eitaa logo
افـ زِد ڪُمیـلღ
1.5هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
7هزار ویدیو
227 فایل
"بہ‌نام‌اللّہ" اِف‌زِد‌⇦حضࢪٺ‌فاطمہ‌زهࢪا‌‌‌‌‹س› ڪمیل⇦شهید‌عباس‌دانشگࢪ‌‌‌‌‌‹مدافع‌حࢪم› -حࢪڪٺ‌جوهࢪه‌اصلۍ‌و‌گناه‌زنجیࢪ‌انسان‌اسٺ✋🏿 ‌‹شهید‌عباس‌دانشگࢪ› ڪپۍ؟!‌حلالت‌ࢪفیق💕 -محفل‌ها https://eitaa.com/mahfel1100 -مۍشنویم https://daigo.ir/secret/1243386803
مشاهده در ایتا
دانلود
هشت توصیه امام هشتم برای روزهای آخر : بسم الله الرحمن الرحیم . اباصلت می‌گوید:در آخرین جمعه شعبان خدمت علیه‌السلام رسیدم.فرمود: ای اباصلت، بیشترِ ماه شعبان سپری شده و امروز آخرین جمعه شعبان است، پس در روزهای باقیمانده کوتاهی‌های روزهای گذشته را جبران بکن و باید به آنچه برایت مهم است اقدام کنی: ۱. زیاد کن. ۲. زیاد کن. ۳. زیاد تلاوت کن. ۴. از گناهانت به درگاه خدا کن تا خالصانه به ماه خدا وارد شوی. ۵. هر امانتی که گردنت هست ادا کن. ۶. تمام کینه‌هایی که در دلت نسبت به مؤمنان داری، از دل بیرون کن. ۷. هر گناهی که به آن مبتلا هستی از آن دست بکش و تقوای خدا پیشه کن و در آشکار و پنهان بر خدا توکل کن... ۸. و در روزهای باقیمانده این ماه بسیار بگو: اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنَا فِیمَا مَضَی مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ... خداوندا اگر در روزهای گذشته شعبان ما را نیامرزیدی، پس در روزهای باقیمانده بیامرز
رفیق برادر، خواهر، عزیز، بزرگوار... حواست هست داری چکار می‌کنی؟ با شمام! با خود خود شما شب میری سینه میزنی پستش میکنی برا اظهار نظر فالورای نامحرمت قلب میفرستی؟😐💔 باهاشون چت میکنی انگار نه انگار نا محرمن ..... یادت که نرفته؟ شاهدته اعمالته! میبینه! ولی اگه کنی با آغوش باز می‌پذیره میدونی چند وقته منتظره برگردی؟!(:
✨یڪ جلوه ز نور اهلبیٺ اسٺ ✨ٺڪبیر سرور اهلبیٺ اسٺ... 🎩رمان 💞 قسمت ۶۴ به فراز اخر رسیده بود.. رو امام حسین(ع) ایستادند.. دست به سینه گذاشتند.. سلام دادند.. و سیلاب اشک فرو میریختند.. در اخر دعا.. روی مهر .. هر دو رفتند.. ذکر را خوندند و با چشمی خیس سر بلند کردند و نشستند.. کم کم وقت اذان بود.. فاطمه آماده شد.. و با همسرش از اتاق بیرون آمدند.. گرچه صدای گریه شان.. بیرون رفته بود.. اما ساراخانم در حیاط نشست.. و به روی خودش نیاورد.. که صدایشان را خوب می شنیده.. و راحت با مداحی و روضه خوانی عباس.. گریه میکرد.. اقاسید زودتر.. به مسجد رفته بود.. ساراخانم، عباس و فاطمه هم.. باهم رفتند.. عباس نجواکنان گفت _بهتری خانومم؟ _با تو..عالی ام..! 🖤شب چهارم.. هم شب فرزندان حضرت زینب(س)گفته میشد.. و هم شب حر.. اقاسید از حربن یزید ریاحی گفت.. از توبه و حقیقت جویی کربلا شدن.. از و حر.. در مقابل امام که سبب رهایی او شد... از ترجیح دادن بر باطل.. از و حر.. عباس مجذوب کلمات.. و سرنوشت حر شده بود.. زمانی باکارهایش..خون به دل اهلبیت و پدر مادرش کرده بود..چقدر عذاب کشیدند.. یادش افتاده بود.. به عربده کشی هایش.. زدن ۶تا جوون در ملاء عام.. تندخویی هایش..اخم هایش.. بدرفتاری هایش با همه.. صدای ناله ها و فریادهایش را.. همه شناخته بودند.. چند بار نفسش تنگ شد.. حس میکرد نفسش بالا نمی آید.. اما بیخیال خودش بود.. وسط مناجات.. سجده رفت.. زار میزد..بی توجه به بقیه.. فقط خودش را میدید.. و اربابی که شرمنده اش بود.. 🖤شب پنجم.. شب یاران امام... زهیر.. حبیب بن مظاهر.. الگوهای عاشقی کربلا.. چنان عاشقانه خلوت میکرد.. که گویی امشب آخرین شبی بود که در دنیا زنده میماند.. 🖤شب ششم.. شب نوجوان عاشورا.. قاسم بن الحسن علیه السلام.. قدم قدم اش.. تقویت میشد.. گاهی میان کلامش.. چنان از و دفاع میکرد.. که همه را متحیر میکرد.. 🖤شب هفتم.. شب حضرت علی اصغر (ع).. شش ماهه عاشورایی.. باب الحوائج.. وسط مراسم بود.. به ناگاه صدای علی کوچولو بلند شد.. امین نوزادش را.. سقا کرده بود.. علی که بی تاب مادر بود.. از ته دل گریه میکرد.. امین به حیاط مسجد رفت تا شاید.. در هوای آزاد بتواند او را آرام کند.. حاج یونس.. میکروفن را کنار گرفت.. تا صدایش پخش نشود.. عباس را دنبال امین فرستاد.. امین و نوزادش وارد مجلس شدند.. 💞ادامه دارد...
✨یڪ جلوه ز نور اهلبیٺ اسٺ ✨ٺڪبیر سرور اهلبیٺ اسٺ... 🎩رمان 💞 قسمت ۶۵ امین و نوزادش وارد مجلس شدند.. حاج یونس.. با اجازه امین.. نوزاد را در آغوش گرفت.. علی لحظه ای.. گریه اش قطع نمیشد.. حاج یونس روضه میخواند.. و میکروفن را کنار دهان علی میگرفت.. صدای ناله و گریه ها کل مسجد را پر کرده بود.. حاج یونس از کما رفتن نرجس خبر داشت.. _این نوزاد الان بی تاب مادری هست..که به کما رفته.. خدایــــــاااا به دست های کوچک باب الحــــــوائج.. مادر علی.. رو بهش برگــــــــردون.. همه بلند و با گریه آمــــــــین گفتند.... 🖤شب هشتم.. شب حضرت علی اکبر.. علیه السلام.. جوان عاشورایی.. فرزند بزرگ امام.. و نزدیکترین فرد به امام.. هرشب هیئت..اشک، آه، ناله.. عباس از چند متری مشخص بود.. کمتر میخورد.. کمتر میخوابید.. یا قرآن میخواند.. یا فکر میکرد.. این سه روز کلا مغازه را تعطیل کرد.از جوانی ای که در گناه و خطا گذشته بود.از عمری که فقط در اشتباه به سر برده بود.. ای کرد جانانه..توبه ای .. توبه ای که فقط خدایش خریدار او بود.. 🖤و امان.. امان از شب نهم.. .. چه در و عباس بود.. گویی به میدان جنگ میرفت..از صبحش حال خوبی نداشت.. دیگر نه تماسی را جواب میداد.. نه به خانه رفت.. و نه با کسی حرف میزد.. پیامی فقط به مادرش داد.. _من خوبم.. نگرانم نباشید..! بعد از نمازظهر که همه رفتند.. مسجد خلوت شده بود.. به درخواست خودش.. کلید مسجد را از سید گرفت.. بند کفشش را بهم گره زد.. و به گردنش انداخت.. لنگه های کفشش.. از دوطرف آویزان شد.. عرض مسجد را راه میرفت.. و گریه میکرد.. رو به قبله ایستاد.. دست ادب به سینه گذاشت.. زیارت عاشورا را خواند.. فراز اخر.. وقتی سر از سجده برداشت.. سجاده اش.. از اشکش خیس شده بود.. به آبدارخانه مسجد رفت.. خود را با تمیز کردن استکان ها.. مشغول میکرد.. چند ساعتی..به اذان مغرب.مانده بود. فاطمه از کارهای عباس سر در نمی آورد.. هم دلشوره داشت هم ناراحت شده بود.. بی طاقت به در مسجد آمد.. در زد.. کسی غیر عباس در مسجد نبود.. اما در را باز نمیکرد.. با کف دست.. محکمتر از قبل.. باز هم کوبید.عباس دلخور از آبدارخانه بیرون آمد.. چه کسی بود که این همه در میزد..با اخم در را باز کرد.. _سلام.. تو اینجا چکار میکنی؟! _سلام عزیزم.. تو کجایی..؟!تلفنت رو چرا جواب نمیدی..! عباس ساکت بود.. وارد آبدارخانه شد.. فاطمه دلخور و با گریه.. پشت سر عباس رفت..روی صندلی گوشه آبدارخانه نشست.. _عباس با توام...!!!دلم هزار راه رفت.. دیشب بعد مراسم.. حالت خوب نبود..حرف بزن باهام عباس..! بی توجه به فاطمه.. قندان ها را پر قند کرد..سماور را میشست.. _عبــــاس! یعنی اینقدر باهات غریبه شدم.!؟ اگه.. اگه.. باهام حرف نزنی دق میکنم..! فاطمه با دستهایش.. صورتش را پوشاند و گریه کرد..عباس صندلی ای را برداشت.. مقابل بانویش گذاشت.. و نشست.. دست های همسرش را که خیس اشک شده بود.. برداشت و بوسید.. و میان دستش گذاشت.. گفت _خدا منو نبخشه..اگه اشکتو دربیارم..! فاطمه نگاهش را.. از عباس گرفته بود.. و آرام میگریست.. عباس اشک دلبرش را پاک کرد.. _حال غریبی دارم..امشب.. شب تاسوعاس.. بجانم قسم.. نمیتونم بمونم.. حالم خوب نی.. رو به راه نیسم.. فقط همینو بگم.. درکم کن..! فاطمه با چشمی که خیس بود گفت _نگرانت شدم..! بخدا این رسمش نیست..!! به رسم ادب.. دستش را روی سینه اش گذاشت.. _شرمنده من..! حلالم کن..! فاطمه بلند شد که برود.. 💞ادامه دارد...
هر بین انسان و خدا یک دره ایجاد میکنه... دقت کن این دره فقط یک پل داره به اسم نترس روش قــ👞ـدم بذار! هر چقدر هم دره بزرگ و عمیق باشه این پل همیشه سالم و محکمه👌
؛ برای امــروز و فـــردا نکـن!!🔔 🔴از کجا معلـــوم این نَفَسی که الان میکشــی جزو نَفَســهایِ آخر نباشه ؟؟ خیلیا بـےخیال بودن و 👈یهو غافلگیــر شدن..
یه‌‌‌روز ڪه‌از مسںٔله آگاه‌میشه میره‌‌‌به‌‌اصحابش‌‌‌میگه‌‌: مااین‌همہ‌بنده‌‌روفریب‌میدیم‌ اما راه‌‌توبه‌‌‌‌روبراش‌‌قرار داده‌پس‌ماچه‌‌‌‌ڪنیم؟! یڪی‌ازیاراش‌‌بهش‌‌‌‌میگه‌‌بھش‌ اِلقاڪنیم‌ڪه‌برای‌توبه‌‌‌‌هنوز‌‌زوده جوونه؛وحالاحالاهاوقت‌‌‌داره‌‌‌‌توبه‌‌‌‌ ڪنه‌اینجوري‌توبه‌‌‌‌روبرآش عقب‌‌میندازیم‌‌تامرگش‌‌فرابرسه... دیرنشه‌رفیق!👌 ▿
💠 یک کامل چگونه است؟ أمیرالمومنین علیه‌السلام: 🌐 توبه بر پایه استوار است: 1⃣ پشیمانی با قلب، 2⃣ طلب آمرزش با زبان، 3⃣ عمل به وسیله اعضا و جوارح، 4⃣ و اراده و تصمیم جدی بر این‌ که به گناه و آلودگی گذشته بازگشت ننماید. 📚بحارالانوار، ج۷۸، ص۸۱
┄┄┅┅🍃 حتمـــا و قطعــــا یه روزی به این میرسی کــــــه 👇🏽 ✅— بهتر از خواب بود ولی تو خوابیدی ✅— تنها چیزی بود که تو را آرام میکرد امـــــــــــــا ترکش کردی ✅— به تو برکت میداد اما تنبلی کردی ✅— روزی ات را می افزود امـــــــــــــا غفلت ورزیدی ✅— به قلبت آرامش میداد امـــــــــــا رهایش کردی ✅— دروازه رویت باز بود امــــــــــا به تاخیر انداختی اینها را سریع دریاب و بکار بگیر
یا غافِرَ الْخَطیئاَّتِ اگر پشیمانی از گناه ، در پیشگاهت است ، من از همه پشیمانان ، پشیمان‌ترم .
درمان : خواندن سوره انفطار رفع : خواندن سوره عبس درمان : خواندن سوره بينه درمان بيماری : خواندن سوره قصص رفع : خواندن سوره انبياء به خواب نرفتن: خواندن سوره نبأ بندآمدن : خواندن سوره شرح عدم : خواندن سوره قلم رفع : خواندن سوره اعلی رفع : خواندن سوره ياسين درمان : خواندن سوره دخان درمان : خواندن سوره اعلی رفع درد : خواندن سوره سجده قطع شدن : خواندن سوره سجده : خواندن سوره عمران رفع و نگرانی : خواندن سوره انسان بيداری به موقع از خواب : خواندن سوره كهف زود : خواندن سوره اسراء قطع : خواندن سوره لقمان : خواندن سوره غافر دوری از خانه: خواندن سوره مريم ايمن شدن از زورمندان: خواندن سوره جاثيه ايمن شدن از ناگوار: خواندن سوره مجادله : خواندن سوره كهف : خواندن سوره مؤمنون افزايش : خواندن سوره های مريم / واقعه نصوح: خواندن سوره های تحريم / طلاق كاهش نوزاد: خواندن سوره های غاشيه / ابراهيم ادای : خواندن سوره های عاديات / تحريم رفع : خواندن سوره های قلم / غاشيه رفع : خواندن سوره های توحيد / قصص گرفتن از : خواندن سوره های ابراهيم / بروج رفع : خواندن سوره های زلزله / قدر / شمس درمان : خواندن سوره های انسان / قريش / فصلت رفع : خواندن سوره های سجده / فاطر / دخان بيماری : خواندن سوره های غافر / ممتحنه / قصص آزادی : خواندن سوره های معراج / طور / حديد ايمن از : خواندن سوره های ناس / محمد / جن شاهد (عج): خواندن سوره های اسراء / حديد / تغابن : خواندن سوره های عمران / ذاريات / انشقاق افزايش : خواندن سوره های حجر / ياسين / حجرات / ق : خواندن سوره های ياسين / فتح / قلم / حشر ايمن از : خواندن سوره های فلق و ناس/ يوسف / ياسين / جن خير و بركت دو عالم: خواندن سوره های فتح / حجرات / طور / نصر رفع درد چشم: خواندن سوره های فصلت / الرحمن / منافقون / همزه ايمن از : خواندن سوره های شعراء / توبه / مريم / فتح و و خانواده: خواندن سوره های نور / فتح / قدر / توحيد كاهش كودك: خواندن سوره های احقاف / بلــد / فلق / ناس ايمن از در : خواندن سوره های صف / علق / شوری / طور رفع و : خواندن سوره های ليل / تحريم / ق / غافر / زخرف مورد نزد مردم: خواندن سوره های زمر / احقاف / قمر / واقعه / شمس : خواندن سوره های فجر / قيامت / كهف / شوری / ياسين رفع : خواندن سوره های كهف / ياسين / واقعه / محمد / همزه : خواندن سوره های همزه / يوسف / صافات / ق / ذاريات رفع و : خواندن سوره های نساء / احزاب / ياسين / قلم / تكاثر محفوظ از : خواندن سوره های انعام / فلق / حديد / حشر / توحيد رفع : خواندن سوره های زلزله / حجرات / مريم / فتح / عاديات برآورده شدن : خواندن سوره های حمد / نوح / كافرون / توحيد / انعام درمان بيماری: خواندن سوره های فلق / منافقون / لقمان / حمد / محمد و وافر: خواندن سوره های همزه / شمس / صافات / حمد / حجر : خواندن سوره های توحيد / فجر / حمد / غافر / كافرون