eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
18.2هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.8هزار ویدیو
434 فایل
#کانال_نوحه_وروضه_یازینب_سلام_الله_علیها http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری ⛔️کپی مطالب بدون نام کانال ممنوع⛔️ ادمین تبادل⬇️ @Tabligh_nohe
مشاهده در ایتا
دانلود
@babolharam_net1403011705.mp3
زمان: حجم: 9.71M
|⇦•منصور منتقم... و مناجات با امام زمان روحی له الفدا اجراشده به نفسِ حاج محمدرضا طاهری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ کوله بارت بربند، شاید این چند سحر فرصت آخر باشد که به مقصد برسیم بشناسیم خدا را و بفهمیم که یک عمر چه غافل بودیم....می شود آسان رفت..می شود کاری کرد که رضا باشد او...
. |⇦•فرصت کم است... و ویژهٔ ماه مبارک رمضان اجراشده به نفسِ حاج‌محمد رضا طاهری ●━━━━━━─────── فرصت کم است و اهل دعا را خبر کنید جا مانده های ماه خدا را خبر کنید جانم خدا چه ریخت و پاشی نموده است پایان سفره هرچه گدا را خبر کنید *فرمود :روز پنجشنبه و روز جمعه ی ماه مبارک، خدا هر ساعتش هزار، هزار، بنده هایی که مستحق آتیش اند رو میبخشه،شاید تو همین ساعت ها نوبت ماهم برسه...* قدر تمام ما گناهکاران می‌خرد آلوده های بی سر و پا را خبر کنید خیلی دلم ز مردم دنیا گرفته است هم ناله های من، شهدا را خبر کنید تا قبل از عید کاش منادی ندا دهد دلداده های کرب و بلا را خبر کنید *بیاید یه عهدی باهم ببندیم برا قیامت مون باشه...* فردا که سوی آتش دوزخ مرا برد آقام، سیدالشهدا را خبر کنید در روز حشر، وقت حساب و کتاب مان با احترام مادر ما را خبر کنید آب از سرم گذشته نفس های آخرم قبل از همه امام رضا را خبر کنید بی شک همین که ناله زنم یا اباالجواد بی معطلی امام رضا می‌رسد به داد .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
,,,,,,, صابخونه سلام بازم گدا اومد اون که رفته بود به ناکجا اومد اومدم بگم چقدر گرفتارم جز در خونه ت که جایی ندارم ا خدا روی سیاهم رو ببین ا خدا باره گناهم رو ببین دست خالی اومدم ردم نکن تو نگاه به چهره ی بدم نکن همه دست رد زدن روی سینه م اومدم فقط خودت رو ببینم تو ببین دنیا برا من قفسه یه گوشه نگاه تو برام بسه با همین بار گناه بی حدم ولی مشهدالرضا رو بلدم وقتی که همه جا کم میارم باز دلم خوشه امام رضا دارم اومدم بلکه به من توشه بدی تو به من برات شش گوشه بدی _______________________
افتخاری (خدایا عاشقان را) توکل کرده‌ام بر تو خدای بی‌نیازم توسل می‌کنم بر اهلبیت چاره سازم تو دستم را گرفتی در دل روضه نشاندی به عشق مرتضی در مجلس زهرا کشاندی همه عالم فدای، علی آن شاه مردان خدایا قلب ما را، پر از مهرش بگردان به زیر لحد، علی جان مدد، تو دردم را دوا کن به زهرا قسم، که من بی کسم، شهادت سهم ما کن شما حیدر امیر مومنینی قسیم نار و جنت نازنینی بمیرم من برای غربتت که پس از زهرا شما خانه نشینی بمیرم من چه با دست خدا شد نمی‌گویم در آن کوچه چها شد پس از تو دخترت زینب چه گوید که زینب وارث کرببلا شد تو بابای حسینی علی نور دو عینی به اذن تو ولی شد عزیز تو خمینی الم را ز دست جانباز او بده بر دست مهدی علی جان نظر به ایران نما که داریم با تو عهدی از این فتنه‌ها، مرا کن رها، امید ما شمایی پناه همه، فقط فاطمه، عزیز شهدایی 🥀🌾🥀▪️🥀🌾▪️
. |⇦•از گل تربتِ تو... به علیه السلام ویژهٔ اجرا شده به نفس حاج ●━━━━━━─────── السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ از گل تربتِ تو بویِ حرم می آید عطر سجاده سحرگاه به تن می ماند خواب دیدم سحری پایِ ضریحت هستم چه کنم حسرت آن بر دل من می ماند چه جوان ها که به پایِ غم تو پیر شدن بشود دوستی آن دم که کهن می ماند بویِ سیب از همۀ کرببلا می آید اشک مادر اثرش رویِ بدن می ماند هر چه مردست اگر پای تو بی سر بشود پرچم عشق تو بر شانۀ زن می ماند صدهزاران چو اویس خاکِ ره زینب نیست عاشق از یار جدا شهر قرن می ماند گر بنا شد که وصیت بنمایند عشاق چه بدن هاست که بی غسل وکفن می ماند ... یاد پیراهنِ تو بال و پرم درد گرفت بوریا گفتم و دیدم جگرم درد گرفت ... شاعر : (اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ اَميرِالْمُؤْمِنينَ و َابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِساَّءِ الْعالَمينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَ اللَّهِ وَ ابْنَ ثارِهِ وَ الْوِتْرَ الْمَوْتُورَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ عَلَيْكُمْ مِنّى جَميعاً سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ يا اَباعَبْدِاللَّهِ ...) .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
@babolharam_net babolharam Arzi.mp3
زمان: حجم: 2.62M
|⇦•از گل تربتِ تو... به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام ویژهٔ شب جمعه اجرا شده به نفس حاج منصور ارضی
به امام زمان عجل الله مداح:👌😭 مثل یک ابر بهاری، یابن الزهرا حال و هوای گریه داری، یابن الزهرا این روزها خیلی دلت را غم گرفته دلخسته از این روزگاری، یابن الزهرا با واژه ی مادر شود آهت کشیده در لا به لای اشک و زاری، یابن الزهرا *اومدي به امامِ زمانت تسليت بگي، اومدي تو اين مجلس روضه، كمكِ امامِ زمانت باشي...* ای وایِ مادر های تو می گوید آقا خیلی برایش بی قراری، یابن الزهرا آقا مگر من مرده ام که مثل حیدر سر را به زانو می گذاری، یابن الزهرا *ما هم اومديم با شما گريه كنيم تا شما تنها نباشيد آقاجان!...* آقا! تنم، مالم، همه جانم فدایت آماده ام بر جان نثاری، یابن الزهرا جز اشک دیده مرهم دیگر ندارم با عرض پوزش از نداری، یابن الزهرا از این که هستم دوستدارِ مادر تو حتماً مرا تو دوست داری، یابن الزهرا *مُحرم همه ميان برا عزاداريِ ابي عبدالله، اما فاطميه ها خوصوصيه فقط مَحرم ها ميان عزاداري و روضه، هر كسي رو راه نميدن تويِ روضه ي حضرت زهرا...* تا این که باشم زائرِ قامت خمیده دنبال یک سنگ مزاری یابن الزهرا زهرا به زهراها شده تبدیل یعنی : در کوچه شد آیینه کاری، یابن الزهرا محمد فردوسی * بي بي فرموده بود: علی جان! من رو شبونه غسلم بده، شبانه دفنم كن... فضه ميگه: اميرالمؤمنين به بچه ها سفارش كرد، بچه ها بي قراري نكنيد، بلند بلند گريه نكنيد، همسايه ها نَشنَوَن، كسي نفهمه، ديدن اين نازدانه ها آستين به دندان گرفت، مثل ابر بهاري گريه ميكنن.... اسماء آب مي ريخت، بدن زهرا رو امیرالمؤمنین غسل ميداد، يه مرتبه ديدن علي سر به ديوار گذاشت، صدا ناله اش بلند شد: واي، واي... اسماء گفت: آقاجان! فرموديد همه آروم گريه كنن!؟ فرمود: اسماء! ببين آب كه ميريزم خونابه مياد، بعد از نود و پنج شب و روز خون قطع نشده، اسماء! زهرا دردش رو به من نگفت... يه جمله روضه ي من، ميخوام بگم: یا امیرالمؤمنین! شما بدنِ بي جانِ زهرا رو غسل ميداديد، چشمتون خورد به جايِ زخمِ مسمار، خونابه ديدي طاقت نيآوُردي، اما من بميرم برا دخترت زينب، خدا برا هيچ خواهري نيآره، آقا امام محمد باقر مي فرمايند:" لَقَدْ قُتِل بِالسَّيفِ وَ بِالحِجارَةِ وَ بِالخَشَبِ و بِالعَصَا" نيزه دار نيزه ميزد، با چوب ميزدن، با عصا ميزدن، يه جاي سالم روي بدن حسين نبود...* به سمت گودال از خيمه دويدم من شمر جلوتر بود دير رسيدم من سَرِ تو دعوا بود، ناله كشيدم من سَرِ تو رو بردن، دير رسيدم من * يكي داره عبا رو ميكَنه، يكي داره عمامه رو ميكَنه، ساربان دنبال انگشترِ، خولي سر رو برداشت و بُرد...* هجوم آوُردن همه سمتِ پيكرت جلو چشمِ مادرت برا بُردنِ سَرت شلوغِ گودال، همه هلهله كنان شمر و خولي و سنان دست پر دارن ميان پنچه گذاشته لابه لاي موت خنجرش رو گذاشته روي موت بميره خواهرت كه با نوك ني اينجوري كرده زير و روت اَلسَّلامُ عَلَي مُرمّل بالدّما مُقَطَّعُ الاَعضا من بي وضو موي تو را شانه نكردم حالا به دنبالِ سرت بايد بگردم سري به نيزه بلند است در برابر زينب خدا كند كه نباشد سرِ برادرِ زينب *صدا بزن: حسين!...*
زمان: حجم: 760K
وزن عروضی:مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلُن دستگاه:شور بوی بهشت می‌وزد از کربلای تو ای کشته‌ای که جان دو عالم فدای تو دیوانه‌وار، آمده‌ام تا به قتلگاه وقتی به استغاثه شنیدم، صدای تو نقدینه‌ای که داشتم از اشک و خون دل تقدیم کرد، دیده به گنبدنمای تو در حیرتم چه شد که نشد آسمان، خراب وقتی شنید نالۀ واغربتای تو خورشید و ماه و جنّ و ملک خون گریستند وقتی میان لجۀ خون بود جای تو رفتی به پاس حرمت کعبه به کربلا شد کعبه حقیقی دل، کربلای تو اجر هزار عمره و حج در طواف توست ای مروه و صفا به فدای صفای تو با گفتن «رضا به قضائک» به قتلگاه شد متحد، رضای خدا با رضای تو تا با نماز خوف تو گردد قبول حق شد سجده‌گاه اهل یقین خاک پای تو تو هر چه داشتی به خدا دادی ای حسین فردا خداست جل جلاله جزای تو اندر منا ذبیح یکی بود و زنده رفت ای صد ذبیح کشته شده در منای تو برخیز باز بر سر نی آیه‌ای بخوان ای من فدای آن سر از تن جدای تو خون خداست خون تو و جز خدای نیست ای کشته خدا، به خدا خون بهای تو ما را خشوع بندگی آموز، چون خداست در مجلس عزای تو صاحب عزای تو سائل چو دید کفِّ کریم تو گریه کرد ای کائنات، بندۀ خوان عطای تو ما را هم ای حسین، گدایی حساب کن آخر کجا رود، به جز این در گدای تو آنجا که حد ممکن و واجب بود، تویی ای منتهای اوج بشر، ابتدای تو دست دعا بر آر «ریاضی» که شد قبول در بارگاه قدس حسینی دعای تو «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» 📚 دیوان ریاضی یزدی .
