🔰 راه بی نهایت
🔶🔸 انسان بايد در اين محدوده
هفتاد ساله پاهايى تربيت كند
و مركب هايى بيابد
و سرمايه هايى را زياد نمايد
و توشه هايى براى بى نهايت راه بردارد
و سپس راهش را شروع كند و حركتش را دنبال نمايد.
🔹 در اين دنيا پاها ساخته مى شوند
و در آن مرحله راهها پيموده مى گردند.
🔹همه انسانها در يك نقطه انحطاط قرار دارند
و فقط با سرمايه هايى هستند و پاهايى.
🔹«هر كس هر قدر كار بكند
و راه برود بالاتر مى آيد،
تا ثروت، تا قدرت، تا رياست،
تا بهشت آب و نان و بالاتر مى آيد، تا ... تا»
تا آنجايى كه نهايتى ندارد و تا برنمى دارد.
🔹و ايناست كه على آن مرد راه
فريادش بلند مى شود:
«آه مِن قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِيق»؛
آه از توشه كم و راه دور.
🔹اگر هدف على،
بهشت نان و آب بود
و بهشت حوريان بود
كه آن توشه ها كم نبود،
با كمتر از اينها به آن همه مى رسند.
🔹على راهى دارد تا بى نهايت
و اين است كه هر چقدر توشه بردارد
چيزى نيست؛
🔹چون هر مقدار در برابر بى نهايت،
صفر است و هيچ است و كم است.
🔹آنهايى كه اين راه دراز را ديده اند
و از اين استعدادهاى عظيم خبر دارند،
اينها در فكر بازارى هستند
و در جست وجوى خريدارى
كه بيشتر سود بدهد
و زيادتر بهره برساند
و سرمايه ها را بارور كند
كه مگر در اين راه به جايى برسند.
🔹اينها شب و روز مشغولند
و شب و روز مى كوشند؛
چون فرصتى ندارند.
🔹اين است كه بايد خوردن و خوابيدن
و رفتن و آمدن
همه اش تجارت باشد
و كار باشد و عبادت باشد
و حركت باشد و پاى رفتن باشد.
🔹اينها ديگر درنگى نمى كنند
و آرام نمى نشينند
و از بازى ها سر باز مى زنند.
🔹كسانى درنگ مى كنند
و به بازى گرفتار مى شوند كه هدفى ندارند.
📝استاد علی صفایی حائری
📚کتاب رشد، ص ۳۲
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰سرگرمی ها
🔶🔸 وقتى كه ما بچه تر بوديم،
مشتاق بازى و توپ بوديم،
در انتظار مى نشستيم
تا ما را به بازى بگيرند،
تملق مى گفتيم تا راه مان بدهند
و قهر مى كرديم و دور مى شديم
تا نزديك مان كنند،
🔸اما همين كه هدفى پيدا مى كرديم
ديگر به توپ ها و بچه ها نگاه نمى كرديم،
حتى اگر دعوت مان مى كردند
مى خنديديم
و اگر دست مان را مى كشيدند،
نق مى زديم و فرار مى كرديم.
چرا؟
🔸مگر توپ همان توپ نبود
و بازى همان بازى محبوب نبود؟
چرا اينها همه اش همان ها بودند،
اما ما ديگر آن نبوديم،
ما هدفى داشتيم و لباسى به تن كرده بوديم
و مهمانى مى خواستيم برويم...
🔸آه حالا مى فهمم كه چرا خيلى ها
به توپ هاى بزرگ تر
و كره هاى زمين و ماه و خورشيد
هم همان طور نگاه مى كنند
و توپ بازى نمى كنند
و اسير بازى نمى شوند.
🔸اينها كارى دارند و هدفى دارند
و اين است كه مشغول نمى شوند
و سرگرم نمى شوند.
🔸سرگرمى ها براى بيكاره هاست.
بازى ها براى آواره ها ست
و آنها كه جايى دارند و آنها كه كارى دارند
و آنها كه به مهمانى دعوت شده اند
و لباس ضيافت پوشيده اند،
ديگر با توپ ها و با بازيچه ها كارى ندارند.
🔸اينها نه بازيگرند و نه بازيچه و نه تماشاچى.
🔸اينها رهرو هستند و به تحرك ها رسيده اند
و از تنوع ها گذشته اند.
🔸اينها راه را مى بينند
و وقت كم را مى بينند
و اين است كه شب و روز مى كوشند
و آرام ندارند.
اين است كه همه خوردن و خوابيدن
و حركت هاى بى حاصل شان
بايد حاصل خيز بشود و بار بياورد.
🔸هيچ ديده ايد
كه كسى خانه اى بزرگ ساخته باشد
و در قرضش مانده باشد،
چگونه روز و شب مى دود
و چگونه حتى درمهمانى هايش
در جست و جوى كار خويش است.
🔸انسان بى نهايت سرمايه دارد
و بى نهايت راه دارد
و فقط هفتاد سال وقت براى تجارت،
آن هم، نصفش خوراك و پوشاك و مسكن
و نصفش مقدمات اينها،
🔸واى به روزى كه بقيه اش هم بشود
صرف نمايش دادن اينها
كه ديگر سرمايه ها از دست رفته اند
يا راكد مانده اند
و احتكار شده اند
و يا از دست رفته اند و زيان شده اند.
📝استاد علی صفایی حائری
📚کتاب رشد، ص ۳۴
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
جوانی مان را کهنه کردیم_mixdown.mp3
4.32M
🎙خدایا من تمامی سرمایه م رو با سهو با فراموشی نابود کردم...
#پادکست_صوتی
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰بازارها و خریدارها
🔷🔹 بايد در اين وقت كم به تجارتى دست زد
كه بى نهايت سود بياورد
🔹و بايد به دنبال خريدارى رفت
كه پولش نقد باشد
و بازگردان داشته باشد
🔹و بايد در جستوجوى بازارى بود
كه رونق داشته باشد.
🔹يك بازار، بازار پايين است
با خريدارى هايى به نام دل و هوس هايش
و به نام مردم و حرف هايش
و به نام دنيا و جلوه هايش؛
با ثروت و قدرت و شهرت
و مدارك و عنوانهايش
و به نام شيطان و وسوسه هايش.
🔹و يك بازار هم بازار ديگرى است
با خريدارى به نام اللّه، مالك، رحيم، مهربان.
🔹اينها بازارها و خريدارها هستند،
آن هم سرمايه ها و متاع هاى ما،
بايد ديد كه هر كدام چه مى گيرند
و در برابر چه مى دهند.
🔹آن بازار پايين نمى تواند
اين همه سرمايه را جذب كند،
سرمايه ها گزاف هستند
و متورم مى شوند و عصيان مى آورند
و بحران مى آورند و...
🔹آن خريدارها هم مصرف كننده مفت هستند.
سرمايه را مى بلعند،
استعدادهاى مرا به بازى مى گيرند،
چيزى بر آن نمى افزايند.
هنگامى كه يك عمر براى دلم دويدم
چه بازدهى دارد؟
هنگامى كه يك عمر براى هوس هاى مردم سوختم
آنها به من چه مى دهند؟
🔹جز چهار تا بارك اللّه
و يك دقيقه كف زدن و چهار دقيقه سكوت.
🔹اگر اين خلق، از فرزندم گرفته تا زنم
تا پدرم تا مادرم و ديگران به من چيزى دادند
و برايم لذتى آوردند
بايد بسنجم كه چه چيز از من گرفته اند.
آيا اينها بيش از آنچه داده اند از من نگرفته اند؟
مغز من و دل من و عمر من به سوى آنها رفته،
سرم شده مستراحشان و دلم شده انبار جهودها و
بتخانه شان و عمرم شده چراگاه و جولانگاه شان،
كه چى؟
خودم هم نمى دانم،
فقط اسير عادت ها و هوس ها شده ام
و از فكرم و سنجشم و اراده ام كارى نكشيده ام.
🔹فكرم فقط در حساب خانه و اجاره اش كلنجار مى رود
و عقلم دخل و خرج را مى سنجد.
🔹و اراده ام در اين تكرار خوردن و خوابيدن و خوش بودن،
گرفتار شده است.
از خودم و سرمايه هايم مانده ام.
🔹اگر اينها را شناخته بودم،
ديگر به كم قانع نمى شدم
و اگر تجارت ها و سودها را محاسبه كرده بودم،
هيچگاه دو بار ضرر نمى دادم
و از يك سوراخ دو بار گزيده نمى شدم.
🔹من با اين همه پا،
فقط تا توالت و آشپزخانه رفته ام
و با اين همه سرمايه،
فقط بوق حمام خريده ام،
آن هم در دهى كه حمام ندارد
و قدرت جذب اين همه بوق را ندارد.
🔹من از خانه وسيع وجودم
با قسمتهاى گوناگون و اتاق هاى متعدد،
فقط به مستراحش چسبيده ام
و به آن مشغول شده ام،
🔹در حالى كه بايد تمام اين اتاق ها منظم مى شد.
همان طور كه دست و پا و موى و اندامم
را منظم مىكنم و پرورش مى دهم،
بايد دل و مغز و فكر و عقل و اراده ام و روحم را پرورش مى دادم
و در جاى خود مى نهادم
و در جاى خود به جريان مى انداختم.
📝 استاد علی صفایی حائری
📚 کتاب رشد، ص ۳۷
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰 خودمان را به چه می فروشیم؟
🔷🔹 اين خريدارها چيزى ندارند. چيزى به من نداده اند
و چيزى به من باز نمى گردانند
و اگر لذت مى برم به خاطر اين است
كه نمى دانم چه از دست داده ام.
🔹 درست مثل آن پيرزال كه بشقاب عتيقه را با يك دست بشقاب گلى رنگ مبادله كرده بود و خوشحال بود و لذت مى برد،
🔹غافل از آنكه با همان بشقاب مى توانست صد هزار تا از همين ها را يكجا بخرد و درست مثل آن كودك كه اسكناس صدتومانى را با ده تا كاكائو عوض مى كند و زود در مى رود
كه نكند طرف پشيمان شود و معامله را به هم بزند.
🔹 ما امروز خوشحاليم كه خودمان را داده ايم
و چند تا بارك اللّه و چند تا خانه
و چند تا ماشين
و چند تا فلان و بهمان گرفته ايم
و فرار هم مى كنيم كه نكند طرف معامله۲ را به هم بزند.
🔹 غافل از اينكه ما را به بيش از اينها خريدارند
و غافل از اينكه اينها قيمت يك لحظه ما نيست.
🔹چه مى گويم، نه اينها كه
تمام الماسها و نفتها و طلاها و نقرهها و تمام زمين و حتى تمام بهشت
قيمت يك لحظه ما نيست.
🔹ما در يك لحظه مى توانيم بيش از زمين و بيش از بهشت به دست بياوريم. مى توانيم به رضوان و لقا دست بيابيم، كه:
🔹«رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ اكْبَرُ »
اما در يك عمر به پشيزى قانع شده ايم و خوشحال هم هستيم.
📝 استاد علی صفایی حائری
📚 کتاب رشد، ص۴۱
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
یا جلیس الذاکرین.mp3
3.96M
🎙احتیاج داریم به راهی که نزدیک باشه، باخت یک عمر ما رو جبران کنه وحشت ها و تنهایی های ما رو با انس و همنشینی دلداری، مهربانی، نزدیکی، سمیعی، قریبی، مجیبی پر کنه ...
#پادکست_صوتی
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰 چه کنم تا دچار خسران نشوم؟
فكر من اسير كمها شده،
در حالى كه مى توانستم با فكرم، خودم و محرك هايم را بشناسم
🔹و با عقلم، سرمايه ها و بازارها و خريدارها را بسنجم.
🔹اگر فكر مى كردم، مى يافتم كه محرك هاى من بايد از من عظيم تر باشند و از من بزرگتر باشند.
🔹آيا دلم و دل خلق و جلوه هاى دنيا از من بزرگترند كه شب و روز، مرا مىچرخانند.
اگر من در خودم و در اينها فكر كرده بودم، رشد مى كردم و بزرگ مى شدم و در نتيجه از اينها آزاد مى گرديدم،
همان طور كه از تيله هاى ديروز و بت هاى كودكى و معشوق ها و درّه هاى پيشينم آزاد شده ام.
🔹 من بايد به سوى كسى مى رفتم كه از من بزرگتر باشد.
🔹چه كسى بزرگتر از من، جز حاكم بر من؟
🔹 من بايد با كسى معامله مى كردم كه چيزى داشته باشد،
چه كسى داراتر از مالك من؟
🔹 من بايد سراغ بازارى را مى گرفتم كه قدرت جذب داشته باشد
و چه بازارى وسيع تر از بازار آخرت؟
🔹من بايد در راهى مى دويدم كه بن بست نداشته باشد و چه راهى بهتر از بى نهايت؟
🔹و اگر به سراغ ديگرى رفتم و در جاى ديگرى، ناچار به بن بست مى رسم و به ديوار و به عصيان و چه بسا بميرم و به تولدى ديگر هم دست نيابم و در اتاقى كه افتادن يك پرده آسمانش را مى گيرد مدفون شوم.
🔹اگر در بازار ديگرى معامله كردم، ورشكست مى شوم و خسارت مى بينم و اين خسارت نتيجه اى حتمى است در هر عصرى از عصرها؛
🔹از عصر حجر گرفته تا عصر فضا و در هر دوره اى از دوره هاى زندگى؛
از كودكى و جوانى گرفته تا كمال و پيرى.
📝 استاد علی صفایی حائری
📚کتاب رشد، ص ۴۴
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰 با عرض سلام و آرزوی کامیابی برای شما همراهان همیشگی انتشارات لیله القدر.
◀️ خدا را شاکریم که توفیق حاصل شد به ارائه اثری جدید از مرحوم استاد علی صفایی حائری.
◀️ این اثر، تدوینی است از نوارهای صوتی استاد،
پیرامون ویژگی جمعهای دینی، راهکارهای تشکیل آن
و چگونگی بهرهمندی
و باروری چنین جمعی،
که در مراحل پایانی و چاپ به سر میبرد.
◀️ برای تعیین نام این کتاب،
بر آن شدیم
تا از میان پیشنهادات اساتید، تعدادی را در یک نظرسنجی قرار داده
و نام منتخب مخاطبین را به عنوان نام کتاب تعیین کنیم.
✅ حال از شما همراه همیشگی تقاضامندیم تا
از میان نامهای ذکر شده، دو نام را انتخاب کرده و ما را در این امر یاری کنید.
۱- جمعها و حاصل جمعها
۲- نیازها در جمعها
۳- جمعهای خدایی
۴- دوستان خدایی
۵- جمع مطلوب
لطفا رای خود را به آی دی
@ad_einsad
ارسال کنید.
و من الله توفیق