🔰ضرورت درک اضطرار
درك اضطرار، در معرفت دين و تأثير يقين بر عمل و تصميم، حلقهى واسطه و نقشآفرين است. اينكه مىگوييم باور مهم است، اعتقاد و يقين مؤثر است با اين نكته كه همراه يقين انسان عمل نمىكند و حتى با شهود و حضورمبتلاء به معصيت و رجم مىشود، ناسازگار است. ارتباط يقين با احساس و حب شديدتر و ارتباط اين محبت با تمرين و تدريج و ارتباط اين همه با عجز و بلاء و با اعتصام و توسل، ارتباطى طبيعى و آشكار است و ارتباط منطقى لازم نيست و دليل اين همه تجربهاى است كه هر كدام از ما در هر عملى كه انجام مىدهد شاهد آن است و سرّ اينكه انسان به عجز و توسل مىرسد همين درك و اضطرار است و گرنه يأس و نااميدى در انسان خانه مىگرفت. انسان مىداند كه راهى هست ولى او ناتوان است.
اللهم صل على محمد وآل محمد واوقفنى على مراكز اضطرارى .
وارثان عاشورا، صفحه 25
استاد علی صفایی(عین صاد)
💠 تقوى؛ يعنى اطاعت و روى مرز راه رفتن و همين تقوى به تو نيرو مىدهد و تو را از بنبستها بيرون مىآورد:«مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجَاً».
💠 بارها گفتهام: آن هنگام كه تو هماهنگ با نظام نيستى، دو ميليارد همراه هم كه داشته باشى، وحشت داشته باش و آن هنگام كه در مسيرى و هماهنگ با نظام، يك نفر و تنها هم كه هستى، مطمئن باش.
💠 وقتى فرياد رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله و سلّم در كنار كعبه بلند شد و صداى ضعيف او پردههاى كعبه را لرزاند، هر كس آن جمع را مىديد، باور نمىكرد كه ادامه پيدا كنند.
💠 و وقتى هم كه فرياد قدرتها در تخت جمشيد بلند شد، كسى كه آن صدا را مىشنيد، باور نمىكرد كه اين جشن دو هزار و پانصد ساله، به نابودى و انهدام بينجامد.
💠 اين طبيعى است كه يك خروار گندم، وقتى بيرون از نظام و بر روى زمين مانده است، خوراك كلاغها و سوسكهاست و زياد نمىشود، ولى يك دانه گندم كه هماهنگ با نظام در خاك افتاده و در مسير شكل گرفته، سنبله و صدها دانه مىشود.
💠 كسانى كه روى مرز حركت مىكنند و هماهنگ با نظامها و سنتها هستند، اگر چه هم كم باشند، زياد مىشوند و آنها كه بيرون از مرزند زيادشان هم به نابودى مىانجامد.
📚 حرکت، ص ۱۷۵
استاد علی صفایی(عین صاد)
🔰زمينههاى رويش
🌺قسمت اول👇👇👇
اكنون به اين دو نكته مىپردازيم كه اين ورع و اجتهاد و عفت و سداد چگونه دست يافتنى مىشوند و در چه زمينهاى مىرويند و ديگر اينكه اعينونى و كمك به ولى چه صورتها و جلوههايى دارد.
ورع با توجه به حرمت و حضور حق و با توجه به ايمان و محبت خدا و با توجه به نظامها و سنتهايى كه پرندهها را به ما باز مىگردانند شكل مىگيرد. «كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ اَلْقِيامَةِ كِتاباً».
1 - پس از عرفات، شعور به حرمات است و مشعر الحرام است. منى كه بر سر هر رهگذر توپ مىكوبيدم وقتى متوجه شدم كه فلانى معلم من است و يا پاسبان است، حالتم تغيير مىكند و حريمها فرا مىرسند و نگاه چشم و حركت دست مرا در حريم نگه مىدارند. كسى كه مىداند با هر حركت او بهشت و يا جهنم آفريده مىشود. كسى كه اين دو را پيشاپيش خود مىبيند، بىخيال نيست كه مشغول است و بر حذر است و متورع است، كه؛ «شغل من الجنة و النار امامه».
وارثان عاشورا، صفحه 56
استاد علی صفایی(عین صاد)
✅👈 تطهیرگاه قلب
🎤👈 حاج آقا پورسید آقایی
🔶 با استاد صفایی رحمة الله علیه از حرم امام رضا علیه السلام بیرون میآمدیم، گفتند: حقیقتاً آدمی در حرم أهل بیت علیهم السلام زیر بارش بی امان فضل الهی پاک میشود.
🔶 همانطور که جسم ما کثیف میشود و نیاز به شستشو و حمام دارد، دل و روح ما هم کثیف میشود. «حرم تطهیرگاه قلب و روح انسان است».
📚 حکایتها و هدایتها، ص ۲۲
استاد علی صفایی(عین صاد)
✅ بخش زيبايى از حيات طيبه استاد صفایی رحمة الله علیه به سفرهاى مشهد تعلق دارد. چرا كه پايان ماه و اول ماه بعد خود را به مشهد مىرساند.
✅ مىگفت: اگر جسم با دو روز حمام نرفتن بو مىگيرد، روح با يك نيت بد سياه و كدر مىشود. به همين خاطر به امام رضا علیه السلام پناه مىبرد. مىگفت: زيارت امام رضا علیه السلام مثل حمام است. و با اين نياز به درگاه امام مىشتافت.
✅ روزى يكى از مريدان مشهدى گفته بود: بياييد منزل ما خالى است. ايشان از آدرس خانه آن جوان پرسيد و پاسخ شنيد كه مثلاً نخ ريسى!
✅ گفتند: دور است. من جايى دور و بر حرم مىخواهم. پرسيدند: چرا اينقدر نزديك؟ فرمود:«آخر آلودهها لب حوض مىنشينند»!
✅ آن قدر يقين به رأفت و دست گشايشگر آقا داشت كه وقتى گدايى در نزديكى حرم امام رضا علیه السلام از او چيزى خواست، با آن همه دست و دلبازى محل نگذاشت و اعتنايى به او نكرد. وقتى اصرار فقير را ديدند، گفتند: بىسليقهاى! آدم در كنار دريا از يك پيت حلبى آب نمىخواهد.
📚 مشهور آسمان، ص ۱۰۲
استاد علی صفایی(عین صاد)
🔰زمینه های رويش
🌺قسمت دوم
2 - عشق و علاقهى به خدا، اين حذر و دقت را شكل مىدهد. اى كه از كوچهى محبوبهى ما مىگذرى، بر حذر باش كه سر مىشكند ديوارش. آدم عاشق به همان نسبت دلواپس و مضطرب است كه نكند محبوب از او دلگير شده باشد و يا فلان حركتش را نپسنديده باشد و يا او مطابق الگوى مطلوب و خصوصيات محبوب نگرديده باشد.
3 - دنيا، به تمامى راه نيست. از هر طرف نمىتوان رفت. و اين طور نيست كه هر چه را بتوان خورد كه نقرس و اوره و مرض قند و هزار گرفتارى در راه است و همين طور قانونمندىها و نظامهايى وجود دارد كه نمىتوان از آنها چشم پوشيد و صرفنظر كرد. چون آنچه در گذشتهى دور اتفاق افتاده در امروز من بر چشم من و زانوان من اثر دارد و مرا در خود گرفتاره كرده است و آدمى مىبيند كه پروندهها و كارهاى گذشتهى او گردنگير او شدهاند؛ «الزمناه طائره فى عنقه». و مجموعه و منسجم چون كتابى بر او عرضه شدهاند كه در اين مجموعه اثر عمل و شعاع عملش گسترده شده و به ديدار آن نايل گشته است. «كِتاباً يَلْقاهُ مَنْشُوراً».
وارثان عاشورا، صفحه 57
استاد علی صفایی(عین صاد)
🔰زمینه های رويش
🌺قسمت سوم
اجتهاد و تلاش و كوشش آنجا شكل مىگيرد كه فرصتها محدود باشند و تو ميان كارى كه انجام دادهاى و كارى كه مىتوانستى انجام بدهى و بايستى انجام مىدادى محاسبه برقرار ساختهاى.
فرصت محدود و جايگاه مناسب و نسبت توان و عمل از زمينههاى اجتهاد و تلاش هستند.
1 - تو براى يك ميليونى كه بايد تا ده سال ديگر بپردازى آن قدر نمىكوشى كه براى ده هزار تومان فردا صبح مىكوشى و فكر مىكنى. انسان با فرصتهاى محدود و مهلتهاى مشخص كوشاتر است مگر اينكه از اين اعتبار و وهم رهيده باشد و «كل ما هو آت قريب»١ را فهميده باشد.
2 - در طول تاريخ كسان زيادى به يارى حسين عليه السلام برخاستند و توابين را رقم زدند. اگر خون اينها در زمان مناسب و جاى مناسب مىجوشيد چه بسا نصف همين جمعيت براى تحول كافى بود. قطرههاى بنزين در جايگاه خود كار ساز هستند و خروارها در فضاى آزاد بى حاصل.
3 - آدمى گرفتار حجم عمل مىشود و به قناعت و غرور مىرسد، اما اگر عمل را با توان خويش، عمل را با عاملان ديگر و عمل خود را با عملهاى عاشقانه و مطلوب خود بسنجد، از توهم مىرهد و به تلاش و كوشش بيشتر مىرسد و از استكثار خير و استقلال شر، مىرهد.
وارثان عاشورا، صفحه 58
استاد علی صفایی(عین صاد)
💠 آن روز كه رسول از كنار كعبه بانگ برداشت، هيچ كس باور نمىكرد كه اين فرياد از حلقومش فراتر رود و در گوشها بنشيند و در دلها راه يابد و از مرز قرنها بگذرد و در نسلها جاى بگيرد و از قامت فرياد تا اقتدار سكوت را پشت سر بگذارد.
💠 و آن روز كه در بيابانهاى تخت جمشيد، همراه آن شكوه و فرياد نوشانوش، آن غرور سايه انداخت، كسى باور نمىكرد كه قرنها را رها كند و نسلها را آزاد بگذارد.
💠 ولى اين درس قرآن است كه عظمتها تو را فريب ندهد و حقارتها تو را نرماند، كه يك گندم هنگامى كه هماهنگ با نظام در جاى خود مىنشيند، سنبله مىشود و هفتصد برابر دانه مىآورد و يك انبار گندم هنگامى كه در كنارى ماند و بر سطح لغزيد، فقط خوراك سوسكهاست و چيزى نمىگذرد كه فضلههايش را هم نمىبينى.
📚 صراط، ص ۳۲
🆔👈استاد علی صفایی(عین صاد)
🔰زمینه های رويش
🌺قسمت چهارم
عفت.
آلودگىها گاهى از شبهات است و گاهى از شهوات. شبهات را با بينات و قدر و استمرار و ارتباطهاى عظيم انسان كنترل مىكنند. و اما شهوات را بايد با عشقى بزرگتر و يا تأمين مناسب و يا اشتغال كامل و يا فراموشى و بركنارى از صحنههاى تحريك كننده و يا ذكر و يادآورى از كسانى كه مؤثر و محترم و دلنشين هستند، كنترل نمود و چه بسا كه در كوران شهوات بايد از تمامى اين مجموعه بهره گرفت و سيلاب بنيانكن را مهار كرد.
سداد. آنجا كه كوشش بسيار و حاصل كم را مىبينى به فكر مىافتى كه نكند كيسه سوراخ است و مشك پاره است. كسانى كه محاسبهى مستمر و جمعبندى مداوم را دارند، كسانىكه به مجموعهى نيازها و كارها نگاه مىكنند و از دم دست برنمىدارند و مىخواهند كارى مؤثر انجام داده باشند و نمىخواهند كه وقت را پر كرده باشند، اهل سداد مىشوند.
در واقع اين مرحله تمامى مراحل ورع و اجتهاد و عفت را مىخواهد، كه اهل سداد بايد خود مسدد باشد و كسرىهايش را پر كرده باشد و آنگاه با احاطه و بصيرت بر تمامى طرحى كه دارد و كارهايى كه مانده، به اقدام بپردازد. و عِدّه و عُدّه را فراهم كند و ياران خود را جاسازى و جايگزين سازد و احتمالات و نامحتملها را از نظر دور ندارد. كسى كه مىخواهد خود فروشى كند روپوشى مىنمايد ولى كسى كه مىخواهد خودسازى كند و از طبيب ماهر بهره بگيرد به ضعفها و كسرىهاى خود روى مىآورد و آن را بزرگ مىشمارد، مثل كسى كه مىخواهد در كويرى سوزان حركت كند، تا مىتواند عيبهاى ماشين را بزرگ مىكند و سيمهاى سست و خطرآفرين را محكم مىكشد كه اگر بناى پاره شدن هست، در شهر سامان بگيرد و در كوير نماند. اما اگر بخواهد ماشين را بفروشد، عيبهايش را پنهان مىكند و سرسرى مىگيرد تا سود بيشترى ببرد.
وارثان عاشورا، صفحه 59
استاد علی صفایی(عین صاد)
🔷 آنچه كه تسلط و موضع برتر را به انسان مىدهد همين جمعبندى از احتمالات است. و اينكه براى هر احتمال برنامهريزى مىكنى و حساب باز نمايى، در اين صورت گرچه نمىدانى كه چه مىشود، ولى مىدانى كه در برابر هر پيشامد چه بايد كرد.
🔷 اگر كسى بخواهد بر روى امكانات و نعمتها حساب بكند و آرامش را در اين منطقه به چنگ بياورد، به آرامشى نخواهد رسيد كه بر روى موج نمىتوان آرام بود.
🔷 كسانى كه اطمينان و رضايت را در نعمتها جست و جو مىكنند هميشه ملتهب هستند و بايد به آتش و سوزشها پناه بياورند، اما آنها كه اطمينان به اندازهى خدا و تقدير او دارند و رضايت به تقسيم او دارند رنجى نخواهند داشت، كه در دعاى امين الله مىخوانى، «اللَّهُمَّ فَاجْعَل نَفْسى مُطْمَئِنَةَ بِقدرك راضيةً بِقَضائك»؛ خداوندا! وجود مرا و جان مرا نه با نعمتها كه با اندازه گرفتنهاى خودت آرام كن.
🔷 اگر من بدانم كه در برابر آنچه بمن مىدهند و در برابر هر قدر، قضايى هست و حكمى هست و دستورى هست، ديگر از كم و زياد اندازهها خوشحال و رنجور نمىشوم كه استاد مىفرمود، هيچ تحويلدارى از مقدار زياد و كم تقسيم، خوشحال و ناراحت نمىشود، كه مىداند در برابر هر مقدارى مسئوليتى هست.
🔷 و بالاتر پس از تحويل پول، در باجه را نمىبندد، كه منتظر قضاء و حكم و حواله است. و به اين حوالهها راضى هست كه زودتر كارش تمام مىشود و به فراغت مىرسد.
🔷 پس آرامش و اطمينان و خشنودى و شادى ما نمىتواند از ناحيهى نعمتهاى دنيا و امكانات آن تأمين شود، كه دنيا مدام درآمد و رفت و كم و زياد است و مدام بتها را مىشكنند و تكيهگاهها را مىگيرند.
🔷 و چه جاى امن، چون هر دم جرس فرياد مىدارد كه بر بنديد محملها ... دنيا و امكانات آن چهار فصل و متغير است و چگونه مىتوان بر روى متغيرها ثابت ماند و اطمينان گرفت.
🔷 كسانى به دنيا دل مىبندند و به آن آرام مىشوند، كه بيشتر از دنيا را نمىبينند و در انتظار روز ديگرى نيستند و اينها كه اميد ديدار حق را ندارند و به همين زندگى دنيا، دلخوش و راضى هستند و به آن تكيه دادهاند و بر آن اطمينان كردهاند و از آيههاى تحوّل و نشانههاى حركت حق، چشم پوشيدهاند و غافل ماندهاند، اينها با كارهايى كه مىكنند به آتش روى مىآورند كه در اين آيه آمده است: «انَّ الَّذينَ لا يَرْجُونَ لِقائنا وَ رَضُوا بِالْحَيوةِ الدُّنْيا وَ اطْمَأَ نُّوا بِها وَالَّذينَ هُمْ عَنْ آياتِنا غافِلونَ، اولئِكَ مَأْويهُم النَّارَ بِما كانوُا يَكْسِبُون».
🔷 آدمى كه به نعمتها تكيه ندارد و آن را ملاك ارزش و افتخار نمىشناسد ديگر در گرو آمد و رفت نعمتها نيست كه مىخواهد:«ثَبِّتْنى عَلى دينِك وَاسْتَعْمِلنى بِطاعَتِك». تو كارى كن كه من در هر كلاس همراه تو باشم و گوش بفرمان تو باشم، ديگر مهم نيست كه در كجا هستم، آنجا كه رضاى تو هست به گفتهى على اكبر «اذاً لا نُبالى» ديگر باكى نيست.
🔷 اگر ما روى مرز هستيم و در كلاس اطاعت او هستيم ديگر چه باك، كه سود و ضرر و برد و باخت و عزت و ذلت، عزت است و دستاورد است.
📚قیام ، ص ۲۲۷
استاد علی صفایی(عین صاد)
🎤👈 حاج آقا پورسید آقایی
💠 روزی در منزل سید مجید پورطباطبایی به دیدار استاد صفایی رحمةالله علیه رفتم.
💠 کتاب «بشنو از نی» مروری بر دعای ابوحمزه ثمالی را که نوشته خودشان بود، میخواندند.
💠 گفتم: کتاب خودتان را می خوانید؟! گفتند: رمانهای مارکز و شهر نون پارسیپور را میخواندم؛ خیلی دل را سیاه میکند. خواستم اثر آن سیاهیها را پاک کنم.
💠 این نوشتهها در عین قدرتهایی که دارند؛ دل را سیاه میکنند و باید آن را با قرآن و دعا و روایات اهل بیت شستشو داد. چه چیزی بهتر از دعای ابوحمزه.
📚 حکایتها و هدایتها، ص ۲۱
استاد علی صفایی(عین صاد)
🔶 براى سازندگى و تربيت بايد از اعماق شروع كرد. هنگامى كه مىخواهيم رفتار و گفتار كسى را عوض كنيم، هنگامى كه مى خواهيم لباس كسى را دگرگون كنيم، بايد پيش از اين مرحله، عشقها و علاقههايش را عوض كنيم
🔶 و ناچار شناختهايش را و ناچار فكرهايش را، كه ادامه ى تفكّر، شناخت است و ادامه ى شناخت، عشق و ادامه ى عشق، عمل.
🔶 ما عاشق آفريده شده ايم فقط معشوقها را انتخاب مى كنيم و براى اين انتخاب است كه بايد آنها را بسنجيم كه چه مىدهند و چه مىگيرند. با اين روش نتيجه هاى سريعترى بدست مىآيد.
🔶 اگر فقط لباس كسى را عوض كرديم و چادر بر سرش انداختيم و نمازخوانش نموديم و با شعارها و تلقينها و يا تشويقها و تهديدها، داغش كرديم.
🔶 بدون اينكه از درون روشنش كرده باشيم و عشقى در نهادش گذاشته باشيم، ناچار در محيطى ديگر سرد مىشود و يخ مى زند؛ همانطور كه آهن تفتيده در محيط ديگر، سرد و سخت مىشود.
🔶 اين برگهايى كه ما به افراد مىچسبانيم، در برابر نسيمى دوام نخواهند آورد، چه رسد به طوفانهاى كوه افكن اين قرن.
🔶 ريزش برگهاى پاييزى به من درسى داد كه در هنگام خوابِ ريشه ها، برگها مى ريزند حتى با نسيمى؛ اما در بهارهاى سبز و همراه بيدارى ريشه ها، از چوب خشك مرده، از چوب سخت و متراكم، جوانه ها و شكوفه ها مىجوشند و بارور مى شوند.
📚 مسئولیت و سازندگی، ص ۴۳
استاد علی صفایی(عین صاد)