eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
356 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
◾️ مَهلاً مَهلا ... یَابنَ الزّهرا ... نقل کرده‌اند: وقتی‌که سیدالشهداء علیه‌السلام برای وداع به خیمه‌ها آمده و با مخدّرات وداع نموده و خواستند تا از خیمه خارج شوند، زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها به دنبال آن حضرت‌ رفته و خود را به دامان آن حضرت انداخته و فریاد برآوردند: مَهلاً یا أخي! تَوقّفْ حَتّی أُزَودُّ مِنْ نَظَري؛ فَهٰذا وِداعٌ بَتَل؛ لا تَلاقي بَعده! ▪️کمی آرام‌تر ای برادرم! بایست تا با نگاهم از تو، توشه بردارم. چرا که این وداعی است که دیگر ملاقاتی بعد از آن، نخواهد بود. 📚مخزن البکاء ص۶۵۴ 📚مهیج الاحزان ص۵۲۵ 📚بحرالمصائب ج۵ ص۳۵
◾️ سیدالشهداء علیه‌السلام چند جای آن پیراهن کهنه را هم، پاره پاره کرد تا دیگر کسی طمع در آن نکند، امّا... در نقل‌ها آمده است: ... سیدالشهداء علیه‌السلام برای وداع به خیمه زن‌ها آمد و خطاب به زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها فرمود: آتینی بِثَوبٍ عَتیقٍ لا یُرغَبُ فیهِ أحدٌ مِنَ القومِ أجعَلُه تَحتَ ثیابی لِئَلّا أُجَرَّدُ مِنه بَعد قتلی، ▪️ای خواهرم! یک پیراهن کهنه‌ای را برایم بیاور تا کسی از لشکر، طمع در آن نکند؛ می‌خواهم آن را زیر لباس‌هایم بپوشم تا بعد از کشته‌شدنم، عریان نمانم. با این جمله آن حضرت ، صدای گریه و ناله زن‌ها بلند شد؛ زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها لباسی را برای آن حضرت آورد. فَخَرقَهُ و مَزَّقَهُ مِن أطرافِهِ و جَعَلَهُ تَحتَ ثِیابِه ▪️سیدالشهداء علیه‌السلام آن پیراهن را گرفت و چند جای آن را پاره پاره کرد و آن را زیر لباس‌هایش پوشید. آن حضرت یک شلوار نو هم داشت که چند جای آن را نیز پاره پاره کرد ، تا دیگر کسی طمع در آن نکند. فَلمّا قُتلَ عَمدَ إلیه رَجلٌ فَسَلبَهما مِنه و تَرَکه عُریانًا بالعَراء مُجرّداً عَلَی الرَّمضٰاء فَشَلّتْ یَداهُ فی الحٰال ▪️اما وقتی که به شهادت رسید، نانجیبی پیش آمد و هم آن لباس کهنه و هم آن شلوار را به غارت برد و سیدالشهداء علیه‌السلام را عریان بر روی ریگ و رمل بیابان رها کرد؛ وقتی‌که آن نانجیب، پیراهن را به غارت برد، در همان حال، دستش شَل شد و از کار افتاد. 📚المنتخب،ص۴۱۱
🩸جز بوسه بر رکاب همایون ذوالجناح / عقلم به هیچ جای دگر قَد نمی‌دهد ... صاحب انوار الشهاده می‌نویسد: 🥀 وداع دهم با ذوالجناح است. چنانچه در روایت آمده است: در دفعۀ آخر که آن مظلوم بر آن سوار شد فرمود:ای‌ذوالجناح، مرا حلال کن؛ چرا که امروز در این صحرا تشنه و گرسنه بودی! این دفعۀ آخر است که بر تو سوار شده‌ام. 🥀 آن اسب چون این را شنید سر خود را بلند کرد و نگاهی به صورت مبارک امام علیه‌السلام کرد و اشک از چشم او جاری گشت. حضرت علیه‌السلام دانست که مطلبی دارد. فرمود: چه حاجت داری؟ به قدرت کاملۀ خدا قفل از دهان آن حیوان برداشته شد[همچنانکه هدهد با سلیمان نبیّ علیه‌السلام تکلم کرد] 🥀 ذوالجناح عرض کرد: ای آقا! من در دنیا اسبِ سواری شما بودم و از شما التماس دارم که در روز قیامت هم اسب سواری شما باشم. حضرت علیه‌السلام دست بر سر و صورت او مالید و فرمود: 📋 دل خوش دار که چون وارد محشر شوم بر مَرکبی دیگر سوار نشوم مگر بر تو. اما من هم به تو سفارشی دارم که چون کشته شوم کسی را ندارم که خبر شهادتم را به اهل حرم برساند. ای اسب من! تو خبر شهادت مرا به خواهرم زینب علیها‌السلام و دخترم سکینه علیها‌السلام برسان». 📚 انوار الشهادة، یزدی،ص۱۷۴. ✍کاش بودم من فدای ذوالجناح یا غبار زیر پای ذوالجناح نزد حق دارد مقامی بس عظیم راکب دیْر آشنای ذو الجناح مانده کلّ آدمیت در شگفت از شعور و از وفای ذو الجناح قرب اشک مرکب خون خدا کس نداند جز خدای ذوالجناح اشک عاشورائیان مخلوط شد با غم حزن و بکای ذو الجناح.