270.3K
سینه زنی حضرت اباالفضل(ع)
فرمانده کل سپاه مسلمین عباس
بر شه امین عباس _اهل یقین عباس
باشی سپهدار سپاه شاه دین عباس
بر شه امین عباس _اهل یقین عباس
بر خیز و ای جان اخا بنما مرا یاری
در این زمین پر بلا بنما علمداری
افتاده ایی در خاک و خون با روی گلناری
کی دیده اینگونه شهی را بی معین عباس
بر شه امین عباس _اهل یقین عباس
در کربلا آب آور طفلان من بودی
پشت و پناه و حافظی بر جان من بودی
فرمانده و سر لشکر عطشان من بودی
گشتی چرا تو غرقه خون نقش زمین عباس
بر شه امین عباس _اهل یقین عباس
پشت و پناهم بوده ایی اندر بر کافر
دشمن هراس از تو نمود عباس نام آور
از میمنه تا مِیْسَره شد تارو مار لشکر
با تیغ حیدر میزدی بر قوم کین عباس
بر شه امین عباس _اهل یقین عباس
بانگ رسایت میرسید هر دم بگوش من
میبرده صوت دل نشین از سر چو هوش من
تکبیر تو از یک جهت این سو خروش من
در کارزار مشرکین میکرد طنین عباس
بر شه امین عباس _اهل یقین عباس
رفتی ز داغ تو برادرجان شدم من پیر
از این جهان و زندگانی گشته ام من سیر
آخر زده تیغ عدو قلب حسین را تیر
گشته صفاهم نوحه خوان بر تو معین عباس
بر شه امین عباس _اهل یقین عباس
#شب_نهم
#حضرت_اباالفضل_ع_
نوحه حضرت اباالفضل(ع)
میر و سپهدار حرم،دلاورم ابوالفضل برادرم ابوالفضل
از چه کنی گریه به پیش نظرم ابوالفضل برادرم ابوالفضل
سرو بلند چمن آن دلاور بی قرین حماسه ساز معرکه یگانه و برترین
گفتا ملک به هیبت و شجاعتت آفرین امیر و سقا به حرم آب آورم ابوالفضل
برادرم ابوالفضل
آمده ام دلاورا چه گشته پیشانی ات چه سان نموده غرق خون چهره ی نورانی ات
چه گشته دستان علم گیر و توانایی ات چه شد که اینگونه تو را می نگرم ابوالفضل
برادرم ابوالفضل
لحظه ای برخیز و نما تو یاری ام برادر همت مردانه و غمگساری ام برادر
خنده دون بود ز بی قراری ام برادر قامت تو به خاک و در برابرم برادر
برادرم ابوالفضل
برادرم پشت و پناه لشکرم بوده ای صاحب پرچم و علم دلاورم بوده ای
ضیاء چشم زینب و اهل حرم بوده ای چه سان برم به خیمه سوز جگرم ابوالفضل
برادرم ابوالفضل
بود دو بازوی جدا شرار جان حسین فرق شکسته ات کنون سوز نهان حسین
میرود اکنون ز بدن تاب و توان حسین از غم تو شکسته پشت و کمرم ابوالفضل
برادرم ابوالفضل
چگونه رو بر حرم و به سوی طفلان کنم رو به خیام غنچه های زرد و عطشان کنم
بهر سکینه دخترم قضیه عنوان کنم چه گویم از داغ غمت به خواهرم ابوالفضل
برادرم ابوالفضل
الهی بر سرشک این دو گوهرنازنین کرم نما سینه زنان و ذاکر دل غمین
عنایتی به کشور و به رهبر سرزمین کرامتی به شیعیان و جمله مسلمین
برات جبار به نگاه مادرم ابوالفضل
#شب_نهم
#حضرت_اباالفضل_ع_
198.5K
واحد شلاقی حضرت اباالفضل
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
میخواهم از آن ساقی عاشق بنویسم
نمنم به خروش آیم و هِقهِق بنویسم
دل خون شد و از معرکه دلدار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»
در هر قدمت هر نفست جلوۀ ذات است
وصف تو فراتر ز شعور کلمات است
در حسرت لبهای تو لبهای فرات است
عالم همه از این همه ایثار تو مات است
از علقمه با دیدۀ خونبار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»
سقا تویی و اهل حرم چشم به راهت
دلها همه مست رجز گاه به گاهت
هر چند تو بودی و عطش بود و جراحت
دلواپس طفلان حرم بود نگاهت
سقای ادب جلوۀ ایثار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»
افتاد نگاه تو به مهتاب، دلش ریخت
وقتی به دل آب زدی آب، دلش ریخت
فرق تو شکوفا شد و ارباب، دلش ریخت
با سجدۀ خونین تو محراب، دلش ریخت
صد حیف که آن یار وفادار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»
انگار که در علقمه غوغا شده آری
خونبارترین واقعه برپا شده آری
در بزم جنون نوبت سقا شده آری
دیگر پسر فاطمه تنها شده آری
این قافله را قافلهسالار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»
ای علقمه از عطر تو لبریز، برادر
ای قصۀ دست تو غمانگیز، برادر
بعد از تو بهارم شده پاییز، برادر
برخیز! حسین آمده برخیز! برادر
عباسترین حیدر کرار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»
#شب_نهم
#حضرت_اباالفضل_ع_
216.3K
نوحه شب نهم محرم
قهرمان ابالفضل _جاودان ابالفضل
قهرمان دشت بلا ، کیه پهلوان ابالفضل ۲
نام آنکه دارد بقا ، کیه مهربان ابالفضل۲
بر حسین توئی جسم و جان ، توئی جسم و جان ابالفضل۲
اسوهٔ جوانمردی و ، تو بر عاشقان ابالفضل۲
قهرمان ابالفضل _جاودان ابالفضل
من به درگهت عمریه ، غلام توأم ابالفضل۲
مستم از می و گردش ، سبوی توأم ابالفضل۲
دلبرم تو باشی اسیر ،به خوی توأم ابالفضل۲
از اذل منم عاشقی ،به کوی تؤأم ابالفضل۲
قهرمان ابالفضل _جاودان ابالفضل
کربلا ز ایثار تو _عجب آبرو گرفته ۲
علقمه ز پیگار تو ، عجب رنگ و بو گرفته۲
ماه شب خجالت کشید ، که از نو رو گرفته ۲
تا صفا غلامت شده ، از تو خو گرفته
قهرمان ابالفضل _جاودان ابالفضل
شیر بیشهٔ کربلا ، تو باشی یا ابالفضل
آنکه گشته دستش جدا ، تو باشی یا ابالفضل
زیر تیغ بگفت یا اخا ، تو باشی یا ابالفضل
غرق و شد حسین در عزا ، توباشی یا ابالفضل
قهرمان ابالفضل _جاودان ابالفضل
شاعر حاج قاسم جناتیان قادیکلایی
#شب_نهم
#حضرت_اباالفضل_ع_
241.9K
نوحه شب نهم
درعزای دست ساقی،قاصدکها پرگرفتند
در کنار مَشک سقا،روضه ی اصغرگرفتند
علقمه دریای غم شد،روضه ی دست و علم شد
تازه داغ اکبرم شد۲
یاابوفاضل اباالفضل۳
----
چشم اودریای تیره،ازسرش ریزد ستاره
آبرویِ ساقیِ من،میچکدازمشک پاره
دیده ی مستش گرفتن،ای خدا دستش گرفتن
از حسین هَستش گرفتن۲
یاابوفاضل اباالفضل۲
------
میرسد از،دشت و صحرا،ناله ی ادرک اخایت
میرسد عِطرِ گل یاس ازکنارِ دست و پایت
ای شکسته فرق و سینه،ای به چشمت تیرکینه
میدهی بوی مدینه۲
یاابوفاضل اباالفضل۲
#شب_نهم
#حضرت_اباالفضل_ع_
.
#شب_نهم_محرم
#حضرت_عباس علیهالسلام
فرازی از یک #قصیده
بر لب آبم و از داغ لبت میمیرم
هر دم از غصهٔ جانسوز تو آتش گیرم
مادرم داد به من درس وفاداری را
عشق شیرین تو آمیخته شد با شیرم
بوتهٔ عشق تو کردهست مرا چون زرِ ناب
دیگر این آتش غمها ندهد تغییرم...
تا که مأمور شدم علقمه را فتح کنم
آیت قهر، بیان شد ز لب شمشیرم
سایهٔ پرچم تو کرد سرافراز مرا
عشق تو کرد عطا، دولتِ عالمگیرم
کربلا کعبهٔ عشق است و منم در احرام
شد در این قبلهٔ عشاق دو تا تقصیرم
دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد
چشم من داد از آن آبِ روان، تصویرم
باید این دیده و این دست دهم قربانی
تا که تکمیل شود، حجّ من و تقدیرم
زین جهت دست به پای تو فشاندم بر خاک
تا کنم دیده فدا، چشم به راهِ تیرم
ای قد و قامت تو معنی «قدقامت» من
ای که الهام عبادت ز وجودت گیرم
وصل شد حال قیامم ز عمودی به سجود
بیرکوع است نماز من و این تکبیرم
بدنم را به سوی خیمهٔ اصغر مبرید
که خجالت زده زآن تشنهلب بیشیرم
تا کند مدح ابوالفضل، امام سجّاد
نارسا هست «حسان»! شعر من و تقریرم
📝 #حبیب_چایچیان
.
#حضرت_عباس_ع_شهادت
سقا به آب، لب ز ادب آشنا نکرد
از آب پُرس از چه ز سقّا حیا نکرد
تجدید شد وضوی نماز امام عشق
بیهوده دستِ خویش به آب آشنا نکرد
تن چاک چاک دید و به بیداد، تن نداد
سر شد دو تا و قد برِ دونان، دو تا نکرد
«غیر از دمی که مشک به دندان گرفته بود
در عُمرِ خویش خندهٔ دنداننما نکرد»
دندان کند کمک، چو گره وا نشد ولی
دندان او هم آن گرهی بسته وا نکرد
معراج او به روی زمین شد ز پشت زین
همچون نَبی عروج به سوی سما نکرد
مسجود را ندیده سر از سجده برنداشت
حقِّ سجود عشق، چو او کس اَدا نکرد
✍ استاد #علی_انسانی
#حضرت_عباس_ع_شهادت
این آبها شبیه تو دریا ندیدهاند
مانند دستهای تو سقا ندیدهاند
برخیز و تا به خیمه مرا با خودت ببر
طفلان من شکستن بابا ندیدهاند
پُشتم شکسته، زودتر از من حرم برو
نامحرمان هنوز حرم را ندیدهاند
داری چرا شبیه حسن گریه میکنی
چشمان تو که کوچهی زهرا ندیدهاند
سر را به پام خاطر امالبنین مکش
اینقدر پیش فاطمه پا را زمین مکش
✍ #حسن_لطفی
#حضرت_عباس_ع_شهادت
تو آن ماهی که خورشیداست محو روی تابانت
خداوند آسمانها را درآورده به فرمانت
مگر مانند پبغمبر تو هم شق القمر کردی؟
که میخوانند خود را ارمنیها هم مسلمانت
حسین ابن علی که عالمی هستند قربانش
به تو گفته برادر جانِ من، جانم به قربانت
همه دیدند دست از هر تعلق در جهان شستی
همینکه رفت در آب فرات آن روز دستانت
به دوش خود کشیدی بار سنگین امانت را
دو دستت را فدا کردی و ماندی پای پیمانت
نداری دست در پیکر؛ ولی بنگر که این لشکر
هراسان است سرتاسر ز چشمان رجزخوانت
همان وقتی که تیر آمد به سوی مشک میدیدی
گره کور است و حتی وا نخواهد شد به دندانت
عجب حُسن ختامی داشتی که در دم آخر
به جای مادرت ام البنین، زهراست مهمانت
از اول جان تو تنها برادر بود تا آخر
که گفته در دل میدان گذشتی راحت از جانت؟
**
برای اینکه در راه حسین ِفاطمه باشم
الهی که بماند تا ابد دستم به دامانت
✍ #احمدجواد_نوآبادی
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_شهادت
هر گرفتاری سراغ آستانش را گرفت
رزق و روزیِ تمام خاندانش را گرفت
خوش به حالِ سائلی که سائلِ عباس شد
خوش به حال آنکه از عباس نانش را گرفت
روزِ محشر دستهايش دستگيري ميكند
دستِ خود را داد، دستِ دوستانش را گرفت
هيچ كس اندازهی عباس شرمنده نشد
كربلا بدجور از او امتحانش را گرفت
از خجالت آب شد، آبآورِ كرب و بلا
عصرِ تاسوعا اماننامه امانش را گرفت
چشمهايش پاسبانهای بَناتِ خيمه بود
حرمله با تير، چشمِ پاسبانش را گرفت
تيرها در پيكرش وقتِ زمين خوردن شكست
بس كه خون رفت از تنش، آخر توانش را گرفت
صارَ کَالْقُنْفُذ برايِ تيرها جايي نماند
ناگهان سر نيزهای حجمِ دهانش را گرفت
قتل او کار عمود آهن و نیزه نبود
تیرهایی که به مشکش خورد، جانش را گرفت
از بغل تا که سرش را بر سر نیزه زدند
گریههای ناتمامی خواهرانش را گرفت
سروده گروه ادبی #یا_مظلوم
#حضرت_عباس_ع_شهادت
تا سایهی تو از سر این کاروان رفت
از ترس، رنگ از صورت نیلوفران رفت
اینکه به من خواهر نگفتی بر دلم ماند
حسرت به دل، از پیش تو این قد کمان رفت
تیرِ کمان هم داشت شوق ابرویت را
که پر درآورد از کمان تا آن کمان رفت
دست تو که افتاد، دستِ کوفه سمتِ
پوشیهی حوریه ی این خاندان رفت
تو علقمه بودی ندیدی من که دیدم
با خنجری سمت حسینم ساربان رفت
من را به جبرِ کعبِ نی بردند آخر
بلبل کجا با میل خود از بوستان رفت؟!
فهمیدم از طرز نگاهت روی نیزه
تیری که تیرانداز زد تا استخوان رفت
ای محرم زینب خبر داری که زینب
وقتی نبودی، مجلس نامحرمان رفت؟!
ام البنین باور نکرد اما پس از تو
زینب به کوفه با سنان بد دهان رفت
سروده گروه ادبی #یا_مظلوم