Fadaeian_Shahadat_Imam_Reza14030613_07.mp3
11.38M
🔊 بخش هفتم #شور | به حسین ابن علی پشت و پناهم گرم است
در بساطِ جگرم ناله و آهي دارم
مثل ِ گيسويِ تو من روز ِ سياهي دارم
عاشق شدن اصلاً به جگر داشتن است
من سراپا جگرم ، هر چه بخواهي دارم
عاشقت بودن اگر معصيت است باكي نيست
روز و شب شكر كه من كوهِ گناهي دارم
همه يِ چشم اميدم به كريمان باشد
صبح ِ فردا به نگاهِ تو نگاهي دارم
سر ِ من نذر ِ گدايانِ علي و زهرا
سر به راه هستم و احوالِ به راهي دارم
نوكري كردنِ اين قوم مرا بالا بُرد
با گداييِّ حسين مَنسَب شاهي دارم
به حسين بن علي پشت و پناهم گرم است
اي خدا شكر ، عجب پشت و پناهي دارم
تا نفس هست مرا كرب و بلا مهمان كن
عُمر ِ من ميرود و چند صباحي دارم
...................
#شور_امام_حسین
ببین چقدر عوض شدم من
با وقتی که عاشق نبودم
من بعد این عاشقی دیگه
اون آدم سابق نبودم
محبتت خاک و طلا میکنه
کرببلا را کربلا میکنه
جاذبهی عشقت اونقدر زیاده
که هر دلی رو مبتلا میکنه
علت بخشش آدم، برس به دادم
مادرم غیر محبت تو رو نداده یادم
علت خوشی عالم، شاه دو عالم
من امام خسینیام، پس شیر مادرم حلالم
یا اباعبدالله...
منو برارغشقت خریدن
با اینکه من لایق نبودم
من بعد اون عاشقی دیگه
اون آدم سابق نبودم
محبتت آتیش و سرد میکنه
تموم نامردا رو مرد میکنه
منم شبیه عابص ابن شبیب
سرم برا عشق تو درد میکنه
برا ما نداره حیرت، بزرگه سفرهات
حر اگه حر شده از قبال تو گرفته شهرت
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
نظر تو سرنوشته، تهش بهشته
رحمت تو والا از واسعه بودنم گذشته
Fadaeian_Shahadat_Imam_Reza14030613_08.mp3
19.68M
🔊 بخش هشتم #شور | همه درا بسته بروم جز در پر خیر شما
خیلی محتاجم آقا بیشتر از گذشته ها
شب7صفر روض الحسین(ع) عیدانیان شور 1.mp3
9.38M
📎شور
🎧ای بهترین سر آغازم
🎤 کربلایی محمود عیدانیان
ای بهترین سر آغازم
آقای دست و دلبازم
من هر دوشنبه با ذکرت
کل هفتمو میسازم
نا شدنی هم شدنی میشه
تو حرمت سینه زنی میشه
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
یه لحظه با خودت تصور کن
صحن حسن چه دیدنی میشه
بچه های فاطمه.mp3
7.05M
| بچه های فاطمه هم مسمومن هم مظلومن
| مداح: سید محمدرضا نوشه ور
| سبک: استودیویی و زمینه
| موضوع: شهادت امام حسن عسکری (ع)
| بچههای فاطمه، هم مسمومن
هم مظلومن، هم تنهان، بین نامردا
بچههای فاطمه، یا محبوسن
یا مأنوسن با داغ و غصه و دردا
(عزت دارن
تو زمین و آسمون حرمت دارن
اما مثل فاطمه غربت دارن، غربت دارن)2
همدم دم این طائفه حتی مسیحا نیست
حرف این خونواده به خدا جز بفرما نیست
بچههای مادریتر از اینها تو دنیا نیست
(مظلوم یا امام عسکری)6
توی شهر بیکسی، غصهدار و تنها بود و
خسته از غربت و تبعید
لحظههای آخرش، با چشم تر روضه میخوند
انگاری مادرو میدید
(یادش اومد روضههای مادرُ
یادش اومد گریههای کوچه رو
یادش اومد نالهی پشت درُ
یادش اومد)2
کنج حجره غریبونه با چشم تر افتاده
با یه خاطرهی تلخ و نفسگیر در افتاده
(روضه میخونه وای مادر من با سر افتاده)2
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#رضا_ابوالحسنی
بسم الله الرحمن الرحیم
#لَیلَةُالمَبیت
فضیلت حضرت امیرالمومنین علیهالسلام در لَیلَةُالمَبیت
ما را ببر به چشمهی شعر و شرابها
ما را ببر به خاطرهای از کتابها
هرشب هزار رکعتِ فیضِ تو شاهد است
پهلو تُهی نمودهای از رخت خوابها
هرگز ندید دیدهی لیل و نهارها
چون لَیلَةُالمَبیتِ علی در حسابها
یک شب فقط نگاه تو مهمانِ خواب بود
شامی که بود دور و برت التهابها
در بستر برادر خود تا سحر بخواب
ای خوابِ تو عبادتِ اُمُالکتابها
تو گرمِ خواب بودی و گردنکشانِ کفر
نیزه به دست گِردِ تو همچون سرابها
مکه شنید نالهی واویلتایشان
این حیدر است حضرت عالی جنابها
تنها امیر ، نقش تو را تیشه میزند
وقتی که بُت تراش کند انتخابها
ما را ببر نجف به دَمِ ما دوا بریز
امشب بیا به کاسهی ما کربلا بریز
حسن لطفی #یاشبیر#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
صلوات الله علی علی بن ابیطالب
به بستر رفت، بستر نه که اینجا سنگر است اصلا
یکی از آنهمه سنگر که رفته، بستر است اصلا
در این بستر که خوابیدن نه بیداریست سرتاسر
در آن موج خطر سرتابه پا، سرتاسر است اصلا
در این بستر که زیر انداز آن شاید کمین باشد
و شاید نه که از هر سو نشان خنجر است اصلا
چه مشتاقانه با جان آمده در راه جان دادن
که عشقش دادن جان در ره پیغمبر است اصلا
نه حالا آمده با نیت تقدیم جان خود
که او از اول این قصه بر این باور است اصلا
نه اینکه با خیال سایبان و کرسی و مسند
که حیدر بین یاران بر مرامی دیگر است اصلا
چه می گویم خدایا بین یاران مثل او هرگز
نه تنها او ز یاران از همه عالم سر است اصلا
در این بستر، شهادت، مرگِ در بستر نخواهد بود
در این بستر که حتی مرگ از آن مُضطر است اصلا
از این مرد است قاسمها یکایک یاد می گیرند
شهادت اتفاقی از عسل شیرین تر است اصلا
خدایی بوده هر کاری که حیدر پای آن بوده
و هر کاری خدایی بوده، کار حیدر است اصلا
اگر کفر خدای او نمی شد من یقین دارم
از آنچه دیدم از او می شدم حیدرپرست اصلا
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#مولا_علی_ع
#لیله_المبیت
#احمد_رفیعی_وردنجانی
#امام_علی_علیهالسلام
#لیلة_المبیت
فرازی از یک #مثنوی
🔹مبدأ دوران🔹
شب همان شب که سفر مبدأ دوران میشد
خط به خط باور تقویم، مسلمان میشد
شب همان شب که جهانی نگران بود آن شب
صحبت از جان پیمبر به میان بود آن شب
در شب فتنه، شب فتنه، شب خنجرها
باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها
مرد، مردی که کمر بسته به پیکار دگر
بیزره آمده در معرکه یکبار دگر
تا خودِ صبح، خطر دور و برش میچرخید
تیغِ عریان شده بالای سرش میچرخید
مرد آن است که تا لحظۀ آخر مانده
در شب خوف و خطر جای پیمبر مانده
باده در دستِ سبو بود و نفهمید کسی
و محمد خود او بود و نفهمید کسی
در شبِ فتنه، شبِ فتنه، شب خنجرها
باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها
دیگرانی که به هنگامه تمرّد کردند
جان پیغمبر خود را سپر خود کردند
بگذارید بگویم چه غمی حاصل شد
آیۀ ترس برای چه کسی نازل شد
بگذارید بگویم خطر عشق مکن
«جگر شیر نداری سفر عشق مکن»...
باز هم یک نفر از درد به من میگوید
من زبان بستهام و خواجه سخن میگوید:
«من که از آتش دل چون خُم مِی در جوشم
مُهر بر لب زده، خون میخورم و خاموشم»
طاقت آوردن این درد نهان آسان نیست
شِقشقیّهست و سخن گفتن از آن آسان نیست...
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
لیله المبیت
تا هست علی به شیعه گنجینه ی مهر
صد درّ نجف هست در این سینه ی مهر
در بستر احمد آمد آن شب خوابید
شد جایگزین نور آیینه ی مهر
حسین جعفری#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#بازگشت_کاروان_اهل_بیت_به_مدینه
از میان غباری از اندوه
از دل ریگهای صحرا ها
کاروانی ز راه آمده بود
کاروان قبیله ی دریا
تا که پرسید از مدینه بشیر
کيست درشهرتان بزرگ شما
همه گفتند بیت ام بنین
هست در کوچه ی بن الزهرا
دید در کوچه ی بنی هاشم
درب آتش گرفته ای وا شد
پیشتر از تمام خانم ها
مادری همچو کوه پیدا شد
ديد در احترام مردم شهر
به سوی کارون قدم برداشت
رفت اما ز راه خود برگشت
و به لب ناله ای مکرر داشت
زیر لب گفت باز هم نرسید
آنکه محو پریدنش بودم
باز این کاروان نبود آنکه
چشم بر راه دیدنش بودم
حیف شد که نیامد و من هم
نشنیدم سلام عباسم
وندیدم دوباره پیش حسین
پیش زینب قیام عباسم
داشت او سمت خانه بر می گشت
ناگهان ناله ای صدایش کرد
زن پیری میان قافله باز
مادرش خواند و در عزایش کرد
زیر چادر به زیر گرد و غبار
چهره ای سوخته پر از چین داشت
خوب معلوم بود از سر و وضعش
دیده ای تار و گوش سنگین داشت
گفت:حق ميدهم كه نشناسي
خواهری را که بی برادر شد
دخترت را كه پاي گودالي
قدكمان بود قدكمانترشد
شانه ام جای دوش طفلانت
زیر رگبار خیزران ها سوخت
جرم زنجیر ها که جا وا کرد
پوست تا مغز استخوانها سوخت
مادرم،خوب شد ندیدی تو
شمر به روی سینه اش جا شد
وقت غارت كه شد خودم ديدم
سر یک پیرهن چه دعوا شد
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#حسن_لطفی
بسم الله الرحمن الرحیم
#بازگشت_کاروان_اهل_بیت_به_مدینه
آمدم از سفر، مدینه سلام
خسته و خون جگر مدینه سلام
با شکوه و جلال رفتم من
دیده ای با چه حال رفتم من
وقت رفتن غرورِ من دیدی
آن شکوهِ عبورِ من دیدی
محملم پرده داشت یادت هست؟
جای دستی نداشت یادت هست
ثروت عالمین بود مرا
دلبری چون حسین بود مرا
دستِ عباس پرده دارم بود
علی اکبرم کنارم بود
هر زنی یک نفر مُلازم داشت
نجمه مه پاره ای چو قاسم داشت
کاروان آیه های کوثر داشت
روی دامان رباب اصغر داشت
حال بنگر غریب و سرگشته
کاروان را چنین که برگشته
با غمِ عالمین آمده ام
کن نظر بی حسین آمده ام
ای مدینه خمیده برگشتم
زار و محنت کشیده بر گشتم
با رسولِ خدا سخن دارم
بر سرِ دست پیرهن دارم
دل من شاکی است یا جدّاه
چادرم خاکی است یا جدّاه
سو ندارد ز گریه چشمانم
پینه بسته ببین به دستانم
خاطرت هست ناله ها کردم
دست در سر تو را صدا کردم
از حرم سویِ او دویدم من
هر چه نادیدنیست دیدم من
من غروبی پر از بلا دیدم
شاه را زیر دست و پا دیدم
آن چه را کس ندیده من دیدم
صحنۀ دست و پا زدن دیدم
خنجری کُند و حنجری دیدم
تَه گودال پیکری دیدم
آه جَدّاه امان ز صوتِ حزین
جملۀ آخرم به اُمّ بنین
پسرت تکیه گاه زینب بود
مرد بود و سپاه زینب بود
پسر تو ز زین اسب افتاد
ضربه هایِ عمود کار دستش داد
او زمین خورده و بلند نشد
سرِ او روی نیزه بند نشد
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#قاسم_نعمتی
#ورود_کاروان_به_مدينه
یارسول الله برخیز ارمغان آوردهام
از یتیمانِ حرم یک کاروان آوردهام
دستباف مادرم شد، پاره پاره پیرهن
زین سفر بنگر چه سوغاتی گران آوردهام
رفتم از پیشَت اگر با لشگری از محرمان
کاروان را همره نامحرمان آوردهام
آستین ها شد بجای چادرِ زنها حجاب
با چه وضعی دختران را نزدتان آوردهام
از کنیزک خواندن ناموس، نشنیده بگیر
من اماناتِ ترا با نیمه جان آوردهام
این عبا امّامه، این شمشیر، این هم خاتمت
من دلی پُر نزد تو از ساربان آوردهام
داغ هفتادو دوتن، یک صبح دیدم تا غروب
خود مپرس از من چرا قدّی کمان آوردهام
از جوانان بنی هاشم فقط سجاد ماند
جمع را همراهِ مولای جوان آورده ام
یارسول الله، یاجدّا حسینت کشته شد
خویش را از قتلگه بر سرزنان آوردهام
کوفیان میخواستند از دین نماند، هیچ چیز
پرچم اسلام، با نطق و بیان آوردهام
خوب میدانی که در شام آبرویم ریختند
با دلی خون، آبرویی جاودان آورده ام
همچو صدها خطبه، فریاد رقیه کار کرد
گر چه از آن نیمه شب دردی نهان آورده
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
محمود ژولیده
#حضرت_زینب #سلاماللهعلیها
#بازگشت_به_مدینه
گلم را، خار صحرا پیرهن بود
غبار و خاک و خون او را کفن بود
سرش بر نی به لب ذکر خدا داشت
گلوی پاره با من همسخن داشت
خودم دیدم که جسم باغبانم
سراپا باغ گل، از زخم تن بود
خودم دیدم که از بالای نیزه
چهل منزل نگاه او به من بود
خودم دیدم که بال بلبلان سوخت
خودم دیدم، گلم نقش چمن بود
خودم دیدم به صحرا یوسفم را
که جسمش پارهتر از پیرهن بود
خودم دیدم نشان سُمّ اسبان
عیان بر روی آن خونین بدن بود
خودم دیدم به گلزار شهادت
که بلبل نوحه خوان بر یاسمن بود
خودم دیدم عزادار حسینم
محمّد، فاطمه، زهرا، حسن بود
مدینه ای مدینه ای مدینه
سلیمان رفت و یارم اهرمن بود
خوش آن روزی که در باغ مدینه
گل و بلبل به رویم خنده زن بود
گلستان مرا در خون کشیدند
مرا در دامن هامون کشیدند
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
📚 نخل میثم
#غلامرضا_سازگار