- رضانریمانیReza Narimani - Be Khoone Bargardim (128).mp3
زمان:
حجم:
26.92M
بہ خونہ برگردیم..
خونہ آغوشِ حسینِ؛مگہ نہ؟(:
بہ خونہ برگردیم..
خونہ بینالحرمینِ؛مگہ نہ؟(:
نریمانی
#منتخب
حضرت #امام_حسین علیه السلام
•┈┈••✾••┈┈•
#کانال_نوحه_وروضه_یازینب_سلام_الله_علیها
#هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات
التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری
14.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تقدیم به آذری زبان ها ....
🎞 به قدری صحنه ها زیباست، حتی فارس هم باشی ،با دیدن این مناظر و مداحی روی کلیپ حال خوبی پیدا میکنی..
#اربعین🏴🥀
#گروه_اشعار_وروضه_یازینب_سلام_الله_علیها
https://eitaa.com/joinchat/1548484627Cc108c80f9e
متن روضه
روضه ورود اسرا به شام
حاج حیدر خمسه
بند اول
(شامیان من داغ دارم، حل حله کمتر کنید)۲ (بخدا نمیزارم اینجور بشینید) (امام زمان)
خارجی نه، زاده، پیغمبرم، باور کنید
اگه برام داستان درست نمیکنید، اگه فردا حرف برام در نیاد، یه کار ازتون میخوام، به خدا برا روضه است، کسی خجالت نکشه من دارم میگم، میخوام همه باهم دست بزنید میخوام شعر بخونم، صدا دستتونو بشنوم
میخونم، دست بزن، عیب نداره بزن،
کف زدن،( بزن)
کف زدن پای سر (دست بزن)
کف زدن پای، سر، فرزند زهرا، خوب نیست (دست)
دست زدن، دست زدن، پای سر ، فرزند زهرا خوب نیست
آقا، تو هی دوتا میزنی قطع میکنی، هی داد میزد، اینا میخندیدن
کف زدن پای سر، فرزند زهرا ، خوب نیست
نا مسلمانان، حیا، از دخت پیغمبر، کنید
یه روضه بگم، از کربلا به شام ، هیچ جا نشده بود به اینا احترام بزارن، سادات، یا باید مثل سید اجازم بدید، یا پاشید برید بیرون، عمامه برداشت، یعنی واویلا، یعنی من اجازه دارم هر روضه ای، هیچ کس احترام نذاشت، الا دم دروازه، تو شلوغیا و خنده ها، یکی گفت سلام آقا، یهو آقا برگشت علی بن الحسین، دید تو شلوغیا یکی دستشو آورده، سلام آقا، آقا لبخند زد، تو مارو میشناسی؟ گفت آره آقا، باباتم میشناسم، جون بخواه، چه بلایی سرت آوردن؟ گفت ببینم، ازت خواسته ای بگم آره، گفت یه پارچه بیار، آفتاب، زنجیرارو سوزونده، این زنجیرا رو گردنمه، گردنم سوخته، (ای وای، اگه بعدیشو بگم، همه دستا کار میکنه) گفت سَهل، پول داری؟ آقا تو اسارت پول چکارت؟ گفت میخوام بدم، به این، نیزه دارها ، (گوشتو بگیر)، میخوام اینقدر به بهونه سرها ، وسط ناقه، اینقدر نچرخند، بین عمه ها، آه، بگیریدش، مگه سید اولاد زهرا، خودشو میزنه؟ نزن بچت داره میبینه، وای چه روضه ای اومد تو سرم، نزن، بچه اش داره میبینه، نزن، نزن، این پسرِ، این پسرِ، نزن، دخترش، دخترش داره میبینه، آه، پیش سه ساله، رو سینه اش نرو ، حسیــــــــــن، حسیـــــــــــن
باشه، دست تو مستمع رو میبوسم، الان خوشهالم، روضه ثابت گرفتم، دیونه هامو پیدا کردم، آره، هر کدوم شما تو یه هیئت میدیدمتون، اما حالا دور هم جمع شدیم، پسرش داشت میدید باباش خودشو میزنه، از این ور میزد، میگفت نزن، خودشو میزد، میگفت نزن، اون بچه میدونی چکار میکرد، میزد هی خودشو، پاتو وردار، پاتو وردار، یَومٌ عَلی صَدرِ المُصطَفی، یَومٌ عَلی، وَجهِ الثُری، رو زمین افتاده، کمک، کمک، کمک، آخ کمک اومدن، اما به حسین نه ، کمک سنان، کمک شمر، کمک خولی، حسیـــــــــــن، حسیــــــــن
آه، آه، اگه پا به پات، گریه نمیکردم نمیخوندم، بخونم یا نه؟، روضه بگم برا اینم، یه ساعت داره میزنه، از اول روضه داره میزنه، اما خون نیومد، الان یکم خون اومد
در حیرتم، چگونه، به رویش، عدو زده
تو رو خدا نزنید، تو رو خدا نزنید، به پا من نیفت، کاش یکی به پا اون می افتاد، نزن، زینب به پاش افتاد، اومد تو گودال، آه، دیگه نمیخونم، تو حسین بگو من نخونم، تو حسین بگو، به جان مادرم هنوز روضه نخوندم،
حسیــــــــــن، حسیــــــــــن
بسه، باشه، فقط یه دونه بگم، هنده اومد تو مجلس، یه عبایی پوشیده بود، یه قبایی پوشیده بود، (بخونم یا نه)، اومد تو مجلس، طلا هاشو بسته، گردنبندشو انداخته،( بزار بخونم، بزار بخونم، تو گلوم میمنه وا)، یه وقت رسید، عمه های تو رو دید، گفت اینا که حجاب دارن، پس میگفتید اینا خارجی اند، بزرگتون کجاست، اومد جلو زینب، خانم اینطور بود، میدونست هنده ببینه میشناسه، گفت دستتو بردار، دستتو بردار ببینم، دستشو برداشت، واویلا، دیدن چادرشو برداشت، عباشو برداشت، یکی هنده رو بگیره، گفت زن یزید محجبه، دختر علی، با پارچه؟
حسیـــــــــــن، حسیــــــــن، حسیـــــــــــن
#روضه_ورود_اسرا_به_شام_
دم دروازه ساعات خدا رحم کند
به دل عمه سادات خدا رحم کند
محمل ام پرده ندارد،مددی یا ستار
حاجتم وقت مناجات،خدا رحم کند
*چشم من تار شده،یا تو به هم ریخته ای؟*
با همان خنجر کندی که تو را زجرت داد
می کند شمر مباهات خدا رحم کند
سرت از نیزه زمین خورد،دلم ریخت حسین
زیر پایی و به لب هات خدا رحم کند
نیزه نیزه شده از بس که گلوی پاره
پر شدی تو ز جراحات ......
*واقعا همین بوده،من که میگم اصلا سر پایین نیومده،اما اگر نگاه به مقاتل کنی میگه هر شب این سر ها رو می آوردن پایین تو صندوقچه میزاشتن، دوباره صبح به نیزه میزدن ...وای وای ...... حسین .......
چانه میزد سر گهواره یکی پیش رباب
*میگفت چند میخری یکی میگفت چند میفروشی*
بمیرم براتون ، بچه ها پشت دروازه ایستادن یکی سوال کرد چرا این اسرا رو داخل نمیبرید دیگری گفت هنوز زینت دادن و چراغونی شهر تموم نشده" وقتی دروازه وا شد،همه رو خبر کرده بودن . از مسیر بازار یهودی ها آوردنشون، سرکرده یهودی ها (استغفرالله) گردنبدشو، اون سینه ریزی که می اندازند به عنوان احترام، اون و در آورد به صاحب نیزه داد،گفت نیزه رو بیار جلوتر "" نگاه که کرد گفت خوب میشناسمت بابای این بود خیبر مارو ریخت به هم، نانجیب خم شد سنگ برداشت ...." به تبع،مریداش همه سنگ برداشتند ...."
چه خبر بود روز اول صفر خدا رحم کند
حسین ....
#روضه_ورود_اسرا_به_شام_
کاروان غم که چاتدی شامه شام اولدی عیان
باخدی قارداش باشینا زینب اودم ایتدی بیان
.
شامه وارد اولورام دل دونوری قانه حسین
باجووی بو داش آتانلار گتورور جانه حسین
.
عشق زنجیرینه چکدی بیزی بو چرخ جفا
ایلدی خانه به دوش اولدی اسیر آل عبا
من هارا زین العبادیله بو شام اهلی هارا
شامه دوندی گونوزوم شام اولا ویرانه حسین
.
.
نه قدر چوللری بو خیل اسیران دولانوب
یولی بیراهه گلوب رنگ غمیله بویانوب
تاب ایدوب شمرین الینده بو روقین دایانوب
اُولمیوب وار نفسی اول دُر دُردانه حسین
.
.
زینب عاشقدی سنه باشوون آردونجا گلر
قیدعشقونده اسیر عشقینی جانانه بولر
شامیده باشین آغاردار نقدر غصه چکر
اولمیوب بیر بیله ظلم بیر جه مسلمانه حسین
.
.
گل دیله ایله تلاوت آیۀ قرآنی سن
شامده طغیان اولوبدی ایت خموش طغیانی سن
قوخماسان سن داش آتاندان دین حق قربانی سن
داش آتان عُجوزه بَنزر شکل حیوانه حسین
.
.
باخورام نیزده اکبر گهی اصغر باشینا
قاتوری رأس ابوالفضل قانیمی گوز یاشینا
او فرات ایچره مساوات ایلیوب قارداشینا
ایچمه دی حقین اداء ایتدی او عطشانه حسین
.
.
ناقه ده حفظ اولا باقر آناسی چوخ چالوشور
الی بند اولموری بیر یرده اورکدن آلوشور
گه حجابون دوتوری گه بالاسیندان یاپوشور
گورجاقین توکدی علی گوز یاشی دامانه حسین
.
.
گلمییدیم دیدی کاش عمه جهانه آنادان
بو مصیبتده دوزوم ویر منه ای جان یارادان
من خجل اولدوم الهی آنادان هم بالادان
شمع تک یاندی علی من اونا پروانه حسین
.
.
حقی وار سید سجادین حسین من تانورام
نیلیوم صحنة غم گوز که گورور اودلانورام
لیک علیدن ایشیدوب بو سوزی دیلدن یانورام
یتموری بو غم زینب نیه پایانه حسین
.
.
دونسون عالمده سنون گردشون ای چرخ فلک
داخل شام اولوروخ یوخدی ایدن کیمسه کمک
چشم نامحرم اولوب قرخایاخین قاره لچک
خارجی آد دیولور فرقة قرآنه حسین
.
.
هره فاخر گیینوب جامه سی وار رنگ به رنگ
آندولا حقه بوظلمی ایله مز اهل فرنگ
داش آتانلار ایلیوب باخ گوزومه عالمی تنگ
ندن حرمت ایله مز شاملی انسانه حسین
.
.
چون گل اوسته یاشیور بلبل مستانه حسین
یغوشار بزم غمه عارف و فرزانه حسین
شمعسن «عدلی» سنه عمرودی پروانه حسین
حُب عشقیندن ایچوبدور دولی پیمانه حسین
#روضه_ورود_اسرا_به_شام_
https://eitaa.com/joinchat/640942355C2140c9706a
دوستانتان را به گروه ختم رهروان شهدا دعوت کنید.
🌷لطفاً با وضو و صلوات وارد شوید.🌷
⚘️هدیه محضرشهدای صدراسلام تا کنون،علما،صلحا،اموات صلوات⚘️
Mohjat.Net4_5776047284391254138.mp3
زمان:
حجم:
1.62M
❣﷽❣
🌼 #آقای_نریمانی
🌼 #استودیویی_امام_زمان_عج
🌼 آرزوی منتظر 1404
آرزومه یه روزی تو رو بغل بگیرم
من که بناست بمیرم کاش تو
بغل تو بمیرم
میبینی آقا شکستگیمو
از این فراقت دلخستگیمو
چیکار کنم من به دل بشینم
برا یه بارم تو رو ببینم
متی ترانا و نراک
افتادم از خواب و خوراک
متی ترانا و نراک
نکنه باشم زیر خاک
متی ترانا و نراک
نبینمت میشم هلاک
🌟یابن الحسن روحی فداک
یعنی میشه ببینم نفس آخرینم
بالا سرم نشستی دستو
میکشی روی سینم
دلم به راه تو روبراهه
برام نگاه تو سرپناهه
کسی رو جز تو دلم نداره
فراقت اشکم رو در میاره
این معز الاولیا
دنیا شده پر از بلا
این معز الاولیا
منتقم خون خدا
این معز الاولیا
آقا بیا آقا بیا
🌟یابن الحسن روحی فداک
روزامو بی قراری شبامو گریه زاری
چی میشه تو بیای پاتو رو
چشای من بذاری
دلم خزونه از این زمونه
گرفته بازم دلم بهونه
طبیب قلبم دوای دردم
کجا بیامو دورت بگردم
این الحسن این الحسین
راه نجات عالمین
این الحسن این الحسین
میاد تو بین الحرمین
این الحسن این الحسین
میخونی روضه ی حسین
🌟یابن الحسن روحی فداک
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
🍃🏴 در عزای اول ماه صفر؛ ورود کاروان آل الله(ع) به شهر شام
#نذر_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها_و_أسرا
🍃🏴
-لطفا حق روضه ادا شود-
تمام کوچه ها و خانه ها مانده ست در ابهام
چراغانی نبوده تا به حال اینقدر شهرِ شام
برای اولِ ماهِ صفر تبلیغ میکردند
به جایِ سوگواری؛ سور و ساتِ جشن شد اعلام
رسیده کاروان!...با هلهله رفتند استقبال
امان از داغِ پنهانی و بغض ِ عالم ِ اسلام
به زینب(س) جایِ خوش-آمد بد و بیراه میگفتند
نمی افتاد یک ثانیه از لبهایشان دشنام
برایِ کاروانِ خسته-دل؛ جایِ پذیرایی
پیاپی سنگ می بارید از اطرافِ پشتِ بام
بساطِ عدّه ای کافر فراهم شد! معاذَالله...
گمانم بود حتی گوشه ای ظرفِ شراب و جام
امان از پایکوبی و لباس و پرچم ِ رنگی
چه ساعاتِ بدی طی شد برای زینب(س) و أیتام
یتیمانی که میخوردند جای آب و نان؛ سیلی...
امان از کوچه های مملو از عطرِ خوش ِ إطعام
صدا زد بی حیا مردی که قطعاً بود بی غیرت-
پس از کلّی تماشا؛ حضرتِ مستوره را با نام
به چشمانِ حسینش(ع) روی نیزه خیره شد زینب(س)
دو قطره اشکِ غم از گوشهٔ معجر چکید آرام!
#صلی_الله_علیک_یا_أباعبدالله_الحسین_ع
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_بحق_الزینب_س
#دخیلک_یا_جبل_الصبر #الشام_الشام_الشام
#مرضیه_عاطفی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها