eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
356 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
. سلام الله علیها ✍ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ از روضه ی بشیر تا با خبر شدم بشکسته بودم و بشکسته تر شدم دنیا به حال من خون گریه میکند هم بی حسین شدم هم بی پسر شدم ۲ جسم عزیزان مرا در خون کشیدند گلهای یاسم را همه از ساقه چیدند دست علمدار مرا از تن بریدند خیلی حزینم - ام البنینم ۲ از سر شب تا صبح / گریه شده کارم این غم دل آشوب / می دهد آزارم "من امّ بی بنینم - ام البنینم" ‌۳ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ خیلی دلم شکست، از دیدن رباب اشک دو دیده اش، من را کند عذاب بغض سکینه را، دیدم به چشم خود میسوزم از غمِ، طفل نخورده آب ۲ گفتند شرمنده شده ساقی طفلان گفتند مشک آب او شد تیرُ باران طفل رباب از تشنگی گردیده بی جان با غم عجینم - ام البنینم ۲ دار و ندارم را / نذر حسین کردم روضه گرفتم با / این دل پر دردم "من امّ بی بنینم - ام البنینم" ‌۳ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ باور نمیکنم، این زینب من است باور نمیکنم، پیشانیش شکست آتش به جان زند، قد خمیده اش بند دلم‌ از این، درد و بلا گسست ۲ گفتند رفته زینبم راه اسارت گفتند که دارایی او رفته غارت ای وای من ای وای من از این جسارت زار و غمینم - ام البنینم ۲ وِیلی عَلی شِبلی / ناله ی جان سوزم گریه به عباسم / روضه ی هر روزم "من امّ بی بنینم - ام البنینم" ‌۳ . 👇
. اینکه میگن ابالفضل قول داده آب بیاره و ، اما نشد درسته ؟ اینکه میگن ابالفضل تشنه رسید لب فرات ، آبی نخورد درسته ؟ نه باورم نمیشه  که ، پهلوونم خورده  زمین میگن که پاشیده سرش ، با یه عمود آهنین نه باورم نمیشه که ، دستاش بریده باشه و تصورش سخته برام ، چشماش دریده باشه و اینکه میگن تو میدون شش ماهه رو رو دستای ، بابا زدن درسته ؟ اینکه میگن تو میدون اصغرو با سه شعبه ی ، اسبا زدن درسته ؟ نه باورم نمیشه که ، حرمله خنده سر میداد الهی این غم حسین ،  به سر کافرم نیاد نه باورم نمیشه که ، افتاد سر اصغر زمین سرش به نیزه بسته بود ، آخ بمیره ام البنین اینکه میگن تو گودال تن حسین شده لگد ، با اسباشون درسته ؟ اینکه میگن تو گودال از خولی و  سنان و شمر ، یا ساربون درسته ؟ نه باورم نمیشه که ، قرآن بشه ورق ورق سرش تو خورجین و تنور ، یا روی نی یا تو طبق نه باورم نمیشه که ، برهنه مونده پیکرش بالای پیکرش زدن ، سیلی به روی دخترش اینکه میگن  رقیه صورت کبود و موسپید ، شکسته بود درسته ؟ اینکه میگن سکینه تو مجلس حرومیا ، نشسته بود درسته ؟ نه باورم نمیشه که ، زینب اسیری رفته و ... یا اسم خانومو کسی ، تو حال مستی گفته و ... نه باورم نمیشه که ، رباب کجا و بزم می سر همه زخمی شده ، بسکه زدن با کعب نی ✍ .👇
. داره می کشم لحظه آخری یه بغضی که می گیره راه نفس خدا نگذره از همون تیری که عصای سر پیریمو زد شکست نمونده دیگه بعد کرببلا انیسی به جز گریه زاری برام از عباس خوش قامتم موند فقط یه دونه سپر یادگاری برام اباالفضل خوش قد و بالای من بمیره برا دستت ام البنین شنیدم که از پشت عمودت زدن شنیدم که خوردی با صورت زمین کجایی اباالفضل-اباالفضل کجایی سر پیری واسم-نمونده عصایی شده کار من بیقراری فقط همش تو بقیع روضه خونم برات می گن اینقدر بی هوا زد که رفت سه شعبه تا آخر نشست تو‌ چشات می گن تا تو بودی توی خیمه ها حسین غریبم قدش تا نشد کسی سمت خیمه قدم برنداشت تا بودی یه گوشواره هم وا نشد می گن تا که رفتی همه اومدن یکی داد می زد می برم معجرو یکی اونجا دنبال گوشواره بود یکی دیگه برداشتش انگشترو کجایی اباالفضل-اباالفضل کجایی سر پیری واسم-نمونده عصایی می گن با تموم توون اومدی می گن خیلی سعی کردی اما نشد به دندون گرفتی تو مشکُ گلم می خواستی که برگردی اما نشد دیدی که چه جور آبرومونو برد جلو فاطمه اخر اون مشک آب می شینم با گریه می گم روبروش بیا بگذر از بچه من رباب رباب این روزا صورتش سوختهُ نمی یاد اصن توی سایه دیگه تکون می ده هی دستای خالیشو می شینه یه گوشه با گریه می گه کجایی علی جون-علی جون کجایی دارم واسه تو-می خونم لالایی ✍ .👇
. ‍ 🏴 وفات حضرت فاطمه ام البنین سلام الله علیها 🏴بند اول آشفته حالم،با غم غمینم،ام البنینم،ام البنینم دنیای دردم،زار و حزینم،ام البنینم،که بی بنینم یه روزی من پسر داشتم توی باغم ثمر داشتم چهار تا تاج سر داشتم عصای دست من بودن همه ی هست من بودن دل خوش بودم پسر داشتم شنیدم که سراشون به نامردی جدا شد جسمشون قطعه قطعه سرا رو نیزه ها شد (آه و واویلتا وای) 🏴بند دوم افتادم از پا،نقش زمینم،ام البنینم،ام البنینم با غصه حالا،من همنشینم،ام البنینم،که بی بنینم یه روزی نور عین داشتم خوشی داشتم حسین داشتم همه دارو ندارم بود یه روزی من قمر داشتم دلم خوش بود پسر داشتم ماه شبهای تارم بود شنیدم بعد عباس حسینم بی پناه شد دیگه قدش دوتا و بی یار و بی سپاه شد (آه و واویلتا وای) 🏴بند سوم سقای لشکر،ای آخرین یار،پاشو علمدار،پاشو علمدار بعد تو میشه،کار حسین زار،پاشو علمدار،پاشو علمدار پاشو نور نگاهه من پاشو پشت و پناهه من پاشو سرلشکرم عباس کمرم رو شکستی تو راه چارم رو بستی تو اومده مادرم عباس چرا فرقت شکسته کی دستاتو بریده پاشو دشمن به خیمه دیگه لشکر کشیده (آه و واویلتا وای) 🎤 کربلایی ✍️کربلایی امیرحسین سلطانی .👇
بسمه تعالی‌ج! سیزدهم جمادی الثانی، سالروز وفات بانو ام البنین رامحضر همه پیروان راه نورانی اهلبیت علیهم السلام تسلیت عرض می کنم. زندگینامه حضرت ام البنین سلام الله علیها: فاطمه بنت حِزام مشهور به اُمّ البَنین، از همسران امام علی ع، و مادر بزر گوار حضرت عباس، عبدالله، جعفر و عثمان است که هر چهار تن در روز عاشورا به شهادت رسیدند، از آنجا که او مادرچهارپسر بود، به‌ ام البنین مشهور شد. بعضی نقل‌ها آمده هنگامی که وی به خانه حضرت علی ع می‌رود از ایشان تقاضا می‌کند که فاطمه خطابش نکند تا فرزندان زهرا به یاد مادرشان نیافتند، اما این مطلب در هیچ سند معتبر یا غیرمعتبری پیدا نشده‌است. پدرام البنین‌ ابوالمجْل‌ حزّام‌ بن‌ خالد، از قبیله بنی‌ کلاب، و برخی ازعلمای معاصر نام مادرش‌ را ثمامه‌ دختر سهیل‌ بن‌ عامر بن‌ مالک ‌ذکر کرده‌اند، درمورد تاریخ ولادت حضرت ام‏ البنین س اطلاعی در دست نیست و تاریخ‌نگاران سال ولادت او را ثبت نکرده‌اند. حضرت امّ البنین، مادر حضرت اباالفضل عباس ع بود که پس از شهادت حضرت فاطمه س به همسرى حضرت على ع در آمد، نامش فاطمه بنت حزام بود، زنى بود با شرافت، از خانواده‌ى ریشه‌دار و دلاور، و نسبت به فرزندان حضرت زهرا نیز بسیار مهربان بود، ثمره ازدواج حضرت على ع با او چهار پسر بود، به نام‌هاى: عباس، جعفر، عبد اللّه و عثمان، که هر چهار فرزندش روز عاشورا در رکاب سید الشهدا ع به شهادت رسیدند. امّ البنین، پس از شهادت فرزندانش، همه روزه به بقیع می‌رفت و به یاد فرزندان شهیدش مرثیه‌های بسیار سوزناکی می‌خواند، و مردم مدینه نیز به ندبه و نوحه‌ی او گوش فرا می‌دادند، تا جایی که مروان بن حکم – این دشمن اهل بیت- نیز همواره به نوحه‌خوانی او حاضر شده و می‌گریست. وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها: حضرت ام البنین س در مدینه از دنیا رفت و درقبرستان بقیع به خاک سپرده شد، اما به سال و چگونگی وفات ایشان، در منابع دسته اول و معتبر روایی و تاریخی پرداخته نشده است، البته برخی متأخران، سال وفات وی را روز سیزدهم جمادی الثانی سال ۶۴ هجری قمری نوشته‌اند، اما با توجه به این‌که منابع مورد استنادی برای این تاریخ ذکر نشده‌، نمی توان زردّ و یاتأییدکرد. شحصیت حضرت ام البنین سلام الله علیها: عالمان شیعه شجاعت، فصاحت و علاقه‌ ام البنین به اهل بیت به‌ویژه امام حسین ع را، ستوده و از او به نیکی و بزرگی یاد کرده‌اند، به گفته شهید ثانی و مقرم ام البنین نسبت به خاندان پیامبر، محبت شدیدی داشت و خود را وقف خدمت به آنان کرده بود. اهل بیت نیز برای او احترام ویژه قائل بودند، و در روزهای عید نزد او می‌رفتند، باقر شریف قرشی نیز گفته است در تاریخ زنی همچون ام البنین دیده نشده که نسبت به فرزندان هووی خود محبتی خالصانه ورزد و آنان را بر فرزندان خویش مقدم بدارد. سید محمود حسینی شاهرودی متوفی ۱۳۹۴ق از مراجع تقلید شیعه و ازشاگردان میرزای نائینی و آقا ضیاء عراقی گفته است، من در مشکلات، برای ام البنین صد مرتبه صلوات می‌فرستم و حاجت می‌گیرم. برخی گزارش‌ کرده‌اند که‌ ام البنین در میان زنان شیعه جایگاه ویژه‌ی دارد، بسیاری ازبانوان برای برآورده شدن حاجات خود، و همچنین برای بالا بردن نیروی شکیبایی و تحمل مصائب، به او متوسل شده و سفره‌ های نذری به نام او برگزار می‌کنند. همچنین در برخی از مناطق شیعی سفره‌هایی با نام "سفره مادر حضرت ابوالفضل" یا "سفره‌ ام البنین" مرسوم است. منبع: ویکی شیعه؛ پرسمان. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم.
الهی به امید تو: 🩸 حضرت امّ‌البنین سلام‌الله‌علیها را - طبق برخی از نقل‌ها - به شهادت رساندند ... در برخی از نقل‌ها آمده است حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها با فصاحت و بلاغتی که داشت در مقام افشاگری از ظلم و تعدّی بنی‌امیه بر آمد و با اشعار جانسوز و بلیغ و عزاداری‌های مستمر ، مردم را متوجه ظلم و بی‌لیاقتی حُکّام وقت می‌نمود. 👈 لذا آن بانو را با عسل زهرآگین مسموم و به شهادت رساندند. ▪️چنانکه مورّخ نامی حاج شیخ علی فلسفی در کتاب «زنان نابغه» و جناب عبد‌العظیم بحرانی در کتاب «ام البنین» نگاشته‌اند که بنی امیه، حضرت ام‌البنین سلام‌الله‌علیها را مسموم و به قتل رساندند. ▪️در کتاب «اختیارات» از «اعمش» نقل شده است که می‌گوید: روز سیزدهم جمادی الثانی که مصادف با روز جمعه بود، نزد امام زین العابدین علیه ‌لسلام بودم که ناگهان جناب «فَضْل بن عباس علیهماالسلام» وارد شد و در حالی که گریه می‌کرد، گفت: جده‌ام حضرت ام البنين سلام‌الله‌علیها از دنیا رفت. 📚الدرجات الرفیعة فی وقایع الشیعة، صفحه ۸۵ ✍دل من خسته ز غم‌هاست…کجایی عباس مادرت بی کس و تنهاست…کجایی عباس مثل هر روز در این خانه دوباره پسرم روضه‌ی شرم تو برپاست…کجایی عباس مثل هر روز منم فاتحه خوانت، مادر دلم از داغ تو غوغاست…کجایی عباس سائلت آمده تا خرجیِ سالش گیرد نا امید از همه دنیاست…کجایی عباس کاش امروز سرم بر روی زانوی تو بود مادرت بی‌کس و تنهاست…کجایی عباس من شنیدم که شده «فرق» تو مثل پدرت چشمم از داغ تو دریاست…کجایی عباس من شنیدم روی تل زینب کبری گفته شمر بالا سر آقاست…کجایی عباس واشده روی همه، در سرِ این ها فکرِ غارت خیمه‌ی زن‌هاست…کجایی عباس 🩸مجلس عزای حضرت زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها و امّ‌البنین علیهاالسلام در مدینه ... در نقلی آمده است: وقنی که قافله بازماندگان عاشورا به مدینه بازگشت، زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها فرمود: 📋 لا أُريدُ أَحَداً يَدخلُ عَلَيَّ إِلَّا مَن فُقِدَتْ لَها عزيزاً في كربلاء ▪️قصد ملاقات با کسی را ندارم مگر کسی که عزیزی در کربلا از دست داده است. 🥀 یک روز که آن حضرت در منزل نشسته بود، درب خانه آن حضرت را کوبیدند. کنیزکی پشت در آمد و گفت: شما که هستید؟ صدا آمد: 📋قولي لِسيّدتِكِ زينب عليهاالسلام إنّي شَريكتُها في هٰذا الْعَزاءِ، و اُريدُ أن أدخُلَ عَلَيْها و أُساعِدَها فإنّي مِثلُها في المُصابِ ▪️به سروَر خود زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها بگو: من شریک او در این مصیبت هستم و آمده‌ام تا او را در عزاداری بر حسین علیه‌السلام یاری کنم. 🥀 وقتی که آن کنیزک، این خبر را برای زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها آورد، آن حضرت فرمود: «به گمانم که ام‌البنین علیهاالسلام است.» آن کنیزک مجددا رفت و پرسید: اسم شما چیست؟ 🥀 آن بانو فرمود: من ام‌البنین «علیهاالسلام» هستم. کنیز در را به روی او گشود. وقتی که ام البنین علیهاالسلام داخل شد، جلو آمد و زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها را در آغوش گرفت و گریست. زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها به او فرمود: 📋 عَظَّمَ اللّهُ لَكِ الْأجرَ في أولادِكِ الْأربَعَةِ ▪️خدا اجر تو را بزرگ بدارد در مصيبت چهار فرزندت. 🥀 و حضرت ام‌البنین علیهاالسلام اینگونه جواب داد: وأنتِ عَظَّمَ اللّه لكِ الأجرَ في الحسين عليه‌السلام ▪️خدا اجر شما را در مصيبت برادرتان، امام حسین علیه‌السلام بزرگ بدارد. 📋 و بَكَتْ وَ بَكىٰ مَنْ كانَ حاضرًا ▪️در این هنگام زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها به گریه افتاد و تمام زن‌هایی که در آن جلسه بودند، با گریه آن حضرت گریستند. ✍ گفت: اُم البنين! ببين زينب با چه اوضاعي از سفر برگشت؟! از حسين… تكه های پيراهن از ابالفضل… يك سپر برگشت بر بلندی همين كه خيمه زدند ياد گودال كربلا افتاد سايه‌ي خيمه بر سرش كه رسيد ياد آتش گرفته ها افتاد گفت: يادم نمي‌رود هرگز دلبرم رفت و روز ما شب شد آن قدر نيزه رفت و آمد كرد بدن شاه نامرتّب شد خطبه‌ها خطبه هاي غرّا شد ليك با طعم روضه‌ی «الشام» صحبت از نذر نان و خرما بود صحبت از سنگ‌های كوچه و بام همه جا رنگ كربلا بگرفت كربلا كربلای ديگر بود بر لب زينب و زنان و رباب روضه ی تشنگی اصغر بود دختری با قيام نيمه شبش جان تازه به دين و قرآن داد در خرابه كنار رأس پدر طفل ويران نشين ما جان داد 📚مجمع مصائب أهل البیت علیهم‌السلام، ج۲، ص۲۹۱ 📚النصّ الجلیّ فی مولد العباس بن علی علیهماالسلام، الناصري البحرانی، ص۴۴.
یا فاطمه الزهرا س: |⇦•بنال ای دل .... و توسل ویژهٔ وفات حضرت أُم البَنین سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج‌نادر جوادی ✾• بنال ای دل؛ دلِ عالم غمین است شبِ جان دادن ام البنین است در این ماتم مگر اگر اشکی بریزد جزایش با امیرالمومنین است غمِ ام البنین پایان ندارد که دردِ بی کسی درمان ندارد نظر بر کربلا می کرد و می گفت بیا جانا که مادر جان ندارد بیا عباسِ من ای نورِ دیده زِ هجرت قامتِ مادر خمیده بیا تابوتِ مادر را تو بردار بزن بر سینه با دست بریده ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ خانم ام البنین در مقام و شأن و منزلت ایشون، همین بس که بهر حال این قابلیت رو این خانوم داشت که زیر یک سقف باامیرالمومنین زندگی کنه و به بچه های حضرت زهرا خدمت کنه... خیلی قبل تر از این حرفها هم خواب دید که یک قرص قمر و سه ستاره از آسمون در دامنش فرود آمد، به پدرش عرض کرد که بابا من همچین خواب دیدم، پدرش هم انسان روشنی بود، خیلی انسان روشن و اهل ولایی بود. پدرش گفت :بابا ازدواجی خواهی کرد که ثمره ازدواج چهار پسر، هر چهار پسر عالم را روشن می‌کنند، یکی از بقیه قوی تر و بزرگتره، بقیه ستاره اند پیشش ،بعدها که حضرت امیر،عقیل رو فرستاد برای خواستگاری، حضرت عقیل فرمود: به پدر ام‌البنین که برادرم امیرالمومنین خواستگاره، او اینقدر معرفت داشت که عرض کرد: شما به آقا بگید، ما باید منت بکشیم دختر ما بیاد به کنیزی خونه شما! از ابتدا هم بی بی آمدن تو خونه امیرالمومنین، یکی از مقاصد مهمشون خدمتگذاری به بچه های حضرت زهرا بود... بعد هم که عاشق و دلباخته امام حسین شد، بچه ها را جوری تربیت کرد که اینها جز به فدا شدن برای امام حسین به چیز دیگه ای فکر نکنند... شخص سائلی هر سال می اومد در خونه ی ابوالفضل، می اومد عرض میکرد: آقا! خرج سال من رو بده من برم، حضرت هم بهش عنایت میکردن، این خرج سالش رو میگرفت و می رفت بی خبر از همه جا بود، اون سال هم مثل هرسال اومد و در زد وکنیز اومد دم در که کیه؟ سائل بهش گفت: برو بگو گدای همیشگی اومده... چی میخوای؟ گفت برو به آقا بگو، سائل اومده ،میگه خرج سالم رو بده! برم... کنیز رو ساده دلی خودش گفت برو دیگه اینجا نیا! گفت چرا؟گفت اون آقا روکربلا کشتنش، شهیدش کردند، دیگه نیست... این هم سرش رو انداخت پائین که من به خانواده ام گفتم میرم میگیرم حالاجواب زن و بچه ام رو چی بدم؟سرش رو انداخت پائین و ناامید داشت میرفت و تو فکر بود که چکنم؟ دید کنیزه داره میدوه میاد... چه اتفاقی افتاد؟ کنیز آمد داخل خانه خانم فرمود کی بود؟ گفت: خانم! یه گدایی بود گفتم بره! گفت چی میخواست؟گفت: من گدای هرسالم اومدم خرج سالم رو بگیرم ردش کردم گفت با اجازه کی ردش کردی؟ مگه در خونه ی تو اومده بود ردش کردی؟ بدو دنبالش پیداش کن برو بگو برگرده کنیز دوید گفت: آقا! برگرد بیا خانم خونه کارت داره، اومد سلام کرد بی بی فرمود: این کنیز اشتباه کرد، به شما اشتباه گفت، عباس شهيد شده، مادرش که نمرده، تا هر وقت خواستی بیا اینجا خرجت رو از من بگیر من هستم...* هر چند او دگر پسر خویش را ندید هر گز غمین نشد که عباس شد شهید دق کرد بعد از اون که به او این خبر، رسید بودند دیو و دد همه سیراب و می مکید خاتم به جای آب لب انور حسین کارش دگرنشستن در آفتاب شد آتش فشان، قصه و کوه مذاب شد شرمنده نگاه غریب رباب شد آنقدر سوخت شمع وجودش که، آب شد رو می گرفت، نزد دوتا خواهر حسین *کار شبهای ام‌البنین این بود هر شب راه می افتاد تو کوچه پس کوچه های بنی هاشم، در خونه بنی هاشم، یکی یکی در میزد عباسم رو حلال کنید، می خواست آب بیاره نگذاشتن ،اما یکی از این خونه ها رو وقتی میرسید در نمی زد، اینقدر مینشست گریه می کرد تا صدای گریه اش به صاحب خونه می رسید، صاحب خونه می اومد در رو باز می کرد خودش رو می نداخت رو پای صاحبخونه، می گفت: رباب! عباسم رو حلال کن... ام البنین دیگر پسر ندارد واویلا واویلا دیگر بنی هاشم قمر ندارد واویلا واویلا دیگر مرا ام البنین نخوانید واویلا واویلا ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.. .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
1_8677399286.mp3
1.02M
عالمی را غم گرفته  هر دلی ماتم گرفته  ای خدا گشته پرپر گل یاس  رفته از این جهان مام عباس 🖤 تسلیت تسلیت یا ابوالفضل شهر یثرب در عزا شد  شور عاشورا به پا شد  زین جهان همسر مرتضی رفت  ناله ی شیعیان بر سما رفت 🖤 تسلیت تسلیت یا ابوالفضل همسر ساقی کوثر  تالی زهرای اطهر  گرچه بانو تو ام البنینی  باب حاجات اهل زمینی 🖤تسلیت تسلیت یا ابوالفضل  روح جسم و جان دلها  رفته از این دار دنیا  گلبن فاطمی گشته پرپر  در جنان سوزد و گریدحیدر 🖤 تسلیت تسلیت یا ابوالفضل  یا ابوالفضل بیقرارم  حال اشک و ناله دارم  ای مه هاشمی پورحیدر  تسلیت گویم از داغ مادر 🖤 تسلیت تسلیت یا ابوالفضل  تو امید عالمینی  تو علمدار حسینی  کربلا با تو کرب و بلا شد  من بمیرم دو دستت جدا شد 🖤 تسلیت تسلیت یا ابوالفضل
unknown - dua khatm qoran [320].mp3
2.5M
اَللَّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنَا بِالْقُرْآن خدایا قلب هایمان را با قرآن نورانی کن ❄️❄ وَ زَیِّنْ اَخْلاقَنَا بِالْقُرْآنِ خدایا اخلاق مان را با قرآن زینت بده ❄️❄ اَللَّهُمَّ وَحِّد صُفُوفَنَا بِالْقُرْآن و به حق قرآن یکپارچگی را در صفوف ما قرار بده ❄️❄ وَ انصُر جُیُوشَنَا بِالْقُرْآن و به حق قرآن سربازان ما را یاری نما ❄️❄ وَ اَکرِم شُهَدَائَنَا بِالْقُرْآن و به حق قرآن شهداء ما را گرامی بدار ❄️❄ وَ اَهلِک اَعدَائَنَا بِالْقُرْآن و به حق قرآن دشمنان ما را نابود کن ❄️❄ اَللَّهُمَّ ﺍﺷْﻒِ ﻣَﺮﺿﺎﻧﺎ بِالْقُرْآنِ خدایا به حق قرآن بیماران مارا شفا بده ❄️❄ وَ ارْحَمْ مَوْتَانَا بِالْقُرْآن و به حق قرآن بر مردگان ما رحم کن ❄️❄ وَ اغفِر لَنَا وَ لِوَالِدَینَا بِالْقُرْآنِ و به حق قرآن ما را و والدین ما را ببخش ❄️❄ وَ اغفِر لِإِمَامِنَا بِالْقُرْآنِ و به حق قرآن امام ما را ببخش ❄️❄ وَ احفَظ قَاعِدَنَا بِالْقُرْآنِ و به حق قرآن فرمانده‌ی ما را حفظ کن ❄️❄️ وَ عَجِّلْ فِی فَرَجِ مَوْلانَا بِالْقُرْآنِ پروردگارا به حق قرآن، در ظهور مولای ما تعجیل بفرما ❄️❄️ وَ اجعَل عَوَاقِبَ اُمُورِنَا خَیراً بِالْقُرْآنِ و به حق قرآن عاقبت کارهای ما را خیر قرار بده ❄️ و احشُرنَا مَعَ الأَبرَارِ وَ الشُّهَدَاءِبِالْقُرْآنِ و به حق قرآن ما را با نیکان و شهداء محشور نما ❄️ * بِحَقِّ سُورَه لْمُبَارَ کَهِ الْفَاتِحَه مَعَ الصَّلَوَاتْ اللهم صل علی محمد وال محمدوعجل فرجهم .•°°•.💚.•°°•. 💚 💚 `•.¸ ༄༅ اللهم عجل الولیک الفرج💚 °•.¸¸.•💚 🤲
4_5787463702601011384.mp3
10.12M
🎧    📝 هرچند او دگر پسر... 👤          🏴 وفات ┄┅═✧❁✨🌹✨❁✧═┅┄ عاشقان ظهور حضرت مـهــــ♡ــــدی عج🌺
🏴زندگینامه حضرت ام البنين مادر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام. ✳️نامش فاطمه بود. از آن دخترهایی که شمشیرزنی و نیزه داری را به خوبی می‌دانست و در جنگ آوری، هم پای پسران قبیله بود. اولین مربی شمشیر زنی و تیراندازی پسرش ابالفضل عباس علیه السلام و برادرانش هم خود او بود! نه اینکه تنها او اینچنین باشد، تمام قبیله اش در شجاعت و دلیری زبانزد بودند، اما چیزی که او را متمایز می‌کرد، حجب و حیای مثال زدنی و زیبایی و ملاحت خاص زنانه بود که در کنار جنگ آوری، او را به یک دختر کم نظیر تبدیل کرده بود. کمتر مردی جرأت خواستگاری از او را داشت و آنهایی هم که پا پیش می‌گذاشتند، همگی از بزرگان و اشخاص مطرح بودند، اما جز جواب رد چیزی حاصلشان نمی‌شد. وقتی از او می‌پرسیدند که چرا ازدواج نمی‌کنی؟ می‌گفت: «مردی نمی‌بینم، اگر مردی به خواستگاری ام بیاید، ازدواج می‌کنم.!» 💠معاویه از خواستگاران پروپا قرصش بود، ولی هربار دست خالی باز می‌گشت. تا اینکه یک شب خوابی دید. صبح فردا، وقتی «عقیل»، برادر و فرستاده ی علی بن ابیطالب علیه السلام، که مردی نسب شناس بود، برای خواستگاری آمد، فاطمه لبخند معناداری زد، فهمید که رویایش صادقه بوده است. از فرط شادمانی و رضایت، گریست و گفت: «خدا را سپاس! من به «مرد» راضی بودم ولی او «مرد مردان» را نصیب من کرد.» و بی درنگ، پس از موافقت پدر و مادرش، موافقت خود را اعلام کرد و شد همسر علی بن ابیطالب علیه السلام، جانشین رسول خدا صلی الله علیه و آله 🔶بارزترین ویژگی اش، ادب بود. بجا و به موقع حرف می‌زد، حد خودش را می‌دانست و رفتارش، هرگز نشانی از خطا نداشت. روزی که پا در خانه‌ی امیرالمؤمنین علیه السلام گذاشت، اولین جمله اش به فرزندان ایشان این بود: «نیامده ام جای مادرتان را بگیرم، من کجا و فرزندان زهرا سلام الله علیها کجا؟ من آمده ام تا کنیزتان باشم.» و به حق نشان داد که راست می‌گفت: همان روز اول، حسن و حسین علیهما السلام بیمار بودند. فاطمه، بلافاصله به بالین آنها رفت و با محبت تمام، به آنها رسیدگی کرد و چند روز اول زندگی مشترکش، به پرستاری از فرزندان زهرا سلام الله علیها گذشت؛ کاری که آن را افتخاری برای خود می‌دانست. می‌گویند تا وقتی که فرزندان امام علی علیه السلام خردسال بودند، بچه دار نشد تا مبادا به خاطر مادر شدن، در حق آنها کوتاهی کند. از امام علیه السلام هم خواسته بود تا او را «فاطمه» خطاب نکند تا مبادا دل بچه ها از شنیدن نام مادرشان در خانه، بشکند. 🔷تا زمانی که فرزند دار نشد، برای فرزندان امامش، یک مادر تمام عیار بود و پس از بچه دار شدن، همیشه و در هر شرایطی، فرزندان زهرا سلام الله علیها را به فرزندان خود ترجیح داد. ♥️وقتی عباس علیه السلام، نوزاد شیرین ام البنین به دنیا آمد، بچه های زهرا (س) را جمع کرد، آنها را نزدیک به هم نشاند و نوزاد یک روزه اش را در آغوش گرفت؛ بلند شد و عباسش را دور سر فرزندان فاطمه سلام الله علیها چرخاند تا به همه بگوید که فرزندان ام البنین، بلا گردان فرزندان فاطمه (س) اند. 🔆همیشه و همه جا به فرزندانش یادآوری می‌کرد که «مبادا حسن و حسین علیهما السلام را برادر و همتای خود بدانید، آنها تافته جدا بافته اند، آسمانی اند، نوادگان پیامبر اند.» و همین تربیت بود که نتیجه اش را در کربلا نشان داد... 🌹او همان مادری است که وقتی کاروان کربلا را راهی می‌کرد، با وجود اینکه چهار جوان خودش همراه کاروان بودند، به تمام کاروان اینطور سفارش می‌کرد: «چشم و دل مولایم امام حسین علیه السلام و فرمان بردار او باشید.» ✅ام البنین، از حضرت علی علیه السلام، صاحب چهار ستاره ی نورانی به نامهای عباس، عبدالله، جعفر و عثمان شد که همگی در کربلا به شهادت رسیدند. درود و رحمت خدا بر آنها. 🖤🖤🖤🖤
. |⇦•بنال ای دل.... سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج نادر جوادی ●━━━━━━─────── بنال ای دل؛ دلِ عالم غمین است شبِ جان دادن ام البنین است در این ماتم مگر اگر اشکی بریزد جزایش با امیرالمومنین است غمِ ام البنین پایان ندارد که دردِ بی کسی درمان ندارد نظر بر کربلا می کرد و می گفت بیا جانا که مادر جان ندارد بیا عباسِ من ای نورِ دیده زِ هجرت قامتِ مادر خمیده بیا تابوتِ مادر را تو بردار بزن بر سینه با دست بریده .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•ام البنین دیگر پسر ..... سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج حسن خلج ●━━━━━━─────── خانم ام البنین در مقام و شأن و منزلت ایشون، همین بس که بهر حال این قابلیت رو این خانوم داشت که زیر یک سقف باامیرالمومنین زندگی کنه و به بچه های حضرت زهرا خدمت کنه... خیلی قبل تر از این حرفها هم خواب دید که یک قرص قمر و سه ستاره از آسمون در دامنش فرود آمد، به پدرش عرض کرد که بابا من همچین خواب دیدم، پدرش هم انسان روشنی بود، خیلی انسان روشن و اهل ولایی بود. پدرش گفت :بابا ازدواجی خواهی کرد که ثمره ازدواج چهار پسر، هر چهار پسر عالم را روشن می‌کنند، یکی از بقیه قوی تر و بزرگتره، بقیه ستاره اند پیشش ،بعدها که حضرت امیر،عقیل رو فرستاد برای خواستگاری، حضرت عقیل فرمود: به پدر ام‌البنین که برادرم امیرالمومنین خواستگاره، او اینقدر معرفت داشت که عرض کرد: شما به آقا بگید، ما باید منت بکشیم دختر ما بیاد به کنیزی خونه شما! از ابتدا هم بی بی آمدن تو خونه امیرالمومنین، یکی از مقاصد مهمشون خدمتگذاری به بچه های حضرت زهرا بود... بعد هم که عاشق و دلباخته امام حسین شد، بچه ها را جوری تربیت کرد که اینها جز به فدا شدن برای امام حسین به چیز دیگه ای فکر نکنند... شخص سائلی هر سال می اومد در خونه ی ابوالفضل، می اومد عرض میکرد: آقا! خرج سال من رو بده من برم، حضرت هم بهش عنایت میکردن، این خرج سالش رو میگرفت و می رفت بی خبر از همه جا بود، اون سال هم مثل هرسال اومد و در زد وکنیز اومد دم در که کیه؟ سائل بهش گفت: برو بگو گدای همیشگی اومده... چی میخوای؟ گفت برو به آقا بگو، سائل اومده ،میگه خرج سالم رو بده! برم... کنیز رو ساده دلی خودش گفت برو دیگه اینجا نیا! گفت چرا؟گفت اون آقا روکربلا کشتنش، شهیدش کردند، دیگه نیست... این هم سرش رو انداخت پائین که من به خانواده ام گفتم میرم میگیرم حالاجواب زن و بچه ام رو چی بدم؟سرش رو انداخت پائین و ناامید داشت میرفت و تو فکر بود که چکنم؟ دید کنیزه داره میدوه میاد... چه اتفاقی افتاد؟ کنیز آمد داخل خانه خانم فرمود کی بود؟ گفت: خانم! یه گدایی بود گفتم بره! گفت چی میخواست؟گفت: من گدای هرسالم اومدم خرج سالم رو بگیرم ردش کردم گفت با اجازه کی ردش کردی؟ مگه در خونه ی تو اومده بود ردش کردی؟ بدو دنبالش پیداش کن برو بگو برگرده کنیز دوید گفت: آقا! برگرد بیا خانم خونه کارت داره، اومد سلام کرد بی بی فرمود: این اشتباه کرد، به شما اشتباه گفت، عباس شهيد شده، مادرش که نمرده، تا هر وقت خواستی بیا اینجا خرجت رو از من بگیر من هستم...* هر چند او دگر پسر خویش را ندید هر گز غمین نشد که عباس شد شهید دق کرد بعد از اون که به او این خبر، رسید بودند دیو و دد همه سیراب و می مکید خاتم به جای آب لب انور حسین کارش دگرنشستن در آفتاب شد آتش فشان، قصه و کوه مذاب شد شرمنده نگاه غریب رباب شد آنقدر سوخت شمع وجودش که، آب شد رو می گرفت، نزد دوتا خواهر حسین *کار شبهای ام‌البنین این بود هر شب راه می افتاد تو کوچه پس کوچه های بنی هاشم، در خونه بنی هاشم، یکی یکی در میزد عباسم رو حلال کنید، می خواست آب بیاره نگذاشتن ،اما یکی از این خونه ها رو وقتی میرسید در نمی زد، اینقدر مینشست گریه می کرد تا صدای گریه اش به صاحب خونه می رسید، صاحب خونه می اومد در رو باز می کرد خودش رو می نداخت رو پای صاحبخونه، می گفت: رباب! عباسم رو حلال کن... ام البنین دیگر پسر ندارد واویلا واویلا دیگر بنی هاشم قمر ندارد واویلا واویلا دیگر مرا ام البنین نخوانید واویلا واویلا .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. سلام الله علیها ✍ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ دلم با یاد حسین - می‌شکنه بارون گریه میاد - از چشم (یه عمره که شب و روز - از غمِ حسین فاطمه آه - می کشم) ۲ گریه میکنم / واسه بیداری همه گریه میکنم / آخه الگومه فاطمه ۲ همیشه‌ گریه‌ * برای حسین تموم عالم * فدای حسین تموم عالم * فدای حسین ۲ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ با گریه های رباب - آب میشم دوباره بغض گلوم - میشکنه (یکی جلوش لالایی - میخونه آتیش به قلب رباب - میزنه) ۲ گریه میکنم / واسه شیرخواره ی رباب گریه میکنم / تا می بینم یه ذره آب ۲ روی لبامه * نوای حسین تموم عالم * فدای حسین تموم عالم * فدای حسین ۲ . 👇
. 🏴سبک وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها و روضه علیه السلام 🏴بند اول حسینمو کشتن،براش عزادارم ام البنین نیستم،من پسری ندارم عباسمو کشتن،براش عزادارم من دیگه تو باغم،هیچ ثمری ندارم شنیدم که پشت حسینم خمید دیگه بعد عباس شد اون ناامید یه لشکر واسه کشتنش صف کشید واویلا،علم افتاد(حرم پاشید)۲ واویلا،ابالفضلم(به خون غلطید)۲ واویلا (ابالفضلم)۳ 🏴بند دوم عصای دستم بود،دستای عباسم شنیدم از زینب،بریده شد دستاش شاگرد حیدر بود،پهلوون عباسم نقش زمین شد وای،حیفه قد و بالاش شنیدم به مشکش زدن تیر کین دلم شد از این غصه زار و غمین زدن با عمود با صورت خورد زمین واویلا،علم افتاد(حرم پاشید)۲ تا نعره،کشید دشمن(دلا لرزید)۲ واویلا (ابالفضلم)۳ 🏴بند سوم حرم به غارت رفت،پاشو علمدارم من دیگه بعد تو،پشت و پناه ندارم ای تکیه گاهه من،پاشو علمدارم اگه بری بعدت،دیگه سپاه ندارم پاشو غیرتی ای همه لشکرم ببین ریخته دشمن سر دخترم میره بعد تو روی نیزه سرم واویلا،علم افتاد(حرم پاشید)۲ معجرها،به غارت رفت(زمین لرزید)۲ واویلا (ابالفضلم)۳ ✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی .👇
. ‍ 🏴 وفات حضرت فاطمه ام البنين سلام الله علیها و حضرت عباس علیه السلام 🏴بنداول یه بانویی با دل شکسته توی بقیع رو خاکا نشسته کنار چار تا قبر مثالی میخونه نوحه با دل خسته چشاش داره،مبیاره بارون شده از این،دنیا دلش خون که انگاری،داره میده جون غم زمینگیرم کرد کربلا پیرم کرد زار و دلگیرم کرد کربلا پیرم کرد (ای حسینم ای عزیز دلم مادر مادر مادر) 🏴بنددوم این دم آخر چشام گریونه ببین علمدار دلم چه خونه پاشوتوعباس ببین که مادر دلم گرفته ازاین زمونه مادربمیرم ، دستت جداشد فرقِ سرتو ، ازهم دوتا شد رفتی ومادر، حسین تنهاشد سروِ رشیدم عباس ماه منیرم عباس شیروامیرم عباس (برات بمیرم همه ی هستی ام عباس عباس عباس) 🏴بندسوم حالم خرابه،دلم پر از غم میباره اشکام،رو گونه نم نم بعد تو عباس ببین که مادر دارم میشم آب من دیگه کم کم ببین،دل من از غم کبابه ببین،فکرم همش پیش ربابه شرمندگیم برا مشک آبه رو سپیدم کردی تو کنار دریا آب نخوردی مادر ای امیر و سقا (ماه منیرم همه ی هستی ام عباس عباس عباس) ✍به قلم کربلایی امیرحسین سلطانی کربلایی علی غلامپور کربلایی سعید نوروزیان(خادم الحسین ع) 🎤 کربلایی نقی شامدی .👇