|⇦•بین بازار راه میرفتند...
#روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم ۱۴۰۲ به نفس حاج محمود کریمی•
بین بازار راه میرفتند
دست در دست ، دخترو پدری
دخترک گفت میشود بابا
گوشواره برای من بخری
پدر از شوق شادی دختر
رفت تا حجره ی طلا سازی
گوشواره خرید دخترگفت
گوشوار مرا می اندازی؟
پدرش گفت دخترم اینجا
پره نامحرم است عزیز دلم
صبر کن تا به سمت خانه رویم
عمه هم خانه هست عزیز دلم
وقت برگشت سمت خانه ی شان
حجره ی روسری فروشی دید
چندتا روسری گلدارو
گُلِ سرهای دخترانه خرید
حس پرواز،داشت برروی ابر
دخترک روی شانه های پدر
بین پرواز گاه خم میشد
برسد تا به او صدای پدر
در همین حین، یک نفر ناگاه
لگدی زد به پلوی دختر
خواب بود همش
بد زد بی هوا کشیده ای و
ترکی خورد ابروی دختر
دخترک مثل بید میلرزید
*الان بازار بودم...من کجام؟
خوابم رو خراب کرد...*
دخترک مثل بید میلرزید
بین زنجیر بود دستانش
خواب شیرین او خراب شدو
لرزه افتاد در تن و جانش
مردک مست داد میزد هی
دخترک گریه میکرد و میترسید
گِله ها ماند تا زمانی که
سرباباش در طبق میدید
دست خود میکشید بر سر او
بوسه میداد روی بابا را
بود راس پدر در آغوشش
ناز میکرد بوی بابا را
یادان روزهای رؤیایی
بازهم دختر پدر شده بود
هی زبان میگرفت با گریه
روضه خوان سر پدر شده بود
دست خود را گذاشت بر رگها
حنجری ریش ریش را حس کرد
تا که با اشک گفت یاابتا
گلوی پاره پاره خس خس کرد
* رقیه شروع کرد آروم آروم روضه خوندن:*
باپای پُر وَرَمم، دردسر حرمم
همه میگن خیلی، شبیه مادرمم
یادم میاد وداع کردی
چقدر حرم پریشونه
تو خیمه ها که خوابم برد
بابام هنوز تو مِیدونه
از انتظار و از درد
توخیمه رفتم از حال
میگن که آخرکار
کشوندنش تو گودال
میبینم اشکامو بابا
به خنده ها بدل کرده
به هوش میام و میبینم
عمه منو بغل کرده
دیگه شفای دردمو
مگه توخواب ببینم
نه میتونم بخوانم
نه میتونم بشینم
شکایتِ همه بابا
از دست نیزه دارانه
من اما بیشترین ترسم
از ناقه های عریانه
بیا منو بغل کن
بیا منو سوار کن
خدا میدونه دیگه
نه میتونم سوار شم
نه میتونم ببینم
نه میتونم بیدار شم
*عمه جانش از رقیه سئوال کرد: عزیزم! رقیه جانم! همه خوابن تو چرا نمیخوابی؟ گفت: عمه جان از گرسنگی خوابم نمیبره...*
زخانه ها همه بوی طعام بشنیدم
ولی به جان تو بابا گرسنه خوابیدم
#کانال_متن_وسبک_مداحی
#رضااااا_ابوالحسنی
*همه صدا بزنید: یا حسین...* #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
|⇦• هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی....
#قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده #شبِ_چهارم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
کسی که برای اولین بار میخوام روضه شو بخونم یکی از شهدای کربلاست.به من بگن اسمش چیه؟میگم:نمیدونم...شهید گمنام حسینه...طبقات الکبرای ابن سعد نوشته: راوی میگه:"کانَ ابی یَتَبدّی..."پدرم عادت داشت میرفت بادیه منزل می کرد.قبلِ کربلا، مدت ها قبل از معرکه"فَیَنزِلُ قریباً مِنَ الموضِعَ الّذی کانَ فیهِ معرَکَةُالحُسَین "نزدیک اونجایی که سر امام حسینُ بریدند خیمه و خَرگاه برپا می کرد"فكنا لانبدوا إلاّ وجدنا من بني أسد هناك "میگه هروقت با بابام میرفتم بادیه می دیدم یه مردی از بنی اسد اون اطراف هی میره هی میاد،منزل می کنه. هربار که ما صحرا رفتیم این فرد اونجا بود...یه بار بابام ازش سوال کرد:" اراک ملازما هذا المکان؟ "چرا هروقت ما میایم اینجا تو هستی؟! تو این صحرا دنبال چی می گردی؟!فرمود: به من گفتن اینجا حسینُ میکشن،من همه اش میام دنبالش
من همه اش میام اینجا منتظرش، شاید منم ببینمش، باهاش کشته بشم...راوی میگه: وقتی خبر کشته شدن امام حسین به ما رسید، بابام گفت بلند شید"اِنطَلِقوا ننظر هل الاسدی فی مَن قُتِل؟"بلند شید بریم دنبالش بگردیم ببینیم به آرزوش رسید یا نه؟ اومدیم وارد این دشتِ پر از خون شدیم. پیکرها رویِ زمین افتاده بود،همه جا رو گشتیم چرخیدیم. یه وقت بابام صدا زد بیاید به آرزوش رسید...بیاید شهید رو ببینید...*
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_اصحاب_علیهم_السلام
#شب_چهارم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_میثم_مطیعی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
Shab04Moharram1402[02].mp3
26.78M
|⇦•هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی..
#روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده #شبِ_چهارم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
|⇦•یاران لب تشنه..
#زمزمه و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده #شبِ_چهارم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
بعد شما توو خیمهها، پای غریبه وا شده
گوشواره ها از گوشای، دخترامون جدا شده
کجایید، بیایید
مگه قرار نبود منو، غریب و تنها نذارید
حسین و دارن میکشن، غیرتیا خبر دارید
کجایید، بیایید
تنها شدم تنها، خداحافظ
تنها در این صحرا، خداحافظ
مردای عاشورا، خداحافظ
«یارانِ لب تشنه، خداحافظ»
بعد شما، توو خیمهها، غوغا سر معجر شده
بعد شما، بالا سرم، دعوای انگشتر شده
میخندن، به اشکام
بعد شما، هرکس منو، میبنه با طعنه میگه
دیدی تو هم تنها شدی، یاری نموند با تو دیگه
میخندن، به اشکام
دیگه نمونده واسه من، لشگر
با صورت افتادم زمین، مادر
دشمن به فکر غارتِ، معجر
«سیدَنا الغَریب حسینجانم»
#شاعر: رضا یزدانی
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـ
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_اصحاب_علیهم_السلام
#شب_چهارم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_میثم_مطیعی. #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
Shab04Moharram1402[03].mp3
13.84M
|⇦•یاران تشنه لب..
#زمزمه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده #شبِ_چهارم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
|⇦•می خوام بجنگم ..
#زمزمه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده #شبِ_چهارم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
هنوز میترسم که یه روز
از شهیدات جا بمونم
تو دستمو بگیر، نذار
اسیر دنیا بمونم
حسینِ، عزیزم
*عصر یه روز"و بَقیَ الحسین وحیداً فریداً غریبا...." تنهای تنها میشه ..بهش بگواگه تو من و رها کنی من رو از تو جدا میکنن من بی پناه میمونم....آقا من روجهنمی میکنن اگه از تو جدا بشم سقوط میکنم...وقتی حربن یزید ریاحی وقتی می خواست بره سمت سپاه امام حسین فقط با پسرش در میون گذاشت. گفت: پسرجان !من طاقت آتش جهنم رو ندارم ..تو میخوای چیکار کنی؟ گفت: بابا! من همون مسیری رو که تو انتخاب کردی، انتخاب میکنم. پدر جلو افتاد ..پسر از پشت سر می رفت به باباش افتخار می کرد ..شاید با خودش میگفت اولین باره سر بابام پایینه..باباش چی کار؟یه نهیبی به اسبش زد. آرام آرام حرکت کرد.دست رو سر گذاشت، سپر رو واژگون کرد یعنی برا جنگ نمیام.هی زیر لب صدا میزد.. خدا! من به سمت تو رو آوردم توبه ام رو قبول کن...دستهارو بلند کنید.. الهی العفو....*
می خوام بجنگم واسه تو
تا کی فقط دعا کنم
نذار توو این شلوغیا
دست تو رو رها کنم
حسینِ، عزیزم
خبر داری که عاشقت، دق کرد
خبر داری دلم پُره، از درد
*بگو آقا! دلم پره درده، پر غصه است.
من یاد گرفتم از امام رضا همه جوره بهت اقتدا کنم..آخه شنیدم عصر عاشورا خواهرت وقتی اومد تو قتلگاه یه جمله ای گفت:"بِأَبِي الْمَهْمُومُ حَتَّى قَضَى"پدر و مادرم فدای اون شهیدی که وقتی سر از بدنش جدا میکردند دلش پره غصه بود.*
یه بار خودت بهم بگو، برگرد
حسین قرار بیقراریهام
#شاعر: میلاد عرفان
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#شب_چهارم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_میثم_مطیعی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
Shab04Moharram1402[01].mp3
30.08M
|⇦•می خوام بجنگم..
#زمزمه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده #شبِ_چهارم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
|⇦•می خوام بجنگم ..
#زمزمه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده #شبِ_چهارم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
هنوز میترسم که یه روز
از شهیدات جا بمونم
تو دستمو بگیر، نذار
اسیر دنیا بمونم
حسینِ، عزیزم
*عصر یه روز"و بَقیَ الحسین وحیداً فریداً غریبا...." تنهای تنها میشه ..بهش بگواگه تو من و رها کنی من رو از تو جدا میکنن من بی پناه میمونم....آقا من روجهنمی میکنن اگه از تو جدا بشم سقوط میکنم...وقتی حربن یزید ریاحی وقتی می خواست بره سمت سپاه امام حسین فقط با پسرش در میون گذاشت. گفت: پسرجان !من طاقت آتش جهنم رو ندارم ..تو میخوای چیکار کنی؟ گفت: بابا! من همون مسیری رو که تو انتخاب کردی، انتخاب میکنم. پدر جلو افتاد ..پسر از پشت سر می رفت به باباش افتخار می کرد ..شاید با خودش میگفت اولین باره سر بابام پایینه..باباش چی کار؟یه نهیبی به اسبش زد. آرام آرام حرکت کرد.دست رو سر گذاشت، سپر رو واژگون کرد یعنی برا جنگ نمیام.هی زیر لب صدا میزد.. خدا! من به سمت تو رو آوردم توبه ام رو قبول کن...دستهارو بلند کنید.. الهی العفو....*
می خوام بجنگم واسه تو
تا کی فقط دعا کنم
نذار توو این شلوغیا
دست تو رو رها کنم
حسینِ، عزیزم
خبر داری که عاشقت، دق کرد
خبر داری دلم پُره، از درد
*بگو آقا! دلم پره درده، پر غصه است.
من یاد گرفتم از امام رضا همه جوره بهت اقتدا کنم..آخه شنیدم عصر عاشورا خواهرت وقتی اومد تو قتلگاه یه جمله ای گفت:"بِأَبِي الْمَهْمُومُ حَتَّى قَضَى"پدر و مادرم فدای اون شهیدی که وقتی سر از بدنش جدا میکردند دلش پره غصه بود.*
یه بار خودت بهم بگو، برگرد
حسین قرار بیقراریهام
#شاعر: میلاد عرفان پور
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـ
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#شب_چهارم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_میثم_مطیعی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها