eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.6هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
369 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیئتی در شمرون! اصیل، باوقار و خوش معرفت! وجود چنین هیئت هایی باعث میشه هیئت های انحرافی بساطشون جمع بشه ✅ کانال تحلیلی مهندس https://eitaa.com/eetazeinab
4_5904736564847577641.mp3
11.46M
نازنین یار! مرا باز ندیدی! باشد! به گمانم که دل از من تو بریدی! باشد! بود همواره امیدم که مرا میخواهی من همانم که نشستم به امیدی، باشد! بین بازار غلامان نظر انداخته ای جنس مرغوب نبودم نخریدی؟ باشد! دست عشاق گرفتی و حرم بردی... آه طبق معمول ز من دست کشیدی، باشد! مهربانی تو مال دگران است چرا باز ای یار به دادم نرسیدی، باشد! این همه زار زدم، داد زدم کرببلا  این حرم گفتن من را نشنیدی، باشد! چه کنم تلخی تو باز حلاوت دارد! دل تنگم بخدا میل زیارت دارد! شاعر : حسن سرمست
4_5913427340976718155.mp3
2.35M
‍ ⚜️🍂⚜️سینه زنی شور تقدیم به همۀ شهدا مخصوصاً شهدایِ گمنام _ حاج مجتبی رمضانی⚜️🍂⚜️ ✼═══┅🥀❃🥀┅═══✼ دوباره روزایِ سیاهِ بیچارگی رسیده تویِ خونۀ سینه خالی از‌عکسِ یک شهیدِ دیگه نگاهامون به زمین کرده عادت تو آسمونِ دل نمیاد عطرِ شهادت تو روزگاری که مرده حتی خجالت ازین سیاهی بخدا،شهدا شرمنده ایم خالی شده جایِ شما،شهدا شرمنده ایم شهدا شرمنده ایم ..... شهدا شدمنده ایم ..... ما اونایی هستیم که گُفتیم رزمنده ایم همیشه ولی یه روز اومد که دیدیم تیشه زدیم به ریشه حسرتمون امروز آسمونِ بهشتِ حسرتمون راهِ بی نشون بهشتِ حسرت گلُایِ لاله گون بهشتِ دلی که تنگه میخونه،شهدا شرمنده ایم حضرت زهرا میدونه،شهدا شرمنده ایم شهدا شرمنده ایم ..... شهدا شدمنده ایم ..... رسیده روزی که نباید چشمامونو ببندیم روزیِ که باید به هرچی بی دردیه بخندیم چشم مادری که هنوزم چشم به راهِ می‌بینه که امروز آرزوهاش تباهِ به چشمایِ من و تو خوابِ راحت گناهِ از اینکه عاشق نشدیم،شهدا شرمنده ایم از اینکه لایق نشدیم،شهداشرمنده ایم شهدا شرمنده ایم ..... شهدا شدمنده ایم.....
پنج تن آل عبا  سلام ای خاتم پیغمبران  سلام خیرالانام جان جهان  سلام نور زمین روح زمان  جنگیدی با دست خالی، برا اسلام، میون کفّار  با اینکه دیدی از دشمن، همیشه غم، همیشه آزار  واسه دردای این مردم ، تو بودی یار، تو بودی غم‌خوار  تازه وقت آغاز توست  این نهضت هم، اعجاز توست  «تا جون داریم، دم می‌گیریم  ما مدیون اهل بیتیم» علی آقاجانم اول مظلوم علی با یاد تو دل شد آروم علی، شاه عالم از حق محروم هر جا که حرف غیرت بود، تو هم بودی، میون میدون واسه اسلام پیغمبر، چقدر ساده، گذشتی از جون هرکس که توو راهت باشه، توی فتنه، نمیشه حیرون حیدر یعنی اوج غربت حیدر یعنی کوه غیرت «تا جون داریم، دم می‌گیریم ما مدیون اهل بیتیم» سلام تنهاترین مادر زهرا سلام ای بانوی حیدر زهرا سلام ای شافع محشر زهرا پای عشق حیدر موندی، توی آتیش، توو آتیش غم ای محجوبِ هر دو عالم، ندید اما، تو رو نامحرم واسه حق از جونش نگذشت، شبیه تو، کسی توو عالم دلهای ما، دریایی شد چون حاج قاسم، زهرایی شد «تا جون داریم، دم می‌گیریم ما مدیون اهل بیتیم» حسن، ای صلح تو جنگی پنهان حسن ای روح دین جان قرآن حسن توو دستاته حکم طوفان تو کاری کردی که حتی، سکوت تو، جهادت باشه این عالَم مدیون لطف و کراماتِ زیادت باشه شیعه توو روضه‌ی زهرا قسم خورده به یادت باشه تو طوفانی، تو غوغایی تو فریاد عاشورایی «تا جون داریم، دم می‌گیریم ما مدیون اهل بیتیم» حسین زیبایی دنیای ما حسین ای محبوب دلهای ما حسین آقای ما مولای ما توو راه عشق تو باید، سر و جون داد، بدون تردید تو ثابت کردی که میشه، تک و تنها، با دشمن جنگید بین تیغ و نیزه میشه، میون خون خداوندو دید یا ثارالله و ابن ثاره این دل خیلی دوسِت داره «تا جون داریم، دم می‌گیریم ما مدیون اهل بیتیم» شاعر: رضا یزدانی
.. قربونت بشم اینطوری نگو جگرِ راهب خون شد .... دیگه نتونست تحمل کنه خم شد  وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ ... جایِ رقیه خالی .. جای رباب خالی .. جای سکینه خالی ... جای زینب خالی ... صورت رو صورت ابی عبدالله گذاشت ... راهب میدونی این صورت رو صورت کیا نشسته ... آقا چرا محاسنت خونیِ ... راهب ، اون خون ، خونه علی اکبرشِ ... هم غلام سیاه جُونِشِ ... هم خونه دونه دونه شهداشه ... از همه مهم تر خونه علی اصغرشِ ... آقا چرا محاسنت خاکستری شده ... ای داد ...   بابا ... بابا ... از رو نیز نگام میکردی یادته من تو رو نگاه می کردم یادته پای نیزه تن سیلی خوردم یادته من همش زمین میخوردم یادته .... حسین ......
2.98M
شب دوم دهه سوم محرم ۱۴۴۵ق حاج آقا منصور ارضی ارسالی از طرف آقای جاودان
5.14M
حاج ابوالفضل بختیاری ارسالی ازطرف آقای جاودان
5.3M
یاحسین مظلوم حاج ابوالفضل بختیاری ارسالی آقای جاودان
🔻 🔻 🥀 نقل است که سوی شام روانه شدند، در راه به دیری رسیدند، فرود آمدند تا بخوابند، نوشته‌ای بر دیوار دیر بدیدند: 🥀 اترجوا امة البیت... 🥀 راهب را پرسیدند از آن خط و نویسنده آن؛ گفت: این خط پانصد سال پیش از آن که پیغمبر شما مبعوث شود اینجا نوشته بود. 🥀 سبط ابن جوزی مسندا روایت کرد از ابی محمد عبدالملک بن هشام نحوی بصری در ضمن حدیثی که چون آن مردم در منزلی فرود آمدند سر را از صندوقی که برای آن ساخته بودند بیرون آوردندی و بر نیزه نصب کردندی و همه شب پاس او را داشتندی تا وقت رحیل باز آن را در صندوق می نهادند. پس در منزلی فرود آمدند دیر راهبی بود سر را به عادت بیرون آوردند و بر نیزه نصب کردند و پاسبانان پاس می دادند و نیزه را به دیر تکیه دادند نیمه شب نوری دید از آن جا که تا به آسمان کشیده و بر آن قوم مشرف گشت و گفت: 🥀 شما کیستید؟ 🥀 گفتند: اصحاب ابن زیاد. 🥀 پرسید: این سر کیست؟ گفتند: سر حسین بن علی بن ابی طالب و فاطمه دختر رسول خدا... 🥀 پرسید: پیغمبر خودتان؟! 🥀 گفتند: آری... 🥀 گفت: چه بد مردمی هستید، اگر را فرزندی بود ما او را در چشم خویش جای میدادیم... 🥀 آنگاه گفت: شما می‌توانید کاری کنید؟! 🥀 گفتند: چه کار؟ 🥀 گفت: من ده هزار دینار دارم، آن را بستانید و سر را به من دهید، تاامشب نزد من باشد و چون خواستید روانه شوید آن را بگیرید... 🥀 پذیرفتند، را را به او دادند و پول ها را بگرفتند راهب را برداشت و بشست و خوشبوی کرد و روی زانو گذاشت و همه شب بگریست تا سپیده صبح بدمید. 🥀 گفت: ای سر من غیر خویشتن چیزی ندارم و شهادت می دهم به یگانگی خدا و این که جد تو پیغمبر او بود و شهادت می دهم که من خود بنده توأم، آن گاه از بیرون آمد و اهل بیت را خدمت می کرد. 🥀 ابن هشام در سیره گفت: را برداشتند و روانه شدند چون نزدیک رسیدند با یکدیگر گفتند: آن مال را زودتر میان خویش قسمت کنیم مبادا یزید بر آن واقف شود و از ما بستاند، پس کیسه ها را آوردند و گشودند و آن زرها سفال شده بود و بر یک سوی آن نگاشته: ( و لا تحسبن الله غافلا عما یفعل الظالمون ) و بر روی دیگر ( و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون ) پس آن ها را در بردی ریختند. 🥀 شیخ راوندی در خرائج این خبر را به تفصیل آورده است و در آن کتاب گوید: 🥀 چون سر شریف را به آن ها بازگردانید، از دیر فرود آمد و در کوهی تنها به عبادت پروردگار پرداخت و هم در آن کتاب گوید: که رئیس آن جماعت عمر سعد بود و او آن مال را از راهب بگرفت و چون دید سفال شده است غلامان خود را فرمود در نهر ریختند. 📕 دمع‌السجوم، فصل یازده 📕 نفس‌المهموم