برنامه :
کسانی که در #لحظه_تصمیم می گیرند، نمی توانند اقدامی بکنند و کاری از پیش برند که باید مجموعه مسائل و همه راه ها را در نظر داشته باشند.
وقتی بزرگترین رودخانه های ما آسیاب دشمن را می چرخاند، نمی توانیم چشم رو ببندیم و در لحظه، برای همان لحظه تصمیم بگیریم؛ که این کار در حکم انتحار و خودکشی و نابود کردن کسانی است که طرحی به همراه دارند.
#عظمت_قرآن در این است که به ما یاد میدهد طرح ها را چه وقت #شروع کنیم و برنامهریزیها را چه هنگامی داشته باشیم.
علی صفایی حائری ، حرکت، ص ۲۱۲.
🆔 دوستان خود را دعوت کنید به کانال👇
💖 استاد علی صفایی(عین صاد)💖
🎤👈 حاج آقا حیدری
🔷 استاد صفایی رحمةالله علیه به یکی از بچهها گفت: چرا ازدواج نمیکنی؟ او گفت: هنوز زود است.
🔷 استاد گفتند: اگر کسی لباس گرم زمستانی یا نفت چراغش را زودتر تهیه کند، بهتر نیست؟
🔷 به جوان دیگری هم، همین توصیه را کرده بود، اما او گفته بود: آخر کی به ما زن می دهد؟
🔷 حاج شیخ پاسخ دادند: وقتی تو خودت روی خودت حساب باز نمیکنی، چه طور دیگران روی تو حساب باز کنند.
📚 مشهور آسمان، ص ۴۱
🆔 دوستان خود را دعوت کنید به کانال👇
💖 استاد علی صفایی(عین صاد)💖
انسان و خسران :
✍.....پس انسان در #خسارت است مگر وقتی به #ایمان برسد؛ ایمان علاوه بر اینکه در جدا شدن از خسارت ها نقش دارد، خود عامل ایجاد عمل صالح است. عمل صالحی که وسعتش شامل سه حوزه رشد ؛ یعنی رشد خود انسان، سازندگی دیگران ، و شکیبایی و استقامت انسان است....
جمع ها و حاصل جمع ها ، علی صفایی حائری ، ص ۷۲.
🆔 دوستان خود را دعوت کنید به کانال👇
💖 استاد علی صفایی(عین صاد)💖
💠 من مىخواهم از دو شكل حمايت حضرت فاطمه خلاصه اى بياورم: يكى حمايتهاى تاريخى و فراموش شده و توجيه شده و ديگرى حمايتهاى زنده كه تا امروز رسا و گوياست.
💠 كوچههاى سرد مدينه و خانههاى بى بار انصار و در كوبههاى مكرر و سرهاى ذليل و زبانهاى بسته، گواه فاطمه است، همانطور كه ديوار مسجد و شعلهى سركش و در سوخته و پهلوى شكسته و فرزند در خون نشسته، به شهادت ايستادهاند.
💠 ولى مىتوان از اين شهادت و گواهى، خاموش گذشت و يا آنها را توجيه كرد؛ كه گلايه از دوست بوده و شكايت از حبيب و بقيه پرگويى رافضى و آتش افروزى خارجى است.
💠 اما شكل دوم حمايت حضرت فاطمه، قبر پنهان و كلام گويا و فرياد سنگين اوست؛ كه از گذشته تا امروز را پر كرده اند و در تمامى محكمهها به گواهى ايستاده اند و به شهادت زبان باز دارند.
💠 رسول خدا، تنها يك يادگار دارد؛ كه سيدةالنساء است، كه بضعة الرسول است، كه أمّ أبيهاست؛ كه محبوب خداست. و رضا و سخط خدا به رضا و سخط او گره خورده است. و همين نشان مىدهد كه او جز رضايت و سخط خدا، رضايت و سخطى ندارد. و از هرگونه انگيزهى دنيايى و نفسانى و شيطانى جداست و همين نشان مىدهد كه معصوم است و صادق است و ذوالشهادت است.
💠 اين يادگار رسول در جوانى (نمىگوييم مظلوم و مقتول) كه لااقل به گونهاى مرموز و مجهول در خاك رفته و حتى از قبر او هيچ نشانى نمانده. و معلوم نيست كه در مسجد است، كه در كنار رسول خدا است، كه در بقيع است! اين بىنشانى، نشان چيست؟
آيا نشان قهر فاطمه و دنيا طلبى فاطمه و زياده خواهى فاطمه است؟
💠 اين از چه حكايت مى كند؟ از تجاوز فاطمه و از عدالت و قاطعيت خلفاء، كه حتى بر زياده طلبىهاى تنها يادگار رسول شمشير مىكشند و بر بازوى او مثل دُمْلُج (زیوری که بر بازو می بندد) مىگذارند و آتش مىافروزند و خانه را مىسوزانند، حتى اگر فاطمه در آن باشد.
💠 آنها كه بر تجاوز خالد و قتل و فتنه و زناى او نياشفتند و آنها كه بر چپاول معاويه در شام آن هم به مدت بيست سال چشم فرو بستند، آن هم در هنگامى كه ابوهريره و الاغ لخت او را با قانون از كجا آوردهاى، محاكمه مىكردند. آنها فاطمه را متجاوزتر و زياده طلب تر از خالد و معاويه مىدانستند و يا او را تنهاتر و محدودتر از ابوهريرهى حاكم بحرين به حساب مىآوردند⁉️
💠 در هر حال اين يك گواه است كه شهادت مىدهد كه حضرت فاطمه با سردمداران همراه نبوده و از آنها رضايت نداشته و بر آنها غضب كرده، حتى پس از مرگش از حضور آنها نفرت داشته است و قبرش را پنهان مىخواسته است.
💠 مگر اينكه بگوييم اين كار حضرت فاطمه نبوده، كه كار على علیهالسلام و يا بازماندگان فاطمه است و حضرت على از حضرت فاطمه جداست و حضرت فاطمه بر حضرت على غضب كرده است. و به خاطر تزويج على علیهالسلام بر سر حضرت فاطمه، رسول خدا فرموده كه خدا به خاطر غضب حضرت فاطمه غضب مىكند.
💠 و گواه زندهى ديگر كلام اوست (خطبه فدک) كه اينگونه سركش و رساست؛ كه اكنون پيش روى شماست.
📚 روزهای فاطمه، ص ۱۸
🆔 دوستان خود را دعوت کنید به کانال👇
💖 استاد علی صفایی(عین صاد)💖
✅👈 روشنگر جای پای شرک
🔷 روزی یکی از شخصیتهای فرهنگی که در صدا و سیما برنامهاش گرفته بود، حاج شیخ را به منزلش دعوت کرد.
🔷 فرد مذکور به حاج شیخ گفت: آقا من در کارهای تبلیغی وقتی برنامهای اجرا میکنم و توفیقی پیدا میکنم خیلی شاد میشوم و بهجتی وجودم را میگیرد.
🔷 به برخی اساتید این حالت را گفتهام. و مقصودش این بود که من از این حالت که در من است نگرانام؛ چون اگر قاعده این باشد که خدا توفیق میدهد و او مقلب القلوب است. پس دیگر چرا باید من این قدر شنگول باشم؟!
🔷 و ادامه داد که اساتید به من گفتهاند: ای بابا افراد نوعاً از معصیت هم متذکر نمیشوند. آن وقت تو در این کار خوب وسواس داری؟ استاد ساکت بود و چیزی نگفت.
🔷 چند لحظه بعد ناگهان دست همان شخص به فانوس خورد و نفت روی موکت پاشید و آتش گرفت. او با دستپاچگی به خاموش کردن و مهار آتش پرداخت و با پتو یا عبایش آتش را خاموش کرد.
🔷 ناگاه شیخ فرمود: آتشی که از ما یک موکت کم قیمت میسوزاند، با همه لانی آن را مهار می کنیم. اما از شرکی که همه هستی ایمانی ما را میسوزاند و سرمایه اصلی را بر باد میدهد به سادگی میگذریم و میگوییم: اینها چیزی نیست.
🔷 این پاسخ به موقع، خیلی به دل طرف نشست و به اصطلاح امروز حرف را گرفت.
📚 مشهور آسمان، ص ۱۶۳
🆔 دوستان خود را دعوت کنید به کانال👇
💖 استاد علی صفایی(عین صاد)💖
مؤمن و زمان :
کسانی که جلوتر از #زمان و جلودار زمان نیستند، #زمانه باید کمر آنها را قوی کند. آنهایی که نمیخواهد ورزش کنند تا قدرت پیدا کنند، باید به مرور زمان مدام قوی شوند؛ با رسیدن به #بلوغ به تدریج و با مرور زمان، زمانه باعث قدرت آنها میشود؛ در حالی که مومن برتر است؛ حتی برتر از زمان ! #مومن جلودار زمانش است : «اَنتُمُ الْاَعْلون ان کُنتُم مُوْمِنین »
او نمی نشیند تا زمان، زمینه ها را فراهم کند ...
جمع ها و حاصل جمع ها ، علی صفایی حائری ، ص ۱۱۹.
🆔 دوستان خود را دعوت کنید به کانال👇
💖 استاد علی صفایی(عین صاد)💖
🎤👈 حاج آقا حیدری
❇️ یک بار یکی از بستگان را که پزشک بود، نزد استاد صفایی رحمة الله علیه بردم و ایشان بعد از گفتگوهای جالب و دلنشینی در تحقیر دنیا، که دوای درد آن پزشک بود.
❇️ با حالتی مخصوص به خودش به دکتر گفت: دکتر به بیماری ما هم برس. دکتر با خجالت تأملی کرد و گفت: آخر رشتهی ما درد شما نیست.
❇️ استاد پرسید: مگر تخصص شما چیست؟ دکتر گفت: ناباروری زنان و عقیمی!
❇️ حاج شیخ بلافاصله فرمود:«دکتر! ما هم عقیم هستیم. باید بارور شویم و تولیدی و تولدی داشته باشیم».
❇️ دکتر دوباره گفت: ولی ما انگشت کوچک شما هم نیستیم. شیخ فرمود: نه، کوچک نباشید. ما دوستان بزرگ میخواهیم.
📚 مشهور آسمان ص ۵۰
🆔 دوستان خود را دعوت کنید به کانال👇
💖 استاد علی صفایی(عین صاد)💖
🎤👈 حاج آقا حیدری
🔶 یکی از دوستان تعریف می کرد: جوانی اهل جنوب کشور قبل از انقلاب با دختری آشنا شده بود. آن دختر در جریان انقلاب متحول گردیده و ناگهان غیبش زده بود.
🔶 پسر که آدرسش را در قم یافته بود به قم میآید و با نشانیهایی میفهمد که آن دختر نزد آقای صفایی آمده و به درس حوزه مشغول شده است.
🔶 پس با توپی پر و قیافهای با موهای بلند و گردن بندی بزرگ در گردن به در منزل استاد میآید و میگوید: آقای صفایی کجاست؟ می خواهم ببینمش استاد دم در رفته، میگوید: خودم هستم.
🔶 پسر جوان با پرخاش داد میزند: این دختر مال تو نیست. استاد آرام میگوید: مال تو هم نیست! تا به خود بجنبد ادامه میدهد که تو هم مال خودت نیستی. همه مال خداییم.
🔶 و جوان می شکند و فرود می آید. او با آن که طلبه نشد، اما جوانی دین دار و لوطی صفت شد. دختر هم بعد از مدتی به ازدواج فردی مناسب درآمد و از قم رفت.
📚 مشهور آسمان، ص ۹۹
🆔 دوستان خود را دعوت کنید به کانال👇
💖 استاد علی صفایی(عین صاد)💖
📚خورشید ولایت:
از هنگامی که اسلام از مسیر #ولایت بیرون آمد، از همان هنگام غروب کرده بود، گر چه واپسین شعاعهای طلایی آن تا هزار و سیصد سال بعد ادامه داشت. اما این شعاعها دیگر حرارت و زایش و نوری نداشت، سرد و تاریک و غمرنگ بود. از مرگ، از غروب خبر میداد.
✍عین.صاد.
🆔 دوستان خود را دعوت کنید به کانال👇
💖 استاد علی صفایی(عین صاد)💖
✅👈 بوی دلبستگی
💠 استاد صفایی رحمة الله علیه شب آخر، قبل از سفر به مشهد، مهمان برادر محترمشان بودند.
💠 ایشان میگفت: بالای پشت بام رفتیم و گفتگوهایی شد و از جمله فرمود: این دعا که:«خدایا تا ما را نیامرزیدهای از دنیا مبر». دعای خوبی نیست.
💠 همه پرسش شدیم که چرا؟ فرمود: چون بویی از دل بستگی به دنیا و فریب شیطان دارد. و ادامه داد باید چنین گفت: «خدایا ما را بیامرز و ببر!»
💠 سپس دراز کشید و چشم هایش را بست و گفت: خدایا من آماده ام! بیامرز و ببر. بعد از سکوتی نیم خیز شده گفت: مرگ شیرین است بچه ها! و راستی که مرگ نزد او چنین بود.
💠 بارها میگفت: من سالهاست که منتظرم. تشبیه زیبایی میکرد که در جاده کمربندی دیدهای که بعضی با ساک دنبال اتوبوس میدوند و میگویند:«روی بوفه هم سوار میشوم؟». من این طور با ساک دنبال مرگم.
💠 همان توصیفی که در نهج البلاغه درباره خطبه متقین آمده است:«وَلَوْ لَا الْآجَالُ الَّتِی كَتَبَ اللَّهُ لَهُمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ». اگر نبود مدت و اجلی که خداوند متعال برای آنها نوشته است، روحهای آنان از اشتیاق ملاقات خدا در بدنهایشان یک لحظه آرام نمیگرفت.
📚 مشهور آسمان، ص ۱٠٠
🆔 دوستان خود را دعوت کنید به کانال👇
💖 استاد علی صفایی(عین صاد)💖
✅ وحی:
🔅چه بسیار عوالمی که هنوز به آن نرسیده ایم و تجربه اش نکردهایم و چه بسیار مراحلی که هنوز از آن بیخبریم و غافلیم .
👈 و به خاطر این #محدودیت در #دید و این#وسعت در #دیدگاهِ_هستی است که #انسان به سوی خدا می شتابد و از او می پرسد و از او می پذیرد .
👈که به #تمام هستی آگاه است ؛ از تمام نفع ها و ضررها و از تمام اثر ها ؛ اثر یک غذا بر تمام سلول ها ، آن هم نه در یک سال و دو سال و هفتاد سال و در این محدودهٔ هستی و در این عالم ؛ که در تمام طول راه ، تا بینهایت .
غدیر ، علی صفایی حائری ، ص ۱۹ و ۲۰.
🆔 دوستان خود را دعوت کنید به کانال👇
💖 استاد علی صفایی(عین صاد)💖
✅👈 وسعت رزق
💠 رزق واسع، رزقى است كه تمامى ابعاد و وجود انسان را در بر گيرد. رزق ما تنها خوراك و آشاميدن و لباس نيست.
💠 مىبينيم كه در تعابير آمده:«وَ ارْزُقْنى التَّجافِى عَنْ دارِ الْغُرُورِ» «وَارْزُقْنَا الشَّهادَةَ». رزق شهادت و معرفت و محبّت را مىخواهيم. پس رزقها گستردهاند.
💠 بدن ما رزقى مىخواهد. همچنين حسّ و وهم و خيال و فكر و عقل و قلب و روح ما هم رزقى دارند و هر حدى از رزق قبل، رزق مرحلهى بعد را روشن مىسازد.
💠 به اشاره مىگويم كه: آيات و نشانههاى خدا، ارزاق حواسّ ما هستند و تدبر در آيات حق، زمينهاى براى تفكر تو مىشود و رزقى است براى فكر تو، تفكر معرفتى را به وجود مىآورد كه رزق عقل توست، تو مىخواهى بسنجى و انتخاب كنى، در تاريكى كه نمىشود سنجيد.
💠 پس اين معرفت، رزق عقل توست و عقل با انتخابى كه مىكند طاعتى را مىآورد و اين طاعت، رزق قلب توست و قلب تو با طاعتش قربى را مىآورد كه اين قرب، رزق باطن و روح توست.
💠 رزق در اين وسعت مطرح است و محدود به نان و آب و كفش و كلاه نيست.
💠 در نهج البلاغه، حضرت در مورد عثمان تعبيرى دارند:«الى انْ قامَ ثالِث الْقَوْمِ نافِجاً حِضْنَيْهِ بَيْنَ نَثيلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ». خيلى دقيق است مىگويد: تا سومى با غرور ايستاد، در حالى كه دستش را بالا برده بود و بين توالت و آشپزخانهاش يك كَتى ايستاده، با اين غرور در بين توالت و آشپزخانه ايستاده.
💠 نثيل: جايى را مىگويند كه پشكل مىاندازند و معتلف: به جايى كه علف مىخورند، تعبير فارسىاش همان توالت و آشپزخانه است.
💠 آيا رزق آدمى همين است؟ پس اين حس و وهم و تخيل و تفكر و تعقل و اين قلب و روح آدمى را با چه چيزى مىخواهى زنده بدارى؟ چگونه مىخواهى مرزوق كنى؟
💠 آيا اين كافى است كه جامعهى انسانى يك دامپرورى بزرگ باشد؟ يعنى زندگى آدم بين آن جايى باشد كه مىخورد و آنجايى كه مىگذارد؟ وتمامى وسعت زندگى ما را اين دو صفحه پر كند؟
📚 شرحى بر دعاهاى روزانه حضرت زهرا، ص ۲۶
🆔 دوستان خود را دعوت کنید به کانال👇
💖 استاد علی صفایی(عین صاد)💖