.
.
《ذیحجّه شد تمام و...》
#محرم
#هلال_محرم
بر آسمان، هلال محرّم چه دیدنی است!
یک خنجر و دل همه عالم چه دیدنی است!
مه در محاق خیمه زده، مهر در شفق
افلاکیان به هیأت ماتم چه دیدنی است!
انجم به روضهخوانی عیّوق تشنهاند
زهره شده است مشتری غم، چه دیدنی است!
چون نوح، هود و صالح و آدم به نوحهاند
این حلقه را نگینی خاتم چه دیدنی است!
در سیل اشک، یونس و یوسف به موج آه
این قعر چاه و آن به دل یم چه دیدنی است!
شور نوای موسی عمران شنیدنی
شال عزای عیسی مریم چه دیدنی است!
سرخ است دیدگان سیاه و سفید خلق
یکرنگی سلالهی آدم چه دیدنی است!
با #محتشم، بیا و بخوان شعر #مقبلش
«باز این چه شورش است» به عالم؟ چه دیدنی است!!
ذیحجّه شد تمام و نشد حجّ وی تمام
اتمام حجّ او به محرّم چه دیدنی است!!
میدان جنگ، مروه؛ خیام حرم، صفا
خود کعبه و شریعه چو زمزم چه دیدنی است!!
بر جنّت رضایت او دست یافت حُرّ
بگْذشتن از بهشت و جهنّم چه دیدنی است!!
#طلیعه_محرم
#هلال_محرم
#جواد_هاشمی_تربت
(به نیابت #محتشم و #مقبل برای امر فرج، صلوات)
................
#پیشواز_محرم
یازده ماه از خدا این روزها را خواستم
دیدۀ تر خواستم حال بکا را خواستم
اذن دق الباب این خانه برای ما بس است
استجابت پیشکش فیض دعا را خواستم
یازده ما هست می خواهم که سلطانی کنم
پشت این در ماندن و دست گدا را خواستم
قول دادم این محرم معصیت کمتر کنم
همت توبه به درگاه خدا را خواستم
از علی موسی الرضا رزق لباس مشکیه
دستباف حضرت خیرالنسا را خواستم
هر محرم زیر دین صلح آقاییم ما
یا امام مجتبی اشفع لنا را خواستم
کربلایی نیستم اما تو شاهد باش که
هردعایی کردم اول کربلا را خواستم
شصت شب از صبح تا شب نوکری در روضه ها
طعنه خوردن،سوختن پای شما را خواستم
گرچه ناقابلتر از این حرف ها هستم ولی
یک زیارت اربعین پایین پا را خواستم
از نجف تا کربلا پای پیاده دست جمع
روضه خواندن بین این صحن و سرا را خواستم
اهل عالم دارد از ره ماه ماتم میرسد
هیئتی ها یاعلی! دارد محرم میرسد
https://eitaa.com/eetazeinab
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری
.
#قسمت_پایانی#روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده #شب_دهم_محرم۱۴۰۳به نفسِ سیدمجید بنی فاطمه
●━━━━━━───────
«بسم الله الرحمن الرحیم باذن الله و باذن رسول الله و باذن امیرالمؤمنین و باذن فاطمه الزهرا..»
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
*تا رسید به "سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است"، پیغمبر گریه کرد فرمود: یه پله بالاتر برو، بهش مقام داد، دوباره اومد بالاتر، شروع کرد خوندن.*
کشتی شکست خورده ی طوفان کربلا
در خاک و خون تپیده به میدان کربلا
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید
خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
*همه گریه کردن، پیغمبر گریه کرد، گفتن آقا میگه باز هم بالاتر برو، رفت پله ی آخر ایستاد، شروع کرد خوندن..*
این کشته ی فتاده به هامون حسین توست
این صید دست و پا زده در خون حسین توست
* یه وقت دیدن ناله ی پیغمبر بلند شد فرمود: دیگه بسه، از منبر پایین اومد، پیغمبر عبای خودشو رو دوش محتشم انداخت، دل مُقبل شکست، هرچی منتظر شد دید خبری نیست، اومد بره به خودش میگفت: پیغمبر محتشم رو صدا زد براش روضه خوند من هم چند خط شعر داشتم، یه وقت دلت گرفت همین کار رو بکن ها، با حضرت زهرا حرف بزن، یه مرتبه گفتم مُقبل کاشانی کیه؟ گفتم منم، گفت برگرد صدیقه ی طاهره فرموده به مقبل بگید بیاد برا حسینم شعر بخونه، پیغمبر پله پله محتشم رو فرستاد بالا، اما مادر اینه ها، فرمود برو بالا، رفت بالای منبر ایستاد..*
روایت است که چون تنگ شد بر او میدان
فتاد از حرکت ذوالجناح از جولان
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سیدالشهدا بر جدال طاقت داشت
بلندمرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
*یه وقت گفتن #مقبل بس کن بخدا فاطمه ی زهرا غش کرد، آی روضه ای ها اگه شب عاشورا نبود اشاره نمیکردم، آی مردم مواظب باشید خوب بشنوید، کِی خوب میشنوی؟ که حلال بخوری، حلال ببینی، الهی من بمیرم، هرچی گفت من نوه ی پیغمبرم، روضه بگم؟ ابی عبدالله عزیزاش رو کشتن، لب تشنه، زن و بچه نگران، همچین که حضرت داره حرف میزنه، یه وقت دیدن یه ملعونی خم شد، یه سنگی رو برداشت، پرت کرد، خورد به پیشونی آقا، خون صورتو گرفت. تاریخ میگه دامن عربی رو بالا زد، خواست خون ها رو از جلوی چشمش پاک کنه، یه مرتبه دیدن حرمله نشست، یه تیر به سینه ی حسین زد، هر چه کرد تیر از جلو درنیومد، عاقبت تیر رو از پشت سر درآورد، با صورت افتاد تو گودال، یه چیزی بگم غیرتیا داد بزنن، الان میگی زن و بچه ام بیرونن امنیت دارن، یه چیزی میشه میگی حواست به زن و بچه ام باشه، اما حسین افتاد دیدن نیزه رو زمین زد، یعنی تا زنده ام به خیمه ها حمله نکنید..*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#شب_دهم_محرم
#شب_عاشورا
#سید_مجید_بنی_فاطمه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#قسمت_پایانی#روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده #شب_دهم_محرم۱۴۰۳به نفسِ سیدمجید بنی فاطمه
●━━━━━━───────
«بسم الله الرحمن الرحیم باذن الله و باذن رسول الله و باذن امیرالمؤمنین و باذن فاطمه الزهرا..»
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
*تا رسید به "سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است"، پیغمبر گریه کرد فرمود: یه پله بالاتر برو، بهش مقام داد، دوباره اومد بالاتر، شروع کرد خوندن.*
کشتی شکست خورده ی طوفان کربلا
در خاک و خون تپیده به میدان کربلا
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید
خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
*همه گریه کردن، پیغمبر گریه کرد، گفتن آقا میگه باز هم بالاتر برو، رفت پله ی آخر ایستاد، شروع کرد خوندن..*
این کشته ی فتاده به هامون حسین توست
این صید دست و پا زده در خون حسین توست
* یه وقت دیدن ناله ی پیغمبر بلند شد فرمود: دیگه بسه، از منبر پایین اومد، پیغمبر عبای خودشو رو دوش محتشم انداخت، دل مُقبل شکست، هرچی منتظر شد دید خبری نیست، اومد بره به خودش میگفت: پیغمبر محتشم رو صدا زد براش روضه خوند من هم چند خط شعر داشتم، یه وقت دلت گرفت همین کار رو بکن ها، با حضرت زهرا حرف بزن، یه مرتبه گفتم مُقبل کاشانی کیه؟ گفتم منم، گفت برگرد صدیقه ی طاهره فرموده به مقبل بگید بیاد برا حسینم شعر بخونه، پیغمبر پله پله محتشم رو فرستاد بالا، اما مادر اینه ها، فرمود برو بالا، رفت بالای منبر ایستاد..*
روایت است که چون تنگ شد بر او میدان
فتاد از حرکت ذوالجناح از جولان
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سیدالشهدا بر جدال طاقت داشت
بلندمرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
*یه وقت گفتن #مقبل بس کن بخدا فاطمه ی زهرا غش کرد، آی روضه ای ها اگه شب عاشورا نبود اشاره نمیکردم، آی مردم مواظب باشید خوب بشنوید، کِی خوب میشنوی؟ که حلال بخوری، حلال ببینی، الهی من بمیرم، هرچی گفت من نوه ی پیغمبرم، روضه بگم؟ ابی عبدالله عزیزاش رو کشتن، لب تشنه، زن و بچه نگران، همچین که حضرت داره حرف میزنه، یه وقت دیدن یه ملعونی خم شد، یه سنگی رو برداشت، پرت کرد، خورد به پیشونی آقا، خون صورتو گرفت. تاریخ میگه دامن عربی رو بالا زد، خواست خون ها رو از جلوی چشمش پاک کنه، یه مرتبه دیدن حرمله نشست، یه تیر به سینه ی حسین زد، هر چه کرد تیر از جلو درنیومد، عاقبت تیر رو از پشت سر درآورد، با صورت افتاد تو گودال، یه چیزی بگم غیرتیا داد بزنن، الان میگی زن و بچه ام بیرونن امنیت دارن، یه چیزی میشه میگی حواست به زن و بچه ام باشه، اما حسین افتاد دیدن نیزه رو زمین زد، یعنی تا زنده ام به خیمه ها حمله نکنید..*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#شب_دهم_محرم
#شب_عاشورا
#سید_مجید_بنی_فاطمه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها