سلام امام زمانم❤️
تویی امام زمانم، تویی تمام جهانم
تویی بِه از همه خوبان، بیا گل نرگس
تویی تمام امیدم، تویی نوا و نویدم
تویی که جلوه احسان، بیا گل نرگس
سلام مولای مهربانم🤚
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#بهحقحضرتزینبسلاماللهعلیها
🌹کانال ما را به دوستان خود معرفی کنید💞
💖 کانال تربیت ریشه ای فرزند 💖
👧@tarbiatfarzand_risheei🧒
🔰ريشههاى انتظار
📜انتظار مىتواند در نابسامانىها، در ظلم و جنگ، در جهل و خدعه و در فقر و مسكنت، ريشه داشته باشد.
✳️آدمى مىتواند امن و صلح و عدل و قسط و آگاهى و حكمت و بىنيازى و غنا و آرامش و قرار قلبى را توقع داشته باشد و اگر در واقعيت موفق نشد به رؤيا، به تخيّل، به هنر، دل ببندد و يا در راه تحقق اينها قدم بردارد و كار كند و آماده شود كه انتظار درست، زمينه سازى مناسب است.
✳️چه موفقيت تحقق بيابد و يا شكست روى بنمايد و يا درگيرى ادامه يابد كه انتظارِ به معناى آمادگى و تهيّؤ، ملازم با پيروزى و موفقيت نيست.
✳️اين نابسامانىها يكى از اساسىترين ريشههاى انتظار عمومى است و عموم مردم بيشتر با اين نابسامانىها تحريك مىشوند و سر بر مىدارند.
کتاب تو مي آيي، صفحه 14
🆔 کانال👇
🌹 استاد علی صفایی(عین صاد)🌹
https://eitaa.com/einsadsokhnrani
🔰ریشه دوم انتظار
📜ريشۀ ديگر انتظار در ساخت و بافت انسانِ بيشتر طلب و ساخت و بافت جهانِ چهار فصل و متحوّل نهفته است.
❇️آدمى دلى دارد كه با شهادت اين عالم تأمين نمىشود، كه دل آدمى بزرگتر از محدودۀ اين زندگى است. و همين دل بزرگ، گرايش به غيب را دارد. و همين گرايش به غيب، انتظار را مىآورد، كه در واقع ربط ايمان و غيب و انتظار است.
❇️ايمان به غيب بر چهار عامل تكيه دارد كه دو تاى آن معرفتى و شناختى است:
✅يكى شناخت قدر و اندازۀ وجودى انسان كه به ارزشهاى جديد و هدفهاى جديد و به برنامهريزى و تقدير جديد و تدبير و مديريت جديد و تربيت و آموزش جديد و تشكّل و سازماندهى جديد مىانجامد.
✅ديگر، شناخت و يا احتمال دنياهاى گستردهتر و احساس محدوديت و تنگنا در اين دنياى موجود. كسى كه از وسعت دنياها خبر مىشنود آرام نمىگيرد و هجرت مىنمايد.
ادامه دارد...
کتاب تو مي آيي، صفحه 15
🆔 کانال👇
🌹 استاد علی صفایی(عین صاد)🌹
https://eitaa.com/einsadsokhnrani
ادامه ....
عامل سوم، كنجكاوى و احساس بىقرارى آدمى است كه سر از پنجرۀ هستى بيرون مىآورد و بر ديوارها مىكوبد تا حصارها را بردارد.
عامل چهارم، انفجار نيروها ست. شبيه حالتى كه اوايل بلوغ براى جوان روى مىدهد؛ كه مشت بر ديوار مىكوبد و با هر چيزى درگير مىشود و چه بسا كه نمىداند چه اتفاق افتاده ولى رويش جديد و تپش جديدى را زير پوست و همراه هر ذره ذرۀ وجودش احساس مىكند.
اين تلقى از انسان، او را به غيب، به روز ديگر، به الله و به وحى و به حجّت گره مىزند و انتظار را تفسير جديد و عميقى مىكند، كه حتى در متن رفاه و عدل و در متن سامان و فراغت، آدمى را بىقرار و منتظر مىسازد و در متن نظام نوين جهانى و با دستيابى هر فردى به سيستمهاى پيشرفته، باز او را به غربت، به ديوار و حتى به التهاب و دلهره گره مىزند؛ چون مىداند كه از اين همه رفاه و عيش و راحت بايد جدا شود، كه تحول نعمتها و تحول حالتها را مىشناسد و محوّل الحول و الاحوال١ را مىبيند.
و همين معنا، اساس گرايش انسان مقتدر و دانشمند و مسلط را به مذهب توضيح مىدهد؛ چون بر فرض حيرت زدايى علم و اشتغال قدرت و صنعت، آدمى با اين امكانات زودتر به محدودهها مىرسد و ديوارها را تجربه مىكند و احساس غربت و تنهايى، فريادش را بلند مىنمايد.
کتاب تو مي آيي، صفحه 16
🆔 کانال👇
🌹 استاد علی صفایی(عین صاد)🌹
https://eitaa.com/einsadsokhnrani
✅👈 تکلیف و تأمین
🎤👈 حاج آقا حیدری
🔷 یکی از دانشجویان دانشگاه اصفهان برای طلبگی آمده بود و میخواست درسها را شروع کند. اما چون قدری از مسائل معیشتی نگران بود، پرسید: استاد با مشکل تأمین معاش چه کنیم؟
🔷 استاد پاسخ داد:«آنها که تکلیف خدا را به دوش گرفتهاند تأمین هستند». و اشکهایش جاری شد.
🔷 فرد مذکور می گفت: این حرف که استاد با یقین مطرح کردند، چنان در زوایای دل و ذهنم نشست که روزی برای سخنرانی به اصفهان دعوت شدم. پولی در بساطم نبود، سر جاده ایستادم و اولین اتوبوس که ندا داد اصفهان، سوار شدم.
🔷 چند کیلومتر که طی شد، شاگرد راننده شروع به جمعآوری کرایهها کرد. به صندلی ما رسید و از مسافر بغل من نیز کرایه را گرفت و من ساکت بودم و او هم گذشت.
🔷 با خودم گفتم: به قول استاد:«راه حق با پای باطل طی نمی شود» پس بگذار به شاگرد راننده بگویم که کرایه ندادهام.
🔷 هنگامی که شاگرد راننده از آخر اتوبوس بازمیگشت، دستش را گرفتم و آهسته در گوشش گفتم: آقا من کرایه ندادم و شما هم نگرفتید. گفت: نذری داشتم که از یک نفر کرایه نگیرم، میخواهم از تو نگیرم، بد است؟
🔷 چنان به آیه:«وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَ مَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»، یقین پیدا کردم که برای همیشه آرام شدم.
📚 مشهور آسمان، ص ۱۷۳
🆔 کانال👇
🌹 استاد علی صفایی(عین صاد)🌹
https://eitaa.com/einsadsokhnrani
✅👈 استاد صفایی رحمة الله علیه
🔶 برخی شبها که دیر وقت بود و از جایی برمیگشتیم، مغازههایی نزدیک حرم یا در جاده باز بودند.
🔶 پدرم میگفت: ببین اینها برای مقداری پول ناچیز بیدارند؛ در حالی که خداوند متعال با نماز شب چه غنایی می بخشد و ما تنبلی میکنیم.
📚 مشهور آسمان، ص ۱۳۶
🆔 کانال👇
🌹 استاد علی صفایی(عین صاد)🌹
https://eitaa.com/einsadsokhnrani
✅👈 خداوند بنده سحرخیز را در آخرت شگفت زده می کند.
🎤👈 آیتالله میرزا جواد ملکی تبربزی
🔶️ رواياتی که از آل محمد صلی الله عليه و آله و سلم در فضيلت سحرخيزی و نماز شب رسيده است عقل ها را حيران می کند و از بس که آن فضيلت بزرگ و زياد است باور کردنش مشکل به نظر می آيد.
📚 رساله لقاءالله، ص ۱۶۱
🆔 کانال👇
🌹 استاد علی صفایی(عین صاد)🌹
https://eitaa.com/einsadsokhnrani
✅👈 امتحان عابد
🔶 مرحوم شيخ بهايى در كتاب نان و حلوايش مىگويد كه: در كوههاى «جبل عامل» عابدى زندگى مىكرد. مدتها بر او گذشت. غذايى برايش مىآمد، نانى برايش مىرسيد، زندگىاش مىگذشت.
🔶 چند روزى امتحانش شروع شد. غذايش نيامد. روز بعد هم نيامد. دو سه روز گذشت چيزى پيدا نكرد. از شدت گرسنگى از كوه پايين آمد.
🔶 مىگويند: پايين آن كوه جبل عامل، آتش پرستى بود. به او روى آورد. به او نان و امكانى داد. چند تا نان گرفت و خورد.
🔶 سگى آنجا بود. به او حمله كرد. از ترس سگ، همهى نانها را داد و سگ بلعيد. باز به او حمله كرد. گفت: من ديگر چيزى ندارم، چه سگ بدى هستى.
🔶 گفت: نه، تو بدى. من سالهاست اينجا ماندهام. ماهها مرا فراموش مىكنند، من به سراغ دشمن آنها نمىروم. به تو سه روز نان ندادند با دشمن آنها مىخورى؟!
🔶 اينها تمثيل است. افسانهاش عين اين حقيقت است كه:«ما به خاطر كمها از خدا مىبُرّيم».
📚 آیههای سبز، ص ۱٠۵
🆔 کانال👇
🌹 استاد علی صفایی(عین صاد)🌹
https://eitaa.com/einsadsokhnrani
📜 ماه محرم، ماه اهلبیت علیهمالسلام!
▪️وقتی عظمت وجود ولی را فهمیدیم، در آنصورت، عظمت مصیبت را هم درمییابیم.
▪️ اگر بفهمیم این مصیبت در رابطه با ماست، در مقام لعن و نفرت برمیآییم.
▪️ اگر قرار باشد پنجاه خیابان بسازند، من نه ناراحت میشوم، نه خوشحال؛ ولی اگر بخواهند خانه یا مغازه مرا بگیرند، با همه آنها درگیر و دشمن میشوم.
▪️وقتی عظمت ولی را بفهمیم که با یک دید، واسطه فیض است، با دید قرآنی متمم نعمتهاست و با یک دید دیگر، وجود وافی است. میفهمیم چرا ذرهذره هستی از فقدان او رنج میبرد و عزادار و مصیبتزده است.
▪️این است که ماه محرم با ماههای دیگر تفاوت دارد. راجعبه معصومین نقل شده که وقتی ماه محرم طلوع میکرد، غمگین میشدند.
▪️ این مسئلهای نیست که انسان با تخیل خود، آن را تأمین کند. این فقدان در تمامی عالم و ذرهذره وجود او اثر گذاشته. اگر طوفان به پا شده و اگر از دل سنگ خون جوشیده، حسابی در کار است!
❛❛ عینصاد
📚 #خون_خدا | ص ۶۵
#️⃣ #متن #بریده_کتاب #امامت
🆔 کانال👇
🌹 استاد علی صفایی(عین صاد)🌹
https://eitaa.com/einsadsokhnrani
✅👈 باطل از ما چشم نمىپوشد
🔷 من دوستى داشتم. او به اين فكر مىكرد كه گندمش را از يزد برايش بياورند. نانش را خودش مىپخت. لباسش را هم سعى مىكرد حداقل يك مرحلهاى را خودش تهيه كند.
🔷 سعى مىكرد زندگىاش هم با كسى مرتبط نباشد. بعد هم كه بنا شد كه حرفى بزند و تبليغى بكند، مىگفت: فقط از احكام بگوييم. احكام خدا را بگوييم. دستور بدهيم به حكم خدا عمل بكنند.
🔷 به تعبير اين دوستمان، اطاعت كنند. «اتق اللَّه و لا تطع المكذبين»؛ متقى باشند و مطيع دروغگوها نباشند.
🔷 من به او گفتم: اگر تو از جمع بِبُرى، در روستا كه هيچ، به كوهستان بروى و بالاى كوهها، در غارها هم زندگى كنى، وقتى كه تو از باطل چشم پوشيدى و باطل زاد و ولد كرد و توسعه پيدا كرد، دختران آنها، بچههاى آنها، براى ديدن كوه، براى كوهپيمايى دور تو مىآيند.
🔷 بچههايت را در همان غار تو دستگير و غافلگير مىكنند و به ذلت مىكشند. اينطور نيست كه اگر ما از باطل چشم بپوشيم، باطل از ما چشم بپوشد.
🔷 اينطور نيست كه اگر ما سر در غار تنهايى خودمان فرو ببريم، در روستايى برويم، نان بخواهيم از كشاورزيمان بخوريم، به ما اين فرصت را بدهند و بر فرض فرصت دادند، ما طعمهى آنها نشويم. بچههاى ما را دور میزنند.
📚 آیههای سبز، ص ۱۱۱
🆔 کانال👇
🌹 استاد علی صفایی(عین صاد)🌹
https://eitaa.com/einsadsokhnrani
✅👈 تمرين و تدريج
💠 تمرين و تدريج، در قوّت در عبادت مؤثّر است. به عكس تحميل كه نفرتزا و خستگى آور است. كم مستمر بهتر از زياد ملال آور است؛ «قَليلٌ مَدُومٌ عَلَيْهِ خَيْرٌ مِنْ كَثيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ».
💠 هميشه يك چيز كم و مستمرّى را بين خود و خدايتان داشته باشيد كه اين پيوند مستمر، باعث نجات آدمى است و او را به نتيجه مىرساند.
💠 نقل مىكنند عدّهاى از كرمانشاه عازم كربلا بودند كه در راه مورد هجوم راهزنها و دزدان قرار گرفتند و كاروان غارت شد.
💠 يك نفر از اهل كاروان كه جان سالم به در برده بود و امكان و پولى هم به همراه داشت، مىگويد: از كنار تپّهاى بالا آمدم. سياه چادرهايى ديدم. پيرمردى آنجا بود. بر او وارد شدم.
💠 از من پذيرايى كرد. امانتم را به او سپردم. چيزى نگذشت كه غارت كاروان تمام شد. ديدم كه از كنار تپّهها، دزدان به سمت همين سياه چادرها مىآيند و اشياء دزدى را در داخل چادرها مىگذارند.
💠 معلوم شد كه پيرمرد، رئيس دزدان اين منطقه است. با خودم گفتم: آنها كاروان را غارت كردند، من خودم اموالم را به دستشان سپردم. دزدها كه در چادرها جمع شدند، ديدم هوا پس است، يواش يواش به راه افتادم تا لااقل جانم را نجات دهم كه پيرمرد صدا زد؛ كجا مىروى؟
💠 گفتم اجازه بدهيد مىروم. پيرمرد گفت بيا امانتت را بگير. تعجّب كردم. وقتى اموالم را گرفتم، زبانم باز شد. گفتم اگر اجازه بدهيد سؤالى دارم. گفت بگو.
💠 پرسيدم مگر شما رئيس اينها نيستيد؟ من كه با دست خودم آوردهام؟ پيرمرد گفت درست است كه ما دزدى مىكنيم، اما طاغى نيستيم و به خاطر فقرمان دزدى مىكنيم و با خود پيمانى بستهايم كه در امانت خيانت نكنيم. اين خط را نگه داشتهايم.
💠 آنچه كه مهّم است همين است كه انسان چيزى براى خود باقى بگذارد و دستاويزى داشته باشد و بر همه چيز نشورد و پشت پا نزند و همهى درها را به روى خود نبندد و پلها را خراب نكند.
📚 شرحی بر دعاهای روزانه حضرت زهرا، ص ۶۸
🆔 کانال👇
🌹 استاد علی صفایی(عین صاد)🌹
https://eitaa.com/einsadsokhnrani
تکیه گاه :
تویی که تکیه گاه میخواهی، تکیه گاه تو باید کسی باشد که هم #زنده است و هم #ثابت.
ثروت و قدرت مرده اند و تو باید به آنها بِدَمی. پدر و مادر و رفیق زنده اند، ولی میرنده هستند و بی ثبات. تکیه گاه تو باید دو خصوصیت داشته باشد: هم «زندگی» و هم «ثبات».
حرکت، علی صفایی حائری ، ص ۱۹۶.
🆔 کانال👇
🌹 استاد علی صفایی(عین صاد)🌹
https://eitaa.com/einsadsokhnrani