#دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_هشتم
صدایش از خشم خش افتاده بود، سعد از ترس ساکت شده و سمیه میخواست #مهمانداری کند که برای اعتراض برادرشوهرش بهانه تراشید :«اگه زخمش عفونت کنه، خطرناکه!»
سعد از امکانات رفقایش اطمینان داشت که با صدایی گرفته پاسخ داد :«دکتر تو #مسجد بود…» و مصطفی منتظر همین #اعتراف بود که با قاطعیت کلامش را شکست :«کی این بیمارستان صحرایی رو تو ۴۸ ساعت تو مسجد درست کرد؟»
برادرش اهل #درعا بود و میدانست چه آتشی وارد این شهر شده که تکیهاش را از پشتی گرفت و سر به شکایت گذاشت :«دو هفته پیش #عربستان یه کامیون اسلحه وارد درعا کرده!» و نمیخواست این لکه ننگ به دامن مردم درعا بماند که با لحنی محکم ادامه داد :«البته قبلش #وهابیها خودشون رو از مرز #اردن رسونده بودن درعا و اسلحهها رو تو مسجد عُمری تحویل گرفتن!»
سپس از روی تأسف سری تکان داد و از #حسرت آنچه در این دو هفته بر سر درعا آمده، درددل کرد :«دو ماه پیش که اعتراضات تو #سوریه شروع شد، مردم این شهر هم اعتراضایی به دولت داشتن، اما از این خبرا نبود!»
از چشمان وحشتزده سعد میفهمیدم از حضور در این خانه پشیمان شده که مدام در جایش میجنبید و مصطفی امانش نمیداد که رو به برادرش، به در گفت تا دیوار بشنود :«اگه به مردم باشه الان چند ماهه دارن تو #دمشق و #حمص و #حلب تظاهرات میکنن، ولی نه اسلحه دارن نه شهر رو به آتیش میکشن!» و دلش به همین اشاره مبهم راضی نشد که دوباره به سمت سعد چرخید و زیر پایش را خالی کرد :«میدونی کی به زنت #شلیک کرده؟»
سعد نگاهش بین جمع میچرخید، دلش میخواست کسی نجاتش دهد و من نفسی برای حمایت نداشتم که صدایش در گلو گم شد :«نمیدونم، ما داشتیم میرفتیم سمت خیابون اصلی که دیدم مردم از ترس تیراندازی #ارتش دارن فرار میکنن سمت ما، همونجا تیر خورد.»
من نمیدانستم اما انگار خودش میدانست #دروغ میگوید که صورتش سرخ شده بود، بین هر کلمه نفس نفس میزد و مصطفی میخواست تکلیف این گلوله را همینجا مشخص کند که با لبخندی تلخ دروغش را به تمسخر گرفت :«اگه به جای مسجد عُمری، زنت رو برده بودی بیمارستان، میدیدی چند تا پلیس و نیروی #امنیتی هم کنار مردم به گلوله بسته شدن، اونا رو هم ارتش زده؟»
سمیه سرش را از ناراحتی به زیر انداخته، شوهرش انگار از پناه دادن به این زوج #آشوبگر پشیمان شده و سعد فاتحه این محکمه را خوانده بود که فقط به مصطفی نگاه میکرد و او همچنان از #خنجری که روی حنجرهام دیده بود، #غیرتش زخمی بود که رو به سعد اعتراض کرد :«فکر نکردی بین اینهمه وهابی تشنه به خون #شیعه، چه بلایی ممکنه سر #ناموست بیاد؟»
دلم برای سعد میتپید و این جوان از زبان دل شکستهام حرف میزد که دوباره به گریه افتادم و سعد طاقتش تمام شده بود که از جا پرید و با بیحیایی صدایش را بلند کرد :«من زنم رو با خودم میبرم!»
برادر مصطفی دستپاچه از جا بلند شد تا مانع سعد شود که خون #غیرت در صدای مصطفی پاشید و مردانه فریاد کشید :«پاتون رو از خونه بذارین بیرون، سر هر دوتون رو سینهتونه!»
برادرش دست سعد را گرفت و دردمندانه التماسش کرد :«این شبا شهر قُرق #وهابیهایی شده که خون شیعه رو حلال میدونن! بخصوص که زنت #ایرانیه و بهش رحم نمیکنن! تک تیراندازاشون رو پشت بوم خونهها کمین کردن و مردم و پلیس رو بیهدف میزنن!»…
دیگر نمیخواستم دنبال سعد #آواره شوم که روی شانه سالمم تقلاّ میکردم بلکه بتوانم بنشینم و مقابل چشم همه با گریه به پای سعد افتادم :«فقط بذار امشب اینجا بمونیم، من میترسم بیام بیرون!»
طوری معصومانه تمنا میکردم که قدم رفته به سمت در را پس کشید و با دست و پایی که گم کرده بود، خودش را بالای سرم رساند. کنارم نشست و اشک چشمم قفل قلدریاش را شکسته بود که دست زیر سر و گردنم گرفت و کمکم کرد تا دوباره در بستر بخوابم و #عاشقانه نجوا کرد :«هرچی تو بخوای!»
انگار میخواست در برابر قلب مرد غریبهای که نگرانم بود، تصاحب #عشقم را به رخش بکشد که صدایش را بلندتر کرد تا همه بشنوند :«هیچکس به اندازه من نگرانت نیست! خودم مراقبتم عزیزم!»
میفهمیدم دلواپسیهای اهل این خانه بهخصوص مصطفی عصبیاش کرده و من هم میخواستم ثابت کنم تنها #عشق من سعد است که رو به همه از #همسرم حمایت کردم :«ما فقط اومده بودیم سفر تا سعد #سوریه رو به من نشون بده، نمیدونستیم اینجا چه خبره!»
صدایم از شدت گریه شکسته شنیده میشد، مصطفی فهمیده بود به بهای عشقم خودزنی میکنم که نگاهش را به زمین کوبید و من با همین صدای شکسته میخواستم جانمان را نجات دهم که مظلومانه قسم خوردم :«بخدا فردا برمیگردیم #ایران!»
اشکهایم جگر سعد را آتش زده و حرفهایم بهانه دستش داده بود تا از مخصمه مصطفی فرار کند که با سرانگشتش #اشکم را پاک کرد و رو به من به همه طعنه زد :«فقط بخاطر تو میمونم عزیزم!»
😈🎃 #ایلومیناتی (به لاتین: Illuminati )، (جمع لاتین illuminatus به معنای «روشنضمیر») نامی است که به چندین گروه اعم از واقعی و ساختگی داده میشود. از نظر تاریخی، این نام معمولاً به باوارین ایلومیناتی اشاره دارد باوارین ایلومیناتی یک انجمن مخفی در عصر روشنگری تأسیس شده درمه ۱۷۷۶ در بایرن بخشی از آلمان امروزی بود.
#شیطان_شناسی
#دشمن_شناسی
#مبحث_ایلومیناتی
👀عبارت #ایلومیناتی در اولین قدم ذهنها را به سمت تئوریهای توطئه میکشاند و این سوال برایتان پیش میآید که اصلا ایلومیناتی چیست. تئوریهایی در مورد عضویت عدهای از افراد قدرتمند و با نفوذ دنیا در انجمنی مخفی و شبکهای سری که سرنوشت کل انسانها و دنیا را هدایت میکند. اما ایلومیناتی مارول صرفاً شبکهای از رهبران دنیا نیست، بلکه تعدادی از رهبران دنیاست که در عین حال جزو جامعه ابرقهرمانی نیز هستند.🙀
#شیطان_شناسی
#دشمن_شناسی
#مبحث_ایلومیناتی
کلیپش رو دارم دانلود میکنم بزارم براتون
فقط زودتر بگم که خواهشا خواهشا خواهشا هرکسی که میدونه میترسه اصلااا نبینه .....
کلا ایلومیناتی ها شاخه هایی از #شیطان_پرستی ان دیگه ....
اگه هم دوست دارید درموردش بدونید و میترسید ، مطالبی که میزارم رو ببینید ولی کلیپ رو نه !
#مبحث_ایلومیناتی
که یکی از نمادهای فراماسونری هاست به اسم : چشم ایزدی (چشم جهانبین) 🧿
چشم ایزدی نشانی است که در همهی لژهای ماسونیِ خوش نقشونگار در سراسر دنیا یافت میشود. چشم جهانبین نمایانگر و تمثالی از خداوند است – انتزاعی و در عین حال، همه جا حاضر.
با وجود این، لازم است به منظور بیان دقیق چشم ایزدی، توضیحاتی بیشتر ارائه شود. با اینکه بسیاری از لژهای ماسونی از G به عنوان تمثال و نمادی از خدا استفاده میکنند، چشم ایزدی، با کاربردی مشابه، احتمالا در بردارندهی پرتویی هنریتر است.
دکتر آلبرت مکی در کتابهای دایرهالمعارف فراماسونری و علوم خویشاوندی خود در مدخل چشم ایزدی به شکلی موجز در مورد معنای موجود در پس چشم، این ملاحظات را بیان میکند:
“نمادی مهم از خالق عظیم، که ماسونها از ملل دوران باستان وام گرفتهاند. به نظر میرسد کاربرد این نماد هم از جانب عبرانیان و هم از جانب مصریان مشتق شده از تمایل طبیعی ذهن تمثیلی به انتخاب نماد از اندامی باشد که کارکرد آن منحصرا فقط از همان اندام بر میآید. از این رو، پا غالبا به عنوان نمادی برای سرعت، بازوو برای قدرت، و دست برای وفاداری برگزیده میشود.”
#شیطان_شناسی
#دشمن_شناسی
#مبحث_ایلومیناتی
بچه ها
الان کلیپ که میاد داره میگه ایلومیناتی هیچ ربطی به #شیطان_پرستی نداره ها
ولی بی ربط بهشم نیس 🙂
#مبحث_ایلومیناتی
افـ زِد ڪُمیـلღ
👀عبارت #ایلومیناتی در اولین قدم ذهنها را به سمت تئوریهای توطئه میکشاند و این سوال برایتان پیش می
🤯اهداف این انجمن مقابله با نفوذ خرافه، ظلمتپرستی و نفوذ مذهب بر زندگی عمومی و سوءاستفاده از قدرت بود.[۳] ایلومیناتی در کنار فراماسونری و دیگر انجمنهای مخفی به تشویق کلیسای کاتولیک، در ۱۷۸۴، ۱۷۸۵، ۱۷۸۷، و ۱۷۹۰ با فرمان پادشاه بایرن ممنوع شدند.[۴] در سالهای بعد این گروه از سوی منتقدین محافظه کار و مذهبی که ادعا میکردند فعالیتهای آنها بهطور زیرزمینی ادامه دارد و مسئول انقلاب فرانسه هستند با تهمت مواجه بود.🚶🏻♀️
#مبحث_ایلومیناتی
بچه هایی که جامعه شناسی میخونن میدونن که تو فرهنگ غربیا خیلی انجمن ها و گروه ها و احزاب مختلفی برا جنگیدن با خرافات بوجود اومدن ولی اینام چون پشتوانه ی دینی محکمی نداشتن و خب برا پیشبرد اهداف خودشون ، بالاخره یه جایی تو زرد از آب درمیومدن و به بحران معرفت شناسی میرسیدن ..... 🤦🏻♀️🧿🔮
#مبحث_ایلومیناتی
مثلا تو غالب دین و مذهب درمیومدن همه چیو انکار میکردن و خب مردم بیچاره هم که به سبب نیاز های فطری اشون دنبال یه خدایی میگشتن ، دنبالشون راه میوفتادن و این میشه که هنورم که هنوزه نمیدونن با خودشون چند چندن !😐🤦🏻♀️🚶🏻♀️
#مبحث_ایلومیناتی
49.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️اینم توضیحات کامل ایلومیناتی ها که خیییلی توصیه کردم بهتون که اگه میترسید و اینا نبینید 🚶🏻♀️
حالا اونقدی که فکرشو میکنین ترس نداره ها ...
ولی بازم احتیاط شرط عقله .... !⚠️
#شیطان_شناسی
#دشمن_شناسی
#مبحث_ایلومیناتی