_یک ساعت از اذان ظهرگذشته ولی هنوز از دهن نیفتاده
یاعلی،تنبلی نکن
خدا اینجوری بیشتر خوششمیاد
وَخی،وَخی😅
-عِــینْطاٰء-
+سلام بیاید بگید ببینم اعتکاف میرید یا ن؟!
#اعتکاف
؛ینی
وقتی کل شهر دارن بی دینی شون رو فریادمیزنن تو باصدای بلند خداتو فریادبزنی
؛ینی
وقتی که همهی مردم در اوج باخدا دَر افتادن تو در افتادگیِ تمام خودت رو تو بغل گرم خدا جا کنی
؛ینی
همه پا پیچ دنیا و خوشکلی هاش میشن ولی من سه روز اَد قراره از در خونه ی خدا جُم نخورم
•اصن واسه تعریف اعتکاف باید همه ی خوشمزه گیهای دنیا رو آورد تا کسی که تجربه اشنکرده یه مقدار باهاش آشنا بشه
-اعتکاف همون چای دونفراست که صابخونه باطعم هِل برات دم میکنه و تا تهش رو جلوش هورت نکشی چشم از چشمات برنمیداره
_اعتکاف همون آفتاب گرمِ چاشت زمستونه که از پنجرهی خونه مادر بزرگ رو گلیمفرش قرمزش میتابه
_اعتکاف همون حال خوب بعد از بغل کشیدن مادرته بعد از چند ماه که ندیدیش...
_خلاصه باید چند روز رو هم نشینیش بشی تا بفهمی که چه حسیه...
همین!
@ein_ta
+دارم کولمو جمع میکنم برای یه اعتکاف پدر و پسری(منو سیدعلی)
داریم براتون::::
#دعای_کمیل
•اصن بیا یکم با خودت رو راست باش
•فرض کن یه لحظه خدا اون چیزایی که تو دلت هستشو رو کنه برای همه #رفیقات
•اصن یه لحظه فک کن اگه #بابا #مامانت بدونن چی تو دل منو تو میگذره
••حالا یه بار هست که خدا بدی هامنو جایی #لو نمیده
یه بار هم هست که به جاش میره همه جا #پخش میکنه که این بنده ی من خیلی ام خوووبه
•تو دعای کمیل حضرت امیر میفرمان خدا خیلی برام #سنگ_تموم گذاشتی:::
چطور؟!؟!
•یه سری خوبی رو که اصلا به من ربطی نداشت رو بهم #وصله زدی
هرجا هم نشسی پشت سر ما از خوبی های ما گفتی تا همه فک کنن بنده ی منِ خدا از اون خوب خوبای روزگاره
•خلاصه آقای خدا
ما ک همه جورِ مخلصتیم
ولی هرکی ندونه ما ک خوب میدونیم #تهِ دلمون چه خبره!!!
•ماهمون آدم بده ایم
شما دیگه هندونه زیر بغل ما نذار
•البته شاید اینکارا رو میکنی که ما از سر #شرمندگی باز بیایم در خونت؛؛؛
•علی ای حال همونی که تو زیارت نامه #امامرضا میخونیم
|لو علمت الارض بذنوبی لساخت بی|
اگه زمین بویی از خرابیِ من بی همه چیز ببره،یه لحظه هم منو واسه زیستن رو خودش نگه نمیداره و میبلعه؛؛؛
@ein_ta
+اومدش گفت که حاجی یه چیمیگم بین خودمون باشه
منم گفتم حله!!!😅
خیالت راحت؛؛؛
گفتم خب...
گفت هیچی...
تاهمین چند ماه پیش بد بودم,بد.
یه مشت رفیق داغون دورمو گرفتن و رفتم به سمتی که نگم بهتره...
میخواست به اشتباهاتش اقرار کنه که جلو حرفشو گرفتم.
یهو دیدم وسط یه منجلابی هستم که ...
میگفت حاجی تو یه شب تصمیم گرفتم مسیرمو کامل عوض کنم...
سیم کارتمو شکستمو یه سیم کارت جدید گرفتم
دور همه رفقامو یه خط درشت کشیدم
چند ماه خودمو تو خونه حبس کردم
خیلی درد داشت.خیلی اذیت شدم ولی چند ماه خودمو نگه داشتم
بعد از چند ماه برای اولین بار خودمو آوردم توی جمعیت ...که اونم اعتکافه
خیلی باهاش صحبت کردم که آخر سر بهش پیشنهاد گوش دادن یه سخنرانی دادم
اینم که تو عکس میبینی داره صحبتای حاجی پناهیان رو گوش میده که ازش یواشکی عکس گرفتم...
خیلی حال خوبی داره...
امشب بعد از دعای کمیل اومد پیشم گفت حاجی من یه مشکلی دارم که اشکم نمیاد ولی برای اولین بار امشب تو دعای کمیل وقتی که داشتم ترجمش رو میخوندم اشکم جاری شد...
ذوق کرده بود که تونسته بود گریه کنه...
همین!
(خدایا یکم مارو مثل اینا کن
یکم حال دل مارو مثل اینا شیرین کن)
@ein_ta