eitaa logo
دانلود
😁 پُسټ نگهبانۍ رو زودتر تَرڪ ڪرد! فرمانده گفټ : ۳۰۰تا صلواټ جریمته! چند لحظه فکر ڪرد. وگفټ: برادرا بلند صلواټ! همه‌ صلواټ فرستادטּ‌ گفټ: بفرما از۳۰۰ تا هم بیشتر شد ...😂📿 ‍‎‌‌‎ ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅--- ╔═.✵.═══ - ═══════╗ @eitaaamamhosen ╚═══════ - ═══.✵.═╝
°•🌱♥•° 😁😌 رزمندھ ها برگشتھ بودن عقب؛ بیشترشون هم رانندھ ڪامیون بودن کھ چند روزۍ نخوابیدھ بودن.. . ظھر بود و همھ گفتند نماز رو بخونیم و بعد بریم براۍاستراحت.. امام جماعت اونجا یڪ حاج آقاۍ پیࢪۍ بود کھ خیلے نماز رو ڪند مےخوند.. رزمندھ هاۍ خیلےزیادۍ پشتش وایستادن و نماز رو شروع ڪردند.. آنقدر ڪند نماز خواند ڪہ رکعت اول فقط ۱۰ دقیقھ اۍطول ڪشید! وسطاۍ رکعت دوم بود ڪہ یکے از رانندھ ها از وسط جمعیت بلند داد زد: حاجججججییییے جون مادرت بزن دنده دووووو😂😭😂 حلال
محافظ آقا تعریف میکرد مےگفت: رفتہ بودیم مناطق جنگے براےِ بازدید.. توے مسیر خلوت آقا گفتن اگہ امکان داره بگذارید کمے هم من رانندگے کنم.🚌 من هم از ماشین پیاده شدم و حضرت آقا پشت ماشین نشستند و شروع بہ رانندگے کردند مےگفت بعد چند کیلومتر رسیدیم بہ یک دژبانے کہ یک سرباز آنجا بود و تا آقا رو دید هل شد😃 زنگ زد مرکزشون گفت: قربان یہ شخصیت اومده اینجا.. از مرکز گفتن کہ کدوم شخصیت؟! گفت نمیدونم کیہ اما خیلے آدم مهمے هست خیلییے😯 گفتن: چہ شخصیت مهمے هست کہ نمیدونے کیہ؟! سرباز گفت:نمیدونم؛ ولی گویا کہ آدم خیلے مهمیہ کہ حضرت آقا رانندشہ!!😂😂 {♥️} {😅}
•|😅🌿|• • • ماموریت‌ما‌تمام‌شد، همہ‌آمده‌بودند‌جز«بخشے». بچہ‌خیلے‌شوخے‌بود☺️ همہ‌پڪر‌بودیم😢 اگر‌بود‌همہ‌مان‌راالان‌مےخنداند.🙂 یہو‌دیدیم‌👀دونفر‌ یہ‌برانڪارد‌دست‌گرفتہ‌ودارن میان .یڪ‌غواص‌روے‌برانڪارد‌آه‌و‌نالہ مےڪرد😫. شڪ‌نڪردیم ‌ڪہ‌خودش‌است. تا بہ‌ما‌رسیدند‌بخشے‌سر امدادگر داد زد🗣:«نگہ‌دار!»✋ بعد‌جلوے‌چشمان بہت زده‌ے دو‌امدادگر پرید‌پایین‌😅و‌گفت: «قربون‌دستتون!‌چقدر میشہ؟!!» 😆😁 و‌زد زیر‌خنده‌و‌دوید‌بین‌بچہ‌ها‌گم‌شد😂 بہ‌زحمت،امدادگرها‌رو‌راضےڪردیم‌ڪہ بروند!! • • ‹ › ‹ . › ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ
😂 "بعد از عملیات بود. 💥حاج صادق آهنگران🧔 آمده بود پیش رزمندگان برای مراسم دعا و نوحه خوانی🤲. برنامه که تمام شد مثل همیشه بچه‌ها هجوم بردند که او را ببوسند😚 و حرفی با او بزنند😃. حاج صادق که ظاهراً عجله داشت و می خواست جای دیگری برود، حیله ای زد😉 و گفت: «صبر کنید صبر کنید✋ من یک ذکر را فراموش کردم بگویم، همه رو به قبله بنشینند، سر به خاک بگذارید و این دعا را پنج مرتبه با اخلاص بخوانید🤲». همین کار را کردیم. پنج بار شده ده بار، پانزده بار، خبری نشد که نشد.😳 یکی یکی سر از سجده برداشتیم، دیدیم مرغ از قفس پریده".😂😂😂😂
😂 🌺 رزمنده ای تو جبهه بی سیم میزنه میگه : من حدود ۵۰۰ تا عراقی دستگیر ⛓ کردم. سریع بیاین ببرینشون 😳 پشت بیسیم 📞 گفتن : خب خودت بیار...!😟 گفت: نه شما بیاین، اینا نمی ذارن من بیام 😅😂
😂😂 دو تا از بچـــه ها ، یک غـولی را همراه خودشـان آورده بودنـد و هـای هـای می‌خندیدند .😂😂 گفتــم: این کیـــه ؟🤔 گفتنــد : عراقی !🤕 گفتــم: چطـوری اسیرش کردیــد ؟🤔 می‌خـندیدنـد .😂😂 و گفتنـد : ــ از شب عملیات پنهـان شده بــوده. تشنگی فشار آورده و بـا لبـاس ِ بسیجی‌های خودمان آمـده ایستگاه صلواتی شربت گرفته😜😜 بعـــد پول داده ! ایــــن‌طوری لو رفتـــه ...😆😆 😂😂😂😂