eitaa logo
دانلود
رمان عاشقانه مذهبی ? ? مانتو و روسری ساده ای پوشیدم. در حالی که در را باز میکردم سرم را به طرف آشپزخانه برگرداندم و گفتم: مامان من با زهرا میرم جایی. یه کلاسه ثبت نام کنه! -برو ولی زود بیا، تا قبل ۶ خونه باش. زهرا ایستاده بود جلوی در. سلام کردم و دست دادیم. تا ایستگاه اتوبوس پیاده رفتیم. سوار اتوبوس شدیم. اتوبوس خلوت بود. آخر اتوبوس نشستیم. درحالی که کارت اتوبوس را در کیفم جا میدادم گفتم: نگفتی کجا میخوای ببری منو؟ -نمیشه که!مزش میره! صبر کن یه ذره! اتوبوس نگه داشت. زهرا بلند شد و گفت: پاشو همین جاست. درحالیکه از اتوبوس پایین می پریدم به روبرویم نگاه کردم، با سردر گلستان شهدا مواجه شدم. با بی میلی نگاهی به سردر و مزارها انداختم و گفتم: دوست ما رو باش! منو آوردی قبرستون؟ زهرا خندید و گفت: بیای تو نظرت عوض میشه! اینجا خیلی با قبرستون فرق داره! وارد شدیم. زهرا در بدو ورود دستش را روی سینه اش گذاشت و به تابلوی سبزی خیره شد و روی آن را خواند. بعدا فهمیدم زیارتنامه شهداست. من هم به تابلو نگاه میکردم و سعی داشتم با عربی دست و پا شکسته ای که بلد بودم معنای عبارات را بفهمم: درود بر شما ای اولیا خدا و دوستداران او… رستگار شدید، رستگاری بزرگی، کاش من با شما بودم و با شما رستگار میشدم… به خود لرزیدم و احساس عجیبی پیدا کردم. انگار کسی صدایم میزد. زهرا گفت: بریم زیارت کنیم. -مگه امامزاده ست؟! فقط خندید. راه افتادیم به سمت مقصدی که زهرا میخواست. بین راه چشمم خورد به بنری که روی آن نوشته بود: “شهدا امامزادگان عشقند که مزارشان زیارتگاه اهل یقین است.” آنجا دیگر درنظرم مانند قبرستان نبود. حس کردم کسی انتظارم را می کشد…. .ای ?ادارمه_دارد
رمان عاشقانه مذهبی ?? …به شهدا یکی یکی سرزدیم: شهید جلال افشار، شهید خرازی، شهید زهره بنیانیان، شهید بتول عسگری، شهید عبدالله میثمی، شهید آیت الله اشرفی اصفهانی، شهید حسن هدایت، شهید مسلم خیزاب (اولین شهید مدافع حرم اصفهان) شهید تورجی زاده… زهرا سر مزار هر شهید درباره خصوصیات و نحوه شهادت هر شهید توضیح میداد. هیچکدام غریبه نبودند. به شهید تورجی زاده که رسیدیم گفت: شهید تورجی زاده عاشق حضرت زهرا(س) بود. موقع شهادتم تیر به پهلوش خورد… ناخودآگاه گریه ام گرفت. روی مزار پرچم یازهرا نصب شده بود. کمی که نشستیم، زهرا اشک هایش را پاک کرد و بلند شد و گفت: بریم برات یه چیزی بخرم. رفتیم داخل فروشگاه فرهنگی. زهرا برای خودش یک سرکلیدی با عکس امام خامنه ای خرید. یکی دوبار سخنرانی هایشان را گوش کرده بودم و بدم نمیامد با آقا بیشتر آشنا شوم. برای خودم یک سنجاق سینه خریدم با عکس آقا. سبد پلاک ها توجهم را جلب کرد. تعدادی پلاک فلزی شبیه پلاک های دفاع مقدس را داخل سبدی ریخته بودند. زهرا جلو آمد و گفت: اره اینا خیلی قشنگن! میخوای یکیشو یادگاری بخرم برات؟ سری تکان دادم و نگاهی به نوشته روی پلاک ها کردم. پلاکی برداشتم که رویش نوشته بود:”یا فاطمه الزهرا (س)”. همان وقت آن را گردنم انداختم. زهرا آرام گفت: بریم مغازه بعدی! مغازه بعدی چادر و روسری می فروخت. زهرا گفت: میخوام غافل گیرت کنم. ما با بچه های هئیتمون نذر داریم هرماه به یه دختر خوب چادر هدیه بدیم. امروزم نوبت توئه. … ادامه_دارد ...
ڪانال نشر مـداحےِ کـربـلایی اسـماعـیـل سـنـایـے ﴾﷽﴿ . صفحه نشر آثار کربلایی اسماعیل سنایی 🍁 مراسمات هفتگی پنج شنبه شب ها ساعت۲۰:۱۵ اهواز-کیانشهر،خیابان الحدید۱۱ . . •|🌿|ڪانال‌وقفِ‌سیدالشهداست|🌿|• -ڪپی‌آزاد✋ https://eitaa.com/sanaei_nohe
هدایت شده از ڪانال نشر مـداحےِ کـربـلایی اسـماعـیـل سـنـایـے
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•°~✨💚 {حُبُّـكَ‌فِي‌قَلْبـۍ‌وَ‌إنْ‌کُنْتَ‌عاصیاً} -عشـق‌تودردل‌من‌است هرچندکه‌گنهڪــارم...(:💔 ..🌱 ●「ڪانال‌نشر آثار کربلایی اسماعیل سنایی」• @sanaei_nohe
ڪانال نشر مـداحےِ کـربـلایی اسـماعـیـل سـنـایـے ﴾﷽﴿ . صفحه نشر آثار کربلایی اسماعیل سنایی 🍁 مراسمات هفتگی پنج شنبه شب ها ساعت۲۰:۱۵ اهواز-کیانشهر،خیابان الحدید۱۱ . . •|🌿|ڪانال‌وقفِ‌سیدالشهداست|🌿|• -ڪپی‌آزاد✋ https://eitaa.com/sanaei_nohe
بسم‌رب‌الشهدا...♡ 🕊 [هرکس شب جمعه ما شهدا را یاد بکند ما نیز او را نزد اباعبدالله یاد می کنیم.❤️] ☆⇦ࢪفیق شہیدم محسن حججۍ⇨☆ https://eitaa.com/eitaaamamhosen
↻هـر شـب یڪ آیہ ●°وَأَسِرُّواقَوْلَكُمْ أَوِاجْهَرُوا بِهِ ۖ إِنَّهُ عَلِيمٌ‌بِذَاتِ الصُّدُورِ°● گفتارتان را پنھان ڪنید یا آشڪار ، براۍ خدا تفاوت نمۍڪند؛ زیرا او بۍگمان بہ اسرار و نیات باطن‌ ها آگاھ‌ است ...🍁 سورھ مُلڪ / آیھ۳۱۝ ☆⇦ࢪفیق شہیدم محسن حججۍ⇨☆ https://eitaa.com/eitaaamamhosen
🕊شرط استجابت دعا ، ترڪ معصیت است !✨ •. آیت‌ اللھ بھجت .•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شـب‌جمعسٺ‌هواٻت‌نڪنم ... میمیـرم💔🚶‍♂️
پایان فعالیت شبتون مهدوی🌹