. |⇦•چیزی نخواست از من... به امیرالمؤمنین علی علیه السلام و حضرت زهرا سال ۱۴۰۱به نفس حاج میثم مطیعی ●━━━━━━─────── چیزی نخواست از من، تا لحظه‌ی آخر حتی همون، لحظه که داشت، می‌سوخت کنارِ در شرمنده ام، من تا ابد، از اون چشای تر چیزی از اینکه زمین خورده، به من نگفت از اینکه تو کوچه‌‌ها سیلی، زدن نگفت درد دلهاشو به هیچ‌کس جز، حسن نگفت یه بار نگفت، از اون همه غم نگفت نگفت، از قامتِ خم که می‌دونست، شرمنده میشم «نرو نرو سپاه حیدر، پر از غمه نگاه حیدر» خیلی مدارا کرد، با فقر من هم ساخت پای دل، حیدر نشست، با این همه غم ساخت اما یه بار، شِکوه نکرد، با روزیِ کم ساخت بخشید رختِ عروسی‌ شو هم، برا خدا با دستاش نونِ تازه می‌پخت، برای ما تنها لبخندش رو می‌بخشید، به مرتضی یه بار نگفت، علی بریدم این آخرا، نگفت خمیدم یه شکوه هم، ازش ندیدم «نرو نرو سپاه حیدر، پر از غمه نگاه حیدر» با بودنِ زهرا، خونه بهشتم بود حتی اگر، که قلب من، لبریزِ از غم بود حتی اگر، که قامِتش، از غصه‌ها خم بود یک دفعه هم توو کوچه من رو، صدا نکرد اما دستم رو یک لحظه هم، رها نکرد حتی واسه عذاب این شهر، دعا نکرد خدا ببین، دلم شکسته دلم از این، ستم شکسته که قدِّ همسرم شکسته کاشکی میشد بمونی زهرا آخه هنوز جوونی زهرا دستم به بازوش خورد آتیش گرفت جونم : رضا یزدانی *آخه امیرالمؤمنین به بچه‌ها گفته بود آروم‌گریه کنید، مردم صدامونو‌ میشنون، شاید دوباره بیان شما روهم بزنن، بچه ها آستین به دهان گریه می کردند. یه وقت دیدن علی دست از غسل کشید، اسماء داره نگاه میکنه، امیرالمؤمنین برگشت روبه دیوار هی دستِ مُشت کرده به دیوار میزنه. علی! بلند گریه نکن... آخه نگاه کن این بازوی ورم‌ کرده و کبود رو ببین ....* وقتی صدای در میپیچه تو‌خونه حس میکنم، باز خونه رو آتیش میسوزونه *هرکی میاد در خونه ی ما، بچه ها میترسن، هر کی در میزنه بچه ها همدیگه رو‌نگاه میکنن، میگن اینا یه ذره در میزنن بعد در رو میشکنن، بعد در رو‌ می سوزونن.....* حس میکنم افتاد رو خاک‌ مادر، غریبونه *آقای مهربونم، آقای کریمم، اون شب چه اتفاقی افتاد؟ اون روز چه اتفاقی افتاد؟...* «این کودکت چه دیده که زار میزند هی دستِ مشت کرده به دیوار می زند به هر جا مادری از شوق دست طفل خود گیرد در این‌کوچه‌ گرفته طفل دست مادر خودرا *چی گفت امام‌حسن؟ ...* اون‌ روز شکست انگار تو‌کوچه‌ غرور من خیلی گریه کردیم با یادش من و حسن آخه یه زن رو پیش بچه اش نمی زنن ای بی حیا ببند چشاتو پایین بیار اینجا صداتو از رو‌ چادر بردار پاهاتو *اینجا اومدن‌ داخل خونه ی حضرت زهرا پا رو‌چادر حضرت گذاشتن، گذشت و گذشت، زید بن اَرقم میگه: کوفه نشسته بودم عُبیدالله ملعون نشسته بود سرِ ابی عبدالله رو براش آوردن، اول بلند شد سر رو‌ برداشت گذاشت روی زمین. گفتم‌: خدایا! میخواد چیکار کنه؟ یه‌وقت پاش رو بلند کرد گذاشت روی صورت امام‌حسین، صدا زد :حسین! چه زود پیر شدی؟ یه وقت یکی گفت پا تو بردار من خودم دیدم پیغمبر این لبها رو‌ میبوسید... * ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .