیه
یابن الحسن یابن الحسین
****
از بچگی هام آرزومه با یه
حرم بشم همسایه
یا مشهدالرضا یا مثلا نجف
یا اصاً کربلا
یا مثلا باشه خونم یه جایی کنار کعبه
صبح ظهور من هم بیام نزدیک
دیـــوار کـعبه
این رویا حتمیه
اجابت این یه دعا حتمیه
اومدنِ یه آقا
از نسل شیر خدا حتمیه
زیارت اربعین
بریم با مهدی کربلا حتمیه
یابن الحسن یابن الحسین
#شور
#امام_زمان
#کربلایی_حسین_طاهری 1403
.👇
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
هیئت سفیران زینب(س) .mp3
4.82M
#حضرت_موسی_بن_جعفر_ع🏴
🎤•| #کربلایی_حسین_طاهری|•
پدر حضرت سلطانی
نور همیشه در جریانی
پدر امام زاده های ما
صاحب کشور ایرانی
بچه های تو خیر و برکت میدن به ما
حال ما خراب نیست آخه میسازی واسه مون آقا
اون روزایی که آقا کوچیکه سفره ها
حل میشه مشکلاتمون تا میگیم یا امام رضا
سرزمین ما زیر دینته
هر کجا امام زاده هست کاظمینته
هر چی گرفتار و پر درده
دور سر شما میگرده
چی داره سفره های روضه ات
که همه رو نمک گیر کرده
مادرم میگه ما وقتی غرق حاجتیم
اسم موسی بن جعفرو میاریم با چه لذتی
روز خوبمون روزیه که زیارتیم
ما اصلا خونوادگی مدیون خونواده تیم
سایه سار ما مشهد و قمه
این دو تا حرم به والله عشق مردمه
یا ابا الرضا ...
نور تو عالم دلچسبه
دم حسین حسین دلچسبه
بعد زیارت کربلا بری یه کاظمین دلچسبه
این زیارتا کل سرمایه گداست
اون اشکایی که میچکه بال پرواز زائراست
جاده نجف اول راه عاشقاست
معراج رهروان عشق تا کاظمین و کربلاست
این مسیر عشق این مسیر نور
راهیه که هست جاده ظهور
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها