eitaa logo
هیات رزمندگان بهارستان
207 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
2هزار ویدیو
153 فایل
ارتباط با ادمین @Kh_montazeran
مشاهده در ایتا
دانلود
☎هنوز هم بعضی ها که به خانه ما زنگ می زنند، بهتشان میزند. آخر هنوز صدای مجید را روی پیغامگیر، یادگار نگهداشته ایم که با آرامش میگوید: "لطفا پیغام بگذارید." پریشب که نبودیم، مادر دکتر زنگ زده بود. صدای مجید را که شنیده بود، گریه اش گرفته بود. ادامه پیغام حاج خانم را داریم روی پیغامگیر: "سلام عزیزم، می خواستم صدای بچه ها را بشنوم." بعد به ترکی گفته بود: " فدای صدایت شوم." دیشب زنگ زدم به حاج خانم. بغض کرده بود. گفت: "صدای مجید را شنیدم." گفتم: "برای شما نگهش داشتم. هر وقت دلتنگ شدید، به شماره ما زنگ بزنید. هفت تا زنگ که بخورد، هشتمی اش مجید است که حرف می زند." 📚به وقت نوترون نوترون دوم، شهیدمجید شهریاری انتشارات حدیث راه عشق 📆به مناسبت سالروز شهادت شهید شهریاری 📚#معرفی_کتاب @eheiat
📗📗 کتاب "سلام بر ابراهیم" حاوی زندگینامه و خاطرات پهلوان شهید گمنام ابراهیم هادی است. این کتاب بدلیل شخصیت والا و کاریزمای خاص ابراهیم هادی از جذاب ترین و پرتیراژترین کتابهای نوشته شده در وصف شهدای دفاع مقدس هست، سبک کتاب بصورت داستان ها و خاطرات مجزا از زبان دوستان و آشنایان نوشته شده است. پهلوان و شهید گمنام ابراهیم هادی در اول اردیبهشت سال ۱۳۳۶ در حوالی میدان خراسان تهران به دنیا آمد؛ در نوجوانی طعم تلخ یتیمی را چشید ، در جوانی به ورزش زورخانه ای و کشتی روی آورد و ستاره کشتی تهران شد ، ابراهیم در سال 1355 در فینال کشتی باشگاهها به سبک پوریای ولی با جوانمردی مسابقه را به عمد به حریفش واگذار میکند، بعد از پیروزی انقلاب در مدرسه به عنوان معلم ورزش تدریس میکرد، با شروع جنگ در کردستان در ارتفاعات گیلانغرب و بازی دراز جنگید، او همچنین از پایه‌گذاران گروه چریکی شهید اندرزگو بود، ابراهیم هادی سرانجام در عملیات والفجر مقدماتی پس از ۵ روز مقاومت در ۲۲ بهمن ۱۳۶۱ به شهادت رسید اما همان گونه که از خدا خواسته بود پیکر او هیچ گاه پیدا نشد... هیات رزمندگان شهر بهارستان @eheiat
🌷بهار عجيب بوي شهيدان مي دهد! 🌱خوب است به بهانه بهار، گاهي در زندگي يک شهيد سرک بکشيم! 💫دلمان که مأنوس با شهيد شد؛ شايد زندگي مان هم #عطر_شهدا را گرفت و شايد... 📚در قالب #معرفي_کتاب، مرور کنيم شهيدانه زندگي کردن و شهيدانه رفتن را... 📸تصویر: عملیات تفحص پیکرهای مطهر شهدا در منطقه زرباطیه عراق هیات رزمندگان شهر بهارستان @eheiat
هیات رزمندگان بهارستان
🌷بهار عجيب بوي شهيدان مي دهد! 🌱خوب است به بهانه بهار، گاهي در زندگي يک شهيد سرک بکشيم! 💫دلمان که مأن
📚روزهاي بي آينه 🌷آزاده خلبان شهيد حسين لشکري 👈اين کتاب را از زبان همسري بخوانيد که 18 سال از همسرش جدا بوده! و از اين سال ها 14 سال در بي خبري کامل! 📖ساعت سه و نیم یا چهار بود که وارد سالن شدند. عکس حسین را دیده بودم؛ همین که وارد شد شناختمش. از فاصلۀ خیلی دور میدیدمش. وسط ایستاده بود و دو خلبان در سمت راست و چپش بودند. همین که چشمم به صورتش افتاد انگار نه انگار این مردی بود که سال ها از من دور بوده است؛ کاملاً می‌شناختمش و دوستش داشتم. احساساتم جان گرفته بود. آن همه حس غریبگی که نسبت به عکس‌ها و تُن و لحن صدایش داشتم دیگر نبود. نمی‌دانم چه شده بود؛ حس دختری را داشتم که برای اولین بار همسرش را می بیند؛ هم خجالت می‌کشیدم و شرم داشتم، هم خوشحال بودم، هم می‌خواستم کنارم باشد. زیر لب زمزمه کردم: خدایا، من چقدر این مرد را دوست دارم. حسین نزدیک شد؛ خیلی نزدیک. همه فامیل و دوست و آشنا دور او ریخته بودند و ماچش می‌کردند: یکی آویزانش می‌شد، یکی دستش را می‌گرفت، یکی به پایش افتاده بود. کاملاً احساس می‌کردم که حسین از بالای سر همه آن‌ها دنبال کسی می‌گردد. فقط به او خیره شده بودم. می‌دیدم آدم‌ها لاینقطع از جلوی من می‌روند و می‌آیند، اما هیچ صدایی نمی‌شنیدم. زانوهایم حس نداشت، نمی‌توانستم از جایم بلند شوم. برادر بزرگم، که همیشه در جمع و شلوغی متوجه من بود، آمد سراغم و گفت: «منیژه، چرا نشستی؟! بلند شو!» زیر بغل مرا گرفت و با صدای بلند گفت: «لطفاً برید کنار! اجازه بدید همسرش اون رو ببینه!» دریای جمعیت کنار رفتند و برای من راه باز کردند. خبرنگارها با دوربین‌هایشان دویدند. روبه‌روی هم قرار گرفتیم. دست مرا گرفت و گفت: «حالت چطوره؟» گفتم: «خوبم!» پیشانی‌ام را بوسید و یک‌دفعه سیل جمعیت من و حسین را از هم‌ جدا کرد. @eheiat
هیات رزمندگان بهارستان
🌷بهار عجيب بوي شهيدان مي دهد! 🌱خوب است به بهانه بهار، گاهي در زندگي يک شهيد سرک بکشيم! 💫دلمان که مأن
#عطر_شهدا #قسمت_دوم 📚مجید بربری 🌷شهيد مجید قربانخانی 📖روایتی جذاب و خواندنی از حر زمانه ما، جوان دهه هفتادی، شهید مدافع حرم مجید قربانخانی را در این کتاب بخوانید. بخش اول زندگی او، بخش تاریک و خاکستری آن است. او در یافت آباد تهران قهوه خانه دار بوده، و زندگی او سرشار از مواردی است که این جور آدم ها با آن درگیر هستند. از درگیری و دعواهای هر روزه تا به رخ کشیدن آمار قلیانهای قهوه خانه اش. اما بخش دوم زندگی او، عنایتی است که به او می شود و مسیر زندگی اش عوض می شود و مهر حر مدافعان حرم بر پیشانی او نقش می بندد و او گر چه تک پسر خانواده است و قرار نیست که آنها به سوریه اعزام شوند، ولی عنایت بی بی او را به سوریه می کشاند و می شود مدافع حرم. مجید قصه ما گرچه ناراحت خالکوبی های بر بازوهای خویش است، اما سرنوشتش این طور می شود تا در خانطومان از بدنش هیچ برنگردد تا نه نشانی از خودش باشد نه خالکوبی هایش. قصه مجید بربری، قصه ای از جنس شاهرخ ضرغام، حر انقلاب است. #معرفی_کتاب @eheiat
هیات رزمندگان بهارستان
#عطر_شهدا #قسمت_دوم 📚مجید بربری 🌷شهيد مجید قربانخانی 📖روایتی جذاب و خواندنی از حر زمانه ما، جوان د
#عطر_شهدا #قسمت_سوم 📚خط مقدم 🌷شهيد حسن طهراني مقدم 📖جلسه با محسن رضایی با حضور حسن آقا و حاجی زاده و سیدمجید و سیدمهدی و سیوندیان و چند نفر دیگر، فردای همان روز تشکیل شد. آقا محسن چند بار سوال خود را تکرار کرد: ـ شما مطمئنین که خودتون می تونین موشکو پرتاب کنین؟ و هربار حسن آقا مطمئن تر از بار قبل پاسخ مثبت داد. ـ به نظر من که حتی اگه شما بتونین موشک ها رو شلیک کنین بازم امید زیادی نیست. چرا که لیبیایی ها با این روندی که دارن ادامه میدن بعیده که دیگه به ما موشک بدن. چند تا از قبلی ها مونده؟ ـ کمتر از 10 تا! آقا محسن باشوخی ادامه داد: ـ مقدم! این بچه هایی که دور خودت جمع کردی از بهترین بچه های جنگن. من الان فرمانده گردان نیاز دارم. فرمانده تیپ نیاز دارم. اینا رو ولشون کن بیان! حسن آقا خنده ای کرد. ـ این چه حرفیه آقا محسن؟ یعنی الان از یه فرمانده گردان کمتر دارن به جنگ خدمت می کنن؟ نه ما هرطور شده نمی ذاریم کار موشکی بخوابه... #معرفی_کتاب @eheiat
📗#معرفی_کتاب📗 کتاب نبرد حق و باطل (به ضمیمۀ تکامل اجتماعی انسان در تاریخ) اثر شهید مطهری شامل سه بخش نبرد حق و باطل ، تکامل اجتماعی انسان در تاریخ وآینده بشر از دیدگاه مختلف است . در بخش اول ضمن طرح موضوع حق و باطل در دو قلمروی جهان هستی و جامعه و تاریخ، اصول ماتریالیسم تاریخی به نقد کشیده شده و نظریه‌ی اسلام در این باره ارائه گردیده است. در بخش دوم و سوم ابتدا مفهوم تکامل و تفاوت آن با پیشرفت بیان شده، سپس آینده‌ی بشر از دیدگاه مکاتب مادی از جمله مارکسیسم و اگزیستانسیالیسم مورد بررسی قرار گرفته و نهایتا نظریه‌ی اسلام در این خصوص شرح داده شده است. اگر ذهنتان مشغول سوالات زیر است حتما این کتاب را مطالعه کنید: آیا نظام عالم نظام حق است یا نظام باطل ؟ اگر پیروزی با حق است، چرا بعضی مواقع باطل، پیروز و موفق است؟ تکامل انسان یعنی چه؟ و تفاوت آن با پیشرفت چیست؟ آینده بشر چه میشود؟ #شهادت_شهید_مطهری #گرامیداشت_مقام_معلم @eheiat
🔴🔶کتاب سه دقیقه در قیامت کتابی که اگر مطالعه کنید دیگر دوست ندارید و نمیتوانید گناه کنید! لینک دریافت رایگان کتاب صوتی https://yarketab.com/audio-book/ #معرفی_کتاب @eheiat
به سوی عشق متعالی با ازدواج فاطمی.pdf
حجم: 1.89M
🔴🔶 کتاب به سوی عشق متعالی از مسیر ازدواج در این کتاب مسیر عشق متعالی از مبنا تا بنا بیان شده است.
🌙 « سر بر دامن ماه» 📖 کتاب «سر بر دامن ماه» داستانی است با سوژه بکر. این اثر با روایت زندگی بانو حدیث، مادر امام حسن عسکری، بر نقطه‌ای از زندگی ائمه اطهار دست گذاشته که کمتر به آن پرداخته شده است و تلاش کرده از زاویه‌ای زنانه اتفاقات آن سال‌ها را مرور کند. ماجرای کتاب از چگونگی ازدواج این بانوی جلیل القدر با امام هادی (علیه‌السلام) آغاز می‌شود. عمده اتفاقات کتاب مبتنی بر مستندات تاریخی است که صحت سندی دارند. بخش بیشتر کتاب به روایت حوادث پرمخاطره‌ای می‌پردازد که در زمان امامت امام حسن عسکری (علیه‌السلام) رخ می‌دهند. اما با شهادت حضرت مسوولیت این بانوی بزرگوار دوچندان می‌شود. زیرا از سویی جعفر فرزند دیگر بانو حدیث به دروغ تلاش می‌کند تا جایگاه امامت را غصب کند. و از سوی دیگر بسیاری از شیعیان نسبت به جانشین امام یازدهم حیران هستند. در این برهه حساس بانو حدیث به شکل موقت زعامت شیعیان را برعهده می‌گیرند و با وجود دسیسه‌های عباسیان به سلامت پرچم امامت را در دستان نوه‌شان حضرت مهدی (عجل‌الله) می‌گذارند. «سر بر دامن ماه» با زبانی شیرین و قلمی جذاب راوی این حوادث تلخ و شیرین است.