#یک ستاره از آن هزار
*با این ستاره ها می شود راه را پیدا کرد*(امام خامنه ای)
ستاره دهم . یکی مثل عباس شعبانی 18 ساله
یادم هست در بعدازظهر یکی از روزهای جمعه که در منطقه جنوب با هم تنها بودیم ، برایم اینگونه تعریف کرد:
من چندی قبل و در یکی از مرخصی هایم ، عصر جمعه ای نزدیک غروب آفتاب که از زیارت حضرت امام رضا علیه السلام و پس از شرکت در نماز جمعه با اتوبوس واحد به خانه برمی گشتم، در ایستگاه اسماعیل آباد جاده قدیم ، بعد از پیاده شدن از اتوبوس، باید مسیر دو کیلومتری ایستگاه تا روستا را از میان بیابان و مزارع منطقه پیاده می رفتیم که اتفاقا با دختر خانمی هم روستایی هم مسیر شدیم.
آن دختر خانم ، بدلیل ترس از گزند سگ و حیوانات دیگر با فاصله کمی پشت سر من بطرف روستا به راه افتاد و من در طول مسیری هیچ کسی به غیر خداوند متعال ناظر ما نبود . به خاطر نیفتادن در گناه،تمام راه تا روستا به ذکر خدا و ... مشغول بودم و بدون اینکه حتی یکبار به صورت این دختر خانم نگاه کنم مسبرم را می رفتم . الحمدالله بدون معصیت و گناهی به روستا رسیدیم و هفته بعد ، وقتی که عصر جمعه از مسیر قبلی و از کنار قبرستان روستای اسماعیل آباد در حال عبور بودم ، به عینه مشاهده کردم که از درون دو قبر زبانه های آتش بیرون می زند و آن افراد درون قبر در حال عذاب الهی بودند. و اینطور توضیح داد که :
- " وقتی چشم خودش را به روی گناه بست، خداوند چشم دیگری برایش گشوده بود".
چشم دنیا بین ببند تا حقیقت بین شوی ...
روحش شاد .
الف . م از جلسه شهدای ادوات ل 5 نصر )
@efaf_amin
Kanoon-amin.ir