eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.6هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
369 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
4_6005846421482243510.mp3
4.29M
‍ سبک شور منه ده وار-اولومدن قبریوینن منه ده وار بو اولمه ده سوزول دن منه ده وار چتین گوندی بو گونن منه ده وار یوخودان هچ اویانمادیم دیدیلر من اینامادیم گچدی عمریم ولی سنه یاخچی نوکر اولامادیم (اقام اقام اقام اقام سنه قربان آتام آنام) منه ده وار-بو دنیا عبرتینن منه ده وار قیامت وحشتینن منه ده وار او قبرین ظلمتینن منه ده وار عهدیم اوسته دایانمادیم حرمتین ساخلیامادیم حیف اولا روضه لرده من سنه چوخ آغلیامادیم (اقام اقام اقام اقام سنه قربون آتام آنام) منه ده وار-سولوپ هر دم سارالماخ منه ده وار یقینیم وار قوجالماخ منه ده وار لحد آلتیندا قالماخ منه ده وار منی اغیاره قاتماران فکریوی باشدان آتماران هامی یادان چیخاتسادا منی یادان چیخاتماران (اقام اقام اقام اقام سنه قربون اتام انام) منه ده باخ-قیامت باشلاناندا منه ده باخ صف محشر ده اقا منه ده باخ غریبم جان زهرا منه ده باخ هر گجه آغلارام حسین یاسیوی ساخلارام حسین سنده منیم یاسیمه گَل گلمسن آقلارام حسین 📢حـاج مـــهدی رســـولی 🔶منه ده وار... شور _متن_وسبک_مداحی بانوای حاج مهدی رسولی
۴۵ (حضرت رقیه س) ای گل زهرای اطهر نور چشم احمدی در خرابه ای پدر خوش آمدی خوش آمدی ای پدر خوش آمدی۲ در خرابه آمدی از چه پدر اندر طبق رنگ رخسارت گرفته ای پدر رنگ شفق ای پدر خوش آمدی۲ ای صفابخش دل من گشته ام من خونجگر بهر دیدار رقیه آمدی اما به سر ای پدر خوش آمدی۲ با تو گویم راز دل چون محرم رازم تویی ای گل باغ ولایت بال پروازم تویی ای پدر خوش آمدی۲ تو نبودی نیمه شب از ناقه افتادم پدر زجر نامرد آمد و زد بر دلم بابا شرر ای پدر خوش آمدی۲ ای پدر جای کمک بر زخم من می زد نمک نیمه ی شب ای پدرجان دخترت را زد کتک ای پدر خوش آمدی۲ ای صفابخش وجودم نور عین فاطمه خسته ام از زندگی بابا حسین فاطمه ای پدر خوش آمدی۲ ای پدرجان دیگر از این زندگی خسته منم کنج این ویرانسرا چون مرغ پر بسته منم ای پدر خوش آمدی۲ ای پدر از روی عمه زینبم شرمنده ام من خجالت می کشم از روی او تا زنده ام ای پدر خوش آمدی۲ بین این اهل حرم این دخترت را هم بخر ای گل زهرا نسب من را به همراهت ببر ای پدر خوش آمدی۲ کن دعایم تا که من حاجت بگیرم ای پدر در کنار رأس پاک تو بمیرم ای پدر ای پدر خوش آمدی۲ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🔸دید زینب چون به دشت کربلا 🔸گشته بی یاور حسینش از جفا تا خانم زینب کبری سلام الله علیها دید برادر تنها مونده... صدای غربتش بلنده... حسینش دیگه یاری نداره... بچه هاش رو اماده کرد... 🔸کرد بهر یاری آن ممتحن 🔸هر دوطفل خویش را در بر کفن صدا زد... عزیزانم... ببینید آقاتون حسین غریب و تنها شده... دیگه یاری نداره... عزیزانم... من شما رو برا مثل یه همچین روزی تربیت کردم... برید جانتون رو فدای آقاتون کنید... قربان معرفتت بی بی جانم.. زینب... 🔸بوسه زد از مهربانی رویشان 🔸زد گلاب و شانه بر گیسویشان خدا میدونه خیلی سخته برای یه مادر... میدونی بالاترین لذت دنیا چیه... بالاترین لذت دنیا اینه که خدا بهت فرزندی بده... مقابل چشمات قد بکشه... بزرگ بشه... جوون بشه... جلوت راه بره... به قد و بالاش نگاه کنی... اگه جوون داری بهتر میفهمی چی ميگم... اما خدا نکنه کسی داغ جوونش رو ببینه... الهی جوون مرده تو مجلسمون نباشه... خدایا خیلی سخته برای زینب... صدا زد... عزیزان من... برید از آقاتون ابی عبدالله اذن میدان بگیرید... بچه ها اومدن کنار ابی عبدالله... آقا جان اذن میدان بده... هر کاری میکنن ابی عبدالله قبول نمیکنه... اصرار کردن... آقا... ما طاقت نداریم زنده باشیم عطش بچه ها رو ببینیم... طاقت نداریم اسارت اهل حرم رو ببینیم... طاقت نداریم تازیانه خوردن مادرمون رو ببینیم... ما طاقت نداریم صدای غربت شما رو بشنویم... آقا بزار جانمون رو فدات کنیم حسین 🔸مکن نا مهربانی ای برادر حالا حرف دل زینب... 🔸مکن نا مهربانی ای برادر 🔸مسوزان این چنین تو قلب خواهر خودم و بچه هام فدای تو حسین... 🔸پسرهای مرا از خود مرنجان 🔸غلام اکبرند و عبد اصغر انقدر اصرار کردن بلاخره... هر طوری بود اقا اجازه داد... گلهای زینب رفتن میدان... جنگ نمایانی کردند... خیلی از این نانجیب ها رو به درک واصل کردند... اما... امان از اون لحظه ای که صداشون به ناله بلند شد... یا حسین... آقا به دادمون برس... ابی عبدالله سریع خودش رو رسوند... کنار بدن پاره پاره گلهای زینب... اومد بچه ها رو در آغوش گرفت... لحظات آخره... وقتی آقا زاده ها نگاه کردند... دیدند ابی عبدالله اومده بالاسرشون... آماده ای بگم یا نه... اما ساعتی بعد... گودی قتلگاه... وقتی ابی عبدالله چشم ها رو باز کرد... ببینه... والشمر جالس علی صدره... شمر رو سینه اش نشسته...😭 از سویدای دلت صدا بزن یا حسین 🔸دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد 🔸آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست ....... گذشت کاروان برگشتن مدینه ، بشیر خبر آورد . یه وقت دیدن عبدالله اومد گفت خانومم زینبُ کجاست .. گفتن جناب عبدالله اون محمل ، محملِ زینبِ .. تا همچین که پرده رو کنار زد زودی روشو برگردوند. گفت ببخشید میشه به من بگید خانومم زینب کجاست؟ گوشه ی محمل صدا ناله ش بلند شد .. عبدالله حق داری زینبُ نشناسی .. خانم چرا انقدر پیر شدی ، شکسته شدی؟ عبدالله آخه اون چیزی که من دیدم تو ندیدی .. مگه چی دیدی عبدالله می خوای بهت بگم؟ او می برید و من می بریدم او از حسین سر‌ ، او از حسین دل .. انقدر گریه کردن گفت خانم جان فقط یه سوال برام باقی مونده ، (چیه عبدالله؟) گفت از صبح هر کی رو زمین افتاد ، بعد حسین تو اومدی استقبال .. اما شنیدم دو تا بچه هام رو زمین افتادن تو از خیمه بیرون نیومدی .. گفت عبدالله ترسیدم داداشم خجالت بکشه‌ ... ای حسین ..
. |⇦•از سر گذشتن.. حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری ●━━━━━━─────── *تا صدای ابی عبدالله میومد دل زینب آروم بود. تا صدا میزد "«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ" اما دیدن دیگه صداش کم کم داره از نوا میفته. تا لحظه ای که نگاه کرد"فَسَقَطَ الْحُسَیْنُ ع عَنْ فَرَسِهِ إِلَى الْأَرْضِ" تفسیر این روایت اینه:* بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد *این لحظه رو هم عمه سادات داره می بینه، هم کنارش عبدالله بن الحسن، دستش تو دست عمه ست. تا حالا عمه دستشو محکم گرفته. اما دیگه اینجا دست زینب بی حس شد. * آه از آن لحظه ای که شمر در گودال رفت روضهٔ جانسوز شد اینگونه سوزان بیشتر *یه وقت دیدن دیگه عبدالله دل تو دلش نیست. دستش رو از دست عمه رها کرد دوید به سمت میدان هی صدا میزنه "وَالله لا اُفارقُ عَمّی" نمیتونم عموم رو تنها بذارم. شب بچه های امام حسنه. هر شب گریه می کردی ابی عبدالله از کربلا نگاهت می کرد. امشب یه دعاگو هم از مدینه داری، از کنار قبرستان بقیع... پیغمبر فرمود: برا حسنم هرکسی یه قطره اشک بریزه گریان وارد محشر نمیشه...* ابن الحسن هستم جگر دارم عمو جان پیشِ تو از بازو سپر دارم عمو جان *همچین که خودشو رسوند با احترام داره میاد اینجا زیارتگاه انبیاست، زیارتگاه اولیاست. هرکسی اجازه نداره اینطوری وارد بشه. با پای برهنه داره می دوه به سمت گودال. اما تا رسید دید یه عده بی حیا با چکمه وارد شدن. (اگه از اول وارد روضه شدم چون روضه پنج روز بواسطه آقازاده امام حسن روضت میاد جلو. روضه گوداله باید عاشورا بخونی، اما این آقازاده یه کاری کرده روضه توام شده با روضه گودال) نگاه کرد دید ابن شَعب ملعون، نانجیب شمشیر گرفته بالاسر ابی عبدالله. روایت این نانجیب رو گفته، تو زیارت ناحیه اما حرمله ی نانجیب رو آورده.هر کدومشون بودن یه وقت دیدن بچه شیر امام حسن یه نگاه کرد. گفت: "یَابنَ الخَبیثَة آَتَقتُلُ عَمّی"؟ میخوای عموی منو بکشی؟ مگه عبدالله مرده باشه. نانجیب گفت بچه یه حرفی داره میزنه. شمشیر رو به قصد سر ابی عبدالله آورد یه وقت دستشو جلو آورد. تا دست آویزان پوست شد، تا صدای شکسته شدن استخون دستو شنید یه وقت صدا زد.." وا اُمّاه!" همه روضه هایی که باباش براش خونده بود تداعی شد. یه روزی بابا درِ گو ششون روضه میخوند. عزیزم! خودم دیدم با چشمام. نانجیب با غلاف شمشیر به بازوی مادرم زد.* با سر دویدم سمت تو تا سینه ات را از زیر پای شمر بردارم عموجان من بی زره یاد جمل را زنده کردم مانند بابایم هنر دارم عمو جان درد یتیمی را کنارت حس نکردم پیش خودم گفتم پدر دارم عمو جان از سر گذشتن، سرگذشت عاشقان است شرمنده ام پیش تو سر دارم عمو جان «عمو حسین عمو حسین .....» گفت عموجان : دست بریده حاصل دست شکسته است این ارث را از پشت در دارم عمو جان *آخرین تیرشو حرمله نانجیب در کمان قرار داد. این بچه رو سینه عمو افتاده. ان شاءالله این صحنه رو عمه سادات از بالای تل ندیده باشه. چرا که اگه زینب دنبال عبدالله دویده باشه شاید این صحنه رو دیده. * تیر از تنم رد شد تنم را به تنت دوخت خیلی برایت دردسر دارم عمو جان اینجا پر از سنگ و سنان و تیر و نیزه است از تنگی جایت خبر دارم عموجان با خنده من را بدرقه کن جای گریه حالا که من شوق سفر دارم عمو جان هرچند لشکری نیست من لشکر عمویم بردار خنجرت را از حنجرِ عمویم * دید عمو رو دوره کردن. صدا زد: لشکریان خیره سر چند نفر به یک نفر* بردار نیزه ات را از صورت خداوند یابن خبیثه نگذار سر به سر عمویم * این نانجیب ها فقط زخم نمی زدن. اینقدر کنار گودال دشنام دادن.* این سینه را پیمبر بوسیده روزگاری پاشو! چرا نشستی بر پیکر عمویم؟ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .
1402043103.mp3
36.27M
|⇦•از سر گذشتن...... ابن حسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
. |⇦•زمین داره می لرزه.. ابن حسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری ●━━━━━━─────── زمین داره می لرزه، آسمونا تاریکه این آخرین سربازه، به قتلگاه نزدیکه از خیمه ی بی قرارا، از لای گرد و غبارا داره میبینه عموشو، تو حلقه‌ی نیزه دارا میبینه چشماشو دیگه بسته میبینه چقدر نیزه شکسته خدایا! شمر کجا نشسته؟ «وااای عمو حسین، عمو حسین» رهاش کنید نامردا، این سوره ی انسانه پای کدوم بی دینی رو سینه ی قرآنه این جسمی که روبرومه، قرآن ناطق عمومه عمه برو توی خیمه، اینجا دیگه کار تمومه بمیرم، سر نیزه ها بلندن اومدن راه نفس ببندن کنارت آب میریزن میخندن «وااای عمو حسین، عمو حسین» عمو داره دیر میشه، بیار سرت رو بالا شنیدم از حرفاشون که وقت خیمه است حالا دشمن چقد بی وجوده، تو زنده ای هنوز زوده که ببینی خیمه هاتو اسیره آتش و دوده میزنن به نیزه ها سرا رو میزنن تک تک دخترا رو میکشن چادر و معجرا رو .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .
1402043106.mp3
25.59M
|⇦•زمین داره می لرزه...... و توسل به ابن کریم حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
. |⇦•از حرم در دل میدان.. و توسل به ابن الکریم ابن حسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری ●━━━━━━─────── از حرم در دل میدان بروم با کفنم من امید حسنم من حفاظت کنم از جان عمو با بدنم من امید حسنم عمو دل خود بر تو بسته‌ام عمو به فدای تو دستم عمو من تنها یار تو هستم عمو! سر من نذر راهت عمو! تو چه بوده گناهت عمو! افتادم بر قتلگاهت « عمو جانم یا اباعبدالله» وای من در دلِ گودال بلا از سر زین عمو افتاده زمین قتلگه آمده با خنجر خود شمر لعین عمو افتاده زمین عمو ز عطش نیمه جانی عمو پُره تیر و سنانی چرا باید بی کفن بمانی ؟ عمو به حرم کن نگاهی ببین که ندارد پناهی ببین شد دشمن به خیمه راهی «عمو جانم یا اباعبدالله» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
1402043107.mp3
19.97M
|⇦•از حرم در دل میدان...... و توسل به ابن کریم حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری