eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.5هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
373 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
61647_1398116134837_478480.mp3
572.5K
▪️نوحه ایام فاطمیه ای گل افسرده ام یار سیلی خورده ام چادرت خاکی شده از غمت آزرده ام پیش چشم مجتبایت بر زمین افتاده ای تا به خانه دست لزرانت به دستش داده ای فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمة... دیدمت در پشت در سینه زخمی بی پسر گشته بودی مضطر و ناله می کردی پدر دست بسته،دلشکسته، بر تو می‌کردم نگاه ذوالفقارم در نیام و سر به زیر و بی سپاه فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمة... در میان بستری ناتوان و لاغری با وصیتهای خود بر دل من آذری صحبت از تابوت خود ای جان جانانم مکن حرفی از مردن مزن زهرا،تو حیرانم مکن فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمة... پیکرت را می برم روی دوش ای دلبرم نیست اما فاطمه رفتن تو باورم شهر بابایت پیمبر دفن تو اما غریب شد مزارت بی نشانه سرنوشت تو عجیب فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمة... رفتی و گشتم غریب داده ام از کف شکیب حیدرت بیچاره شد ذکر من امن یجیب بی تو با اطفال بی مادر چه سازم فاطمه کن دعایم ای همه راز و نیازم فاطمه فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمة... ✍اسماعیل تقوایی
سجاده‌ام معطر، از بوی ربنا بود آنچه شنیده می‌شد، از من فقط "خدا" بود یک عمر آه و نفرین، از این و آن شنیدم تنها به جرم اینکه نفرین من دعا بود دیشب برای مردم، تا صبح گریه کردم ای کاش یک نفر هم، یک دم به فکر ما بود طفلان من به جایِ مردم گرسنه بودند افطار خانه‌ی ما در سفره‌ی شما بود امروز را نبینید این بی حیا لگد زد دیروز پشت این دَر، جمعیت گدا بود من هیچ شکوه‌ای از بیگانگان ندارم آن‌که به حال و روزم خندید آشنا بود من درد مرتضی را با جان خود خریدم در راه عشق باید آماده‌ی بلا بود دستم شکست اما من درد حس نکردم اسم علی دوا بود، ذکر علی شِفا بود رفتم برای مردم حجت تمام کردم: او را که می کشیدید او حجت خدا بود ای کاش می‌شکستند این دست دیگرم را اما به جای این دست، آن دست بسته وا بود با کفش‌های خاکی، در خانه‌ام قدم زد آن خانه‌ای که فرشش، بال فرشته‌ها بود ای کاش ماجرا را حیدر ندیده باشد وقتی سرم به در خورد، فضه! علی کجا بود؟! تازه میان کوچه قلبم به درد آمد حیدر برهنه سر بود، حیدر برهنه پا بود * * تا قبر بردنم را، همسایه هم نفهمید از بسکه مُردن من، چون شمع بی‌صدا بود از بسکه قطره قطره بر پای تو چکیدم تابوت من سبک‌تر حتی ز بوریا بود ای آخرت وفا کن با ما شکسته دل‌ها با ما شکسته دل‌ها، دنیا که بی وفا بود... ✍
شیر درقفس بودوهمسرش افتاد پیش دیدگان علی پیکرش افتاد دوره اش کرده اندیک عده گرگ که ناگه فاطمه، برابرش افتاد همین که شیرخدا رابه ریسمان بستند رسید بر دراین خانه دخترش افتاد برای خاطرحیدرچه درهمت کردند بدانکه شرح تن توبه آخرش افتاد همانکه آتش در زد بدان مقصر بود که همسر توعلی پشت درسرش افتاد خبر رسیده که دست علی شده بسته میان راه،النگوی همسرش افتاد برای کشتن زهرا مغیره آمده بود گمان کنم که تمام بال وپرش افتاد -آرمین غلامی (مجنون) ------------------------------------
آدم است او یا مَلَک ماهیّتش معلوم نیست گرچه مخلوق است نوع خلقتش معلوم نیست حضرت زهراست خود تفسیری از آیات قدر آن شب قدری که حتی ساعتش معلوم نیست مادرش یا دخترش من هرچه دقت می کنم با رسول الله، زهرا نسبتش معلوم نیست در کسا بی فاطمه غیر از علی و بچه هاش رحمة للعالمین هم ساحتش معلوم نیست بعد ابر نیلی سیلی در این شب ها شده مثل آن ماهی که نصف صورتش معلوم نیست فاطمیه مثل دردی تا ظهور منتقم طول درمان دارد اما مدتش معلوم نیست روضه یعنی داستان مادری در اوج خود چون به کوچه می رسد یک قسمتش معلوم نیست گرچه معلوم است دارد می رود مادر ولی حضرت فضه دلیل لکنتش معلوم نیست ضربه وقتی ناگهان شد بی توجه می خورد ضربه وقتی ناگهان شد شدتش معلوم نیست هم که معلوم است او ریحانة الحوراست و هم که وقت خشم سیلی قدرتش معلوم نیست اینکه قبر علت خلقت چرا مخفی شده درمیان اهل معنا علتش معلوم نیست یادم آمد موقع سجده به مهر کربلا فاطمه در هیچ مهری تربتش معلوم نیست
311.3K
. از لاله زار توحید آتش زبانه می زد گل گشته بود پرپر، بلبل ترانه می زد در گلشن ولایت، یک نوشکفته گل بود گر می گذاشت گلچین، آن گل جوانه می زد من ایستاده بودم دیدم که مادرم را دشمن گهی به کوچه، گاهی به خانه می زد گاهی به پشت و پهلو گاهی به دست و بازو گاهی به چشم و صورت گاهی به شانه می زد گردیده بود قنفذ هم دست با مغیره او با غلاف شمشیر این تازیانه می زد وقتی که باغ می سوخت، صیاد بی مروت مرغ شکسته پر را در آشیانه می زد با چشم خویش دیدم جان دادن پدر را از ناله ای که مادر در آستانه می زد این روزها که می دید موی مرا پریشان با اشک دیده می شست با دست، شانه می زد هنگام شرح این غم، از قلب زار (میثم) مانند خانه ی ما آتش زبانه می زد استاد حاج ✍ ............. . علیهاالسلام بیمارت ای علی‌جان، جز نیمه‌جان ندارد میلی به زنده ماندن، در این جهان ندارد غم چون نسیم پاییز برگ و بر مرا ریخت این لالۀ بهاران غیر از خزان ندارد... خواهم که اشک غربت از چهره‌ات بگیرم شرمنده‌ام که دیگر دستم توان ندارد بگذار کس نداند در پشتِ در چه بگذشت من لب نمی‌گشایم، محسن زبان ندارد هر کس سراغم آمد با او بگو که زهرا قدرش عیان نگردید، قبرش نشان ندارد شهری که در امان‌اند حتی یهود در آن در بین خانۀ خود، زهرا امان ندارد!... 📝حاج ✍ .
311.3K
. از لاله زار توحید آتش زبانه می زد گل گشته بود پرپر، بلبل ترانه می زد در گلشن ولایت، یک نوشکفته گل بود گر می گذاشت گلچین، آن گل جوانه می زد من ایستاده بودم دیدم که مادرم را دشمن گهی به کوچه، گاهی به خانه می زد گاهی به پشت و پهلو گاهی به دست و بازو گاهی به چشم و صورت گاهی به شانه می زد گردیده بود قنفذ هم دست با مغیره او با غلاف شمشیر این تازیانه می زد وقتی که باغ می سوخت، صیاد بی مروت مرغ شکسته پر را در آشیانه می زد با چشم خویش دیدم جان دادن پدر را از ناله ای که مادر در آستانه می زد این روزها که می دید موی مرا پریشان با اشک دیده می شست با دست، شانه می زد هنگام شرح این غم، از قلب زار (میثم) مانند خانه ی ما آتش زبانه می زد استاد حاج ✍ ............. . علیهاالسلام بیمارت ای علی‌جان، جز نیمه‌جان ندارد میلی به زنده ماندن، در این جهان ندارد غم چون نسیم پاییز برگ و بر مرا ریخت این لالۀ بهاران غیر از خزان ندارد... خواهم که اشک غربت از چهره‌ات بگیرم شرمنده‌ام که دیگر دستم توان ندارد بگذار کس نداند در پشتِ در چه بگذشت من لب نمی‌گشایم، محسن زبان ندارد هر کس سراغم آمد با او بگو که زهرا قدرش عیان نگردید، قبرش نشان ندارد شهری که در امان‌اند حتی یهود در آن در بین خانۀ خود، زهرا امان ندارد!... 📝حاج ✍ .
آدم است او یا مَلَک ماهیّتش معلوم نیست گرچه مخلوق است نوع خلقتش معلوم نیست حضرت زهراست خود تفسیری از آیات قدر آن شب قدری که حتی ساعتش معلوم نیست مادرش یا دخترش من هرچه دقت می کنم با رسول الله، زهرا نسبتش معلوم نیست در کسا بی فاطمه غیر از علی و بچه هاش رحمة للعالمین هم ساحتش معلوم نیست بعد ابر نیلی سیلی در این شب ها شده مثل آن ماهی که نصف صورتش معلوم نیست فاطمیه مثل دردی تا ظهور منتقم طول درمان دارد اما مدتش معلوم نیست روضه یعنی داستان مادری در اوج خود چون به کوچه می رسد یک قسمتش معلوم نیست گرچه معلوم است دارد می رود مادر ولی حضرت فضه دلیل لکنتش معلوم نیست ضربه وقتی ناگهان شد بی توجه می خورد ضربه وقتی ناگهان شد شدتش معلوم نیست هم که معلوم است او ریحانة الحوراست و هم که وقت خشم سیلی قدرتش معلوم نیست اینکه قبر علت خلقت چرا مخفی شده درمیان اهل معنا علتش معلوم نیست یادم آمد موقع سجده به مهر کربلا فاطمه در هیچ مهری تربتش معلوم نیست
🏴 هر شبِ بی مادری شام غریبان می شود طفل بی مادر همیشه زود گریان می شود 😭😭😭 اشک و آه و ناله و سوز جگر سهمیه و خونِ دل روزیِ بسیارِ یتیمان می شود طفل نازک دل کجا و... مُردن مادر کجا ؟! کوه اگر باشد از این غم زود ویران می شود خاطرات دود و آتش زنده می گردد اگر ؛ لحظه هایِ جانگدازِ پُختن نان می شود هر زمان یک آشنایی خانه را در می زند بیشتر در بچه ها زینب هَراسان می شود هر کسی با خاطراتی اشک می ریزد ولی؛ در دل کوچه حَسن خیلی پریشان می شود یک سفارش کرده مادر،گفته که هر نیمه شب یادتان باشد"حسین"در خواب عطشان می شود دوخته یک پیرُهَن بهر حسین و گفته که: این پسر در کربلا یک روز عریان می شود گفته که زینب ببوسد حَنجرش وقت وِداع گفته این حنجر به تیغ شِمر مهمان می شود نام مادر، یاد مادر، بوی مادر، اشکِ غم... طفل بی مادر همیشه زود گریان می شود (دلسوخته) 🖤 🔷️اشعار
سُخن از درد درون و جگرِ سوخته است سُخن از آتش سوزان و درِ سوخته است ناله ی فاطمه را فِضّه به فریاد برس... سُخن از صورت و از مویِ سَرِ سوخته است لگدی زد به در و سینه به در دوخته شد سُخن از چادر و از یک کمرِ سوخته است به روی خاک صدا زد مَددی یا اَبتاه... سُخن از غُنچه گُل و یک ثَمر سوخته است چه بگویم! به که گویم؟ که چه آمد به سَرش سَخن از طفل شهید و مادرِ سوخته است! (دلسوخته) 🖤 🔷️اشعار