⚫️ متن کامل شعر محتشم کاشانی در باره قیام کربلا :
باز اين چه شورش است که در خلق عالم است
باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز اين چه رستخيز عظيم است کز زمين
بي نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
اين صبح تيره باز دميد از کجا کزو
کار جهان و خلق جهان جمله درهم است
گويا طلوع ميکند از مغرب آفتاب
کاشوب در تمامي ذرات عالم است
گرخوانمش قيامت دنيا بعيد نيست
اين رستخيز عام که نامش محرم است
در بارگاه قدس که جاي ملال نيست
سرهاي قدسيان همه بر زانوي غم است
جن و ملک بر آدميان نوحه مي کنند
گويا عزاي اشرف اولاد آدم است
********
خورشيد آسمان و زمين، نور مشرقين
پرورده ي کنار رسول خدا، حسين
******
کشتي شکست خورده ي طوفان کربلا
در خاک و خون طپيده ميدان کربلا
گر چشم روزگار به رو زار مي گريست
خون مي گذشت از سر ايوان کربلا
نگرفت دست دهر گلابي به غير اشک
زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا
از آب هم مضايقه کردند کوفيان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
بودند ديو و دد همه سيراب و مي مکند
خاتم ز قحط آب سليمان کربلا
زان تشنگان هنوز به عيوق ميرسد
فرياد العطش ز بيابان کربلا
آه از دمي که لشگر اعدا نکرد شرم
کردند رو به خيمه ي سلطان کربلا
********
آن دم فلک بر آتش غيرت سپند شد
کز خوف خصم در حرم افغان بلند شد
********
کاش آن زمان سرادق گردون نگون شدي
وين خرگه بلند ستون بيستون شدي
کاش آن زمان در آمدي از کوه تا به کوه
سيل سيه که روي زمين قيرگون شدي
کاش آن زمان ز آه جهان سوز اهل بيت
يک شعله ي برق خرمن گردون دون شدي
کاش آن زمان که اين حرکت کرد آسمان
سيماب وار گوي زمين بي سکون شدي
کاش آن زمان که پيکر او شد درون خاک
جان جهانيان همه از تن برون شدي
کاش آن زمانکه کشتي آل نبي شکست
عالم تمام غرقه درياي خون شدي
آن انتقام گر نفتادي به روزحشر
با اين عمل معامله ي دهر چون شدي
*******
آل نبي چو دست تظلم بر آورند
ارکان عرش را به تلاطم در آورند
*******
بر خوان غم چو عالميان را صلا زدند
اول صلا به سلسله ي انبيا زدند
نوبت به اوليا چو رسيد آسمان تپيد
زان ضربتي که بر سر شيرخدا زدند
آن در که جبرئيل امين بود خادمش
اهل ستم به پهلوي خيرالنسا زدند
بس آتشي ز اخگر الماس ريزه ها
افروختند و در حسن مجتبي زدند
وآنگه سرادقي که مَلَک مجرمش نبود
کندند از مدينه و در کربلا زدند
وز تيشه ي ستيزه درآن دشت کوفيان
بس نخل ها ز گلشن آل عبا زدند
پس ضربتي کزان جگر مصطفي دريد
بر حلق تشنه ي خلف مرتضي زدند
اهل حرم دريده گريبان، گشوده مو
فرياد بر در ِ حرم کبريا زدند
*******
روح الامين نهاده به زانو سر حجاب
تاريک شد ز ديدن آن چشم آفتاب
*******
چون خون ز حلق تشنه ي او بر زمين رسيد
جوش از زمين به ذروه عرش برين رسيد
نزديک شد که خانه ي ايمان شود خراب
از بس شکست ها که به ارکان دين رسيد
نخل بلند او چو خسان بر زمين زدند
طوفان به آسمان ز غبار زمين رسيد
باد آن غبار چون به مزار نبي رساند
گرد از مدينه بر فلک هفتمين رسيد
يکباره جامه در خم گردون به نيل زد
چون اين خبر به عيسي گردون نشين رسيد
پر شد فلک ز غلغله چون نوبت خروش
از انبيا به حضرت روح الامين رسيد
کرد اين خيال وهم غلط کار کان غبار
تا دامن جلال جهان آفرين رسيد
*******
هست از ملال گرچه بري ذات ذوالجلال
او در دلست و هيچ دلي نيست بي ملال
*******
ترسم جزاي قاتل او چون رقم زنند
يک باره بر جريده ي رحمت قلم زنند
ترسم کزين گناه شفيعان روز حشر
دارند شرم کز گنه خلق دم زنند
دست عتاب حق به در آيد ز آستين
چون اهل بيت دست در اهل ستم زنند
آه از دمي که باکفن خون چکان ز خاک
آل علي چو شعله ي آتش عَلَم زنند
فرياد از آن زمان که جوانان اهل بيت
گلگون کفن به عرصه ي محشر قدم زنند
جمعي که زد به هم صفشان شور کربلا
در حشر صف زنان صف محشر به هم زنند
از صاحب حرم چه توقع کنند باز
آن ناکسان که تيغ به صيد حرم زنند
******
پس بر سنان کنند سري را که جبرئيل
شويد غبار گيسويش از آب سلسبيل
******
روزي که شد به نيزه سر آن بزرگوار
خورشيد سربرهنه برآمد ز کوهسار
موجي به جنبش آمد و برخاست کوه
ابري به بارش آمد و بگريست زار زار
گفتي تمام زلزله شد خاک مطمئن
گفتي فتاد از حرکت چرخ بيقرار
عرش آن زمان به لرزه درآمد که چرخ پير
افتاد در گمان که قيامت شد آشکار
آن خيمهاي که گيسوي حورش طناب بود
شد سرنگون ز باد مخالف حباب وار
جمعي که پاس محملشان داشت جبرئيل
گشتند بيعماري محمل شتر سوار
با آنکه سر زد آن عمل از امت نبي
روحالامين ز روح نبي گشت شرمسار
***********
و انگه ز کوفه خيل اَلم رو به شام کرد
نوعي که عقل گفت قيامت قيام کرد
***********
بر حربگاه چون ره آن کاروان فتاد
شور و نشور واهمه را در گمان فتاد
هم بانگ نوحه غلغله در شش جهت فکند
هم گريه بر ملائک هفت آسمان فتاد
هرجا که بود آهويي از دشت پا کشيد
هرجا که بود طايري از آشيان فتاد
شد وحشتي که شور قيامت به باد رفت
چون چشم اهل بيت بر آن کشتگان فتاد
هرچند بر تن شهدا چشم کار کرد
بر زخم هاي کاري تيغ و سنان فتاد
ناگاه چشم دختر زهرا در آن ميان
بر پيکر شريف امام زمان فتاد
بي اختيار نعره ي هذا حسين زود
سر زد چنانکه آتش ازو در جهان فتاد
*************
پس با زبان پر گله آن بضعةالرسول
رو در مدينه کرد که يا ايها الرسول
***************
اين کشته ي فتاده به هامون حسين توست
وين صيد دست و پا زده در خون حسين توست
اين نخل تر کز آتش جانسوز تشنگي
دود از زمين رسانده به گردون حسين توست
اين ماهي فتاده به درياي خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسين توست
اين غرقه محيط شهادت که روي دشت
از موج خون او شده گلگون حسين توست
اين خشک لب فتاده دور از لب فرات
کز خون او زمين شده جيحون حسين توست
اين شاه کم سپاه که با خيل اشگ و آه
خرگاه زين جهان زده بيرون حسين توست
اين قالب طپان که چنين مانده بر زمين
شاه شهيد ناشده مدفون حسين توست
**************
چون روي در بقيع به زهرا خطاب کرد
وحش زمين و مرغ هوا را کباب کرد
***************
کاي مونس شکسته دلان حال ماببين
ما را غريب و بي کس و بي آشنا ببين
اولاد خويش را که شفيعان محشرند
در ورطه ي عقوبت اهل جفا ببين
در خلد بر حجاب دو کون آستين فشان
واندر جهان مصيبت ما بر ملا ببين
ني ورا چو ابر خروشان به کربلا
طغيان سيل فتنه و موج بلاببين
تن هاي کشتگان همه در خاک و خون نگر
سرهاي سروران همه بر نيزه هاببين
آن سر که بود بر سر دوش نبي مدام
يک نيزه اش ز دوش مخالف جدا ببين
آن تن که بود پرورشش در کنار تو
غلطان به خاک معرکه ي کربلا ببين
***********
يا بضعةالرسول ز ابن زياد داد
کو خاک اهل بيت رسالت به باد داد
***********
خاموش محتشم که دلسنگ آب شد
بنياد صبر و خانه ي طاقت خراب شد
خاموش محتشم که ازين حرف سوزناک
مرغ هوا و ماهي دريا کباب شد
خاموش محتشم که ازين شعر خون چکان
در ديده ي اشگ مستمعان خوناب شد
خاموش محتشم که ازين نظم گريه خيز
روي زمين به اشک جگرگون کباب شد
خاموش محتشم که فلک بس که خون گريست
دريا هزار مرتبه گلگون حباب شد
خاموش محتشم که بسوز تو آفتاب
از آه سرد ماتميان ماهتاب شد
خاموش محتشم که ز ذکر غم حسين
جبريل را ز روي پيامبر حجاب شد
********
تا چرخ سفله بود خطايي چنين نکرد
بر هيچ آفريده جفايي چنين نکرد
********
اي چرخ غافلي که چه بيداد کرده اي
وز کين چه ها درين ستم آباد کرده اي
بر طعنت اين بس است که با عترت رسول
بيداد کرده خصم و تو امداد کرده اي
اي زاده زياد نکرده است هيچگه
نمرود اين عمل که تو شداد کرده اي
کام يزيد داده اي از کشتن حسين
بنگر که را به قتل که دلشاد کرده اي
بهر خسي که بار درخت شقاوتست
درباغ دين چه با گل و شمشاد کرده اي
با دشمنان دين نتوان کرد آن چه تو
با مصطفي و حيدر و اولاد کرده اي
حلقي که سوده لعل لب خود نبي بر آن
آزرده اش به خنجر بيداد کرده اي
*******
ترسم تو را دمي که به محشر برآورند
از آتش تو دود به محشردرآورند
🆔 @eisavim
⚫️ سنت روضهخوانی خانگی در سیره ائمه
◾️امسال که برای رعایت سلامت هموطنانمان، دستمان از مراسمهای رسمی و باشکوه سالهای قبل کوتاه شده و فرصت روی آوردن به روضههای خانگی و فامیلی فراهم شده، بد نیست نگاهی به روضهخوانی خانگی در سیره اهل بیت بیندازیم.
😢 در توصیههای امام باقر علیهالسلام به کسی که نمیتوانست در روز عاشورا به کربلا برود اما دوست داشت ثواب زیارت در روز عاشورا را از دست ندهد، آمده است: «قبل از ظهر عاشورا به بیابان یا روى بلندىِ خانهاش برود و با اشاره به امام حسین(ع) سلام کند و با جدّیت، بر قاتلش نفرین کند و پس از آن، دو رکعت نماز بگزارد. آنگاه بر حسین(ع) مرثیه بخواند و گریه کند و سفارش کند کسانى که در خانهاش هستند، بر حسین(ع) گریه کنند و با ناله کردن بر حسین(ع)، در خانهاش مراسم به پا کند و با خانوادهاش در گریه همصدا شوند. من براى آنان، از طرف خدا ضمانت میکنم که اگر این کار را انجام دهند، همه این ثوابها را به دست میآورند» (کامل الزیارات، ابن قولویه ص 176)
😢کمیت شاعر به خانه امام باقر علیه السلام آمده بود. گفت: یابن رسول الله اجازه میدهید برایتان شعری بخوانم؟ حضرت فرمود: ایام البیض است! کمیت گفت: شعر فقط درباره شما است و چیز دیگری در آن نیست! حضرت اجازه دادند تا شعرش را بخواند. او خواند و امام باقر علیهالسلام گریست. همراه با امام باقر، فرزندش امام صادق نیز گریست. از پشت پرده صدای گریه زنانه هم به گوش میرسید(الغدیر 2/238).
😢در روزگاری که حاکمان مدینه روضه برپا کردن را قدغن کرده بودند، امام صادق علیهالسلام در خانه خودش روضه خانگی برپا میکرد. زنان خانه هم پشت پردهای مینشستند و در روضه جدشان سیدالشهداء شیون میکردند. روزی به ابوهارون مکفوف فرمود: برایم شعری در رثاء حسین بخوان. ابوهارون شعر را به صورت ساده و دکلمهوار خواند.
حضرت فرمود: همانطور که در مجالستان با سوزو گداز میخوانید، بخوان! ابوهارون برای حضرت روضه خواند. حضرت گریست سپس فرمود: دوباره بخوان! شاعر این بار که روضه خواند دید از پشت پرده صدای شیون زنان نیز شینده میشود. (وسائل الشیعة 10/465)
😢 ابیعُماره شاعر نبود، مُنشِد (مداح) بود. به خانه امام صادق میرفت و برای ایشان روضه میخواند. یک روز امام صادق به او فرمود: یکی از شعرهای سفیان عبدی در رثای حسین ع را برایم بخوان. اباعماره خواند و امام گریست. دوباره خواند و دوباره امام گریست. بارها خواند و بارها امام گریست. آنقدر خواند که صدای شیون از همه جای خانه بلند شد! (همان ص 466).
امام صادق علیهالسلام یک بار به جعفر بن عفاء طائی فرمود: جعفر، شنیدهام درباره حسین علیهالسلام شعرهای خوبی میگویی! جعفر گفت: آری و یکی از شعرهای خودش را خواند و امام گریست و همه اطرافیان امام گریستند. سپس به ایشان فرمود: جعفر به خدا قسم فرشتگان مقرّب خدا در اینجا حاضر شدند، تو را نگریستند و روضهات را شنیدند و با ما گریستند و در همین لحظه بهشت بر تو واجب شد!(همان ص 464)
😥یک مجلس روضه در یک خانه آسمانی
سهل بن ذُبیان یک روز اول صبح به محضر امام رضا علیهالسلم رسید. حضرت رضا به او فرمود: دیشب خواب دیدم نردبانی با صد پله برایم نصب شده است. از آن بالا رفتم و وقتی به بالای نردبان رسیدم داخل یک قبه سبزرنگی شدم که درونش از بیرونش پیدا بود. جدم پیامبر با چند نفر در آنجا نشسته بودند. یکی هم روبرویشان ایستاده بود و برایشان شعر میخواند. پیامبر تا مرا دید فرمود: خوش آمدی فرزندم علی بن موسی الرضا! به پدرت علی ع سلام کن. به جدم علی ع سلام کردم. سپس فرمود: به مادرت فاطمه هم سلام کن. سلام کردم. بعد فرمود: به پدرانت حسن و حسین نیز سلام کن. به آنان نیز سلام کردم. در آخر فرمود: به شاعر ما سید اسماعیل حمیری که در دار دنیا مداح ما بود، نیز سلام کن. به او نیز سلام کردم و نشستم. پیامبر رو کرد به سید حمیری و فرمود: دوباره به همان شعرهایی که میخواندی، بازگرد و برایمان بخوان.
سید اشعارش را ادامه داد و پیامبر گریست! بعد در بیتهای بعدی فاطمه زهرا و دیگر حضار نیز با او گریستند.
در پایان فرمود: ای علی بن موسی، این قصیده را حفظ کن و به شیعیان ما نیز دستور بده که آن را حفظ کنند و به آنها بگو هر کس آن را حفظ کند و بر قرائت آن مداومت کند من ضامن هستم که به بهشت درآید. (بحار ج 47 ص 328)
http://eitaa.com/banahjolbalaghe
🆔 @eisavim
🔴 مصاحبه کامل جان بولتون با بی بی سی در باره سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران و مکانیزم ماشه در تاریخ ۲۸ مرداد ۹۹ در اینستاگرام
https://www.instagram.com/tv/CEETJIDpym6/?igshid=j8qkw4gdhzt6
🆔 @eisavim
power_soti_zyarate_nahie_moghadase_mirdamad2.ppsx
10.32M
⚫️ زیارت ناحیه مقدسه صوتی و تصویری (پاورپوینت)
🆔 @eisavim
6.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚫️ مناجات نامه ای برای روز آخر ذی حجه و اذن ورود به محرم
عمرم شد تباه خدایا ببخش خدایا ببخش
به این عبد بی مقدار و ناقابل
نظر کن جان آقام ابوفاضل
....آب به خیمه نرسید فدای سرت
🆔 @eisavim
⚫️ قصیده ای زیبا از قاآنی در مظلومیت آل عبا
بارد چه؟ خون! که؟ دیده! چسان؟ روز و شب! چرا؟
از غم! کدام غم؟ غم سلطان اولیا
نامش که بد؟ حسین! ز نژاد که؟ از علی
مامش که بود؟ فاطمه، جدش که؟ مصطفی!
چون شد؟ شهید شد! به کجا؟ دشت ماریه
کی؟ عاشر محرم، پنهان؟ نه برملا
شب کشته شد؟ نه روز، چه هنگام؟ وقت ظهر
شد از گلو بریده سرش؟ نی نی از قفا
سیراب کشته شد؟ نه! کس آبش نداد؟ داد!
که؟ شمر، از چه چشمه؟ ز سرچشمهٔ فنا
مظلوم شد شهید؟ بلی جرم داشت؟ نه
کارش چه بد؟ هدایت، یارش که بد؟ خدا
این ظلم را که کرد؟ یزید! این یزید کیست؟
زاولاد هند ، از چه کس؟ از نطفهٔ زنا!
خود کرد این عمل؟ نه! فرستاد نامهای
نزد که؟ نزد زادهٔ مرجانهٔ دغا
ابن زیاد زادهٔ مرجانه بد؟ نعم!
از گفتهٔ یزید تخلف نکرد؟ لا
این نابکار کشت حسین را به دست خویش؟
نه او روانه کرد سپه سوی کربلا
میر سپه که بد؟عمرسعد! او برید
حلق عزیز فاطمه؟ نه شمر بیحیا
خنجر برید حنجر او را نکرد شرم؟
کرد، از چه پس برید؟ نپذرفت ازو قضا
بهر چه؟ بهر آن که شود خلق را شفیع
شرط شفاعتش چه بود؟ نوحه و بکا!
کس کشته شد هم از پسرانش؟ بلی دو تن
دیگر که؟ نه برادر دیگر که اقربا
دیگر پسر نداشت؟ چرا داشت آن که بود؟
سجاد چون بد او به غم و رنج مبتلا
ماند او به کربلای پدر؟ نی !به شام رفت
با عز و احتشام؟ نه ! با ذلت و عنا
تنها؟ نه ! با زنان حرم؛ نامشان چه بود؟
زینب سکینه فاطمه کلثوم بینوا
بر تن لباس داشت؟ بلی! گرد رهگذار
بر سر عمامه داشت؟ بلی !چوب اشقیا
بیمار بد؟ بلی چه دوا داشت؟ اشک چشم
بعد از دوا غذاش چه بد؟ خون دل غذا
کس بود همرهش؟ بلی اطفال بیپدر
دیگر که بود؟ تب !که نمی گشت ازو جدا
از زینب و زنان چه به جا مانده بد؟ دو چیز
طوق ستم به گردن و خلخال غم به پا
گبر این ستم کند؟ نه! یهود و مجوس؟ نه!
هندو؟ نه! بتپرست؟ نه! فریاد ازین جفا
قاآنی است قایل این شعرها؟ بلی
خواهد چه؟ رحمت! ازکه؟ ز حق! کی؟ صف جزا!
🆔 @eisavim
⚫️ماه ماتم
برخیز که ماه ماتم آمد
یک بار دگر محرم آمد
شد ماه عزای آل طاها
فریاد ز عرش اعظم آمد
جبریل ز عرش ناله سر داد
هنگامه نوحه و غم آمد
شد عالم قدسیان سیه پوش
با اشک، رسول خاتم آمد
در سوگ حسین و جمله یاران
دنیا چه خراب و درهم آمد
عشاق حسین! سیه بپوشید
چون ماه عزای آدم آمد
از شعر حسام دل حزین شد
آوار به روی عالم آمد
✍ محمود عیسوی
۳۱ مرداد ۹۹ برابر با اول محرم الحرام ۱۴۴۲
🆔 @eisavim
⚫️ یاد یار، دفتری چهل برگ در مدرسۀ انتظار
دل نوشته های مهدوی، از مباهله تا کربلا
✍ دکتر عبدالحسین طالعی
♦️برگ هشتم؛
در حدیث دیگران (گزارشی از سخنان دو دانشمند اهل تسنن قرن ششم و دهم در اثبات لعن یزید)
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا بقیة الله
♦️اشاره:
یزید پلید با غلبۀ ناجوانمردانه بر سپاه اندک شمار نور، خود را پیروز میدان می پنداشت. اما دیری نپایید که ماجرای جنایات او، حتی در میان دانشوران مکتب خلفا موضوع بحث و گفت و گو های فراوان قرار گرفت.
یکی از محورهای این گفت و گوها، مسألۀ لعن یزید است که در بارۀ آن از هر دو سوی در مکتب خلفا گفتند و نوشتند و در ضمن درسهای خود سخن گفتند.
◾️یکی از کتابهایی که در این زمینه بطور مستقل نوشته شد، کتاب «الردّ علی المتعصّب العنید المانع من لعن یزید» نوشته ابن جوزی حنبلی در قرن ششم (متوفی 597 قمری) است. این کتاب، اکنون موجود است (چاپ بیروت 1403 قمری) و نویسنده در آن ثابت کرده که لعن یزید نه تنها اشکالی ندارد، بلکه بر اساس آیات و روایاتی که نزد اهل تسنن معتبر به شمار می آید، ضروری دین است.
این یادداشت به مروری بر این کتاب اختصاص دارد.
*
◾️یکی از آیاتی که ابن جوزی در بارۀ لعن یزید به آن استناد می کند، آیۀ 22 و 23 سورۀ محمد [صلی الله علیه و آله] است:
«فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُم * أُولئِكَ الَّذينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى أَبْصارَهُم»
طبق این آیات، خداوند کسانی را که در زمین فساد می انگیزند و رابطۀ خویشاوندی را قطع می کنند، مورد لعن خداوند قرار می گیرند. ابن جوزی یزید را یکی از مصادیق این آیه می داند.
◾️اما در همان آغاز کتاب، پاسخی به عبدالمغیث حربی بغدادی حنبلی می دهد، که مخالف لعن یزید است و بر اساس برخی از شأن نزول های نقل شده، این آیه را مربوط به یهود می داند نه مسلمانان. ابن جوزی چند پاسخ به کلام او می دهد، از جمله اینکه:
1.این شأن نزول، از مقاتل نقل شده که به گفتۀ ابن جوزی، محدثان (یعنی محدثان اهل تسنن) بر کذاب بودن او اجماع دارند.
2.احمد بن حنبل ذیل همین آیه می گفت که این آیه مفسدان را لعن کرده و آیا فسادی بزرگتر از قتل انسان بیگناه هست؟ این سخن ابن حنبل بر کلام عبدالمغیث مقدم است.
3.حکم آیه گسترده تر از شأن نزول است؛ یعنی محتوای آیه با روایت شأن نزول، محدود نمی شود. (ص 7 – 12، 62 – 63).
*
◾️عبدالمغیث گفته بود:
رسول خدا، طبق حدیث، معاویه را "هادی" دانسته و لذا عمل او در جانشین ساختن یزید درست است و کسی نباید با او در افتد.
🔹ابن جوزی پاسخ می دهد:
1.حدیثی که بدان استناد شده، کذب است.
2.بیعت یزید، طبق مبانی تسنن باطل است و ولایتش قابل قبول نیست.
3.تمام قرائن نشان می دهد که برای یزید، به زور از مردم بیعت گرفته اند، نه به رضایت. (ص 65 – 71).
*
◾️عبدالمغیث از قول برخی از دانشمندان تسنن گوید: حسین [نعوذ بالله] خارجی بوده و بر خلیفۀ مسلمانان خروج کرده است!
🔹ابن جوزی در پاسخ او مطالبی گفته، از جمله اینکه از زبان ابن عقیل می آورد:
رسول خدا، با اینکه بزرگترین حق را بر عهدۀ مردم داشت، می فرمود: «قل لا أسألکم أجراً إلا المودة فی القربی» (شوری، 23). و مردم برای اینکه به فرمانش گردن نهند، یارانش را کشتند، فرزندانش را سر بریدند، و آنها را «خارجی» خواندند». (ص 83 – 84).
*
🔹ابن جوزی آیاتی از قرآن و احادیثی از صحاح ستۀ تسنن در لعن فاسقان، کافران، منافقان و مانند آنها می آورد و یزید را مصداق بارز این ویژگی ها می داند. (ص 19 – 29).
🔹همچنین گزارشی مختصر از برخی وقایع کربلا – همه بر اساس سندهای اهل تسنن – می آورد و اشاره می کند که هر جمله ای از این جنایات، دلیلی بر خباثت یزید است. (ص 30 – 53).
*
🔹ابن جوزی همچنین به رویداد حَرّه اشاره می کند که چگونه یزید به قتل عام مردم مدینه فرمان داد؛ بعلاوه ناموس مردم مدینه را برای سربازان خود مباح دانست، و جنایتی مرتکب شد که در تاریخ ماندگار شده است. آنگاه از صحیح بخاری و مسلم و مسند احمد حنبل، حدیثی به این مضمون می آورد که:
«هر کس از سر ظلم، امنیت را از اهل مدینه بگیرد، خداوند او را در قیامت ناامن می گرداند، لعنت خود و ملائکه و مردم را شامل حال او می سازد، و در روز قیامت هیچ یک از کارهایش را نمی پذیرد».
آنگاه یزید را مصداق این حدیث می داند، در نتیجه او را مشمول لعن خدا و ملائک و رسول خاتم و مردم نیک می شمارد. (ص 53 – 62).
*
🔹ابن جوزی در این مسأله، در میان دانشوران تسنن تنها نیست. فضل الله بن روزبهان خُنجی متوفی 927 قمری نیز – که ردیه او بر کتاب علامه حلی در باب امامت مشهور است – در کتاب خود که به زبان فاسی نوشته (وسیلة الخادم الی المخدوم، ص 284 - 285) عباراتی دارد که عین عبارات او، بطور اختصار چنین است:
«لعن بر کسی که بر اهل ب
یت پیغمبر ظلم کند، جایز است به اتفاق، بی نزاع. و حقیقت این مسأله که لعن، راندن است از رحمت الهی ... و ما بیان کردیم که غیر کافر که بر کفر مرده باشد، کسی بخصوص مستحقّ لعن نیست. ... دشمنی با پیغمبر و آل او، از خصال کفر است، زیرا که موالات ایشان جزء ایمان است، پس معادات ایشان کفر باشد. ... پس بر این تقدیر، ابن ملجم و یزید و معاویه علیهم اللعنة و العذاب ... بی شک بر ایشان لعن توان کرد... لعنة الله علیهم و علی محبیهم اجمعین»
وی مشابه این جملات را در کتاب «إبطال الباطل» - که بر ردّ «نهج الحق» علامه حلی نوشته – نیز آورده است. در این کتاب، معاویه را «پادشاهی می داند نه خلیفۀ رسول الله». و این مطلب را «نظر تمام اهل سنت» بر می شمارد. آنگاه در ضمن سه بیت شعر می گوید:
من یکن تارکاً ولاء علی
لست أدعوه مؤمناً و زکیاً
کیف بین الأنام یذکر سبّاً
للذی کان للنبی وصیاً؟
لیس قولی لفاعل السبّ الّا
لعن الله من یسبّ علیّاً
(کسی که ولایت علی را ترک کند، او را مؤمن و پاک نهاد نمی خوانم.
چگونه کسی میان مردم به سبّ یاد شود که وصی پیامبر بود؟
خدای لعنت کناد هر کس را که علی را سبّ کند).
*
وقتی حکم سبّ کنندۀ امام علی چنین باشد، حکم قاتل فرزندش که نوادۀ پیامبر رحمت است، چگونه تواند بود؟
*
◾️امید است این مختصر، همگان را - خصوصاً کسانی را که خود را دوستدار اهل بیت می دانند، ولی در بارۀ لعن دشمنان اشکال می کنند – به کار آید.
◾️حسن ختام این یادداشت، اینکه یکی از وظایفی که در کتاب مکیال المکارم برای منتظران ظهور برشمرده، عبادتی به عنوان لعن قاتلان سیدالشهدا علیه السلام است که سبب نزدیک شدن ظهور حضرتش می شود.
***
ما قصه آن پیکر بی سر خواندیم
گفتیم و شنیدیم و سخن ها راندیم
دریا باید فشاند از دیدۀ دل
ما شبنمی از دیدۀ سر افشاندیم
🆔 @eisavim