2. تک و تنها.mp3
6.94M
🏴#شهادت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
🏴#سبک_زمینه
🎤مداح :حاج محمود کریمی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
چه تک و تنها ، چه غریبونه
یه نفر کنج ، این زندونه
اسیر این شبای تاره
روی خاک تیره سر میذاره
کسی بجز خدا از حالش،
خبر نداره
ای صیدِ بی بال و پر
شفیع روز محشر
دخیلُکَ آقا یا ،
موسیَ بنِ جعفر
توی این زندون ،
دیگه آزاده
بدنش روی ، خاک افتاده
هنوز توی غل و زنجیره
رضا براش عزا می گیره
محاله دخترش معصومه،
آروم بگیره
درای زندون ، وا شد
تو آسمون غوغا شد
شفیع این عالم ها
حاجتش روا شد
ای صید بی بال و پر
شفیع روز محشر
دخیلُکَ آقا یا
موسیَ بنِ جعفر
با عزای این ، غم شیدایی
دل عالَم شد ، عاشورایی
شهیدی که لبش خشکیده
با نیزه ها کفن پوشیده
یه روز میاد تو ی محشر با
سرِ بریده
جانِ اباعبدالله
منتقم آلُ الله
ادرکنی یا مولا
بقیة الله ...
حسین اباعبدالله ( تکرار ) #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#رباعی_شهادت_امام_کاظم_ع
#امام_کاظم_ع
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
شدروزوشب ذکرلبت خَلِّصنی یارب
ذکـر منـاجـات شبت خَلِّصنی یارب
ناله زدی درهرقنوت وسجده هایت
مابین هـر یک یاربت خَلِّصنی یارب
عمری به پشت درب های بسته بودی
ازظلم سندی بن شاهک خسته بودی
ورد لبت معصومه جان بودو رضاجان
از بس به فرزندان خود دلبسته بودی
ای قلب عالم سوخت آقـا جان برایت
تـو نـاله ها کـردی و نشنیدند صدایت
زنجیر از مظلومیت خـون گـریه میکرد
یاحضرت موسی بن جعفرجان فدایت
روزه بـودی خـون دل افـطار تو
لحظــه لحظـه داده انـد آزار تو
جز غُل و زنجیر ودلتنگی و زهـر
هیـچ کس آنجـا نگشته یـار تو
چشـم انتظاری گفت مـولایم بیاید
هــر دم رضـا می گفت آقـایم بیاید
تاخواستگار از بهرمعصومه می آمد
مـی گفت بگذارید کـه بـابـایم بیاید
ای میــوه ی قلب پیمــبر دردمندم
ذُریّـــه ی زهـــرا و حـیدر دردمندم
هجررخ صاحب زمان بیچاره ام کرد
یاحضرت موسی بن جعفردردمندم
تیره گشته روز و ماه و سال من
در قفس بشکسته پـر و بال من
غـــیر تــازیـانه و دشـنام خصم
کس نپرسیداست اینجاحال من
مـرا در بند هـم زنجیر کردند
و بـا زخـم زبان تحقیر کردند
زبس به مادرم دشنام دادند
مـرا ایـن نـانجیبان پیر کردند
پیغمبرازمظلومیت درپیچ وتاب است
قلب جهان شیعه ازداغت کباب است
فـــرزنــد زهـرا کـن دعـا مهدی بیـاید
باب الحوائج تودعایت مستجاب است
ای مـادر تو فـاطمه هم مادر ما
ای سایهٔ لطفت همیشه برسرما
تامهدی ازپرده ی غیبت به درآید
باب الحوائج، حفظ فرما رهبر ما
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
#علی_اکبر_اسفندیار_مداح. #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#امام_موسی_کاظم_ع
رباعی صلوات برای موسی بن جعفر -( بر موسی جعفر شه والا صلوات
بر موسی جعفر شه والا صلوات
بر زاده ی آزاده ی زهرا صلوات
🥀🥀🥀🥀
او باب حوائج است از سوی خدا
از او بطلب حاجت خود با صلوات
شاعر : محمد مبشری
🥀🥀🥀🥀
گر توخواهی زخداوند که خیروبرکات
بر امام کاظمین باب الحوائج صلوات
🥀🥀🥀🥀
گرکه خواهی بشودغم زدلت پاک
بر پدرامام رضا موسی بن جعفرصلوات
🥀🥀🥀🥀
گرکه خواهی بکنی خوشحال مولای خویش
بررضا و معصومه اش صلوات
🥀🥀🥀🥀
گرکه خواهی شودبرتوبازباب نجات
بهر فرج مهدی موعودصلوات
🥀🥀🥀🥀
#صلوات_موسی_بن_جعفر. #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
نوحه امام کاظم علیه السلام
پر بسته کنج این قفس دیگر فتادم از نفس
خلّصنی یا الله خلّصنی یا الله
کنج سیه چال بلا می سوزم از زهر جفا
صیدی گرفتارم بی یاور و یارم
از دوری اطفال من افسرده گشته حال من
غریب و تنهایم دلتنگ زهرایم
محزونم و خونین جگر از من ندارد کس خبر
آتش به جان هستم بی همزبان هستم
دارم به دل درد نهان می سوزم از زخم زبان
در کُند و زنجیرم از زندگی سیرم
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
موضوع: #امام_کاظم علیه السلام
سبک: #امشب_به_صحرا_بی_کفن
#روضه_حضرت_کاظم
رشتهی دلهای عاشق پشت این در بسته شد
بار ما از خانهی موسی ابن جعفر بسته شد
تا خبر آمد غروب از خانه بیرون میزند
با هجوم سائلان از صبح معبر بسته شد
مشت ما را وا نخواهد کرد وقتی از کرم
مشت مسکین درش با کیسهی زر بسته شد
آنکه از کار پیمبرها گره وا میکند
دست و پایش در غل و زنجیر آخر بسته شد
ای خدا آزاد بودن پیشکش این ظلم چیست؟
در قفس حتی پر و بال کبوتر بسته شد
یک نفر با تازیانه آمد و در باز شد
یک نفر با تازیانه آمد و در بسته شد
تازیانه رفت بالا چشم مادر تار گشت
تازیانه خورد بر تن چشم مادر بسته شد
آه روی تخته پاره ساق پایش بند نیست
بیش از این حرفی ندارم روضه ها سربسته شد#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#شهادت_امام_کاظم
#غزل_مرثیه
۸۹۵
در این زندان ندارد روز، فرقی با شب تارم
ز دوری ات رضا جانم گره افتاده در کارم
تمام آرزوی من، بوَد این آرزوی من
که من این لحظهی آخر، ز رویت بوسه بردارم
بیا از ره رضا جانم، ببین ای نور چشمانم
دو چشمم سوی در مانده، که تو آیی به دیدارم
منی که آسمانها تکیه بر دستان من دارد
تماشا کن دو سه روز است که محتاج دیوارم
به چه روزی فتادم روزه بودم دشمنم آمد
مرا با تازیانه میدهد هر روز افطارم
ز بس که گوشهی زندان به من سیلی زده دشمن
میافتی یاد مادر گر ببینی رنگ رخسارم
مرا سیلی زدن اما نخورده دخترم سیلی
اگر که زار میگریم فقط در فکر بازارم
مرا آزارها دادند تنم را برنگرداندند
به چه روزی فتادم من، منی که بر همه یارم
به چه روزی فتادم تازه، نعل تازه اینجا نیست
بخود پیچیده ام اما به تن یک پیرهن دارم
شنیدم جد مظلومم به روی خاک عریان بود
شنیدم دست و پا میزد، از این روضه است بیمارم
#محمود_اسدی_شائق✍
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#شهادت_امام_کاظم
#روضه_جانسوز_حضرت_موسی_بن_جعفر_امام_کاظم_علیه_السلام
اَلسُّلامُ عَلَی الْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِیرِ ذِی السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُیُودِ وَ الْجَنَازَةِ الْمُنَادَى عَلَیْهَا بِذُلِّ الاسْتِخْفَافِ وَ الْوَارِدِ عَلَى جَدِّهِ الْمُصْطَفَى وَ أَبِیهِ الْمُرْتَضَى وَ أُمِّهِ سَیِّدَةِ النِّسَاءِ
اگرچه حجة اللهم، ولی ساکن در این چاهم
سیه چالی که در آن، نَشنود غیر از خدا آهم
خدا میخواست، اینجا بِشنود سوز مناجاتم
همان قعرِ سجونی را، که منهم از خدا خواهم
بجای احترام اینجا، شکنجه هست تکریمم
بجای منبر و محراب، زندان گشته درگاهم
نحیف و لاغر اما، دستهای پر قنوتم شد
بلاگردانِ یارانم، نجاتِ قومِ گمراهم
بجای سفره ی افطار، اینجا پیکری پهن است
بجای آب، مُشتی محکم آید هر سحرگاهم
علی را یاد کردم، شد گلویم بسته در زنجیر
به جرمِ یاعلی، شد تازیانه قوتِ هرگاهم
شبیهِ مجتبی، یک حربه در پایم فرو رفته
و همچون مادرم زهرا، شده نیلی رخِ ماهم
نه از نیزه، که از نیشِ زبانِ ناسزاگویی
سهشعبه خورده بر قلبم، که از گودال آگاهم
خدا میخواست، چون جدّ غریبم بشکند پایم
شبیه کربلا، یک ضربه آمد در گلوگاهم
چشیدم همچو زینب، بیکران درد اسیری را
میانِ سلسله، با عمهی مظلومه همراهم
ز پا و گردنِ مجروح من خون میچکد، یعنی
چنان سجاد، ذره ذره در زنجیر میکاهم
غمِ شام و غمِ کوفه، به پیشِ دیده ام، اما
ندیدم اهلِبیتم، بینِ نامحرم سرِ راهم
نه آتش در حرم دیدم، که شعله بر دلم افتاد
جگر از روضهی سختِ کنیزی، سوخت ناگاهم
خدا را شکر ناموسم نبود اینجا کنار من
سپردم انتقامِ آل زهرا را، به خونخواهم
#محمود_ژولیده ✍
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#شهادت_امام_کاظم
#حضرت_موسی_الکاظم_علیه_السلام
#غزل_مرثیه
۸۹۶
ای رضا جان کس به مثل من پریشان حال نیست
دیده ای دارم که غیر اشک مالامال نیست
طائر زهرایم و بین قفس افتاده ام
با تو سر بسته بگویم دیگر از من بال نیست
من الف بودم ولی در کنج زندان تا شدم
هیچ زندانی چو من قدّش شبیه دال نیست
گرچه من بودم معذّب گوشهی زندان ولی
تنگی زندان به مثل تنگی گودال نیست
هرچه آمد بر سرم پیراهنم پاره نشد
از برای بردن پیراهنم جنجال نیست
هرچه آمد بر سرم ناموس من سیلی نخورد
گوشهی زندان سخن از غارت خلخال نیست
دست و پای بسته خیلی سخت دست و پا زدم
پیکرم در زیر پای اسبها پامال نیست
جد ما با خشکی لب نحر شد جانم حسین
جد ما در پیش زینب نحر شد جانم حسین
#محمود_اسدی_شائق ✍
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#شهادت_امام_کاظم
#امام_کاظم علیه السلام
#رضا_نظاری ✍
هرچند گدایان، در این خانه زیادند
اینها همگی مظهر لطف اند، جواد اند
هرگز به کسی پاسخ «برگرد» ندادند
اینها نه خدایند، نه مانند عباد اند
هرکس که نیامد در این خانه، ضرر کرد
بُرد آنکه شبی را در این خانه سحر کرد
بر محضر تو، عرض سلام، عرض ارادت
ای آنکه گره خورده به نام تو سخاوت
پیچیده شمیم رضوی بین رواقت
انگار خراسانم و مشغول زیارت
نام تو گره وا کند از مشکل مردم
دیدیم کرامات تو را گوشه ای از قم
دارند خبر از کرمت، مردم بغداد
مرد عربی آمد و بر پای تو افتاد ...
دیدیم حرم پر شده از ناله و فریاد ...
گفتیم چه شد؟ گفت شفا داد! شفا داد!
از سفرهی احسان شما، توشه گرفتیم
از گوشه ایوان تو شش گوشه گرفتیم
ای آیه ی مستور! عزیز دل زهرا!
موسایی و در طور؛ عزیز دل زهرا!
مظلومی و مهجور؛ عزیز دل زهرا!
از فاطمه ات، دور؛ عزیز دل زهرا!
هرچند که معصومه ی تو دل نگران است
صد شکر مدینه، حرمت امن و امان است
دردی که به ساق تو رسیده است، بماند
گوش تو چهها که نشنیده است؛ بماند
رنگ رخت از زهر پریده است؛ بماند
گفتند که خوب است، بعید است بماند
دشمن شده از درد تو، خوشحال! چه سخت است
تنهایی و غربت ته گودال، چه سخت است
آقا! پسرت نیست بگیرد سرت از خاک؟!
معصومه تان نیست که اشک تو کند پاک
از روضهی تو ولوله افتاده به افلاک ...
فرمود: بخوانید از آن پیکر صد چاک
من تشنهام اما به فدای لب جدّم
ای وای! چه آمد به سر زینب جدّم
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#شهادت_امام_کاظم
کسی که زینت شب بود و کم دیدند خوابش را
سیاهی بر نمی تابید هرگز آفتابش را
از این محبس به آن محبس فقط بردند او را تا
بگیرند از نفسهای جهان ،عطر گلابش را
کسی را دست خالی بر نمی گرداند از کویش
نصیب عالمی می کرد جود بی حسابش را
محبت دید هرجا ، پاسخش را صد برابر داد
کویر و دشت نوشیدند باران سحابش را
دعایش «نجنی من حبس هارون» شد چه پیش آمد!؟
که زندان برد از خورشید عالمتاب ، تابش را
اذان لحظه ی افطار، جای نان و خرما خورد
دمادم سیلی و دشنامِ مامور عذابش را
اگر چه کار خود را کرد زهر ظلمت آن روز
ولی تابیده او بر قلب عالم آفتابش را
#محمدجواد_منوچهری ✍
#یا_باب_الحوائج
#یا_موسی_بن_جعفر_علیه_السلام
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها